دم در یه نگاه دیگه به خودم تو اینه انداختم, میخواستم برای آخرین بار موهامو, بلند ببینم. پدرم عاشق موهام بود و هیچوقت بهم اجازه نمیداد که کوتاشون کنم ولی از 4 ماه پیش که پدرم فوت کرد,منتظر یه فرصت بودم که کوتاشون کنم. و این فرصت این هفته دست داد. منشی شرکت- که تو این مدت با هم دوست شدیم- آدرس و تلفن یه آرایشگر مردونه رو بهم داد که واسه خانوما مو کوتاه میکرد,میگفت کوتاهیش حرف نداره. شب جمعه بود و واسه ساعت 9 با چند از دوستام قرار داشتم که بریم باغ یه کم بشینیم و خوش بگذرونیم. بعد فوت بابام این تقریباَ اولین باری بود که میخواستم برم تو یه جمع و خوش بگذرونم دوستام با دوست پسراشون میومدن ولی من تنها بودم. دوست پسرِ سابقمو توی این چند ماهه که روحیم سر فوت بابام خراب بود از دست داده بودم در واقع خیلی هم دوسش نداشتم, یعنی دوسش داشتم ولی عاشقش نبودم. تو این مدت روحیم خراب بود وبه خاطر کارای شرکت- که مسئولیتش حالا با من بود- ازش خواستم که یه مدت بهم وقت بده ولی اون نتونست صبر کنه و باهام بهَم زد.
به خاطر قرار شب خیلی به خودم رسیده بودم میخواستم از ارایشگاه یه راست برم باغ یه کم جمع و جور کنم تا بچه ها برسن. یه نگاه به ساعت انداختم, باید زودتر میرفتم. قرار بود وقتی رسیدم دم در ارایشگاه تلفن بزنم چون گفته بود که خانوما نمیتونن بیان تو ارایشگاه مردونه. سر وقت رسیدم زنگ زدم گفت که باید برم طبقه پایین, گفت که درو باز میکنه که من برم پایین خودش تا چند دقیقه دیگه میاد. جا پارک نبود رفتم پایینتر پارک کردم .برگشتم و خواستم برم تو, دم در اپارتمان به پسری برخورد کردم که اونم داشت میرفت تو تقریباَ 8-27 ساله به نظر میومد یه لحظه به خودم گفتم: _چه خوشگله ناکس! قدش بلندو هیکلش با حال. بور بودُ یه کم گندمی, موهاش شلوغ ولی قشنگ و هماهنگ. دکمه بالای پیراهن تنگش باز بود. چه سینه پر مویی داشت!
وایساده بودم بی هیچ حرکتی.
_بفرمایید
_ نه شما بفرمایید من منتظر کسی ام
بی هیچ حرفی رفت تو, یه کم صبر کردم که بره بعد رفتم تو. پله هارو رفتم پایین یه واحد اپارتمان بود که درش تا نیمه باز بود. رفتم تو, مثل همه ارایشگاها یه سری اینه دور تا دورو 3 تا صندلی مخصوص و یه دست مبل واسه منتظرا و یه عالمه لامپ و نور پردازی که البته همش روشن نبود. اول غروب بودو یه کم فضا تاریک. داشتم میرفتم روی مبل انتظار بشینم در همون حال دکمه های مانتومو باز میکردم. یادم اومد در بازه, برگشتم درو ببندم که یه نفر از تو اشپزخونه اومد بیرون. _ خانم یعقوبی؟
اصلاَ ندیده بودم که اونجا اشپزخونه هم داره – اِ شمایید؟ چه جالب! چی داشتم میگفتم؟ اخه کجاش جالب بود؟ ولی دیگه حالا که گفته بودم.
-من میدونستم شما باید مشتری من باشی, بفرما . رو این صندلی. حاضر شو من میام
نشستم رو صندلی ای که گفته بود روسریمو در اوردمو با مانتوم گذاشتم روی کنسولی که جلوم بود و منتظر شدم.صدای داریوش شروع شد به پخش شدن,صداش کم بود ولی اهنگ مورد علاقم بود.
وقتی اومد دهنش داشت میجنبید. پشت سرم وایساد, موهامو گرفت تو دستش, اورد بالا و گذاشت که ابشاری از تو دستاش بریزه, بی هیچ حرفی رفت سمت آینه و لباسامو برداشت برد اویزون کرد. – ببخشید که گذاشتم اینجا
-نه مشکلی نیست. من دوست ندارم جلوی آینه چیزی باشه.
