سامان یکی از دوستای قدیمیمه و خیلی وقته که باهم دوستیم.
مامانم هم میشناستش و ازونجایی که خیلی وقته باهم دوستیم میدونم که فانتزی داره که یه میلف حشری رو خشن از کص و کون بگاد
یکی از فانتزی هایی که دارم اینه که سامان مخ مامانم رو بزنه و بیاد خونمون و مامانم رو از همه ی سوراخ هاش بگاد.
بعد از اینکه مامانم جنده ی سامان شد.سامان یه روز مامانم رو دعوت کرد خونش و به مامانم همگفته بود که امر ز قراره بیای تو خونه ی من و اونجا میخوام که یه میزبانی درست حسابی ازت بکنم. مامانم میگفت میزبانی سامان خیلی درد داشت
سامان: راستی آخر هفته با مامانت کار دارم
چی کار داری دادش؟
یه ویلا گرفتم میخوام ببرم بکنمش ، بهش بگو لباس خوباشو بپوشه. شب جمعه مامانت پیش منه
قبل از هر چیزیکم دلبری های مامانم رو ببینید
داداش دو تا از دوستام دارن از اهواز میان مامانت رو بهشون معرفی کردم. اونام خوششون اومد و منم واسه یه شب بهشون فروختمش . آخر هفته خونه نباش چون دوتایی میان خونتون و مامانت رو میگان.
_یعنی چی فروختی؟ یعنی پول گرفتی که بزاری مامانم رو بگان؟
_آره دیگه
_ خب اون پول رو مامان من باید بگیره که قراره بهشون کص بده
_زر نزن کونی.مامان تو واسه منه و هرکاری بخوام باهاش میکنم.
اگه دختر خوبی باشه و ازش راضی باشن یه بار المو تو کصش خالی میکنم شاید ازم حامله شد و یه پسر واقعی به دنیا آورد.
↩ مامان خراب
کل سکس ی طرف اون لحظه ای ک میپاشه رو صورت مامانم یه طرف🤤