اولین تجربه ضربدری سجاد (۱)

1402/03/10

سلام اسمم سجاد ۳۲ هست و خانمم منیر ۳۰ ساله . اهل و ساکن یکی از کلانشهرهای بزرگ کشور هستیم . هر دو شاغلیم . سعی کردم تجربه خودمون را عین واقعیت بنویسم . امیدوارم دوستان کم و کاستی ها را که در نگارش هست ببخشن . زمان انجام برنامه و تجربه ما مربوط به به سال ۱۴۰۰ است . بعد از یه مدت دوستی با منیر ازدواج کردیم و دو سه سال بعد ازدواج و مستاجر بودن با هزار بدبختی یه پلاک خونه از این نوبتی ها و ثبت نامی ها که چند سال انتظار داره را در حاشیه شهر که با کمک یه واسطه از یکی از اعضای یه ارگان دولتی خریده بودیم تحویل گرفتیم که تازه اول خرجش بود و بقول خودشون بصورت شرکتی ۲ طبقه ساخته بودند یعنی از صفر تا نازک کاری با پیمانکار بود و بقیه هزینه ها و جزییات مثل درب اتاقهای داخلی و کابینت ها و شیرآلات و آبگرمکن و کولر و… خیلی چیزا به بعد به عهده خریدار و مالک بود و فقط یه جورایی یه ۴ دیواری بود . پولمون تموم شده بود . خونه تکمیل نبود و هنوز قابل سکونت نبود . با واسطه که خونه را ردیف کرد برای خرید مشورت کردیم گفت یه کارایی که میتونین را خودتون انجام بدین که هزینه ها بیاد پایین و سریعتر بشه سکونت کرد . همسایه طبقه پایینی هم یه زن و شوهر بودن با اختلاف دو سه سال از ما کوچیکتر به اسم حمید و زهرا که مثل ما شرکتی تحویل گرفته بودن و مثل ما همش عصر ها و تعطیلات میومدن کارا جزیی را میکردن یا بالای سر نصاب و دیگر استادها که کار زودتر پیش بره . ما یه اتاق با دستشویی و حمام را سر هم بندی کرده بودیم که بشه استراحت کرد که کار خونه زودتر پیش بره . یه روز نصاب داشتیم حمید اومد بالا و گفت نصاب شما اگه کارش تموم شده بگین بیاد برای ما هم کار کنه و مزد بگیره و این شروع ماجرای منتهی به ضربدری شدن رابطه ما و حمید اینا شد .حمید میگفت استادکار ها زیر بار خرده کاری نمیرن و بیاین همه کار ها را با هم هماهنگ کنیم که بصرفه براشون و بیان و سرکار نزارن هر روز ما را و کار رو نپیچونن . حمید و زهرا جفتشون لاغر و قلمی بودن و سبزه و قد بلند و منو منیر دوتایی تپل و سفید و متوسط از نظر قد و قواره . حمید اینا اومدن طبقه بالا و دیدن ما یکی از اتاق ها را با آوردن وسایلی مثل یه فرش و پیک نیک و … قابل سکونت کردیم که بشه توش موند و رو بقیه خونه کار کرد . حمید اینا گفتن چه خوبه و کاش ما هم یه اتاق ها را فعلا راه مینداختیم و من گفتم خب بیاین بالا پیش ما و اونا هم از خدا خواسته قبول کردن . یک ماه هر روز عصر تا دیر وقت توی خونه مشغول بودیم و حمید اینا هم وقت استراحت میومدن پیش ما و حرفای مختلف زدیم . از شوخی و سکسی و کاری و خانوادگی و با هم یواش یواش راحت شدیم و پیش هم لباس راحتی میپوشیدیم و از دوستی مون و سکس مون در زمان قبل ازدواج گفتیم و اونا هم خاطرات مختلف گفتن و از سکس های اولشون تعریف کردن و با هم صمیمی شدیم . منو منیر چون دوست دختر پسر بودیم و بعد ازدواج کردیم با هم راحت بودیم . یه گاهی توی حرفا یا حین کار یا سکس از لذتها می گفتیم که دوست داریم و میخندیدیم . چند بار شب هایی که فرداش تعطیلی بود رو اونجا موندیم با منیر سکس کردیم و یه بار بهش گفتم منیر توی سکس دوست داری به جز من کی بکنتت منیر؟ اونم حشری بود گفت یکی که تو بدونی کیر کلفت و بی دردسره . حقیقت کیر خودم زیاد بزرگ نیست و متوسط بسمت کوچیکه و میدونستم منیر کلفت دوست داره . بهش گفت منیر دوسداری حمید بکنه کوست؟ گفت آره اتفاقا کیر کلفتم هست . خندیدم گفتم تو کجا دیدی؟ گفت میان پیشمون با لباس کار و لباس راحتی از رو شلوار مشخصه کیر گنده ای داره و خوش بحال زهرا زنش . گفتم زهرا هم کوس خوبی داره ها و خندیدم . دو سه بار حین رانندگی و کار و سکس حرف حمید و زنش شد . به منیر گفتم منیر میخوای واقعی حال کنی با کسی دیگه؟ گفت هر چی تو بگی . ولی یه جوری باشه یر به یر بشه و گزک نشه دست کسی . فهمیدم منیر هم که کوس کون تپل و قلمبه ای داره واقعی دوسداره یه لذت متفاوت ببره . خودمم از زهرا خوشم میومد چون با نمک بود و جلوی ما رو نمیگرفت و راحت دیدش زده بودم . یه شب که فرداش تعطیل بود به حمید گفتم بیاین امشب شام درست میکنیم ۴ تایی و شب بمونین اینجا پیش هم باشیم . حمید گفت خبر میدم و یک ساعت بعد گفت زهرا گفت مزاحم نباشیم و تعارف و… گفتم نه بیاین و حمام هم اوکی شده و مهیا هست راحت باشین پیش ما . خندید گفت حمام چرا؟ گفتم مراسم شب جمعه هم بگیرین مشکلی نیست و خندیدم . خلاصه اون شب اومدن خسته و کوفته و رفتیم غذا خوردیم و بعد هماهنگی که با منیر کردم گفتم تو نه نیار فقط و هر کار گفتم بکن . یه ساعت بعد شام برق را خاموش کردم و گفتم ببخشین خسته این میدونم شما بخوابین منو منیر کار داریم یه کم و خندیدم . حمید گفت چه راحت و رله و با حالین شما و خندیدیم همگی . شروع کردم لباس منیر را در آوردن و پاهاش را دادم بالا توی تاریکی و کوسش را که خیس بود بوس کردن و لیس زدن با صدای بلند و تعریف کردن از کوسش که عجب گوشتی و چه قلمبه شده و…عمدا چرخوندم منیر را بسمتی که پاهاش را میدم بالا به سمت سر حمید اینا باشه و توی همون نور خیلی کم ببینه منیر عجب کون و کوس قلمبه ای داره و دلش بخواد . وقتی شروع کردم به کردن منیر و صدای شلپ شلوپ و بوس و آه و ناله رفت بالا پنج دقیقه نشده حمید بلند شد برق را روشن کرد و گفت از قدیم گفتن صدا و سیما و نه فقط صدا . منم که تا منگوله کرده بودم توی زنم و پاهاش بالا بود دور کمرم گفتم فقط نگاه میکنین یا تشویق هم میکنین و توف بخوایم کمکمون توف میزنین؟ زهرا گفت چقدر شما راحتین ؟ با همه همین جور رله هستین؟ گفتم نه فقط با کسی که دوسش داشته باشیم . اون دوتا از پشت سر نگاه میکردن و میخندیدن و من که افتاده بودم روی منیر و پاهاش را گرفته بودم بالا بود و محکم تلمبه میزدم سوال کردم حمید جون تا کجاش توش فرو رفته ؟ و کوس منیر چطوره،؟ و زهرا را کی کردیش؟ و… اون دوتا هم بچه ها با جنبه ای بودن و جواب میدادن . گفتم حمید زنت را میکنی یا من پاشم بکنم؟‌گفت مگه چلاقم خودم میکنمش . گفتم پس زود ما که نیومدیم سینما نگاه کنیم . حمید و زهرا مشغول شدن و اول زهرا کیر حمید را در آورد از شورت و شروع کرد به ساک زدن واسش . تا کیر حمید بلند شد آروم در گوش منیر گفتم ببین پسندت هست؟ میخوای بشینی رو این کیر؟ منیر یه نگاه کرد و گفت هر چی تو بگی . کیر حمید سبزه و بزرگ بود . من منیر را حالت داگی کردم به سمت اون دوتا که همزمان سکس کنیم و اونا را نگاه کنیم . حمید هم زهرا را خوابوند و دو سه تا لیس محکم از لای پای زهرا زد و پا شد کیرش را کشید لای کوس زهرا چند بار و فرو کرد. رون های زهرا لاغر و‌ سبزه بودن و سینه هاش ۷۰ بود . اما منیر سینه هاش ۹۰ بودن و رون های سفید و تپلی داشت . به منیر گفتم دو سه تا بوس بگیر از زهرا و بهم بوس دادن به همون حالتی که زهرا پاهاش بالا بود و حمید روش داشت میکرد کوسش را و من منیر را داگی میکردم . حمید گفت به منم بوس میدی منیر ؟ منیر هم یه لب مشتی داد بهش و گفت با اجازه زهرا جون و خیلی محکم هر کسی زن خودش را کرد و ارضا کرد و ارضا شد . خسته بودیم و خوابیدیم ۴ تایی ولی لخت همدیگه را دیدیم . صبح منیر و زهرا باهم رفتن حمام ولی خب با زجر و بدون وسایل کامل وقتی اومدن ، منو حمید هم رفتیم حمام و شوخی ها شروع شد . اگه باز بوس نمیدی حمید یه چایی بریز و اونا هم شوخی کردن و خندیدیم . چشم حمید حسابی منیر را گرفته بود و مرتب میگفت کلوچه و کیک تولد با هم داری منیر جون ؟ تا ظهر کار کردیم و خانمها ناهار درست نکردن و رفتیم ناهار بخریم با حمید از بیرون بیایم یهو گفت سجاد اگه دیشب زنت را میکردم ناراحت میشدی؟ گفتم خودش بخواد نه . گفتم‌ تو دوست داری من زهرا را بکنم؟ گفت زهرا صاحب اختیاره و دلش بخواد من نه نمیارم . گفتم بعد ناهار بریم روی زن همدیگه؟ گفت چطوری؟ گفتم با من . فقط تو مثل دیشب زهرا را لخت کن . گفت دردسر نشه سجاد؟ گفتم میخواست بشه دیشب شده بود .‌ناهار خوردیم و منم به منیر گفتم کیر حمید امروز میره توی کوست و حالتو بکن بی خجالت و راحت باش . گفت تو چی؟ گفتم زهرا را میکنم نگران نباش . بعد ناهار دراز شدیم بهونه استراحت و من گفتم من دیشب تاریکی و خجالت خجالت نفهمیدم چیکار کردم و تا روز هست و پیداست میخوام حال کنم . منیر هم معطل نکرد و لختش کردم و حمید هم گفت ما هم یه بار کم بود برامون بعد چند روز و مشغول شدن . به منیر گفتم لب بده به حمید و خجالت نکش . حمید هم روی زهرا بود ولی دستش به سینه منیر و لب بهم میدادن و مرتب میگفت منیر کلفت میخوای؟ ده دقیقه که شد من منیر را حالت داگی کردم و شروع کردم به کردنش و منیر هم آه و ناله می کرد به حمید اشاره کردم بیا بکن توی منیر ، حمید یهو بلند شد و من اومدم کنار و کیر گنده و سبزه ش را فرو کرد توی کوس تنگ و سفید منیر و تا ته جا کرد و واقعی سوراخ منیر را پر پر کرد و منیر هم یه آهی کشید که هم از درد بود هم لذت و گفت چقدر تنگه و سعی کرد منیر را باز کنه با دستش تا ببینه همش را فرو کرده . زهرا هم یه کم هاج و واج نگاه کرد و گفت حمید جرش ندی گناه داره و منم رفتم کنار زهرا و لب دادیم و شروع کردیم به سکس با زهرا . ۴ تامون چون شب قبل دیده بودیم مشتاق بودیم تجربه کنیم و خجالت را کنار گذاشتیم . حمید منیر رو محکم میکرد و صدای تقه زدن هاش مرتب میومد و منیر هم باهاش عشق بازی میکرد و مشخص بود منیر نزدیک ارضا شدن میگه تلمبه زدن رو قطع کنه تا بیشتر حال کنه و زود ارضا نشه . صحنه ای که هرگز یادم نمیره وقتی بود که حمید خوابید به کمر و منیر نشست روی کیرش و شروع کرد به لب دادن به حمید و تلمبه زدن و حمید هم لای کون منیر را باز میکرد با دستاش و به زهرا و من میگفت ببینین کیر منو همش را جا میده تا تهش توش و سوراخ کون منیر از شهوت و لذت خیس شده بود و برق میزد و کونش باز شده و من میفهمیدم واقعا داره با کیر حمید لذت میبره و ناله میکنه . منم زهرا را داگی کردم و تعریف کردم از کوس کونش و زهرا هم مشخص بود دلش خواسته و حشریه حسابی . دو بار دیگه اون روز تا آخر شب ضرب زدیم و کار ما شده بود دو ماه ضرب زدن وقتی منیر و زهرا پریود نبودن . لحظات لذت بخشی بود . اگه استقبال شد باز یه تجربه مینویسم . خوش باشید .

