همسرم نسترن (۲)

1401/09/07

...قسمت قبل

این داستان بر اساس یک داستان اروتیک خارجی نگارش گردید. اسامی ، مکا نها ، برخی از شخصیتها و روابط بین آنها تغییر داده شده است.
زنم در حالی که همچنان توی بغلم بود و توی چشمهام خیره شده بود گفت « تو خیلی برام مهمی. من بخاطر تو هر کاری می کنم عزیزم. برو روی تخت بالایی » ازش پرسیدم: «پس میخواهی اینکار رو انجام بدی؟» و اون جواب داد : « نمی دونم. خواهیم دید. تا ببینیم چی پیش میاد. » و دوباره بهم لبخند زد و لبهام رو بوسید. بعد از اینکه چند ثانیه دیگه همدیگه رو بوسیدیم اون منو به تخت بالایی فرستاد و بهم گفت که وانمود کنم که خوابم برده. با بی علاقگی از همسرم جدا شدم ، از نردبان بالا رفتم و روی تخت دراز کشیدم و بلافاصله دیدم که در باز شد و سیاوش به درون کوپه آمد. نسترن نگاهی به او انداخت و روی صندلی خودش نشست. سیاوش در حالی که جلوی در ایستاده بود پرسید: « کسی نمی خواد بره بیرون؟ » من سرم رو به نشانه نه تکون دادم و وقتی هم نسترن گفت نه، در را از داخل قفل کرد و چراغ اصلی کوپه رو خاموش کرد. حالا داخل کوپه فقط با دو چراغ کوچک با نور ملایم مناسب خواب روشن شده بود. به ساعتم نگاه کردم. ساعت 11:10 بود. من مشتاقانه منتظر بودم ببینم چه کسی حرکت بعدی رو انجام میده. یا اینکه اصلاً امشب من چیزی رو که دلم میخواد، میبینم؟ اصلاً قراره چه اتفاقی بیافته؟ سوالات زیادی مثل اینها در ذهنم بود که نمی تونستم برای پاسخشون بیشتر از این صبر کنم. به نسترنم نگاه کردم. اون هیچ حرفی نمی زد. مطمئن بودم که افکار مختلفی ذهن اون رو هم مشغول کرده. من روی تخت بالای سر سیاوش دراز کشیده بودم و نسترن روی تخت مقابلش نشسته بود. تخت های بالایی قدری باریک تر از تخت/ صندلی های پائینی ساخته شده بود و به این ترتیب میشد تقریباً علاوه بر تخت روبرویی قسمت زیادی از تخت پائین رو هم دید. چند دقیقه گذشت و بعد سیاوش از جاش بلند شد و پیراهن و شلوار جینش رو درآورد. الان اون فقط یک شلوارک و یک زیر پوش تنش بود. وقتی پیرهنش رو درآورد به من نگاه کرد. من وانمود کردم که خوابم برده. سیاوش دوباره برگشت و روی تختش خوابید . نسترن نمی تونست نگاهش رو از هیکل عضلانی سیاوش برداره. بخشی از موهای روی سینه اون با جود اینکه زیرپوش پوشیده بود نمایان بود. تا جایی که من حدس زدم این ، اون چیزی بود که نسترن رو تحریک کرد و دیدم که داره رون هاش رو آهسته بهم می ماله و گاهی به من و گاهی به سیاوش نگاه می کنه. شاید منتظر بود که سیاوش حرکتی بکنه. اما اون خیلی راحت روی تختش به پشت دراز کشیده بود و کاری نمی کرد. حدود سی دقیقه گذشت اما هنوز سیاوش بی حرکت بود. من نمی تونستم درک کنم که چه چیزی مانع اون برای اینکه به طرف زنم بره میشه.
نسترن هم روی تخت خودش دراز کشید و چشمانش رو به من دوخت و متوجه شد که من با نگاهم دارم بهش التماس می کنم که یک حرکتی بکنه. با دقت روی چهره سیاوش متوجه شدم نگاه اون هم به همسرم هست و از چشمهاش شهوت می باره. مثل این بود که هر دو ما از نسترن خواهش می کنیم که حرکتی انجام بده. نسترن چشم هاش رو بست و نفس عمیقی کشید. من قلبم توی دهنم اومد. نسترن از سرجاش بلند شد و مستقیم به من خیره شد و سی ثانیه ای هیچ کاری نکرد. بعد پشتش رو به من کرد ، شالش رو از دور گردنش برداشت و مانتوش رو درآورد. بعد دوباره برگشت و این بار به سیاوش خیره شد و شروع کرد به آهستگی و یکی یکی دگمه های تیشرتش