اگر **شجاع نیستید و ممکنه بخاطر بیان حرف حقیقت دوستتون رو از دست بدید وارد بحث نشید.
**
مدت زمانی بود از داستان های بد سایت به ستوه اومده بودیم و یه جورایی اعضا با داستان های سایت قهر کرده بودن. اوایل سایت نویسندههای چیرهدستی وجود داشتن که یه جورایی شده بودن دلگرمی اعضا برای لحظاتی که حوصلشون سر میرفت سری به داستان های سایت میزدیم و از قلم شیوای نویسندگان لذت میبردیم و در قسمت نظرات هم جدا از اینکه با نویسنده دوستی و مودت زیاد داشتن اعضا به نقد داستان میپرداختن و نکات ضعف داستان رو جدا از اینکه نویسنده دوست صمیمیشون هست یا نیست یا باهاش دشمنی دارن یا ندارن نقد میکردن و در جوارشم یادش بخیر طنزهای خدابیامرز امیرزا وشعرهای ناب امامزاده بیژن و شیر جوان قلب مسی و … دیگر عزیزان محفلی شاد و کلاس یادگیری شیرین رو برای اعضا رقم میزد و احترام خاصی بین همه بود. تا اینکه بعد یه افت و داستان های آبکی، قشر جدیدی که بعضیاشون قلم زیبا و بعضی ضعیف داشتن قدم به عرصه سایت گذاشتن فضا بهبود پیدا کرده بود اما…! اما به مرور شاهد این بودیم که خودشون رو از بقیه جدا دیدن و با گرد هم بودن و پاره کردن تعارف و پاچهخواری برای هم جمع به خودی و نخودی تقسیم شد شاهد داستان های آبکی شدیم که در ورای دوستی و باندبازی سوا از نقد منصفانه محتوا رنگ باخت و چون شخص مورد نظر در باند خودی قرار میگرفت لایکها نخونده تقدیم داستان و نویسنده میشد و در زیر داستانهام عین قهوهخونه فقط بهبه و چهچه و طرفداری از باند خودی ظاهر شد. کاری کردن بطوری که داستان های خوبی که تازهواردها مینوشتن به حاشیه میرفت. در همین باند عدهای بخودشون لقب استاد و نویسنده عالیقدر دادن و با حمایت گروه این جایگاهو برای خودشون قایل شدن فضا به سمتی رفت که اگر کسیم نقد منصفی داشت مورد هجمه قرار گرفت و به خیلی کلمات متهم شد که تو سبک حالیت نیس تو از ادبیات چیزی نمیفهمی و… بعضی از اساتید فکر میکردن اگر از کلمات سخت و پیچیده سخن بگن و از کلمات سنگین و واژههای بلیغ بهره ببرن در سطح بزرگان قرار میگیرن حتی اگه خواننده هم نفهمه. خواننده هم وقتی میزان طرفداران اساتید رو میدید داستان نفهمیده رو بیخیال میشد و مثل لباس جدید پادشاه خودشو به دیدن لباس میزد و با خودش میگفت این همه لایک کردن پس فهمیدن من اگه بگم نفهمیدم حتمن مثل لباس پادشاه متهم به خریت میشم. بله روزگار به ما یاد داده که یا از اینور بام بیفتیم یا از اونور. یا سیاه ببینیم یا سفید. و همیشه روابط رو بر ضوابط ترجیح بدیم و بجای نقد مطلب حتی اگه عزیزترین کسمون هم باشه حقیقت رو بیان کنیم اما روزگار داستان های سایت هم تبدیل به مافیای داستانی شد تا یکسری از دوستان منجمله خودم از فضای داستانی سایت دور بشیم و دلزدگی بوجود بیاد برامون. سعی داریم در این تایپیک نقدی بر فضا و جو حاکم بر داستان ها داشته باشیم و اینقدر شجاع باشیم که اگر واقعیتی رو از صمیمیترین دوستمون قبول نداریم بیانش کنیم. پس اگر شجاع نیستید و ممکنه بخاطر بیان حرف حقیقت دوستتون رو از دست بدید وارد بحث نشید.