نوشته: مریم
khoob bood, ghashang ehsasato tarif karde boodi, zende bood hesesh
خوب بود؛ولی اگه باهاش ازدواج نکنی میشی یه جنده ی حرفه ای؛ادامه بده
تقریبا قشنگ نوشته بودی ولی همش که شد توصیف سکس!!! داستانت سر داشت ولی ته نه…
یه سری ایرادات کوچولو داشت که قابل تحمله ولی در مجموع داستانت ناقصه یه جورایی یه جاهاییش گنگ بود …
ولی به هرحال…
ممنون از داستانت
خوب بود
صحنه ها رو خوب توصیف کردی
خوب میشد فضاها رو تو ذهن مجسم کرد
موضوع هم که خوب
همه چی عالی
کارت درسته
عالی بود فقط یکم بیشتر ازجزییات بگو و داستانو محدود به سکس نکن
داستانت خوب بود. اگه بیشتر حاشیه پردازی کنی عالی میشه. موضوعشم خوبه
منتظر خوندن ادامه داستان هستم. :)
هیوا جان اول یه سوال داستان طلوع کویری مال شما بود یا اشتباه میکنم???
اول اینکه داستانای اینجوری مشخص نیست ادامه داشته باشن یا نه
اگه احیانا نویسنده ی داستان بخواد ادامه بده که فاصله ی زمانی زیادی که ایجاد میشه ممکنه کلا این داستان فراموش شه…
شروع ناگهانی متن روان فراز ونشیب هایی که تو داستان داده میشه میتونن باعث جذابیت داستان بشن ولی نه تا حدی که خواننده سردرگم بشه …
وقایع اول داستانو نمیشه اونجوری که باید وشاید درقسمت های بعد رفع ایهام کرد با این حال من به شخصه معتقدم نوشتن علاوه بر اینکه باید درمتن داستان باشی باید بتونی از بالا هم به داستان مسلط باشی یا به بیان دیگر احاطه ی کامل در داستان داشته باشی نویسنده باید بتونه احساس مخاطبو تحریک کنه(نمونش داستان بهاری که خزان شد که پژمان عزیز نوشته بود یا خیلی داستانای دیگه)
قصد مقایسه نداشتم چون اصلا چنین مقایسه ای درست نیست
من رو شروع داستان وپایانش تاکید دارم چون میتونه وجه تمایز ایجاد کنه به همین خاطر گفتم داستان سر داشت ولی ته نه…
اسم داستانتو میذاشتی:کوس دادن در سلمانی…اخه تو که جنبه نداری همون ارایشگاه زنونه برو…ولی جنده ای…اصلا مرگ بابات این وسط چی جی بود…مثلا تو دادنت کست بابات مقصر بود…تو زنده بودنش پرده رو با چوبش به گا داده بودی…اگه جنده نیستی خیلی بعبو تشریف داری که پسره کردتو ولت کرده…همش داستان دادنتو نوشته بودی…نثر خوب و روان مثل اب کیر پسره که تو کوست روانه…انقد یه زن نباید بند لیفش شل باشه…گفتم که جنده ای…
نگارش داستان زيبا بود…
به قول هيوا داستانت خاص بود ولی دلچسبی نداشت…
از اينجور سکس های بی اغاز خوشم نمياد…
سکس بايد با عشق باشه.و اينکه نوشتی عاشقش شدم اشتباهه چون در اصل هوسش رو کردی…
اون وسط چرا بهت گفت پريسا؟
اي كاش من هم آرايشگربودم…
خوب ريدي،يا سرما خوردم يا واقعأ بي بو ريدي.اگرقول ميدي بوش درنياد ادامه بده.
اگر من آرايشگربودم…
نترس اتفاقي نمي افتاد چون محو جمالم ميشدي،سريع بهونه جور ميكردي باسرعت نور فرار ميكردي
خوب واما داستان مشخص بود که این داستان مال یه جلق زن یا لز کار نیست بلکه یه اتفاق بوده که غیر منتظره واسه یه دختر افتاده من تو این همه مدت از این داستان خوشم امد اخه همش یه سری کس شعر مینویسن که بدم میامد ولی با این داستانتحقیقتش کیرم بلند شد. …ولی یه جاهای دیگه خالی زدی اینکه اصلا پرده نداشتی بی عفت بودی از کون میگفتی بهتر بود…واینکه اصلا داستان مرگ باباتو نمیگفتی بهتر بود…خلاصه این داستان به من و به دوستان منتقد چسبید پس منتظر بقیش هستم حتما بذاری و زودتر اخه این فراموش میشه موفق باشی
یه عده خایه مال پیدا میشن که میرن خایه مالی میکنن تا ادمین بعضی ها رو اسپم کنه
مهندس کجایی؟
شیر جوان کجایی؟
سامی شهوتی کجایی؟
ـ خوب بود؟!
ـ خب البته میشد گفت خوب بود ولی میتونست بهتر باشه.
ـ میشه بگی چطوری میتونست بهتر باشه؟!
