میخام بگم چی شد که اینجوری شد (۲)

1400/06/05

...قسمت قبل

تو زندگی اشتباهات زیادی کرده بودم ولی این اشتباهات در روابط با همسرم هیچ وقت پاشو از رو گلوم بر نمیداره
مرجان زیباترین دختری بود که از اطرافیان دیده بودم، از این که من رو قبول کرده بود به خودم میبالیدم. زیبایی وصف ناشدنی با اون چشم های درشت و غزال گونش و اون لبهایی که نیاز به پروتز نداشت و بینی قلمی که کار من رو راحت کرده بود که خرج عمل ندم و موهای مجعد پر پشت و بلند با قد نرمال 168 و وزنی که حتی الان هم تغییر نکرد و همون 73 مونده، اون رو به زنی ایده آل برای هر مردی تبدیل کرده بود اونهم برای منی که همچین قیافه ی خوشگلی نداشتم و خیلی معمولی بودم با قدی بلند 186 و وزنی تقریبا 100 کیلویی بدون شغلی ثابت و درآمدی بالا با هزاران مشکل مالی و آینده ای نامعلوم چه مسکن و چه شغل و درآمد.
از همه مهم تر این بود که عشقی از اون توی قلبم بود که بعد از اون همه ناملایمات کم رنگ نشده بود.چنان عاشقش بودم که هیچ وقت حتی زیر مشت و لگد و خراش های ناخنش به این حس شک نکردم و حتی عاشق تر میشدم. کلا آدم مثبت اندیشی بودم و هستم حتی وقتی با کنایه حرف میزد و عقل به من میگفت که باید دلگیر شم دلم درجا وِتو میکردشو نکته ای در ذهنم از این حرفاش نمیموند.
چند وقتی بود که برای بچه دار شدن تلاش میکردیم اما هیچ … مشکل از من بود با کمی آزمایش و ویزیت متخصصین مربوط زود مشخص شد که مشکلی که من دارم باید حتما با روش های ناباروری حل بشه. بعد از داستانهایی که من پیش آورده بودم کینه ی مرجان نسبت به رفتارهای من جنبه ی تلافی به خود گرفته بود و با هر رفتاری که حالا از خودم بروز میدادم نمود پیدا میکرد. مثلا تو جشن خواهرش که من گفتم اینطوری نباش و اینو نپوش و بپوش و … دقیقا تو جشن یکی از صمیمی ترین دوستام تلافی کرد و خوشی رو تبدیل به زهر کرد برام. دقیقا عین همون شب که من اشک آوردم تو چشمای خوشگلش
یا ووقتی که با دوستش رفته بودن بازار و پاساژ گردی من زنگ زدم که کجایی و چرا تا این وقت شب بیرون موندی ؟ اون برای نشست هایی که با دوستام داشتم باهام تلافی کرد و آبروم رو پیش دوستام برد که همه فهمیدن که من میترسم از اینکه با اونها مجردی بیرون برم.
و یا حتی تو خیابون اگه چشمم میخورد به یه دختری و نگاهش میکردم از سر عادت یا هر چیز دیگه ، اون بخاطر حرفی که سالهای اول زندگی بهش زده بودم که چرا چشممت انقدر اینور و اونور کار میکنه باهام تلافی کرد و تو پیاده روی هامون یک قدم از من عقب میموند تا منو بپاد که به کجا ها نگاه میکنم.
کلا زندگی به کامم تلخ شده بود. بخاطر بچه باید هر شب یا نهایت یک شب درمیون باهم سکس میکردیم و این شده بود تنها دلخوشیم.
حالا هر چی بهش میگفتم مرجان من دیگه دلم نمیخاد تو حجاب داشته باشی و پیش فک فامیلت و هر کی دلت خواست میتونی آزاد باشی دیگه اون قبول نمیکرد و حتی پیش دامادش هم با روسری میشگت تا اینکه یه روز به زور روسری رو از سرش برداشتم و تا همین الان دیگه پیش باجناقم روسری نذاشت و حتی با تاپ و شلوار کوتاه هم میاد.اما فقط همین جا.