هستیم در خدمتتون…
ارادت…
ممنونم پویا جان .امشب نمیدونم چرا تایپیک ایجاد میشد اما تو قسمت تایپیکای تازه ایجاد شده اثری نبود و پستم میزاشتم تایپیک باا نمیومد و پستمم نمایش نمیداد همین باعث شد دوبار تایپیک ایجاد بشه
بنده هم زمانی رو یادم میاد که بخش داستانا، بقدری جذاب و خوندنی بود که خواننده، دیگه یادش میرف بره ب قسمتای دیگه سر بزنه.... حتا متن داستانای برتر، بصورت ،Text بین خیلیا بلوتوث میشد... قلمزنی و فضاپروریِ خیلی از داستانا، بقدری شیوا و ملموس بود که تشخیصِ فانتزی یا حقیقت اونا، بسختی امکانپذیر بود....
متاسفانه، امروز، با 1 نگاه اجمالی ب 3 سطر اول اکثر داستانا، دیگه رغبتی برای خوندن تا آخرش، باقی نمی مونه... این موضوع از کامنتای پایین داستان، قابل اثباته...
اما همیشه فاجعه گریز قلمزنان متبحر، (یادشون بخیر)، زمانی رخ میده، که برخی از کاربرا، بعوض 1 نقد منصفانه، بقصد تخریب یا زشت نمایی، بنا ب میل شخصیشون، و بقول خودت، با کلمات قلمبه سُلمبه، نظر خودشونو بزور ب سایرین القا میکنن،، و 4تا جوجه فوکولی هم ، به بافت انحرافی مسیر، بال و پرِ کاذب میدن...
و نتیجش میشه :" ایده آل نویس ها....پَر...."
بنده با شما موافقم چند نمونه از این.مدل داستان های ضعیف رو همین چند وقته دیدیم من خودم خواستم چیزی بگم ولی با حجم انبوه تعارف هایی ک تیکه ماره میشد و نوشابه هایی ک باز میشد روبرو شدم.و بیخیال شدم گفتم لابد اینا خوششون میاد مارو سنه نه. ما نمیخواییم نمیخونیم چون شاید ابکی بودن ب قول شما ولی مزخرف نبودن و حد اقل نویسنده اش 4 تا داستان درست داشت کنار این داستان
والله من 5 سال بیشتره که شهوانی میام
از همون اول فحش و ناسزا بود زیر داستانا تا امروز
کمتر دیدم کسی از کسی تعریف بکنه
بیشتر از ننه نویسنده تعریف میکردن تا داستان
دقیقن با حرفتون موافقم ! یکی از مهمترین دلایلی که من اینجا می اومدم تو این چند ساله خوندن داستانا بوده و هست ، هرچند که اصولا جو حاکم توی داستانای سکسی همه جا و نه فقط اینحا به شدت غیر واقعی و متوهمانه ست و زن اصولا توی این داستانا ، موجود بی اراده و بدبخت و آماده به تحریکه و صرفا هویتش تو حال دادن! خلاصه می شه ، انگار که چوب خشکِ و خودش لذتی نمی بره و اختیاری از خودش نداره. این موضوع از اولین داستانای سکس ایرانی همیشه تم اصلی همه داستانا بوده و هست ، منتها همونطور که گفتین حداقل پیش ازین با داستان طرف بودیم که می شد از نظر محتوا ، شخصیت پردازی یا نگارش مورد نقد قرار بگیره. چیزی که الان شاید تو این ۱.۵ -۲ سال توی بخش داستانا دیده می شه ، بیشتر خاطره های یک پاراگرافی و به شدت غیر واقعیه ، از طرف دیگه این فضای مافیایی و باند بازی هم آسیب زده به حس و حال داستانا من یکبار یک داستان دو قسمتی نوشتم و اینجا پست کردم ، اولا که شاید ۶ ماه طول کشید تا آپلود بشه و این خودش کل انگیزه من برای نوشتن رو کشت ، و دوم همین کامنتایی که شما می گین باعث شد ته انگیزه هم کاملا از بین بره ، دریغ از ۲ تا نقد درست و درمون ! ۱۰-۱۲ تا فحش و دلقک بازی توی کامنت ها باعث شد عطای نوشتن اینجا رو به لقاش ببخشم و بیخیال ادامه اش بشم خلاصه که بد جوی حاکمه ، من هنوز هم داستانا رو می خونم اما واقعا معدود داستانایی پیدا می کنم که علاقمند شم تا تهش دنبالش کنم و البته با اون جو کامنت گذاریها ، نقدی اگر دارم براش بنویسم
دوستان…
(تا اونجایی که من کاپیتان رو میشناسم)…
بنظرم، یکی از دغدغه های استاتر، اینه که میگه، حواستون باشه… حتا در صورتیکه از قلم یکی از نویسنده ها، (که خوشتون میاد ازش…)، 1 ایراد بجا دیدین، شجاعانه و البت مودبانه، براش کامنت بذارین… تا به همگان، گوشزد کنیم که علاقمندی کاربرا ب شخص نویسنده، 1 موضوعه… و توقع ما برای خوندن 1 داستانِ جذاب، 1 موضوعه دیگس.
