توجه: تمامی مطالب توسط نویسنده گردآوری شده و به رشتهی تحریر درآمدهاند. باشد که این مطالب، حتی برای یک نفر مفید واقع شوند.
شخصیتپردازی یکی از مهمترین عناصر داستاننویسی است که میتواند تفاوت بین یک داستان معمولی و یک اثر ماندگار را رقم بزند. در ادامه، جنبههای مختلف شخصیتپردازی را بررسی میکنیم.
۱. عمق و پیچیدگی: شخصیتهای قوی باید چندبعدی و پیچیده باشند، درست مانند انسانهای واقعی.
نقاط قوت و ضعف: هر شخصیت باید هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف داشته باشد. مثلاً، در “جنایت و مکافات” داستایوفسکی، راسکولنیکف باهوش و فلسفی است، اما همزمان دچار توهم و خودبزرگبینی است.
تناقضات درونی: تناقضات میتوانند شخصیت را جذابتر کنند. در “شازده احتجاب” هوشنگ گلشیری، شخصیت اصلی بین غرور اشرافی و واقعیت زوال خاندانش گیر افتاده است.
۲. پیشینه و زمینه: داشتن پیشینهای غنی برای شخصیتها ضروری است، حتی اگر تمام آن در داستان آشکار نشود.
تاریخچه خانوادگی: روابط خانوادگی میتواند بر شخصیت تأثیر عمیقی بگذارد. در “صد سال تنهایی” گابریل گارسیا مارکز، تاریخچه خانواده بوئندیا نقش مهمی در شکلگیری شخصیتها دارد.
تجربیات گذشته: تجربیات شکلدهنده زندگی شخصیت را در نظر بگیرید. در “بادبادکباز” خالد حسینی، تجربیات کودکی امیر بر تمام زندگی او سایه میاندازد.
۳. انگیزه و هدف: هر شخصیت باید انگیزهای قوی و هدفی مشخص داشته باشد.
خواستههای درونی و بیرونی: شخصیتها معمولاً هم خواستههای آشکار (بیرونی) و هم خواستههای پنهان (درونی) دارند. در “گتسبی بزرگ” اسکات فیتزجرالد، خواسته بیرونی گتسبی رسیدن به دیزی است، اما خواسته درونیاش پذیرش اجتماعی و تعلق است.
تعارض بین خواستهها: گاهی خواستههای مختلف شخصیت با هم در تعارض قرار میگیرند، که میتواند منبع کشمکش داستانی باشد.
۴. رشد و تحول: شخصیتهای اصلی باید در طول داستان رشد کنند و تغییر یابند.
قوس شخصیتی: نشان دهید چگونه تجربیات داستان بر شخصیت تأثیر میگذارد. در “سووشون” سیمین دانشور، زری از یک زن خانهدار منفعل به شخصیتی قوی و مستقل تبدیل میشود.
نقطه عطف: لحظات کلیدی که باعث تغییر در شخصیت میشوند را مشخص کنید.
۵. ویژگیهای فیزیکی و رفتاری: جزئیات فیزیکی و رفتاری میتوانند به شخصیت عمق ببخشند.
ظاهر: توصیفات فیزیکی را هدفمند انتخاب کنید. در “بوف کور” صادق هدایت، توصیف چشمهای درشت زن اثیری نمادین است.
عادات و رفتارها: عادات خاص میتوانند شخصیت را متمایز کنند. مثلاً، عادت پیپ کشیدن شرلوک هولمز در داستانهای آرتور کانن دویل.
۶. گفتار و لحن: نحوه صحبت هر شخصیت باید منحصر به فرد باشد.
لهجه و گویش: استفاده از لهجه یا اصطلاحات خاص میتواند به شخصیتپردازی کمک کند. در “رمان کولی کنار آتش” منیرو روانیپور، لهجه جنوبی شخصیتها به خوبی نمایان است.
سبک گفتار: آیا شخصیت رسمی صحبت میکند یا غیررسمی؟ پرحرف است یا کمحرف؟
۷. روابط با دیگر شخصیتها: شخصیتها در خلأ وجود ندارند؛ روابط آنها با دیگران مهم است.
تعاملات: نحوه برخورد شخصیت با دیگران را نشان دهید. در “کلیدر” محمود دولتآبادی، روابط پیچیده بین شخصیتها بخش مهمی از داستان است.
تضادها و همکاریها: روابط متضاد یا همکارانه میتواند به پویایی داستان کمک کند.
۸. نمایش به جای توضیح: به جای توضیح مستقیم ویژگیهای شخصیت، آنها را از طریق اعمال و گفتار نشان دهید.
صحنههای کلیدی: موقعیتهایی خلق کنید که شخصیت واقعی فرد را نشان دهد. در “سمفونی مردگان” عباس معروفی، رفتار آیدین در مواجهه با خانوادهاش شخصیت او را آشکار میکند.
۹. تعادل بین شخصیتها: در داستانهای با چند شخصیت اصلی، ایجاد تعادل مهم است.
نقشهای متفاوت: هر شخصیت باید نقش متمایزی در داستان داشته باشد. در “بامداد خمار” فتانه حاج سید جوادی، شخصیتهای مختلف جنبههای متفاوتی از جامعه را نشان میدهند.
۱۰. استفاده از ابزارهای نویسندگی: برای شناخت بهتر شخصیتها، از ابزارهای مختلف استفاده کنید.
پرسشنامه شخصیت: برای هر شخصیت اصلی یک پرسشنامه کامل پر کنید.
نوشتن از زبان شخصیت: سعی کنید مدتی از زبان شخصیت بنویسید تا او را بهتر درک کنید.
در نهایت، به یاد داشته باشید که شخصیتپردازی قوی نیازمند زمان و تأمل است. با هر بازنویسی، لایههای جدیدی به شخصیتهای خود اضافه کنید تا آنها را واقعیتر و جذابتر سازید. شخصیتهای خوب پرداخت شده میتوانند سالها پس از خواندن داستان در ذهن خواننده باقی بمانند.
ادامه دارد…
داستان هات قشنگن ولی هنوز خیلی میتونی بهتر باشی توی قلمت اینو میشه دید که هنرت بیشتر ازین حرفاست
↩ Roomeeoo
متشکر از نگاه پرمهرتون🍓
حقیقت اینه که هم داستانها و هم مطالب چم و خم داستاننویسی، برای مدتها قبل هستن و در حال حاضر به خاطر مشغله کاری کمتر میتونم بنویسم.
مانا باشید🌻🍓