اولین تجربه با دوست دختر مطلقه

1402/02/14

سلام دوستان - این داستان صرفا یک خاطره کاملا واقعی هست که برای من اتفاق افتاده و میخوام با شما به اشتراک بزارم. در ضمن من به نظر خودم نویسنده خوبی نیستم و کم و کاستی های متن رو ببخشید.

اسم من محمد هست و در حال حاضر ۲۳ سالمه - حدود ۱۶ سالم که بود نیاز جنسی زیادی داشتم و خب طبق عادت فقط با خودارضایی میتونستم خودمو راحت کنم اما چون شرایط درسیم خوب بود و در یکی از بهترین مدارس درس میخوندم و نگران این بودم که نیاز جنسیم بر درس و زندگیم غلبه کنه خیلی کم انجامش میدادم.
در بهمن ماه یه تولد خانوادگی (البته فامیل دور) دعوت شدیم و خب اون خانواده یک دختر ۱۹ ساله به اسم نازنین داشتن که هم زود ازدواج کرده بود و هم زود کارشون به طلاق رسیده بود. برخلاف خیلیا که میگن ما قد بلند و هیکل باشگاهی و … داریم اما من یه استایل کاملا ساده و معمولی داشتم و همیشه سعی می کردم لباس های مناسب و مردونه بپوشم.
اون شب ما به خونه ای ک دعوت بودیم رفتیم و من تا این دخترو دیدم حقیقتا تغییراتی رو تو بدنم احساس کردم چون تا حالا سکس نداشتم و خب اون دختر هم واقعا زیبا بود. حس خیلی عجیبی بود هم میترسیدم باهاش بحرفم و هم دوس نداشتم از دستش بدم چون میدونستم دیگه چنین فرصتی پیش نمیاد. ما در اون مهمونی گفتیم و خندیدم و گذشت تا بالاخره وقت خداحافظی رسید و ما چون اون موقع ماشین نداشتیم پدر نازنین قرار شد ما رو برسونه. صندلی جلو ک مادر نازنین و برادر کوچیکش سوار شدن و صندلی عقب اول نازنین سوار شد و من خواستم برم بشینم که مامانم دستمو کشید و گفت بزار اول من بشینم و صد در صد متوجه تغییر رفتار و … من شده بود. بعد از من هم خواهر سوار شد. مسیر تا خونه ما حدود ۲۰ مین بود. من برای این که کامل بتونم بشینم دستمو انداختم پشت گردن مامانم اینا که نزدیک هلالی شیشه بغل بود دیگه و به نازنین نگاه کردم. وسطای راه با صدای موزیک که بلند بود حس کردم نازنین سرشو برگردوند ب سمت دستام. گرمی نفس هاشو رو انگشتای دستام حس کردم و خب نمیتونستم دستمو حرکت بدم چون مادرم متوجه می شد. ی دفعه انگشتامو کرد تو دهنش وخیلی آروم با زبونش بازی کرد. حقیقتش من کاملا داغ شدم با این حال که میترسیدم تکون بخورم و الکی با مامانم صحبت میکردم ک حواسش پرت شه. به نازنین گفتم ی لحظه گوشیتو بده ببینم اینستا آپدیت داده یا نه وبا هزار سختی و دردسر شمارمو واسش زدم. اون شب تموم شد اما متاسفانه مادرم کاملا متوجه قضیه شده بود و بهم هشدار داد که این دختر مطلقه هست و سمتش نرو و حواست به درسات و … باشه. مادرم برخلاف پدرم مذهبیه و خیلی رو این قضایا حساس بود و هنوزم هست البته.
دیگه چت کردن های ما شروع شد و خیلی زود بحث به سکس رسید. من اوایل فکر میکردم نازنین واقعا عاشق من شده چون تا به حال با دختری صحبت نکرده بودم و خب فاز عشق و عاشقی داشتم اما اون فقط ی چیزی میخواست و اونم کیر بود. چه کیری بهتر از کیر یک پسر باکره و ساده که هرجوری بخوای میتونی اونو جذب خودت کنی.
چن روز بعدش قرار پارک گذاشتیم (قبلا پارک رفتن بیشتر مرسوم بود تا حالا و خب تعداد کافه ها و … کم بود) - هوا هم به شدت سرد بود
موقعی ک دیدمش سریع شق کردم 😂 و خب نشستیم و مشغول صحبت شدیم.
نازنین گفت سردمه و منِ کصخل گفتم بزار چایی بگیرم گرم شیم و هرچی اون نخ میداد من متوجه نمیشدم تا آخرش خودش اومد تو بغلم و تازه متوجه شدم ک چی میخواد. همینطوری بغل و نوازش و … ادامه داشت تا بالاخره منو بوسید. همتون میدونید که لذت اولین بوسه غیر قابل توصیفه و خب من داشتم ارضا میشدم چون تا حالا تجربه نداشتم. حدود ساعتای ۷ بود اما هوا تاریک شده بود. من قبل از این که با نازنین آشنا شم سر ی اتفاقاتی که بعد ها تعریفش میکنم علاقه به پای خانوما داشتم البته اصلا علاقه ای به رابطه ارباب و برده و تحقیر شدن و … نداشتم و ندارم و فقط حس می کردم باید به پاهای پارتنرم مثل بقیه اعضای بدنش توجه کنم. این موضوع رو به نازنین گفتم و واکنش جالبی داشت. گفت میخوای پاهامو ببینی منم گفتم اینجا تو پارک ک زشته و اون گفت نگران نباش چیزی نیس و نشونم داد. پاهای سفید و تو پری داشت که لاک مشکی قشنگی زده و داشتم نگاهش میکردم ک گفت محمد نمیخوای ببوسیش منم واسه این که از دستش ندم این کارو انجام دادم. در اون مدت فقط حواسم بود ک کسی نبینتمون. ضربان قلبم به شدت بالا بود و استرش داشتم. یکم با پاهاش بازی کردم و بوسیدم و … که گفت محمد میخوام ببینمش. گفتم چی؟ گفت کیرتو. استرسم بیشتر شد و داشتم سکته میکردم و گفتم نه اما اون هم داغ شده بود و هم وحشی. منم زیپ شلوارم دکمه ای بود و کیرمو در آوردم. سایز کیرم بزرگ نبود اما کوچیک هم نبود. حد نورمالی بود. اون تا کیرو دید اصلا فرصت نداد و سریع ساک زد. اینقدر تند تند و با ولع میخورد که من فکر کردم چند ساله طعم کیر نچشیده. اون خیلی عطش بیشتری برای سکس داشت. حدود چند دقیقه ک تند تند ساک زد حس خوبی داشتم و میخواستم ارضا شم که زبونم قفل بود و نمیتونستم بگم بسه دیگ الان میریزه تو دهنت و آبم با فشار وارد دهنش شد اونم با علاقه همشو خورد. حقیقتا من خیلی خجالت کشیدم اما اون حس لذت و خوشی یه چیز دیگه بود. خیلی دوس داشتم بدنشو ببینم و ممه هاشو تست کنم اما اون شرایط واقعا استرس زا بود و ریسک بالایی داشت. بعد از ارضا شدنم از دیدنش خجالت میکشیدم و یه حس تنفر نسبت بهش پیدا کردم چون قبلا فقط با خودارضایی تجربه کرده بودم. برای این که دیر به خونه نرسم گفتم نازنین کم کم بریم و اونم موافق بود اما مشخص بود از این که ارضا نشده ناراحته و خب منم بلد نبودم چجوری باید ارضا کنم اونو. اون شب گذشت و اولین خاطره سکسی من شکل گرفت و رابطه با نازنین باعث شد که از حالت خامی و بچگی بیرون بیام و خیلی زودتر از سنم یه سری چیزا رو تجربه کنم. تا دو سال باهاش رابطه داشتم و فانتزی ها و فتیش هایی رو تجربه کردیم.