رو بازکردن و تا وقتی که نسترن تیشرتش را از روی سرش درآود و روی تختش انداخت هر دو بطور شهوتناکی به یکدیگر نگاه می کردند. وای خدا زن خوشگل 23 ساله من الان فقط با یک سوتین و شلوار وسط کوپه ایستاده بود. سوتینش به سختی می تونست سینه های بزرگش رو از نگاه من و سیاوش پنهان کنه و هر دو سینه هاش انگار داشتند از سوتین می پریدن بیرون. معلوم بود سیاوش هم همون اندازه که من متعجب بودم، از این حرکت نسترن شگفت زده شده. مرد سعی کرد از روی تختش بلند بشه اما زن سکسی من با قرار دادن دستش روی سینه های اون، هلش داد روی تختش و نگذاشت از جاش بلند بشه. بعد نسترن دوباره روی تختش نشست و با لبخند توی چشمهای سیاوش خیره شد و شروع کرد به پیچ تاب خوردن. دستهاش رو آهسته روی بدنش می کشید و سینه هاش رو از روی سوتین می مالید. بعد از جاش بلند شد پشتش را به من و سیاوش کرد و باسن زیباش رو توی شلوار جذبش به سمت ما تکون داد و به آرومی شروع کرد رقصیدن. بعد از چند دقیقه نسترن به سمت تخت مرد رفت و با قرار دادن پاهاش در دو طرف سیاوش روی اون نشست و اون هم دستهاش رو روی دو طرف کمر زنم گذاشت. خوشبختانه موقعیت تخت بالایی به شکلی بود که می توانستم از جایی که خوابیده بودم اتفاقاتی که در تخت پائینی می افتاد از شکافی که بین میله لبه تخت و کف آن بود بخوبی ببینم. نسترن کف دستهاش رو روی سینه های سیاوش قرار داد و بعد باسنش رو به آرامی حرکت داد. با دیدن حالت حرکت دادن باسنش فهمیدم که داره کیر سیاوش رو حس می کنه و اینطوری سعی داره اونو حشری تر کنه. سیاوش با کشیدن موهای نسترن اونو به سمت خودش کشید و وحشیانه لبهاش رو بوسید. وقتی سیاوش شروع به بوسیدن لبهاش کرد دیدم که بدن بی قرار نسترن یک دفعه آروم گرفت و باسنش دیگه تکون نخورد. به نظر می رسید در این لحظه دیگه تنش رو به سیاوش بطور کامل تسلیم کرده. چند لحظه دیگر دیدم زبونشون رو توی دهن یکدیگر کردن و نسترن انگشتهاش رو توی موهای سیاوش به حرکت واداشته و در همین حال سیاوش به آهستگی سوتین نسترن رو از تنش درآورد و به کناری انداخت. سیاوش بوسیدن رو متوقف کرد و به سینه های همسرم خیره شدو آروم بهش گفت. « سینه هات واقعاً بی عیب و نقصه. » و شروع کرد به نواز ش کردن اونها و بعد کمی فشارشون داد. شنیدم نسترن در حالی که لبهاش رو می گزید گفت « آه ، یواش» سیاوش ازش پرسید «چند ساله که ازدواج کردی؟» نسترن در حالی که سیاوش داشت با نوک سینه هاش بازی می کرد جواب داد« تقریباً سه سال» سیاوش بهش گفت : « خیلی دست نخورده به نظر می رسن. انگار تا حالا شوهرت از این سینه ها درست استفاده نکرده. عحب مرد احمقی!» نسترن جوابش رو نداد . مثل آدم های گیج بهش نگاه می کرد. سیاوش در حالی که قدری نوک سینه هاش رو می پیچاند بهش گفت. « نگران نباش خودم جوری ازشون استفاده می کنم تا تو لذتش رو بتونی کامل حس کنی.» نسترن نمی دونست اون می خواد چکار کنه فقط تونست یک آه شهوانی بکشه. سیاوش دوباره نسترن رو به خودش فشرد و بوسید کمی لبهاش رو به لبهای او فشار داد و از روی تخت بلند شد. من سریع چشمهام رو بستم. سیاوش به دقت به من خیره شد تا مطمئن بشه که خوابیدم. بعد دوباره توجه خودش رو به همسرم که با بالاتنه لخت روی تخت دراز کشیده و منتظر بود برگرداند. سیاوش روی تخت کنار نسترن روی تخت نشست و انگشتش رو بر روی لبهای او کشید و من دیدم که زنم چشمهاش رو بست، انگشتش رو در دهانش برد و لیسید. بعد انگشت مرد رو روی صورت ، گردن