این داستانی که می‌نویسم برای حدود ۶ سال پیشه وقتی که هنوز کلاس سوم دبیرستان بودم، اون موقع من بخاطر کونم که بزرگ و خودمم سفید و خوشگل بودم زیاد بهم دست میزدن. من کلاس سوم دبیرستان بغل یکی از همکلاسیام می‌شستم به اسم احمد، اواسط سال بود که من اوبم خیلی زده بالا. و خیلی دوست داشتم به کیر احمد دست بزنم، از دوم راهنمایی هم خیلی دوست داشتم رابطه داشته باشم اما میترسیدم با اینکه حتی یکی از دوستام به اسم کسرا سعی داشت منو بکنه که اون داستانش جداست. کم کم سعی کردم بر ترسم غلبه کنم برای همین سر یکی از کلاسا زیر میز آروم آروم پامو چسبوندم به پای احمد و پامو نگه داشتم تا ببینم عکس العملش چیه. یه بار دیگه پامو بردم عقب دوباره چسبوندم به پاش اما این دفعه بیشتر رون پامو بهش مالیدم که دیدم دستشو گذاشت روی رون پام شروع کرد به مالیدن، دستش انقدر داغ بود که همین که به پام خورد انگار یه آتیش روی پام گرفته بودن و هم زمان هم من از داخل داغ شدم چون انتظار نداشتم اینقدر سریع اینجوری بشه. خلاصه یکم پامو مالید منم که بیشتر داغ شده بودم یه خورده بیشتر رفتم نزدیکش رون پامو گذاشتم روی پاش، اها اینم بگم که من اون موقع هم رون پام بزرگ بود هم کونم، دقيقا بدنم دخترونه بود. پای اون نسبت به من کوچیکتر بود و رون من انگار کل روی پاشو گرفته بود. یکم رونمو روی پاش گذاشتم بعد آوردم پایین این دفعه اون خودش پاشو گذاشت روی رون پام یکم تا اینکه آخر کلاس شد و درس معلممون هم تموم شده بود کلا کلاس شلوغ بود هیچکسی هم حواسش به ما نبود، احمد هم که روش یه طرف دیگه بود، دیدم که کسی حواسش نیست دستمو از پشت بردم گذاشتم روی کیر احمد، کیرش داشت شلوارشو پاره میکرد، از روی شلوارش خیلی داغ بود، با کیرش از رو شلوارش بازی کردم تا اینکه زنگ خورد و جمع کردیم بریم خونه، اون روز که رفتم خونه هیچ فکری جز کیر احمد تو ذهنم نبود، خیلی دوست داشتم کیرشو بخورم اما باز هنوز ترس داشتم. نصف سال تحصیلی گذشت من و احمد بیشتر همو میمالیدیم و گاهی اوقات که معلم نیومده بود و کل کلاس بیرون بودن بجز ۳-۴ نفر، احمد می‌شست پشت من با کونم بازی میکرد. سال اینجوری گذشت تا بعد عید زنگ آخر ورزش داشتم همه بیرون بودم، من خودم نه فوتبال بازی می کردم نه والیبال برای همین بیشتر می چرخیدم یا داخل کلاس میشستم تا زنگ بخوره برم خونه. اون روز بازم ترس داشتم احمد هم اون روز داشت والیبال بازی می کرد، منم تو کلاس نشسته بودم، حدودا یه نیم ساعتی گذشت منم از تو کلاس موندن خسته شدم رفتم بیرون ببینم چه خبره دیدم احمد بازیشو ول کرده داره میره استراحت کنه و انگار اونم منو دید که دارم نگاش میکنم. من زیاد نگاه کردم و برگشتم سر کلاس، حتی تو فکر احمد هم نبودم اما انگار احمد اومده بود دنبالم، دیدم یکی از در کلاس اومد تو درو پشتش بست، منم نیمکت دوم بودم سرمو از رو میز برداشتم دیدم احمده، اومد بغلم کرد دستشو از پشتم برد پایین گذاشت روی کونم بعد دستشو برداشت، شروع کرد به باز کردن زیپ شلوارش کیرشو دراورد، همین که کیرشو دیدم اصلا هیچ چیزی به ذهنم نیومد، خودم اصلا نفهمیدم که کی کیرشو کردم تو دهنم یه ۲تا ساک گرفتم ازش که احمد گفت پاشو بریم ته کلاس، رفتیم میز آخر من نشستم اون وایساده شلوارشو داد پایین گفت بخور، منم حرفشو مثل یه پسر خوب گوش کردم کیرشو کردم تو دهنم، اولین بار بود که کیر داشتم مزه می کردم، خیلی کیرش داغ و نرم بود و انگار بخاطر والیبال یکم عرق کرده بود، کیرشو درآوردم خواستم باهاشو با زبونم بازی کنم که احمد دستمو کشید کنار گفت بازی نکن بخورش. اونم دستشو گذاشت روی سرم تا جایی که می تونست کیرشو کرد تو دهنم، تند تند داشت تو دهنم تلمبه میزد منم حلقم داشت پاره میشد، هر بار که دهنمو گایید با زور بیشتری سرمو رو کیرش فشار میداد من خیلی خوشم اومده بود قشنگ مست کیرش شده بود، تو کم تر از ۵ دقیق منو کرده بود اوبی خودش.
خوبه خوب حشری شده بود هی تخماش تند تند به لبام میخورد، آب دهنمم که نگو همینجوری میومد، یه چند دقیقه ای تلمبه زد تا اینکه دوتا دستشو گذاشت روی سرم کیرشو تا جایی که می تونست فشار داد آبشو خالی کرد تو حلق و دهنم یه خورده نگه داشت بعد درآورد، منم که اولین بارم بود حالم بد شد سریع آبی که تو دهنم بود و خالی کردم کف کلاس که انقدر زیاد بود که ترسیدم خدمات بیاد و شکی کنه که سریع با پام روی زمین پخشش کردم که بنظر چیز دیگه ای بیاد. احمد هم رفت روی میز معلم نشست منم رفتم سریع دهنمو چند بار شستم. بعد از اون روز احمد خیلی میخواست منو ببره خونشون اما ترس من بیشتر شده بود و قبول نمی کردم و کمتر محل میزاشتم اما باز اون منو بعضی وقتا می مالید. و اون اولین و آخرین ساک من تو اون دوران مدرسه بود با اینکه خیلی دوست داشتم کیر یکی دیگه از دوستامم بخورم و اونم خیلی دوست داشت اما باز نتونستم بر ترسم غلبه کنم.
هیچ کیری مثل حس کیر اولی که خوردم نیست :)

نوشته: Artiboi97