شروع رابطه با مامان

1402/02/31

سلام مجدد خدمت همه ی دوستان بابت تاخیر زیاد من خیلی معذرت می‌خوام سرم خیلی شلوغه سرکارم و وقت نمیکنم

بدون مقدمه میرم سراغ ادامه داستان قبلش خیلی تشکر میکنم از همه بچه های گل که کلی کامنت و نظر خوب دادن و کلی انرژی گرفتم ازتون
اون شب بعد از این که خودمو تمیز کردم راه افتادیم و دیگه خیلی حرف نزدیم با هم ‌و صدای ضبط زیاد کرده بودیم و میومدیم ولی خب من همچنان هول بازی درمیاوردم و دستم روی رون هاش بود تا رسیدیم قم و رفتیم خونمون ساعت نزدیک ۴ صبح بود و من که رفتم توی اتاقم خوابیدم و مامانم ام رفت داخل خونه من تا ساعت ۱۰ صبح خواب بودم بعدش بیدار شدم یه دوش الکی گرفتم که برم مغازه داشتم ماشینو میاوردم بیرون از حیاط دیدم مامانم اومد توی حیاط گفت صبحونه میخوری گفتم نه برم مغازه بسته نباشه مشتری میاد برمیگرده گفت بیا بهت نون تازه بدم صبح رفتم خریدم ببر مغازه سر راه خامه ی چیزی بخر بخور گفتم باشه همین که رفت نون بیاره کونشو دیدم از پشت اصلا دیونه شدم وای که چقدر این کونش خوبه نرم و ژله ی توی شلوار خونگی وااااای خلاصه آورد نون و من رفتم تا ساعت ۹ شب مغازه بودم رفیقم اومد پیشم گفت نیما ببند مغازه رو بریم بوستان غدیر قلیون بکشیم گفتم باشه بریم رفتیم بوستان غدیر بوستان معروف قم که قمی ها میشناسن یه قلیون کشیدیم و مامانم پیام داد کجایی چرا نمیایی گفتم میام حالا کار داری گفت شام خوردی گفتم نه گفت بیا شام داریم خونه ساعت ۱۱_۱۲بود رفتم خونه و دیدیم همه خوابن غذای من روی اجاق گاز بود داشتم میریختم توی بشقاب بی سر صداکه بیدار نشن ببرم توی اتاق خودم بخورم که یهو مامانم اومد توی آشپز خونه گفت کجایی تو تا الان مگه مشتری هست گفتم نه بابا بیرون بودم گفت تو کی زن میگیری من خیالم راحت بشه نگرانی تو توی سرم نباشه دیگه گفتم خب الآنم میتونی نگران نباشی دیگه گفت نه من تا زن نگیری نگرانم گفتم ولمون کن بابا گفت نیما گفتم بله گفت دیشب راحت شدی ؟ گفتم مامان دیشب گفتنی نیس بیخیال راستش خودمم خجالت می‌کشیدم گفت باشه راحت باش منم رفتم توی اتاقم و رفتنی باز من این کون نرمشو دیدیم چطوری می‌لرزید موقع راه رفتن و کیرم یه خورده تکون خورد رفتم و شامم و رو خودم ، زندگی مون تا یک ماه همین جوری بدون حاشیه ادامه داشت
یه روز توی حیاط مون من بالای چهار پایه بودم داشتم لامپ های سوخته ی حیاط رو عوض میکردم موقع اومدن پایین پام گیر کرد به یکی از پله های چهار پایه خوردم زمین مامانم یه دفعه از صدای زمین خوردنم اومد بیرون گفت چیشد منم بلند شدم گفتم هیچی این دمپایی لیز بود خوردم زمین چیزی نشد پاشدم بقیه لامپ هارو عوض کردم و غروبش ام رفتم مغازه شبش اومدم خونه یه خورده پام انگار داشت درد می‌گرفت اما به روی خودم نیاوردم رفتم که بخوابم تازه درد پام داشت شروع میشد نگو اون موقع تا چند ساعت بعدش داغ بودم اصلا نفهمیدم دیگه یه درد خیلی شدیدی گرفتم که نگم براتون تا صبح نتونستم بخوابم صبح مامانم اومد توی اتاق گفت عععع تو هنوز نرفتی مغازه گفتم نه بابا پام داغون شده و فلان گفت وای چرا تو که دیروز چیزیت نشد رفتی مغازت و اومدی و فلان منم گفتم آره داغ بودم اون موقع، موقع خواب دردم شروع شد و شروع کرد باد کردن گفت بزار زنگ بزنم نوبت بگیریم ببریم نشون بدی ببینیم چی شده . توی قم یه آقا جواد معروف هست که شکسته بنده و قمی ها همه میشناسن مامان منم زنگ زد و با کلی خواهش و التماس که خیلی درد داره و فلان یه نوبت برای همون روز بهمون داد رفتیم پیشش پای منو دید از مچ پا دوتا ترک برداشته بود یه دونه ام در رفتگی داشت خلاصه با کلی درد در رفتگی رو جا انداخت و بعدشم آتل بست و گفت دو هفته باید بمونه پات و اصلا هم نباید تکون بدی هیچی دیگه دو هفته من خونه نشین شدم دیگه کلا توی پذیرایی ور در مامانم بودم بابام ام که می‌رفت