و سینه های همسرم حرکت و سعی کرد نوک سینه هاش رو تحریک کنه. متوجه شدم وقتی نوک انگشت اشاره دست سیاوش روی هاله سینه های نسترن بصورت دورانی شروع به گردش کرد تمام بدن نسترن از لذت لرزید. سیاوش بعد انگشتش رو به سمت پائین سر داد و همه جای شکم تخت همسرم رو لمس کرد و وقتی که انگشت او به دور ناف حرکت می کرد یک بار دیگه دیدم که بدن نسترن از هیجان لرزید. سیاوش دیگه وقت رو تلف نکرد ، دستش رو پائین تر برد و دگمه شلوار زنم رو باز کرد. نسترن چشم هاش رو باز کرد و به سیاوش که به آهستگی در حال درآوردن شلوارش اون از پاهاش بود نگاه کرد . نسترن در یک لحظه پاهاش رو بست تا در برابر لخت شدنش مقاومت کنه و به بالا ، رو به من نگاه کرد. شاید منتظر بود که من بپرم پائین، بزنم توی گوشش و بگم دیگه کافیه مرتیکه . این زن همسر منه که تو داری با هاش ور میری اما من ساکت ماندم. آتش حسادت و هیجان در وجود من ، وقتی شاهد لخت کردن زنم توسط یک مرد دیگه بودم زبانه می کشید. سیاوش با کمی تلاش و زور بیشتر شلوارش زنم رو از پاهاش درآورد. بعد سریع زیرپوش و شلوارکش خودش رو هم کند. احساس کردم وقتی نسترن به سینه پشمالو و برجستگی داخل شورت مرد خیره شد تنفسش سریعتر و غیر عادی شد. وای خدا چه منظره ای! همسر جوان من فقط با یک شورت روی تخت پائینی دراز کشیده بود و به کیری که داشت که می خواست شورت این مرد رو پاره کنه و بیرون بیاد خیره شده بود. سیاوش خودش رو روی نسترن کشید ، بدن زنم زیر هیکل درشت اون پنهان شد و شروع به بوسیدن دوباره لبهاش کرد. سیاوش همزمان با بوسیدن سعی می کرد تن لختش هر چه بیشتر به بدن نسترن مالیده بشه. به نظر می رسید سینه های نسترن زیر فشار سینه های سیاوش در حال له شدنه. لحظه ای بعد دیدم دستان همسرم روی پشت سیاوش قرار گرفت و شروع به نوازش اونجا کرد. نسترن آهسته گفت: « آخ ، اوه ، یواش تر!» لحظه ای بعد متوجه شدم سیاوش وقتی با لبهاش نسترن رو می بوسه با دستهاش هم در حال ور رفتن با نوک سینه های او هست. بدنهاشون حسابی به یکدیگه چسبیده بود. سیاوش بوسیدن لبها رو ول کرد و شروع به بوسیدن گردنش کرد و بعد از یک دقیقه رفت سراغ سینه و نوکش رو توی دهنش برد. نسترن یواش گفت: « خدایا ، کیف میده!» سیاوش زبونش رو دور نوک سینه اش می مالید و اون یکی سینه رو هم با دستش تحریک می کرد. یک دفعه دیدم که دستهای نسترن از روی پشت سیاوش به سمت پائین رفت و وارد شورتش شد و شروع به نوازش باسنش کرد. بعد دستهاش به سمت جلو رفت و کیرش رو هم لمس کرد. بعد نسترن شورت سیاوش رو از پاش درآورد تا راحتتر بتونه کیرش رو توی دستش بگیره و بماله. چند دقیقه که گذشت، سیاوش بوسیدن سینه های نسترن رو متوقف کرد ، از جاش بلند شد و بین پاهاش قرار گرفت از نزدیک به شورت توری همسرم که از شدت ترشح زیاد و هیجان ، حسابی خیس بود نگاه کرد ، اونو بوئید و دو دست رو روی باسنش گذاشت. بعد یکباره آخرین تکه از لباسهاس زنم رو با یک حرکت از تنش درآورد و نسترن هم با بلند کردن کمرش بهش کمک کرد. سیاوش پاهای نسترن رو روی شانه هاش گذاشت و من دونستم که این غریبه حالا می خواد زنم رو بکنه. در این وضعیت پاهای اون از هم باز شده و کس بدون موی اون رو در معرض دید سیاوش قرا داده بود . سیاوش کیر بزرگش روی ورودی کس نسترن گذاشت و اونها برای لحظه ای بهم خیره شدند. می تونستم ترس رو در چهره نسترن ببینم. بعد یک آه از لبهای نسترن دراومد و فهمیدم که کیر سیاوش حالا و در این لحظه توی کس زنم رفته. در حالی که نسترن لب پائین خود رو میگزید سیاوش شروع به جلو عقب کردن کمرش کرد. از آه کشیدن های آهسته و منظم زنم که از لذت بود فهمیدم که کیر مرد حالا به طور کامل توی کسش فرو رفته و داره عقب جلو میشه. نسترن شانه های مرد را به سمت خود کشید و پاهایش رو پشت اون انداخت و به هم قلاب کرد. سیاوش در حالی که داشت توی کسش تلمبه میزد شروع به بوسیدن لبهاش کرد. من تصور می کردم که سیاوش برای کردن نسترن که زن جوانی با نصف سن خودش بود چنان اشتیاقی داشته باشه که زود آبش بیاد ولی انگار کاملاً برعکس بود. به نظر می رسید تجربه سکس با زنهای متعدد استایلی رو خاص خودش در عشقبازی براش بوجود آورده بود که می تونست هر زنی رو مجذوب کنه. سیاوش آهستگی بالاتنه اش رو به سینه های اون می مالید و نشون میداد که هیچ عجله ای توی سکس نداره. اون چنان به آهستگی و آرامی جلو و عقب می کرد که نسترن مجبور شد با رفتارش به اون بفهمونه که لازم داره سریع تر کرده بشه. سیاوش سرعتش رو بیشتر کرد و کیرش به تدریج سریعتر بالا و پائین میشد. آه و ناله سکسی نسترن که کم کم داشت به فریاد های کوتاه خفه تبدیل میشد و صدای آه کشیدن های سیاوش و صدای تپ تپ تپ کس دادن زنم کوپه رو پر کرده بود. نسترن ناخن هاش رو روی پشت سیاوش می کشید و باسنش رو هماهنگ با جلو عقب رفتن های کیر سیاوش توی کسش حرکت میداد. نسترن به ناله هاش ادامه داد تا جایی که دیدم تنش لرزید و با دستهاش و پاهاش که دور باسن مرد حلقه شده بود، سیاوش را خیلی محکم به خودش فشرد. به نظر می رسید نسترن بطور کامل ارضاء و آب شهوتش حالا دور کیر سیاوش هست. بعد از چند لحظه توقف سیاوش دوباره به آهستگی شروع به حرکت دادن کمرش کرد. نسترن صورت سیاوش رو به طرف خودش کشید و ضمن کس دادن ، شروع به مکیدن لبهاش کرد. از روی حرکاتش متوجه شدم که سیاوش نمی تونه خیلی به کارش ادامه بده. حالا کنجکاو بودم بدونم که سیاوش آبش رو کجا می ریزه؟ با خودم فکر کردم توی کسش که حتماً نمی ریزه. سیاوش داشت حالا با سرعت زنم رو می کرد و نفس زدنش هاش هم سریع شده بود. می خواست توی کسش ارضاء بشه؟ آیا نسترن میدونست که سیاوش داره توی کسش ارًضاء میشه؟ به نظر می رسید هر کدوم از اونها در این هم آغوشی توی دنیای خودشون غرق شده و لذت می برند. سیاوش داشت سینه های نسترن رو با انداختن وزن بدنش روی اون له می کرد و نسترن هم دستهاش رو توی دستهای مردی که در حال کردنش بود می فشرد و انگشتهاشون توی هم گره خورده بود. سیاوش گفت : « من دارم…» و نتونست جمله اش رو تموم کنه. چون دیدم یکهویی نسترن از جاش جهید ، دستهاش رو از دستهای سیاوش درآورد و با دو تا دستش تنه کیر مرد رو گرفت و با زحمت از کسش درآورد. در همین حال سیاوش هم خودش را از روی بدن نسترن بلند کرد. همین که نسترن کیر اونو بیرون کشید آبش به بیرون پاشید و در حالی که هنوز با دو دستش تنه کیرش رو نگهداشته بود ، در چند جهش بیشتر منی او روی شکم و چند قطره از آب کیرش هم روی سینه های همسرم پاشید. نسترن با ناباوری به مقدار آبی که از او خارج شده و اندازه کیر مرد می نگریست. سایزش از من خیلی بزرگتر بود، طوری که با وجود اینکه دو دست زنم بطور متوالی تنه کیرش رو در بر گرفت ، سر بزرگ و یک سوم از تنه آن هنوز آشکار بود. صحنه عجیبی بود. نور چراغ کم نور کوپه صورت نسترن رو روشن کرده بود. می تونستم ببینم دهان و چشم های همسرم، متعجب از چیزی که میدید تا نهایت باز هست.

ادامه...

نوشته: بهروز


👍 57
👎 4
128301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

904494
2022-11-28 02:35:22 +0330 +0330

خیلی خوب مینویسی
ادامشو زود بزار

3 ❤️

904504
2022-11-28 05:57:21 +0330 +0330

عالی بود

2 ❤️

904529
2022-11-28 10:01:44 +0330 +0330

خیلی زیبا بود… کاملا مثل یک رمان هیجان انگیز… جای هر کدوم از اون مردها که خودم را تجسم کردم .لذتبخش بود… منتظر ادامش هستم

1 ❤️

904533
2022-11-28 10:41:06 +0330 +0330

خیلی عالی بود 😍

1 ❤️

904537
2022-11-28 11:11:21 +0330 +0330

بهروز جان صابام جنده از داستانت خوشش اومده کصش آب انداخته تو کامنتا نوشته ادامشو زود بزار! خخخخخ! بقیه شو بنویس!

1 ❤️

904696
2022-11-29 20:59:13 +0330 +0330

داستانت خوبه
ادامشو زودتر بزار تو كف نمونيم😅

1 ❤️

906177
2022-12-10 12:24:33 +0330 +0330

عالی، مرسی خوب مینویسی❤

1 ❤️

962525
2023-12-16 16:45:17 +0330 +0330

عالی

0 ❤️