ـ یکییش همین طوری که نوشتم. وقتی دونفر باهم صحبت میکنن باید گفت و گویی که انجام میدن از بقیه ی قسمتها جدا بشه تا خواننده بهتر بتونه مطلب رو بخونه. داستانت خوب بود ازین جهت که اصول اولیه نگارش یک داستان یعنی روایت رو رعایت کرده بودی. توصیفاتت نسبتا خوب بود هرچند میتونستی کاملترش کنی خیلی هم ساده نوشته بودی. میتونستی یه مقدار از جملات و کلمات زیباتری هم استفاده کنی. وقتی شخص اول داستان اینطور داستان رو روایت میکنه جابرای کار زیاد داره. کاری به سوژه ت واینکه چی شد توی دیدار اولت منجر به سکس شد ندارم چراکه خیلی هم میتونه جذاب باشه. نمیدونم چرا اگه یه پسر توی دیدار اولش با یه دختر سکس کنه همه میگن ایول عجب مخ زنیه ولی اگه یه دختر این کار رو انجام بده میگن طرف جنده شد رفت. همون چیزی که معمولا به پریچهر هم توی داستانهاش نسبت میدادن.
نمیدونم داستانت ادامه داره یا نه. گذشته ت خیلی مبهم بود. فوت پدرت و دلیل تنها بودنت رو نگفتی. مثل کتابی که از وسط شروع کنی به خوندن و فقط بخوای قسمت سکسش رو بخونی. به جز این چیزایی که گفتم بقیه ش خوب بود…
خسته كننده است.
شما شايد يه تيكه چوب رو به زيباترين نحو در چند صفحه توصيف كنى ولى بااين متن نميشه مخاطب رو مجاب كرد تاآخر بخوندن ادامه بده…
توصيف صحنه ها و استفاده از تشبيه براى داستان لازمه ولى زياد شدنش فقط كسالت آوره
داستان به سه اصل نياز داره اولى موضوع معقول نسبت به هدف نويسنده
دوم: نگارشت مناسب با سبك داستان
سوم: استفاده درست و بجا از آرايه هاى ادبى
داستان با محوريت موضوع نوشته ميشه و توصيف ها مثل گلهايى كه روى شاخه و تنه درخت(موضوع داستان) هستند به جذاب شدن داستان كمك كنن اما وقتى استفاده از آرايه ها پايه و اساس داستان قرار بگيره و به موضوع اصلى بصورت پراكنده و گذرا بپردازين سررشته قصه از دست مخاطب درميره و گاهى مجبور ميشه چند خط به عقب برگرده كه اين اصلا خوب نيست.
متاسفانه اكثر داستانهاى اينجا يا صرفا موضوع اصلى رو تعريف ميكنن يا ازون طرف پشت بوم ميافتن.
ااا شبيه كلاس زبان فارسى شد كامنتم :-D
اينم بگم اين مطلبى كه گفتم منبع خاصى نداره وفقط تجربه شخصى هستش پس احتمال اشتباه بودنش هم هست پس بدون تحقيق استناد نكنيد.
<ستاد كاهش ضريب خطا>
Silver_fuck عزیز:
شما چون نویسنده خوبی هستی فنی می بینی .کسایی مثل من به عنوان یک داستان که وفت کشی کنه .
سلام مریم خانم
ازخوندن داستانت واقعالذت بردم .این اولین باره که دارم نظرمیدم یعنی به قدری داستانت خاص بودوروم اثرگذاشت که خواستم حتماازتون تشکرکنم. خواهش میکنم ادامه بده وازراهنمائی های پیشگسوت های سایت هم استفاده کن اگرهم یکی یه حرف نامربوطی زدبه بزرگی خودتون ببخشیدنویسنده بایدجنبه بالائی داشته باشه .براتون آرزوی سلامتی و موفقیت درتمام مراحل زندگیتون رو دارم.یاحق
سلام
5 ماه از زمان ارسال داستانم گذشته و من تقریباَ ناامید شده بودم که داستانم خونده بشه. این اولین داستانم بود و امشب که دیدم خوشتون اومده انگیزه گرفتم.
خوب این قهرمان داستان شما (مریم خانم) خارش واژن داره واونم بخاطر رعایت نکردن بهداشت شخصی هستش
وجالب اینکه با عشق اشتباه گرفته این خارش را نمی دونم توی کدوم سایت از این دیلدو ی بادی دیم از نوع خاردارش
قصد جسارت ندارم ولی لطفا به قهرمانتون یه جوری البته که ناراجت نشن بفرمائید یکی دوهفته با سایز بالا دیلدو بر دارن عشق و عاشقی از کلشون می پره
این دیگه چه طرز نوشتن هست من که مطمئن هستم شما مردی چون اصلا از حالتهای زنونه چیزی نمی دونی
البته خانم هائی که با لمس دست یه مرد و یه اصلاح اینجوری میشن در فرهنگهای دیگه میگن فاحشه
توی خیلی از کشورها ارایشگر زنونه اکثر مردها هستن اینجور که شما فرمودین باید در کنار دستمال کاغذی وقیچی یک جعبه کاندوم واسپری تاخیری هم بذارن تا دیگه وقت کسی گرفته نشه
اقایون هم چه خوششون اومده هی به به چه چه می زنن و زیر می دن بالا تا ادامه بدی افرین افرین
جالب بود. سکس پیش بینی نشده هم عالمی داره واسه خودش.
مرسی مریم عزیز.