و میخاد که ما با استفاده از این فُرمت، عاقلانه تلاش کنیم، سطح کیفی و فضای حاکم بر داستانا رو حفظ، کنترل و واکسینه کنیم…
استارتر میگه ؛ " لایک و دیسلایک رو، با چشمای باز، به قلمِ نویسنده بدیم… نَ با چشای بسته ، به صاحب قلم…"
وختی فقط قلم رو تکریم کنیم… 2 حادثه مهم رخ میده…
اول اینکه، همزمان با 1 لایکِ منصفانه، زیر محتوا، خودِ نویسنده رو هم، لایک می کنیم… و بهش انرژی مضاعف میدیم… و منتظر داستانای بعدیِ بهتری میشیم…
دوم اینکه، نویسنده رو آگاه میکنیم، که ناغافل در مسیر “پوچ نگاری”، نیوفته و دقت عمل لازمو بکار بگیره…
و نتیجه کلیِ این 2 فرآیند میشه :" اجتناب از پرورش مافیای شخصیتی"…
۹۰ درصد داستانا فانتزی و دروغ شده
۵ درصد نویسنده معروف شده و نوشتش هرچی باشه حمایت میشه
۵ درصد از داستانا هم واقعا خوبن
درود خدمت حاج کپتن جک گنجیشکه.
عه! تو تاپیک زدی؟! بیا اول نخونده یه لایک کیری تقدیمت! ? حالا بذا برم بالا ببینم اصن چه کسشری نوشتی! ?
عرض شود که بشخصه زیاد طرف قسمت داستانا نمیرم حقیقتش کونم نمیکشه داستان بخونم مگه اینکه یکی از دوستان نویسندهش باشه یا اینکه اسم داستان منو بکشونه اونجا مث این، یا این. ولی گهگدار یه سری میزنیم، یه وری میریم… تا همون حد اندک آشنایی هم حرفاتو میشه درک کرد که اوضا چجوریاس. مورد داشتیم یارو از فرط لهله زدن واسه اینکه داستانش با لایکای بیشتر، رتبه اول بیاره یه ارتش کاربری ساخته به خودش لایک داده حتا کامنتم گذاشته واسه خودش نوشابه خانواده وا کرده که البته ملت سوتیاشو همونجا گرفتن! خخخخخخخ خودمونیم کی فکرشو میکرد یه روزی دلخوشی یه سریا، مقادیری بیلاخ باشه زیر نوشتههاشون…
البته این قضیه فقط محدود به قسمت داستانا نیس.
توی تاپیکای موضوعی، بخصوص بحثای سیاسی-دینی هم زیاد پیش میاد یه کابرو میکنن عمام خودشون و یارو هرچی گف، تمامو کمال تأیید میکنن با این خیال که تنها نگرش درست فقط همونه و بس. جالب اینجاس که هرگونه مخالفتم با این عمامشون میکنی، میشینن دسیسه میچینن واست! خخخخخ! هرچن خوشبختانه اینا تعدادشون کمتر از این حرفاس که به باند و باندبازی برسه یا کار خاصی بتونن بکنن ولی بهرحال این صفت زشت مشترک باید رف شه.
بهتره از هیشکی بت نسازیم و شهامت اینو داشته باشیم که اگه از طرف شخصی مورد ارادت خودمونم خبطی صورت گرف، تعارف نکنیم باهاش.