البته بعد از گدشت اینهمه سال عروسی ها رو به مدد خرید های لباس های بازی که من براش انتخاب میکردم و میکنم تقریبا لختی و آزاد و بیخیال میگرده که اینجا میفهمم که اگر هم پوششی داره از سر اعتقاد نیست و الان دیگه فقط برای پوز زنی منه.
مدتی بود که رفته بودم یه ارگانی و استخدام شده بودم و وضعمون داشت بهتر میشد ولی کماکان مستاجر بودیم.
خونه ای که توش زندگی میکردیم ویلایی و دربست بود و حیاط دار حیاط و باغچه ای بزرگ اما بدون درخت که توش سبزی میکاشتیم. حیاطی که مشرف بود به چندین آپارتمان و حتی یک اداره که از پنجره هاشون و از بالکناشون توی حیاطمون کاملا پیدا بود. هوا که گرم میشد چون کولر نداشتیم به پیشنهاد مرجان لخت میشدیم و تو حیاط آب بازی میکردیم. من دیدم همش به پنجره های اطراف بود که کسی در حال پاییدن نباشه اما مگه میشد کسی سر و صدای بازی بچگانه مارو بشنوه و نیاد پشت پرده یا پنجره مگه من چند تا چشم داشتم که بتونم همه رو زیر نظر بگیرم اوایل این افکار اذیتم میکرد که اداره کسی اضافه کار مونده باشه میتونه کامل ببینه مارو . حتی خونه هایی که شیشه هایی رفلکسی داشتند و از بیرون آینه ای میشدن. قطعا اگه کسی پشتش میبود من نمیتونستم ببینمش اما اون چرا؟
به مرجان میگفتم ولی اون میگگفت نه بابا کسی نمیاد مگه بیکارن که بیان حالا آب بازی مارو تماشا کنن؟ اصلا بیان. این حرفاش کم کم باعث شد قبح مسئله برام بریزه و بیخیال هر روز تابستون ها رو تو حیاط لخت مادرزاد آب بازی کنیم حتی حوض کوچیکی که داشت رو پر آب میکردیم و دوتایی میرفتیم توش توری که دیگه جایی نمیموند برامون برای حرکت اضافه.
یه روزی که توی حوض بودیم از مرجان ناخودآگاه لب گرفتم و این لب گرفتن به جاهای باریک کشیده شد و دستهامون به سمت بالا و پایین به جرکت درومد و همدیگه رو لمس میکردیم طوری که شهوت بهمون غلبه کرد و از حوض درومدیم که بریم روی ایوون که سکس کنیم اما مرجان دستمو کشید که همینجا و روی حوض به پشت خم شد و خواست که کصش رو براش بخورم. من هم همین کار رو کردم و شروع کردم به خوردن. کوچه پر رفت وو آمدی داشتیم و تقریبا عابرین پیاده ی زیادی داشت با اینکه کوچه ، کوچه ای فرعی بود. توی ذهنم همه اینها می آمد و میرفت که صدای آه ناله ی مرجان رو که بلند هم بود رو قطعا همسایه ها و عابرین پیاده که باز هم از ساکنین همین کوچه بودن میشنون و از فردا چطوری به مرجان نگاه میکنن؟ یا پیش خودم میگفتم الان که من دارم اینکار رو میکنم و نمیتونم پنجره ها رو بپام حکما کسانی هستند که در حال دید زدن ما باشن. این افکار بیشتر از اینکه من رو ناراحت کنه حس میکردم داره تحریک میکنه. کیرم به بلند ترین حالت خودش میرسید با این افکار . بعد از کمی که به خوردن ادامه دادم مرجان اومد و با اینکه اصلا از این کار خوشش نمیومد و کمتر شده بود برام ساک بزنه خم شد و شروع به خوردن کیرم شد. یه کم که کیرمو خورد و حس کردم دیگه اگه بیشتر بخوره ارضا میشم وردمش بالا و بقلش کردم و همینطور که لب میگرفتم ازش با کص و ممه های 85 بلوریش بازی میکردم. دیگه به هیچی جز سکس فکر هم نمیکردم اینجاست که میگم آدم توی سکس نباید از عقل استفاده کنه و منطق رو باید بگذاره کنار و فقط شهوت باید افسار رو بگیره دستش. بعد چند دقیقه کوتاه رو حوض تا نصفه از آب خمش کردم و کیرم رو کردم تو کصش و شروع کردم به تلمبه زدن و بعد از مدت کوتاهی دیدم مرجان صدای جیغاش بلند تر شد این نشونه ی ارضا شدنش بود و من هم که از دیدن لحظه ی لذت بردنش و ارضا شدنش به اوج میرسم همیشه ، تمام با وجودم توش ارضا شدم و آبم رو تو کص خوشگلش خالی کردم و این شد آغز سکس های ما تو فضای باز و تو حیاطمون. از اون به بعد یه حسی توم رشد کرد که دوست داشتم سکس من و مرجان رو همه ببینن.
حتی چند بار از نرده ی تراس خونه که وقتی میرفتی ازش بالا تو کوچه و پیچ کوچه روبرویی پیدا بود و خیلی هم پر رفت و آمد بود بالا میرفتیم و محکم ستون فلزی حائل از سقف رو میگرفتیم و اون بالا سکس میکردیم که از تو کوچه پیدا باشه البته این موقع ها مواظب بودیم که اگه فردی داره رد میشه خم بشیم تا دیده نشیم و این موضوع رو در عمل پیاده نمیکردیم که خدای ناکرده عواقب بدی برامون نداشته باشه. و فقط این حس که داریم تو یه جایی که به ملع عام دید داره سکس میکردیم مارو به اوج میرسوند.
سکس توی حیاطمون بقدری زیاد شد و انواع پوزیشن هارو تو اون مکان از لابلای سبزی ها و با تن گلی و خیس و خاک روی موزاییک حیاط و سکوی کنار دیوار حیاط و جای جای اون امتحان کردیم که امکان نداشت از اداره یا همسایه ها کسی یا کسانی ندیده بوده باشنمون. چه بسا از بعضی کارمندای اون اداره که از بقل پنجره گهگداری تکون نمیخوردن و دائما توی حیاط رو دید میزدن پیدا بود که حتما چیزی دیدن که الان دنبال چیزی هستن.
دستشویی مون تو حیاط بود و حتی مرجن که با لباس خونگی هم میرفت تو حیاط تا بره دستشویی ، منو تحریک میکرد.
یه شب که توی خونه بودیم به مرجان گفتم دوست داری که فیلم پورن بیارم و فیلم ببینیم و سکس کنیم که گفت بیار امتحان کنیم. من یه فیلم همینطوری از اینترنت دانلود کردم که هم داستانی باشه و هم طولانی باشه و اون فیلم تارزان بود. فیلم تارزان تو جنگل و دشت و … سکس هم داشتن هم تو خونه ولی مسئله ی قابل تامل اون این بود که وقتی تارزان اون دختره رو که بیهوش بود پیداش میکنه و وقتی دختره بهوش میاد و کیر تارزان شق میشه من درحال خوردن ممه های مرجان بود که اون یهو گفت جوووون چه کیری چقدر خوش فرم و خوشگله. من اونجا بود که برای اولین بار بهش گفتم جووون دوست داری کیر اینمدلی؟ میخای به تارزان کص بدی؟ این جملات واقعا ناخوداگاه از دهنم اومد بیرون و کاملا شهوت فرمان میداد بهم. مرجانم که داشت حال میکرد و آه و ناله ، گفت آررررهههه دوست دارم جرررم بدهههه. یک آن مثل وحشی ها رفتم روشو گفتم بیا اینم کیر تارزان و شروع کردم به تلمبه های وحشتناک که مرجان هم با جیغای بلند که آره بکن جرم بده تو شوهرمی امشب همراهیم کرد.
سکسمون که تموم شد کلی ماچ و بوسه و لب و بقل بعدش ادامه داشت تا اینکه اون حس پشیمونیه اومد سراغمون و از کار و حرفهایی که زده بودیم تقریبا اوغمون گرفته بود. رفتیم حموم و اون شب تموم شد.
سکس بعدی هم همین فیلم و همون حرفها تکرار شد.سکس بعدی فیلمی نبود ولی همون حرفها تکرار شد. و همینطور انقدر تکرار شد تا تارزان شده بود نفر سوم خیالی سکسمون و با خیال اون به اوج میرسیدیم.
یه رووز که توی حیاط داشتیم سکس میکردیم در حین سکس سرم رو که چرخوندم تا پوزیشن رو عوض کنم متوجه شدم که یکی از کارمندای اون اداره پشت سرمون داره تماشامون میکنه به صورت نامحسوس و طوری که مرجان نفهمه ، چون نمیدونستم بعد از اینکه بفهمه چه عکس العملی داره، خوب نگاه کردم که ببینم موبایلی دستش نباشه که فیلم برداری کنه البته فاصله تقریبا چهل پنجاه متری میشد ولی همونشم نباید میشد .خوب که یواشکی طوری که هم پسره نفهمه هم مرجان بررسی کردم که موبایلی درکار نیست پوزیشن رو به سمتی کردم از پهلو مارو ببینه تا خوب هم مرجان همه جاش پیدا باشه هم ورود و خروج کیرم تو کص مرجان معلوم باشه. قلبم داشت میومد تو دهنم هم استرس هم لذت اینکه یه نفر دیگه داره میبینه همسرمو منو سکسمونو…
مرجان که خوووب آبش راه افتاد و حشریتش زد بالا آروم تو گوشش گفتم (البته اینم بگم از مدتی قبل دیگه تو سکس صداش میکردم جنده ی من ، کصده ی من ، فاحشه ی من ، و مرجان هم دوست داشت و خودش میگفت جندم کردی جندتم و …) : جنده ی من ، اگه الان یکی ببینتمون چیکار میکنی ؟ در کمال ناباوری بهم گفت بهش اشاره میزنم بیاد بیاد اون منو بکنه کیر جدید بره تو کصم منو جنده کردی من جندتم. اینوو که گفت گفتم مرده و حرفش روتو کن سمت راست آروم بدون اینککه ضایع باشی یه پسره از اداره بقلی داره دید میزنه. مرجان آروم روشو کرد اونور و دید که پسره داره میخکوب مارو نگاه میکنه یهو گفت جوووون دیدی گفتم جندم کردی؟ از فردا که بری سر کار اینا صبح میان سراغم کهههههه. همه حرفاشو میکشید از حشر زیاد. نمیدونست داره چی میگه. گفتم خوب گفتی اشاره میزنی . من اونجا همینطوری یه چی گفتم که حالمون بیشتر شه یهو دیدم مرجان با انگشت سبابه ش اول کرد تو دهنشو و با دندون کشید روشو انگشتشو با یه حالت خاصی درآورد و رو به پسر گرفت و بعد به این صورت که هی تو بیا اینجا اشاره زد که بیا بیا. اون لحظه انگار پسره ترسیده باشه درجا از بقل پنجره رفت کنار و دیگه خایه نکرد بیاد انگار ولی ما توی سکس اینطوری بازی کردیم که مثلا اون فهمیده و الان داره میاد اینجا و همین باعث شد خیلی زود ارضا شدیم فتمون چه ارضایییییی…
پشیمونی بود و اینکه یا خدا بعدش چی میشه آبرومون رفت که تو این شهر تقریبا کوچیک …
از فرداش چند تا مرد و پسر همیشه بعدازظهر ها میموندن و بجای کار همش پشت پنجره بودن . ما که دیدیم اوضاع خیطه و ضایع گشتیم تا چند روز حتی با پوشش کامل میومدیم تو حیاط. اونها هم که حدس زده بودن ما فهمیدیم که دیگه گندشو درآوردین حالا ما یه کاری کردیم جنبه داشته باشین دیگه کمتر میومدن پشت پنجره . یه روز که فقط همون پسره جوون پشت پنجره بود و معلوم بود انگار تنهاست به مرجان گفتم بریم واسه سکس؟ مرجانم گفت نه دیگه لوث شده موضوع آبرومون میره اینجاها اکثرا مارو میشناسن درسته مستاجریم و شاید سال دیگه اینجا باشیم ولی این طور هم درست نیست. من گفتم الان فقط اون پسره هست و کسی نیست که بازهم مرجان گفت نه و فعلا صبر کن تا شب که کلا برن. اون شب یه روفرشی انداختیم رو حیاط و رفتیم رو کار سکس.
ایندفعه وقتی شروع به سکس کردیم و حسه اومد و داشتیم میرفتیم تو فضا چشمم خورد به آپارتمان بقلی مون که پنجره هاش دقیقا تو حیاط ما باز میشد و دقیقا کمتر از 15 متر باهامون فاصله داشت (خونه از روبرو کلا باز بود و به کوچه دید داشت که چون حیاط چند تا پله میخورد و میومد پایین تقریبا تو چاله بود و از روی نرده ها فقط پیدا بود تو کوچه) شیشه های رفلکسی توی شب از بیرون پیداست که تو چه میگذره. روشنایی تو خونه کمسو بود و واضح نبود که دقیقا کی پشت شیشست اما تکون های پرده سایه ی پشت شیشه کاملا معلوم بود که تو دو تا از خونه ها دارن مارو نگاه میکنن. بازم به مرجان نگفتم و سمتمون رو طوری تغییر دادم که اونها قشنگ دید داشته باشن.
با اینکا مرجان فهمید و گفت پیمان کسی داره میبینتمون؟ گفتم نمدونم ولی دوتا پرده از آپارتمان سمت راستمون دارن نگاهمون میکنن. یهو گفت خوب بسه بریم تو. با فشار محکمی که به تنش آوردم گفتم نههههه بذار ببینن تو حالتو بکن ببینیم کیه.با اکراه قبول کرد و ادامه دادیم. آپارتمان بالاترین طبقش که پنجم یه بار دیگه تکون خورد و متوجه شدم از موهای بلند و جثه ی اون شخص که یه زنه که داره نگاهمون میکنه تو گوش مرجان یواش گفتم مرجان یکی از طبقات زنه داره نگاهمون میکنه یهو گفت جووون داره میبینه کیر شوهرمو داره میبینه که شوهرم داره جندشو میگاد. من حشری تر میشدم و محککم تر میزدم توش. یهو دیدم طبقه پایین تره دلشو زده به دریا و بکل پنجره رو باز کرده و پرده رو هم کنار زده و کله و تنش و آورد بیرون و داره نگاهمون میکنه . پسری تقریبا 18-19 ساله بود که بالاتنش که پیدا بود لخت بود و تقریبا لاغر ولی از چهرش تقریبا زیاد نمیشد فهمید چه شکلیه چون پشتش نور بود و چهرش سایه زده بود. به مرجان گفتم یه پسر جوون داره از طبقه پایین نگاهمون میکنه. اینو که گفتم یهو یه جووووون گفت و گفت کیر منم جور شد .گفتم طرف خیلی خایه داره پینجره رو باز کرده و کامل داره بدون ابا نگاهمون میکنه. گفت چه بهتر پس منم الان رو بهش میکنم و کص میدم بهت.
روشو کرد سمتشو همون کارهایی که با اون پسره کامند اداره کرده بود با اینم کرد . همین کار باعث شد پسره نمیدونم مبلی گذاشت زیر پاش صندلی بود چی بود که اومد بالا و دیدیم که پایین تنشم لخته و کیر عجیب درازی رو داره میماله و سرش دیگه از پنجره تقریبا رفته بود بالا تر و معلوم نبود.
من اولش ندیدم و مرجان بهم گفت جووووون ببین پیمان پسره داره برا جندت جق میزنه. وقتی دیدم سایز کیرشو که سیاهم شده بود از سایه ای که افتاده بود روش وتو دستش جا نمیشد و مدت زمانی رو طی میکرد تا از تهش به نوکش برسه چنان حس حشری بهم دست داد که بلند گفتم جووون بیا بکن توووو کصشششششش. مرجانم یه جیغ آرومی زد و گفت آآآرررررهههههه . پسره همون لحظه آبش اومد و ریخت پایین تو حیاط خلوت بقل خونمون.گفتم جووون آبت برا زنم اومد . خودمم نمیدونستم دارم چی میگم تا اون لحظه حتی یه داستان هم از این داستانهای بیغیرتی نخونده بودم که با این فضا شنا باشم. مرجان همون لحظه ارضا شد و منم با فشار تو کصش خالی شدم…
جمع کردیم و با پشیمونی وصف ناشدنی ای رفتیم تو خونه و تا فردا شب حتی یه کلمه هم باهم صحبت نکردیم.

ادامه...

نوشته: غیرتی که شد شهوت محض


👍 19
👎 17
45401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

828386
2021-08-27 00:44:53 +0430 +0430

کیری ب نظرم

0 ❤️

828391
2021-08-27 00:56:07 +0430 +0430

اسم داستان نشونه ی سواد بالای نویسنده شه… یه کلمه از داستانتم نخوندم
میخواهم درسته و حتی در صورت خلاصه نویسی در قالب محاوره باید بنویسی میخوام نه میخام!
ریدی و متاسفانه آب قطع بوده

3 ❤️

828459
2021-08-27 07:41:10 +0430 +0430

تم داستانت بد نیست ولی تناقض توش زیاده فعلا دیسلایک تا قسمت بعدی ببینیم چی میشه. نوشتی وضع مالیت خوب نبود بعد رفتی خونه ویلایی اجاره کردی ، توی کدوم شهر کوچیکی توی کوچه هاش رفت و امد زیاده و اداره هاش توی کوچه پس کوچه هست و ساختمانهای پنج طبقه وجود داره ؟ از یه جا به بعد که میخواستی داستان را سکسی کنی دیگه زنت اشلا ضایعت نمیکرد چرا؟

2 ❤️

828647
2021-08-28 09:05:37 +0430 +0430

داستان و تخیلات خوبی نبود همین

0 ❤️

828723
2021-08-29 00:01:18 +0430 +0430

این پسره که اینطور مشخص جلق میزد ، نمی ترسید همسایه ها ببینند ش ؟ چرا این همه دروغ و توی یک مرحله مطرح میکنی ؟ ما جنبه نداریم مست میشیم می‌آییم زنت و جلوی خودت می‌کنیم، آنوقت اگر هر چی بگی غلط کردی و گریه کنی خودت رو هم میگام . حالا فکرات رو بکن ببین اگر تحملش و داری بازم دروغ بگو . گوساله چون بیماره ، همه رو مانند خودش حساب کرده میگه بیمار … باید ی‌کبار بازور بگیرم بخونمش روی کیرم معنی کلفت و درک کنه باهمه وجودش … دیگه حال زر زدن براس نمونه .

0 ❤️

828724
2021-08-29 00:02:58 +0430 +0430

برق رفته کامنت هام اشتباه تایپ میشه .

0 ❤️

830425
2021-09-06 00:24:50 +0430 +0430

اوکی نمیدونم چرا اومدم بداره خوندم بعدم کامنته خودمو الان دیگم :/ببین واقعا نمیخام نا اومیدت کنم ولی واقعی کیری نوشتی ببین از نظر همه ی مردا اندام و خوشکل بودن طرف مقابل خیلی مهمه و سرفا خوشکلی میتونه مردو عاشق زن کنه ولی وقتی یکی کیریه فکرش با ادم نمیسازه حالا جنیفرم باشه نباید پیشش بود مثل ترین چیز بر مرد کیرشه ک اشتباه هیت اعصاب مهم تره البته همبن الان کیرم تو کونت اگه جا خاطره داستان باشه 😑🖕

0 ❤️

830428
2021-09-06 00:26:36 +0430 +0430

اها و اینکه بی قیرت بودن حالا داستانو ک نخوندم ولی تو کوس خلی ک بی قیرت شدی این کونو طلاق میدادی میرفتی با ده تا بعدتره این

0 ❤️