کارخونه و من و مامان صبح ها تا لنگ ظهر میخوابیدیم توی یک هفته اول فقط مامان دید میزدم خودشم خیلی اینو متوجه میشد ولی چیزی نمی‌گفت یه جوری میخواست راحت باشم دیگه ما که با هم اون کارا رو داشتیم دیگه دید زدن که چیزی نبود یه روز صبح ساعت ۹ بود من از خواب بیدار شدم ولی مامان هم چنان خواب بود همیشه دوتایی تا ۱۲ میخوابیدیم من بیدار شدم دیدیم اوه اوه مامان بابا رو که راه انداخته رفته سر کار دیگه خودشم توی پذیرایی خوابیده اون طرف تر از من .بعد به بغل ام خوابیده بود یه بالش ام زیر شکمش این کونش یه جوری قلمبه زده بود بیرون از زیر شلوارش که اصلا من دیونه شدم توی کسری از ثانیه کیرم شق شد منم چند روز بود اصلا نتونسته بودم جق بزنم چون همش توی پذیرایی بودم با پای چلاق ام جایی نمیتونستم برم همون سرجام کیرو انداختم بیرون با آب شهوتم خودم که لیز کرده بود کیرمو شروع کردم جق زدن کون مامان سمیه رو می‌دیدم و جق میزدم وای که کون زنایی همدایی و ترک زبون یه چیز دیگه است توی لحظه آخر که آبم میخواست بیاد مامانم بیدار شد یه لحظه بچرخه اون طرفی بخوابه منو دید منم حول کردم اومدم شلوارمو بکشم بالا آبم پاچید شلوار و پتو و پیرنمو همه رو کثیف کرد مامانم همین جوری نگاه کرد گفت خاک تو سرت چه گندی داری میزنی تو، چرا همه جا رو نجس کردی اه ،منم صدام در نمیومد هم تازه آبم اومده بود نفس نفس میزدم هم شوکه شده بودم یهو مامان بلند شد رفت دستمال کاغذی آورد داد بهم همین که بلند شد باز من کون اینو دیدم راست کردم دستمال گرفتم گفت پاک کن همه جارو اه منم شروع کردم پاک کردن گفت لباستو هم در بیار بده بشورم اینجوری توالی به همه جا منم شروع کردم لباس در آوردن با شورت بودم بلند که نمیتونستم بشم همون جوری نشسته بودم مامانم ام تازه از خواب بیدار شد بود موهاش همه ژولیده و پریشون رفت که اونا رو توی حیاط آب بزنه بعد پنج دقیقه اومد گفت خودتم پاشو برو حموم گفتم ول کن بعدا میرم الان حال ندارم گفت پاشو ببینم حال ندارم چیه گفتم پس سلفون بیار بچیشم به پام برم گفت برو حموم منم الان میارم برات رفتم با عصا حموم نشستم توی رخکن حموم مامان اومد سلفون پیچید دور پام گفت برو گفتم برو بیرون در بیارم شورتمو گفت برو ببینم بابا همین دیروز همه جاش توی دست من بود بود حالا آدم شده منم شورتمو در آوردم و رفتم یهو گفت آخه تو در و دیوار و نگاه می‌کنی میزنی ؟ گفتم یعنی چی گفت توی چه فازی بودی داشتی می‌زدی گفتم بگم بهت گفت بگو داشتم تورو می‌دیدم گفت جدی گفتم آره گفت چی منو میدیدی گفتم کونتو گفت الان خالی شدی خدارو شکر گفتم آره ولی به اون موقع توی ماشین که بودیم از دهات برگشتنی نمی‌رسید گفت بسه دیگه برو دوش تو بگیر منم رفتم حموم و اومد لباس پوشیدم و تموم شد دیگه یک هفته هر روز صبح کار من همین شده بود و مامانم ام کاملا میدونست خودش صبح ها بعد از این که بابامو کرده مینداخت بره سرکارش میومد پیش من می‌خوابید کونشو میداد بیرون و یه جورایی قمبل میکرد و همیشه ام یا شلوارک تنگ یا ساپورت میپوشید که قشنگ من دید بزنم که جقمو بزنم روزای آخر دیگه می‌گفت بچه تموم نشی تو انقدر صبا از ساعت ۸_۹ بیدار میشی منم گفتم نه بابا خیلی ام دارم عشق