نوشته : سجاد


👍 27
👎 10
40201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

930901
2023-06-01 00:49:30 +0330 +0330

سلام.من اوستا کارم و کارهای خرده کاری هم انجام میدم😎

4 ❤️

930928
2023-06-01 02:55:25 +0330 +0330

دو بار دیگه اون روز تا آخر شب ضرب زدیم و کار ما شده بود دو ماه ضرب زدن وقتی منیر و زهرا پریود نبودن .
اینارو وقت کردی توضیح بده یعنی چی ضرب کردی، تقسیم نکردی؟
نمیدونم چرا داستانت منو یاد سجاد غریبی خدابیامرز انداخت
هالک ایرانیو میگم 🤣😂میگیری که؟؟

4 ❤️

930941
2023-06-01 04:17:46 +0330 +0330

تو گفتی و منیر تو هوا قبول کرد کوس یه زن دیگه بذاری،کسشعر محض،

1 ❤️

930944
2023-06-01 04:51:25 +0330 +0330

عالی دمت گرم داداش

0 ❤️

930966
2023-06-01 08:07:41 +0330 +0330

آرزوهای یه کاکولد جغی . یه ضرب المثلی هست میگه شتر در خواب بیند پنبه دانه ، گهی لوف لوف خورد گه دانه دانه ، حالا تو هم مواظب باش یه موقع تو گلوت گیر نکنه حاجی .

1 ❤️

930994
2023-06-01 13:13:08 +0330 +0330

موازی روکه تجربه کردم خیلی خیلی خوب بود، به هیچ وجه فکرنیکردم تااین حدلذتبخش باشه، بی اغراق درحدجنون

1 ❤️

931105
2023-06-02 04:23:02 +0330 +0330

عااالی بود ادامشو بزار

0 ❤️

931106
2023-06-02 04:31:02 +0330 +0330

میگه ضرب زدیم منظورش ضرب و تنبکه خب 😁
خوش به حالتون چه راحت می‌دین و می‌کنین!!! من که فقط خوندم ، حتی در حال خوندنشم به اندازه شما راحت نبودم .
بی‌زحمت قسمت دوم ضرب و تمپو بیا پایه بندری!

0 ❤️

931224
2023-06-03 02:00:52 +0330 +0330

خودم چون نفر سوم زوج بودم میفهمم چه حالی کردید

0 ❤️

931334
2023-06-03 16:30:59 +0330 +0330

کیرم تو کص خار یک یکتون

0 ❤️

931347
2023-06-03 20:40:49 +0330 +0330

خیلی زود میرسی بە سكس یكم بیشتر طولش بدە

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها