آرایشگاه گی (۱)

1401/01/25

هشدار: «داستان دارای محتوای همجنسگرایانه می‌باشد»

نگاه های سنگینش هر روز صورتم رو نوازش می‌داد وقتی که از جلوی آرایشگاهی که اون توش کار می‌کرد رد میشدم تمام اجزای صورتش رو آنالیز می‌کردم
چشم و ابروی مشکی، صورت استخوانی و کشیده اش
و زاویه فک جذابی که من رو هر روز مجذوب خودش می‌کرد.
خجالت و استرسی که توی درونم بود مانع از برقراری ارتباط بیشتر من با اون میشد. طولانی ترین ارتباط چشمی ما ۳۰ ثانیه بود. دیگه نمی‌تونستم بهش فکر نکنم
تمام افکار من رو درگیر خودش کرده بود. و به بود و نبود من تبدیل شده بود. از خونه بیرون رفتن برای دیدن صورت قشنگش کار هر روزم شده بود
از این طرف ترس و استرسی که ناشی از افکار من بود مثل خوره وجودم رو می‌بلعید
فکر کردن به اینکه :
• آیا اون اصلا گی هست؟
• اصلا از من خوشش میاد؟
• اگه بهش پیشنهاد بدم چه عکس‌العملی نشون میده؟
باید یه کاری می‌کردم. باید خودم رو از این تشویش نجات می‌دادم.
بارون شدیدی در حال باریدن بود بارونی که هر قطره اش نوازش گر روح من بود ؛ از جلوی درب آرایشگاه رد شدم دوباره محو صورت ماهش شدم و جودم جلا پیدا کرد یه نفس عمیق کشیدم یه فکری به سرم زد
وارد آرایشگاه شدم ، گرم تحویلم گرفت؛ گل از گلم شکفت
نشستم و روپوش رو روی بدنم پهن کرد. خودم رو به دستش سپردم و روحمو توی دستاش رها کردم
احساس برخورد دستاش با پوست صورتم بهترین حس دنیا بود. ازم پرسید:
+چکارش کنیم جناب
-جانم؟
+مدل موهاتون رو میگم
-اها…اممم دورش رو خلوت کن زیاد سفید…
یه مدل چرت و پرتی از خودم درآوردم و تحویلش دادم اونقدر محو دیدن صورتش بودم که نفهمیدم کی کارش تموم شد
+امر دیگه دارید در خدمتم قربان
-خودتو اذیت نکن داداش اسمم ماهانه، کلمه های جناب و قربان و … خیلی رو مخمه
+باشه داش ماهان ، اینجوری خوبه؟!
-اره داداش
داداش ، کلمه نفرت انگیزی که باید برای صدا کردنش استفاده می‌کردم.
این محدودیت ها مثل طناب داری که هر لحظه به دور گردنم سفت تر و سفت تر می‌شد داشت خفم می‌کردم
دلم می‌خواست لذت بغل کردنشو تجربه کنم ، دلم می‌خواست طعم لب هاشو بچشم ، دلم می‌خواست خنده هاشو تماشا کنم اما…
با حرفاش به خودم اومدم
+داداش روی اون صندلی دراز بکش تا موهاتو بشورم
-باشه الان
ترکیب آب ولرم و دست‌های گرم اون وصف‌ناپذیرترین ترکیب دنیا بود ، سعی کردم خودمو کنترل کنم
توی اون وضعیت برآمدگی کیرم که از وجودش انرژی می‌گرفت خیلی توی چشم بود
بعد از کلی کلنجار با خودم ازش پرسیدم:
-اسمت چه داداش؟
+کوچیکتم آرش
-آرش چند سالته؟
+۱۸ سال
-اها پس یک سال از من بزرگتری
ادامه صحبتامون با گفت و گو های مسخره که بین دو نفر میتونه شکل بگیره ادامه داشت تا اینکه یه حوله بهم داد سرمو خشک کردم بعد از سشوار کشیدن موهام دیگه باید اونجارو ترک میکردم دیگه باید از اون صورت جذاب و اون پسر خوش مشرب و صمیمی، دل می‌کندم. بعد از کشیدن کارت و کلی تعارف بهش گفتم:
-اگه میشه یه شماره بهم بده که هروقت میخواستم بیام قبلش اطلاع بدم برای نوبت و این چیزا
+آره حتما میتونی شماره خودمو داشته باشی ، یادداشت کن ۰۹۱۲…
-خیلی باهات حال کردم خیلی پسر مشتی هستی فقط نمیدونم چرا هر وقت داری رد می‌شی از پشت شیشه اونجوری نگام می‌کنی
دوتامون خندمون گرفت. خوشحال تر از همیشه مسیر خونه رو رفتم ، اونقدر هیجان داشتم که توی راه سه بار زمین خوردم رسیدم خونه کلید انداختم و در رو باز کردم
+سلام مامان
-سلام مامان جان، به به! قربون پسر ماهم بشم
+خدا نکنه مامان، من توی اتاقمم
-باشه قربونت فقط یه سری خورده خرید دارم یه نیم ساعت دیگه هم آشغالارو ببر هم اون خریدارو بکن
+چشم
-چشمت بی بلا
از پله ها بالا رفتم بدون اینکه لباسامو در بیارم خودمو روی تخت پهن کردم و اولین کاری که کردم شماره آرش رو سیو کردم.
در حین اینکه با یک دستم وارد برنامه واتساپ میشدم با یک دستم دکمه های پیراهن سرمه اي جذبی که تنم بود رو باز میکردم
کلافه دنبال اسم آرش توی لیست مخاطبینم میگشتم که پروفایلش رو چک بکنم
به اسمش رسیدم بدون وقفه وارد نمایه اش شدم
بالا تنه لخت و چهره جذابش اون چشم ابروی مشکی و موهایی با چند لایه مش طلایی که حسابی خوشگلش می‌کرد
داشتم به مرز جنون می‌رسیدم
ناخودآگاه دستم به سمت شورتم رفت هیچ اختیاری توی کنترل خودم نداشتم ، دستم موانع مقابل خودش رو میشکست و از مرز های مقابلش عبور می‌کرد
تا به خودم اومدم دیدم کیر نیمه شقم رو از روی شورت توی دستم گرفتم
لزجی‌ که نشأت گرفته از تحریکی بود که چند دقیقه پیش گرفتار اون بودم خبر از غوغای درونم می‌داد
شروع کردم به مالیدن تنه کیرم از بالا به پایین
پلکام هر لحظه تنگ تر میشد و روی بدن خوش فرم آرش تمرکز میکردم
چال ترقوه اش منو شدیدا تحریک می‌کرد
دستم رو به داخل شورتم بردم و شروع به بالا پایین کردن کیرم کردن
با غرق شدن توی اون عکس حرکات دستم هر لحظه تند تر می‌شد
منی که هر بار حداقل ۱۲ دقیقه طول می‌کشید تا ارضا بشم در عرض ۵ دقیقه ارضا شدم
با هر بار پمپاژ حجم زیادی از آب کمرم رو میپاشیدم توی شورت و شلوارم
چشمای خمارم داشت روی عکس آرش ویراژ می‌داد.
در اتاق به صدا در اومد
-ماهان مامان
پتوی مسافرتي که روی تخت بود بهترین پوشش برای اون لحظه من بود.
+جانم مامان
-چرا رفتی زیر پتو؟!
+اخه لباسامو در آورده بودم که برم حمام
-اها زیاد طولش نده مامان
+باشه چشم
صدای تقه در خیالم رو راحت کرد بلافاصله از اتاق خارج شدم و با بدن لخت وارد راهرو شدم و به طرف حموم رفتم
درحالی که کف حموم نشسته بودم و قطره های آب روی کمرم می‌کوبید.
پاهام رو توی بغلم جمع کرده بودم اتفاقات امروز رو مرور می‌کردم…
ادامه دارد…

امیدوارم که از داستان من لذت برده باشید
لایک شما تعیین کننده قسمت بعدی این داستان هست
اگر اشتباهی داشتم بهم بگید که لحاظ کنم
مرسی از همراهیتون🏳️‍🌈🏳️‍🌈🏳️‍🌈

ادامه...

نوشته: ماهان


👍 69
👎 7
24201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

868704
2022-04-14 02:12:59 +0430 +0430

” توصیفات ادبی ” که برای شرح داستانت بکاری بردی خیلی خوبه کشش و جذابیت داستانتو بالا برده که باعث گیرایی بالای داستانت میشه
👍👍👍👍👍👍👍👍👍

3 ❤️

868759
2022-04-14 08:49:04 +0430 +0430

👍 🌹

2 ❤️

868761
2022-04-14 08:51:14 +0430 +0430

خیلی خوبه قلمت
چجوری میشه این داستان رو دنبال کرد؟

2 ❤️

868770
2022-04-14 10:08:31 +0430 +0430

عالی بود ادامه بده پسر

2 ❤️

868780
2022-04-14 11:03:52 +0430 +0430

هم از داستانت خوشم اومد هم از آرش هم از خودت

2 ❤️

868793
2022-04-14 13:12:26 +0430 +0430

خیلی خوشحالم که از داستان خوشتون اومده
سعی میکنم قسمت بعدی رو خیلی زود به دستتون برسونم
مرسی که همراهی میکنید
دوستتون دارم
ماهان

3 ❤️

868800
2022-04-14 14:34:28 +0430 +0430

عالی 🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰ادامه بده

2 ❤️

868825
2022-04-14 22:30:52 +0430 +0430

لایک

2 ❤️

868943
2022-04-15 10:46:49 +0430 +0430

بچه کونی نگفتی که میخوای به آرش بدی یا بکنیش ابنه ای خان!

0 ❤️

869016
2022-04-16 01:07:32 +0430 +0430

دست ب نوشتنت که عالیه اینکاره ای

1 ❤️

869188
2022-04-16 21:15:17 +0430 +0430

عالی بود داش 😁

1 ❤️

869887
2022-04-20 23:31:52 +0430 +0430

به نظرم از روی متن این و اون کپی نکنید چون زشته

0 ❤️

870332
2022-04-23 13:12:59 +0430 +0430

شما اگر ادعای این رو دارید که من از روی متن کسی کپی کردم میتونید ثابت کنید

1 ❤️

871762
2022-05-02 15:26:37 +0430 +0430

عشق منی داداش عالی نوشتی ❣️❣️❣️مهربون من پس یه کراش واقعی پیدا کردی

1 ❤️

874064
2022-05-15 00:22:59 +0430 +0430

خوشم اومد ادامه بده

1 ❤️

898474
2022-10-10 02:13:38 +0330 +0330

عزیزم خیلی زیبا بپد ، گیرا با توصیف قشنگ
ادامه بده

0 ❤️

940639
2023-08-03 12:28:33 +0330 +0330

تو بهترینی ماهانم❤

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها