اولین ساکم تو قیطریه

1402/05/23

ارسلان:
تابستون پارسال رفته بودم فست فودی کار کنم
قیطریه بودم
۷ تا بودیم ولی ۴ تا تخت بود
یبار مجبور شدم یکیو تو‌تختم راه بدم پیشم بخوابه
از من کم سن تر بود
ولی خوشم میومد ازش
بد عنق بود
یشب من پایین تخت بودم اون بالای تخت
سرم رو گذاشته بودم جفت رونش خوابیده بودم
وقتی نصفه شب پا شدم
چشامو باز کردم
فهمیدم به پهلو شده و من روبرو شلوارش بودم
فاصله چشمام تا بند شلوارش پنج سانت بود
بوی شرتش از زیر شلوار میومد
منم نفس کشیدنامو عمیق تر کردم
خودمو به شلوارش نزدیک کردم
زبون میزدم به شلوارش مثلا بفهمم مزش چطوره
تو تصوراتم کیرشو تصور میکردم
تو یه اتاق ۷ نفره من تخت وسط بودم
تخت بالایی و پایینی رو نمیدونستم در وضعی هستن
بیدارن یا خوابیدن
زیاد جابجا نشدم تخت صدا نده
با نوک دستم چند تا ضربه زدم به کیرش ببین بیدار میشه یا نه
بوی شرتش منو حشری کرده بود
دلم میخواست شلوارش و شورتشو با هم بکشم پایین
ولی میترسیدم
پای آبروم وسط بود
اما از این پسره خیلی خوشم میومد
توی روز به پسره فک میکردم
دوست داشتم خودمو بهش نزدیک کنم
اما بد عنق بود
اما اون شب خیلی بهش نزدیک بودم
جوری چه بوی شرتش منو تا صبح بیدار نگه داشته بود
جرات بخرج دادم
کونمو زدم به دریا
فقط از این میترسیدم
اگه همه بفهمن من میخوام چیکار بکنم از اونجا بیرونم کنن
یا منو اذیت کنن دیگه به چشم کونی منو ببینن
اما من فقط ساک میخواستم
تا رسیدن به خواستم سه ساعت وقت داشتم
چون سه ساعت دیگه همه بیدار میشدن
منم وارد عمل شدم
چند تا تست کردم اون پسرو
اول با زبونم میزدم به شلوارش
بعد با دستم لمسش میکردم ببینم واکنشش چیه
هیچ واکنش نشون نداد
این منو جسورتر کرد
دست بردم سمت کش شلوارش
بازش کردم
کش شلوارش شل شد
یه انگشتمو کردم زیر شلوارش
می کشیدم بالا ببینم شلوارش چقدر جا باز میکنه
عالی بود
تونستم شلوارشو چند سانت بکشم پایین
رنگ شورتشو که دیدم از موفقیت کوچیکن حسابی لذت بردم
یهو جابجا شد
از حالت شکم پهلو به شکم بالا عوض شد
سرمو بردم پایین
تا پنج دقیقه تکون نخوردم ا
دیدم اتفاقی نیفتاد
دوباره سرمو بلند کردم دیدم خوابه
شلوارش از طرف اومده بود پایین
متوجه نشده بود
ولی خوشحال بودم
حالا میتونستم این طرف شلوارشو بیارم پایین
شلوار تا زیر کیرش آوردم پایین
سانت به سانت
انگار از کوه بالا میرفتم
شرتش کاملا معلوم بود
به شرت معمولی بود
ولی نازک و خیس
واسه همین بوی شرتش میپیچید
چند دقیقه تو‌فکر بودم
چیکار کنم
ادامه بدم یا فقط نگاه کنم
خواستم شلوارش برگردوندم بالا
ولی حشری بودم
دو ساعت دیگه وقت داشتم
دستمو آروم روی کیرش گذاشتم
از روی شرت حسش کردم
با دو انگشتم کلفتیشو چک کردم
بهش نمیومد این همه کیر
منم
نگاه به چشمام کردم
یه چیزی رو فهمیدم
اما شک داشتم
نکنه بیداره
اما شک داشتم
اخه این با من بد عنق بود
حتی درگیری لفظی داشتیم با هم
الان چطوره براش مهم نیست
لابد خوابه
به کوچکترین حرکات من گیر میداد
اما الان
شلوارش کشیدم پایین بیدار نشده
دو به شک بودم
از این فکرا اومدم بیرون
دوباره دست رو کیرش گذاشتم
فشار دادم کیرشو
نبض کیرش حالا زیر انگشتام بود
ضربان نبض رگش تند شد
شرتش اومد بالا
کیرش زود تر از خو ش بیدار شد
البته این طبیعیه
خیلی از ما کیرمون زودتر از.خودمون بیدار میشه
ارسلان:
کیرش که بزرگتر میشد کیف میکردم
منتظر بودم ببینم چقدر بزرگ میشه
ذره ذره اومد بالاتر
منم از نزدیک نگاه میکردم
شرتش نمذاشت که کیرش کامل راست بشه
این منو اذیت میکرد
کاش شورتش گشاد میبود
کامل راست میشد
جابجا شدم
که سرمو بیشتر نزدیک کیرش کنم
جوری که لبم به سر کیرش برسه
بوسیدمش
بالاخره بوسیدمش
سر کیرشو بوسیدم
یه ارامش و لذتی داشتم اون لحظه
لبامو باز کردم
سرمو بردم جلو
نوک کیرش تو دهنم بود
اما لبامو نبستم
همونطور باز نگه داشتم
آب از دهنم اومده بود
ریخته بود سر میزش
دهنم بیشتر بردم جلو
اما ترسیدم یه لحظه
اگه بیدار بشه منو تو این وضع ببینه
چی
کشیدم عقب سرمو
به آخر عاقبت کارم فکر کردم
در حالی که حشری بودم
و در حالی که زل زده بودم به اون پسر
پتو
رو انداختم رو پسره
دیدم تکونی نخورد
دوباره پتو رو برداشتم دیدم باز تکونی نخورد
فهمیدم
خودشو به خواب زده
یک ساعتی مونده بود
منم دلم نیومد کارمو نیمه تموم بذارم
چون همین امشبو پیش من فقط میخابید
دستمو حلقه کردم
انداختم دور کیرش
فشار دادم
بازم فشار دادم
کیرشو تکون نمیدادم
فقط فشار
جوری که کیرش سنگ شده تو دستم
یه سنگ داغ
فهمیدم این پسره الان حشری شده
ولی به روش نیاوردم
اونم خودشو زده بود به خواب
منم جری تر شدم
با انگشتم شرتشو حرکت دادم
کیرش یواش یواش اومد بیرون
تخماش زیر شرتش هنو مونده بود
سر کیرش رو میدیدم برای اولین بار
خیس بود
پیش ابش اومده بود
زبون زدن به نوک کیر خیس شدش
میدونستم واکنشی قرار نیست از خودش نشون بده
اونم به فکر ابروش بوده حتما
و البته حشری بود
منم گفتم باید اینقدر سرشو زبون بزنم تا ابش‌بیاد
سرمو بردم جلو
کل کله کیرش تو دهنم گذاشتم
نرم بود
واقعا خوب بود
خوش فرم
تو دهنم زبونم بهش زدم
با زبونم کیرش قلقلک میدادم
کیرش بزرگتر شد
تو همون حالت بودم که تکون خورد
دیدم از شکم بالا به شکم پهلو تغییر حالت داد
الان فهمیدم خوشش اومده
منم دستمو گذاشتم روی باسنش
و کیرشو فرو کردم تو دهنم
بعد از دو ساعت آخر کیرش رفت تو دهنم
یواش یواش بدون تکون خوردن تخت سرمو عقب جلو کردم
تلاش میکردم تا اخر کیرش بره دهنم
اما شورتش نمیذاشت
بدنش شروع کرده بود به لرزیدن
من ادامه میدادم
متوقف نکردم
هر چی بیشتر می لرزید
بیشتر ساک میزدم
یهو کیرش پرید جلو
ابش با فشار ریخت
من قفل کرده بودم
نمیدونستم چیکار کنم
از یه طرف خوشحال بودم ساک زدم براش تا حد ارضا
ا
از یه طرف دیگه مطمئن بودم الان بیداره
اما به روی خودش نیورد
دیدم کیرش یواش از دهنم کشید بیرون
اما من هنوز قفل کرده بودم
ابش تو دهنم بود هنوز قورت نداده بودم
از ترس کل ابشو قورت دادم
نریزه رو تخت
کیرش کوچیک شده بود
منم سریع و عجله ای شرتش کشیدم بالا
بعدش شلوارش رو کشیدم بالا
پشت کردم به
پشت کردم بهش
و اروم چشمامو بستم
منتظر بودم
ببینم فردا چی میشه
طرز رفتارش با من چجور میشه
به روم میاره یا نه
من از خودم راضی بود
به چیزی که خواستم رسیدم
تبعاتش رو هم پذیرفتم
حتی اگه فردا منو تحقیر میکرد
اما من دوسش داشتم
حتی اگر منو میزد
تو روش وای نمی ایستم
م
‌.
.‌
فردا به روی خودش نیورد
اما
با من مهربونتر شده بود
روم نشد منم چیزی بگم
تا شب چیزی نگفتیم
شب که شد
رفت جاشو انداخت یجای دیگه
گفت امشب راحت بگیر بخواب
میدونم دیشب خوب نخوابیدی
اینو که گفت از خجالت اب شدم
منم گفتم
خیلی ممنون
همین
الان بیشتر دوسش دارم
بخاطر درک کردن من
و منو تحقیر نکرد که هیچ
راز دار هم بود
بعدا رابطمون بهتر شد
یبار گفت ارسلان بیا پشتمو لیف بزن
من بدون اینکه کمترین مخالفتی بکنم
لبخند زنان رفتم و لیف کشیدم براش
بعدا ماساژش میدادم
یادمه یبار گفت ارسلان شرتمو میشوری
قفل کرده بودم
انگار منظورش چیز دیگه ای بود
نمیدونستم چی جوابشو بدم
میخواست علنی بهم پیشنهاد بده ساک بزنم براش
شرتش گرفتم
یهو گفت بشورش برای خودت
شب که شد
گفت ارسلان
میخوام جفتت بخوابم
دیگه مطمئن شدم
میخواست دوباره براش ساک بزنم
اما مستقیم اینو نمی گفت
منم گفتم بیا امشب پیش من بخواب مشکلی نیست
نصفه شب قبل خواب
گفت امشب شرت نپوشیدم میدونی چرا
منم کوپ کرده بودم
گفتم چرا
گفت چون دادمش به تو
گفتم اها
شهو گفت شلوارمو هم میخوای
منم گفتم نه
گفت کثیفه نمیشوریش برام
گفتم باشه اگه کثیفه میشورمش
یهو دیدم شلوارش در اورد
داد دستم
و پتو رو کشید سر خودش
و خوابید
الان شرت و شلوارش دست من بود باید میشستمشون
در حالی که خودش بدون شلوار و شرت خوابیده بود
یهو دو هزاریم افتاد
خودش شرت و شلوارش رو کثیف کرده بود از عمد
که من بشورمش اون شب
وقتی شستمشون برگشتم تخت جفتش دراز کشیدم
میدونستم زیر پتو کیرش لخت لخته
رفتم زیر پتوش
و شروع کردم به ساک زدن
تا صبح با کیرش و تخامش کیف میکردم
خودشو زده بود بخواب
اما میدونستم بیداره
ساک در سکوت تا صبح
ابش اومد خوردم
صبح شرتشو و شلوارشو دادم بهش
گفتم دیشب شستمشون خشک شدن
دیدم بغلم کرد
و منو بوسید
بدون هیچ حرفی
گفت همیشه شرت و شلوارمو میده بهت خودت بشوری ،،
منم خوشحال گفتم باشه
دیگه هر چند شب یبار پیش من میخوابید
بدون شرت و بدون شلوار
که من شبا موقع ساک زیر پتو راحت باشم
بدون اینکه چشم تو چشم بشیم
همیشه خودشو میزد به خواب شبا
بعد از چند هفته
عادت به ساک زدن براش پیدا کرده بودم
یروز
موقع برگشتن از سرکار رسید
بهش گفتم میخوام برای اخرین شرت و شلوار تونو بشورم
کثیف نشده؟
گفت بیا بغلت کنم
منم دلم گرفت رفتم بغلش
گریه ام گرفت
ارسلان:
گفت اگر دلت بخواد الان کثیفش میکنم
منم وسط گریه خندم گرفت
گفتم نمیخواد بخاطر من کثیفش کنی
منم میخوام شما رو از خواب بیدار کنم
اجازه میدی
اونم گفت باشه
همونجا گفتم عمو پاشو منم ارسلان میخوام برای شما ساک بزنم
اونم بغلم کرد و با هم رفتیم تو یه اتاق
آخرین ساکمو وقتی که بیدار بیدار بود براش زدم
اما هم خوشحال هم ناراحت
آبش که اومد همشو خوردم بلافاصله کیرش بغل کردم گفتم خدافظ
تموم
نوشته: ارسلان


👍 18
👎 6
15301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

942342
2023-08-14 23:54:23 +0330 +0330

بازم گی
دوباره گی
اح بسه دیگه ادمین جان

0 ❤️

942353
2023-08-15 00:39:59 +0330 +0330

متاسفانه
حال
نکردم
چون
زیادی
کصشعر
بود
.
لطفا
دیگه
ننویس.
در
نهایت
👎🏻
تقدیمت
شد
.

5 ❤️

942356
2023-08-15 00:59:39 +0330 +0330

داداش
نخوندم داستانتو حقیقتا
ولی کصکش چه اسمیه
فک کردم ساک دزدیدی
لوکیشن ساک زدنت انقد مهم بود تو اسم داستان قید کنی؟😂

1 ❤️

942383
2023-08-15 03:00:06 +0330 +0330

قشنگ بود
آدم واقعا گاهی عاشق کیر یه نفر میشه
خیلی زیباست یه نفرو انقدر بخوای

1 ❤️

942388
2023-08-15 03:26:29 +0330 +0330

از نوشتنت خوشم اومد. کاش یکی بود براش شورت و شلوارمو کثیف میکردم.

2 ❤️

942430
2023-08-15 09:30:59 +0330 +0330

داستان قشنگی بود حیف که واقعی نیستن این داستانها

0 ❤️

942543
2023-08-16 02:33:01 +0330 +0330

جلو بقیه ساک میزدی

0 ❤️

942556
2023-08-16 03:08:59 +0330 +0330

شرت وشلوار منم کثیفه

0 ❤️

942559
2023-08-16 03:38:28 +0330 +0330

بوی شرت چیه دیگه کسکش پدر

0 ❤️

947780
2023-09-16 23:11:47 +0330 +0330

با داستانت چه واقعی چه خیالی حال کردم از شخصیتت و فانتزی هاتم خوشم اومد مثل همیم تقریبا اگه خواستی خصوصی پیام بده رفیق شیم

0 ❤️

947781
2023-09-16 23:12:19 +0330 +0330

با داستانت چه واقعی چه خیالی حال کردم از شخصیتت و فانتزی هاتم خوشم اومد مثل همیم تقریبا اگه خواستی خصوصی پیام بده رفیق شیم

0 ❤️