امیدوارم از داستان خوشتون اومده باشه. اگه دوست داشتید قسمت های دیگه با موضوعات حدید رو براتون بنویسم.

نوشته: Navid


👍 9
👎 11
44701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

926299
2023-05-04 00:58:52 +0330 +0330

یعنی تو کل شهر بجز تو جقوی بچه مدرسه ای یه مرد یا پسر پیدا نمیشد که زن مطلقه بره به اون بده؟

3 ❤️

926310
2023-05-04 01:23:22 +0330 +0330

ننویس دیگه مجلوق کوس ندیده بدبخت

0 ❤️

926316
2023-05-04 01:35:12 +0330 +0330

دومین کسشعر امشب بریم برای سومیش

1 ❤️

926332
2023-05-04 02:17:07 +0330 +0330

آها اینستا بود و آپدیت بود و یک پارک
یکی پا دید و آن یک هم زدش ساک
چه زود آمد کمی آب و کمی هم خوردنی پاک
نبود هم آدمی جز تو در آن پارک
عزیزم گویمت اینک که ای فاک
نه گشتی بود نه ون یا چشم ناپاک؟؟
فقط یک گوشه دنجی در آن پارک!!!
فقط ایکاش در آخر بجستی
در آن هنگام که شویش کرده ات فاک .

آخه پفیوز مگه صابون گلنار چه گناهی کرده که گرفتار امثال تو شده ای سوم شخص مجلوق

0 ❤️

926345
2023-05-04 03:55:44 +0330 +0330

تو رو دیگه فش ارضا نمیکنه تو رو باید معلم کسکشت تو شاد ارضا کنه بچه این خراب شده مگه نباید ۱۸سالت باشه بیای؟گمشو سر درست پدرسگ

1 ❤️

926353
2023-05-04 04:48:00 +0330 +0330

ریدم دهنت حس سکس پرید

0 ❤️

926404
2023-05-04 13:56:34 +0330 +0330

الا شهوانیون هستم محمت
که هر کس دیدتم گفت کص عمت
دو چشمام سو نداره بس زدم جق
ننم هم خر سواره رو کیر رحمت

0 ❤️

926426
2023-05-04 20:52:47 +0330 +0330

شانس ما تا میگیم فوت فتیشیم،فکر میکنن دیوونه ایم

0 ❤️

926441
2023-05-04 23:35:13 +0330 +0330

زیپ شلوارت دکمه ایی بود چه سمیه ؟

0 ❤️