اگه دوست من تحمل نظر مخالف از طرف من نداره، همون بهتر که دوست من نمونه.
بنده حقیر :دی
هم موافقم
بعضی ها دست به قلمشون خوبه!
اما همیشه که بی عیب نیستن!
فلذا همیشه نباید کورکورانه ، با تعصب تشخصیتی به یک فرد و نوشته هاش نگاه کنیم!
از طرفی بعضی از داستان ها ممکنه ، محتوای جالبی نداشته باشه!
اما بازم مثل همیشه ، به به و دست و تشویق داره!
لذا همیشه فحش نباید داد!
همیشه هم نباید تشویق کرد!
اما بنظذ احساسات ، گروه بازی و باند بازی با هم مخلوط شده…
و فقط افراد خاصی تو چشمن!
بقیه داستان ها ، اگر نویسنده هاشون اشنا نباشن ، حتی اگر محتوی ای خوبی هم داشته باشه ، در این شرایط دیده میشه ،
لذا بیایید درست نظر بدیم…
یه مشکلی که بهش اشاره نکردین، به چالش کشیدن و زیر سوال بردن عقاید اعضای سایت توسط همین نویسنده های باند باز بوده که نوبره والا…
خیر سرمون اومدیم یه جایی که محدویت و تابوهای اجتماعی وجود نداشته باشه
و یه چیز دیگه، شما داستان یه زن انگلیسی با زن ایرانی رو مقایسه کنید، مال ما حاشیه روی و اهدافی رو دنبال میکنه که همش به عقاید و تبعیضی که وجود داره برمیگرده،به خانوما بر نخوره حالا مردا یه جور دیگه…
اینجاس که معلوم میشه انگلیسی زبانا حتی تو داستان سرایی از نوع سکسیش چه تبهری دارن و از همه مهمتر مترجمیه که اون رو ایرانیزه میکنه،یکی از دلایلی که ادمین از مترجمین درخواست همکاری کرده همین بوده.
متاسفانه اینجا کمتر نویسنده ای میتونه فارغ از انگیزه های شخصی و تعصبات خودش چیزی بنویسه که ارزش داستان رو پایین نیاره…
درود بر شوما
عارضم به محضر مبارکتون که بنده از بدو ورود به سایت نه داستانی خوندم و نه نقدی بر داستانی داشتم!
لیکن داستان نویسان و داستان خونهارو دوس میدارم
و همچنین شومارو که به فکر امت حشری و کیر بدست شهوانی جقی هستین!
با تشکر از شوما و تاپیکتان ?
(تا اونجایی که من کاپیتان رو میشناسم)…
بنظرم، یکی از دغدغه های استاتر، اینه که میگه، حواستون باشه… حتا در صورتیکه از قلم یکی از نویسنده ها، (که خوشتون میاد ازش…)، 1 ایراد بجا دیدین، شجاعانه و البت مودبانه، براش کامنت بذارین… تا به همگان، گوشزد کنیم که علاقمندی کاربرا ب شخص نویسنده، 1 موضوعه… و توقع ما برای خوندن 1 داستانِ جذاب، 1 موضوعه دیگس.
و میخاد که ما با استفاده از این فُرمت، عاقلانه تلاش کنیم، سطح کیفی و فضای حاکم بر داستانا رو حفظ، کنترل و واکسینه کنیم…
دقیقا به نکته بجایی اشاره فرمودین بارها داستانهای نچندان خوبی از اساتید نوسینده بشخصه دیدم که واقعا خودم چیزی ازش نفهمیدم بعد بخودم شک کردم و سپردم به چندین نفر دیگم که بخونن و نظرشون رو بگن و با کمال تعجب دیدم اونام هیچی ازش نفهمیدن .حال زیر داستانو خوندم و نظرات رو دیدم طرف نخونده لایک تقدیم کرده .یکی دیگم مثل ایرانیه که میره خارج و زبان بد نیس طرف بهش میگه how are u?میگه نمیدونم اما محض احتیاط کو… ننت ? طرف اومده و نوشته چون اقای ایکس هستی یا خانم زد داستانت محشر و در سبک سو ریاله.یکیم که صادقانه اومده نقد کرده به ناگاه با هجوم باند دوستان مواجهه و از خجالتش در اومدن و دیده شده از مرز باکو متواری شده.بدون زنو بچه و لباس زیر ?
عرض شود که بشخصه زیاد طرف قسمت داستانا نمیرم حقیقتش کونم نمیکشه داستان بخونم مگه اینکه یکی از دوستان نویسندهش باشه یا اینکه اسم داستان منو بکشونه اونجا مث این، یا این. ولی گهگدار یه سری میزنیم، یه وری میریم… تا همون حد اندک آشنایی هم حرفاتو میشه درک کرد که اوضا چجوریاس. مورد داشتیم یارو از فرط لهله زدن واسه اینکه داستانش با لایکای بیشتر، رتبه اول بیاره یه ارتش کاربری ساخته به خودش لایک داده حتا کامنتم گذاشته واسه خودش نوشابه خانواده وا کرده که البته ملت سوتیاشو همونجا گرفتن! خخخخخخخ خودمونیم کی فکرشو میکرد یه روزی دلخوشی یه سریا، مقادیری بیلاخ باشه زیر نوشتههاشون…
چچون نخونده لایک دادی باید بگم ای نیییییییییچه ای نلسون ماندلا ایییییییییی ابراهام لینکلن ? و ما جماعت ایرانی همیشه یا سیاهیم یا سفید که تایپیک سیاه و سفیدتو نخونده لایک زدم ?
بعضی ها دست به قلمشون خوبه!
اما همیشه که بی عیب نیستن!
فلذا همیشه نباید کورکورانه ، با تعصب تشخصیتی به یک فرد و نوشته هاش نگاه کنیم!
از طرفی بعضی از داستان ها ممکنه ، محتوای جالبی نداشته باشه!
اما بازم مثل همیشه ، به به و دست و تشویق داره!
لذا همیشه فحش نباید داد!
همیشه هم نباید تشویق کرد!
اما بنظذ احساسات ، گروه بازی و باند بازی با هم مخلوط شده…
و فقط افراد خاصی تو چشمن!
بقیه داستان ها ، اگر نویسنده هاشون اشنا نباشن ، حتی اگر محتوی ای خوبی هم داشته باشه ، در این شرایط دیده میشه ،
لذا بیایید درست نظر بدیم…
با تشکر از مصطفی عزیز که انچه رو که من میخواستم بگم کامل مختصر و عالی بیان کرد ?
دوست عزیز راستش من قصد ندارم وارد محتوی داستان بشم چون هر موضوعی رو که تمایل بهش نداشته باشم معمولا نمیخونم مگر نویسنده ای که قلم خوبی داشته باشه و بخاطر قلمش محتوایی رو که مایلم نیستم بخونم.اصل حرف من اینه که یه نویسنده خودش نباید جو رو هدایت کنه و روی نقد یا تایید داستانش اثر بزاره بلکه اگه حرفی برای زدن داره باید در همون زمین سفید کاغذی بگه نه اینکه جماعتی رو دور خودش جمع کنه و دیگرانم بخاطر جو دوستی و یا بودن در دایره خودیها به جمع اوری رای بپردازه .یه نویسنده نهایتش به سوالات منصفانه جواب میده ولی ما زیر داستانا شاهد جریاناتی دیگه هستیم
من سایتو با داستانش شناختم ولی الان تنقدر داستان های مخرف بی مزه بدرد نخور نوشته میشه که حتی دیگه حوصله باز کردن خوندنشونم ندارم
عارضم به محضر مبارکتون که بنده از بدو ورود به سایت نه داستانی خوندم و نه نقدی بر داستانی داشتم!
لیکن داستان نویسان و داستان خونهارو دوس میدارم
و همچنین شومارو که به فکر امت حشری و کیر بدست شهوانی جقی هستین!
با تشکر از شوما و تاپیکتان ?
سلام و درود بر جمشید عزیز مدتیه کم پیدایی و سایت سنگین شده.خوشحالم بازم میبینمت و ممنونم قابل دیدی و سری به ما زدی ارزوی بهترینا رو برات دارم ?
حتی 1 درصد داستانهایی ک نوشته میشه هم واقعیت نداره این ینی توهمات ذهن فانتزی
صد در صد با حرفات موافقم عزیز
مخصوصا که این نویسنده های جدید که جالب هم هست خودشونو بی دریغ جزو بهترین ها میدونن و برای همدیگه نوشابه باز میکنن
نمیدونم کامنت من تا چه حد میتونه واستون قابل تایید باشه اول اینکه من بیشتر خواننده ام تا نویسنده و حدودن یک ماهه عضو شدم و بلافاصله دوتا داستان فرستادم طبق نوبت بعد دو هفته منتشر شدن و هردوشون مورد توجه قرار گرفتن و تا الان هر 5تا داستانم رو دوستان مورد لطف قرار دادن … ادعایی ندارم ولی خیلی خوشحالم بدون این جریاناتی که گفتین قلمم مورد تایید قرار گرفته …
از زوایه ی خواننده بودن هم 50 درصد داستان ها رو میخونم و اگه داستانی توجهم رو جلب کنه حتی با وجود ضعف هاش ازش حمایت میکنم و نقاط ضعفش رو دوستانه ابراز میکنم . سایر داستان ها هم که به معنای واقعی کصشرن ، مزخرف بودنش رو اعلام میکنم
راجب نویسنده های سایت اشخاصی مثه اساطیر و ایول و پریچهر که خیلی وقته میشناسمشون با قاطعیت میگم 100 درصد نوشته هاشون رو قبول دارم نخونده و ندیده حتی ، دلیلشم اینه این دوستان در طول این مدت خودشون رو ثابت کردن
سایر نویسنده ها هم اگه داستانشون احساس خوبی رو بهم القا کنه تشویق میکنم و اگرم نتونم ارتباط برقرار کنم صریحن میگم دوست نداشتم چون این دوستان ضعفی مثه غلط املایی و نگارشی و روایی ندارن …
کاش دوستانی مثه شما و سایرین نقدهاشون و صریحن و مستقیم به نویسنده ها بگن یا حتی همینجا بگن توقعشون از یه داستان خوب چیه و چه سبکی رو دوس دارن و چه چیزی تو داستان رو دوس ندارن تا
نویسنده ای مثه من که سبک خاصی نداره و صرفن نوشتن رو دوست داره بتونه نوشته هاشو به سلیقه مخاطبش نزدیک کنه
ممنون از نظرتون دوست عزیز و گرانقدر خوشحام که مطب رو درک کردید و فقط من اینجور حسی ندارم
نمیدونم کامنت من تا چه حد میتونه واستون قابل تایید باشه اول اینکه من بیشتر خواننده ام تا نویسنده و حدودن یک ماهه عضو شدم و بلافاصله دوتا داستان فرستادم طبق نوبت بعد دو هفته منتشر شدن و هردوشون مورد توجه قرار گرفتن و تا الان هر 5تا داستانم رو دوستان مورد لطف قرار دادن … ادعایی ندارم ولی خیلی خوشحالم بدون این جریاناتی که گفتین قلمم مورد تایید قرار گرفته … از زوایه ی خواننده بودن هم 50 درصد داستان ها رو میخونم و اگه داستانی توجهم رو جلب کنه حتی با وجود ضعف هاش ازش حمایت میکنم و نقاط ضعفش رو دوستانه ابراز میکنم . سایر داستان ها هم که به معنای واقعی کصشرن ، مزخرف بودنش رو اعلام میکنم **راجب نویسنده های سایت اشخاصی مثه اساطیر و ایول و پریچهر که خیلی وقته میشناسمشون با قاطعیت میگم 100 درصد نوشته هاشون رو قبول دارم نخونده و ندیده حتی **، دلیلشم اینه این دوستان در طول این مدت خودشون رو ثابت کردن سایر نویسنده ها هم اگه داستانشون احساس خوبی رو بهم القا کنه تشویق میکنم و اگرم نتونم ارتباط برقرار کنم صریحن میگم دوست نداشتم چون این دوستان ضعفی مثه غلط املایی و نگارشی و روایی ندارن … دوست عزیز و گرامی صحبتاتونو با دقت خوندم اما در همین حرف های شمام ناخاسته به حرف من مهر تایید زدین که اسامی رو ذکر کردین که جدا از اثار خوبی که دارن و حرف من در این مورد نیست تایید کردین چون بهشون ارادت دارین نخونده 100درصد نخونده و ندیده قبو دارید و این یعنی همون موضوعی که پای داستانا بشدت موج میزنه و به اصطاح دوستان پپسی باز کردن و اگه جسارت نشه میشه تملق و پارتی بازی در مورد یه اثری که نخوندین یا ندیدین چیزی که داستانای این روزای سایت بهش دچاره و از قشر فهیمی مثل شما که برای دیگران الگوه و مطلب مینوییسه همچین دیدگاهی انتظار نمیره قلم حرمت داره و حرمت قلم هم صداقت و بیطرفیه
دوست عزیز من در جایگاهی نیستم که بشما بگم چی بنویسین یا چجور بنویسین و توقعی از شما و دگر عززان داشته باشه بلکه ان خوانندگان عزیز هستند که که با بازتاب صداقت نویسنده در قلم و بیان احساسش به اون میفهمونن که چه اندازه تو کارش موفق بوده یا نبوده .متاسفانه نویسندگان سایت زیر داستانها بجای اینکه مجالی بدن که منتقد نظرشو خوب یا بد بیان( بکنه البته بدون فحاشی.)خود نویسندگان هم شدن نویسنده و هم از هم تعریف میکنن و نوشته های حتی بد رو بدون خوندن و یا با قرار گرفتن در فضای دوستی لایک میکنن و اگرم منتقدی قراره نقدی بکنه همون نویسندگان شروع به تخریبش میکنن باید بدونیم کار نویسنده نوشتنه و نظرات زیر داستانها مربوط به منتقدان عزیزه.حالا گاهی لازمه نکته ای گفته بشه ولی متاسفانه من داستانهایی رو دیدم که روخوانی از روش سخته و پره از واژگان پیچیده و قلمبه که ادمی نمیفهمدش اما به به و چه چه نویسندگان زیرش و تقدیم لایکا واقعن به همه نشون میداد که فقط جمع خودی بهش لایک داده و دلیلشم همینه یه لایک بهت میدم سر داستانم نخونده ازت توقع همون لایکو دارم .نویسنده وقتی قلم بدست میگیره در قبال قلمش مسعوله ازادگی و حقیقت رو زیر سوال نبره نه عین نظام اخوندی هر کی دزده دزدی طرف مقابلشو رو نکنه و گرو کشی توش باشه.من بعنوان نظر شخصیم به هر کسی که ادعای نوشتن داره** تنها توقعم اینه یا دست به قلم نبرید یا وقتی دست به قلم زدید شرف و ازادگی قلم رو برای لایک پول دوستی و…زیر سوال نبرید** نویسنده ای که ازاده نباشه هرگز در دل خوانندگانش جایی نخواهد داشت
ممنون از پیشنهاد زیبا و جالبتون .اما اگه کسی حرمت قلم براش مهم نباشه از طریق خصوصی اعلام میکنه نویسنده فلان داستان شخص خودشه .ایرانی همیشه راهشو بلده ?
به شخصه هر نویسنده ای که اومده پایین داستانش واسه خودش نوشابه باز کرده و شروع کرده به سخنرانی های بدیع و شیرین زبونی های فجیع و تشکر از هواداراش یجورایی یه حس بد خودبزرگ بینی رو بهم منتقل کرده و بدتر از اون نویسنده هم پاچه خوارانی هستند که برای نویسنده ی داستان به به و چه چه میکنن و همدیگرو با لفظ استاد و جناب نویسنده و … خطاب میکنن ؛ مصطفی مستور با این همه ابهت و شهرتش هنوزم قبول نداره که نویسندست اونوقت بعضیارو چه جوی گرفته !!!
به نظر من کسی نویسندست که بدون هیچ قضاوتی در مورد کار خودش (چه خوب چه بد) میادو داستانشو مینویسه و میره و قضاوتو هم میسپاره به دست خواننده .
البته هر نظری رو هم محترم میشمره نه مثل بعضی از این سوپر نویسنده ها که تا بهشون میگی اینجای داستانت فلان بود شروع میکنن جبهه گرفتن و دفاع کردن !
اونوقت تیم مدافعش هم سریع میریزن سرت که تو هیچی از داستان حالیت نیست و …