میکنم خندید گفت کوفت زهر مار دیگه همین جوری رفتیم جلو و من صبا جقمو با کون مامان میزدم و تا دو هفته تموم شد و رفتم پیش آقا جواد تا پامو باز کنه باز کرد گفت تا یک هفته روش فشار نیار و هر روز با روغن زیتون و آب گرم ماساژ بده اومدیم خونه و مامان گفت بعله دیگه کارم در اومد هر روز باید پای آقا رو ماساژ بدم بابام یهو گفت پاشید برید دو روز آب گرم محلات سریع خوب میشه و آب اونجا از صد تا روغن زیتون و فلان بهتره ولی ما اصلا گوش ندادیم همون جوری سه روز گذشت هر روز مامان ماساژ میداد مچ پامو و ولی فرقی نمی‌کرد هنوز رگ پاهام خشک بود و خیلی کار نمی‌کرد از بابام اصرار که برید محلات از مامانم انکار دلیل انکار کردن مامانم این بود که میترسید پشت فرمون بشینه من که نمیتونستم مامانم ام خارج از شهر میترسید هر چند از قم تا محلات یه ساعت راهه اما بازم میترسید آخرش به مامان گفتم مامان بیا نترس آورم یواش یواش میریم منم کنارتم هواسم هست نترس و فلان راضی شد فرداش که بابا رفت سرکار ما ساعت ۱۰/۱۱ صبح بود چند تا وسیله مورد نیاز برداشتیم مامانم یه مانتو بلند شلوار پارچه ی و خیلی پوشیده بود لباسش ولی خب دیگه چادر نپوشید و رفتیم محلات راه یک ساعت رو با مامان ۲ ساعت و نیم طول کشید تا بریم توی راه هیچ اتفاق خاصی نیفتاد خیلی عادی رفتیم اونجا سوییت گرفتیم که داخلش جکوزی آب گرم طبیعی ام داشت البته چند تا سوییت رفتیم دیدیم تا مامانم بالاخره یکی شو که خیلی تمیز بود رو پسندید اسم مجتمع ایرانیان بودچندتا سوییت داشتن که همه شون جکوزی دار بودن یه پسر بچه ی ۱۸/۱۹ ساله ام مسئول بود مثلا اونجا ما تا فرداش ساعت ۲ظهر کرایه کردیم اونجا رو رفتیم داخل مامان یه خورده مانتو و شالشو باز کرد زیر مانتوش یه تاپ داشت خیلی ام باز نبود تاپش گفت کمر نمونده برام تاحالا انقدر پشت فرمون نبودم البته حق ام داشت چون خیلی ضعیف بود رانندگیش منم لنگون لنگون همه جا رو نگاه کردم گفتم مامان جکوزی شو پر کنم گفت خب حالا تو ام بزار استراحت کنیم مگه نوکر تو ام من گفتم باشه چرا میزنی مامانم همین جوری رفت روی تخت اونجا خوابید منم تلویزیون شو روشن کردم دیدم اصلا چیزی نشون نمی‌ده دکوری بود رفتم پیش مامان خوابیدم گفتم بیداری گفت هووووم گفتم مامان ناهار چی بخوریم گفت مگه گشنته گفتم نه گفت پس چی میگی گفتم هیچی من برم توی جکوزیش پول دادیم حیف نشه خندید گفت برو رفتم آب باز کردم یه آب داغ سنگین بود فکر کنم نیم ساعت بیشتر کشید تا پر بشه اون جکوزیش بعد لباسامو در آوردم با شورتم رفتم داخل وای که چه حالی میداد یهو مامان صدام کرد چیکار میکنی گفتم اینجام اومد داخل هنوز همون تاپ که زیر مانتو داشت با همون شلوار بیرونی تنش بود گفتم مامان بیا ماساژ بده گفت باشه میام الان پاچه هاشو داد بالا اومد داخل گفتم خیس میشی گفت توی آب که نمیام من گفتم خب بیا دیگه انقدر حال میده خیلی بدن آدم نرم میشه و فلان یه نگاه کرد گفت ببین من که میدون تو چی توی سرته گفتم نه بخدا اصلاباهمون لباس بیا یهو گوشیش زنگ خورد بابام بود میخواست ببینه رسیدیم یا نه رفت با گوشی حرف بزنه موقع برگشتش به حموم نگو همون شلوار. خونگی که من عاشقشم و پوشیده اومد توی حموم گفت خیل داغه گفتم نه بابا اونقدرم داغ نیس اومد اول نشست لبه جکوزی پاهاشو تا زانو گذاشت توی آب گفت نه خوبه داغیش منم فقط داشتم رون هاشو نگاه میکرد مو کیرم داشت بلند میشد زیر آب مامانم اروم آروم توی آب و تا شکمش توی آب بود دیگه همه شلوارش ام خیس شده بود قطعا چسبیده بود به کونش و همه جاش معلوم میشد من فقط منتظر بودم از آب بیرون بیا تا ببینم کون شو یهو گفت بده ببینم پاتو بده بمالمش دقیقا رو برو ی من بود پامو دراز کردم توی آب شروع کرد مالیدن مچ پای من منم داشتم سینه های کوچیک شو از زیر تاپ نگاه میکردم به شدت ام هوای توی حموم گرم شده بود مامان منم عرق کرده بود موهاش چسبیده بود به پیشونیش منم هی بازو های لختشو نگاه میکردم و کیرم مثل سنگ شده بود قشنگ مشخص بود توی آب مامانم بعد یه ربع ماساژ دادن پام گفت وای مردم از گرما بسه دیگه حالا شب ام باز مساژش میدم گفتم باشه ولش کن اومد پاشه برده بیرون همین که از آب اومد بیرون دید همه جاش معلومه و منم همین جوری داشتم نگاه میکردم شلوار خیسش چسبیده بود به کونش و رونش قلمبگی کوصش زده بود بیرون با یه صورت عرق کرده وای وای اصلا یه منظره ی بود یه دفعه برگشت توی آب گفت تو برو من دوش میگیرم میام گفتم باشه منم اومدم از آب بیام بیرون کیرم شق شده و مثل سنگم از زیر شورت معلوم بود الکی لفتش دادم که قشنگ مامان ببینه یه دفعه گفت برو دیگه نیزه شو گرفته دستش داره همش می‌کنه توی چشم ما گفتم مامان حالم خرابه گفت برو زیر آب سرد درست میشه گفتم پس بزار منم دوش بگیرم بعد برم بیرون گفت بگیر منم رفتم اون طرف زیر دوش روی یه پام وایساده بودم مامانم توی جکوزی بود اولم پشتم به مامان بود بعد برگشتم سمتش با کیر شق شده گفتم مامان در بیارم شورتمو خودمو بشورم کامل گفت بدو فقط من مردم از گرما جلوی مامان شورتمو کامل در آوردم کیرم پرید بیرون زیر چشمی به مامان نگاه میکردم دیدم داره نگام می‌کنی سرمو که شامپو زده بودم با کف شامپو کلا بدنم ام کفی کردم و کیرمو چند بار مالیدم مامانم گفت نیما بدو دیگه گرمه گفتم مامان حالم خیلی بده دارم دیونه میشم گفت خب چیکار کنم من گفتم مامان خودمو خالی کنم اینجا گفت بکن گفت میشه بلند شب وایسی گفت بری چی گفت پاشو وایسا پشتتو بکن بهم من کارمو بکنم گفت خب من چشامو می‌بندم گفتم نه مامان می‌خوام پشتتو ببینم گفت از دست تو پاشد وایساد پشتو کرد بهم واااااای یه کون نرم ژله ی با ساپورت خیس شده که چسبیده بود به کوووونش ساپورت لای کونش ام رفته بود اصلا یه چیز دیونه ی کمر باریک وای وای بازو های لختش دستم رفت روی کیرم کیرمم کفی بود با آب شهوتم قاطی شده بود لیز لیز شروع کردم زدن دوبار مامانم گفت چیشد پس بدو گرمه گفتم خب صبر کن مامان دارم میزنم گفت قبلا سر دو دقیقه میومد ها حالا واسه من دیر انزالی گرفته گفتم بخدا الان دست تو بود سر دو دقیقه اومده بود واقعا راست گفتی حتی دست زن با دست مرد فرق می‌کنه گفت من الان اصلا دست بهش نمی‌زنم خودت زود بزن بیاد گفت باشه تو فقط خم شو من خوب دید بزنم گفت باشه دستاشو گذاشت لبه ی جکوزی خم شد و ساپورتش لای کونش رفته بود آخ آخ بعد ده دقیقه آبم با یه فشاری پاچید بیرون که جون نداشتم دیگه روی پام وایسم روی یدونه پام ام بودم اصلا دیگه جونی توی تنم نمونده بود سریع نشستم لبه ی جکوزی مامانم هنوز همون جوری وایساده بود دست انداختم زدم به کونش که مثلا صداش کنم مامانم اومد آبم برگرد دستم که نرمی کونش خورد یهو پرید گفت چیه گفتم اومد آمد گفت خوش بحالت پاشو برو دیگه گفتم حال ندارم صبر کن گفت نیما بدون گرمه منم دو دقیقه بعدش با کیر خوابیده و قرمز رفتم زیر دوش با پای چلاق دوش گرفتم و رفتم بیرون داشتم میرفتم بیرون مامانم پاشد اومد بیرون از جکوزی منم رفتم خودمو خشک کردم و یه شورت پوشیدم تا مامان بیاد بیرون .

ادامه دارد…

نوشته: نیما


👍 33
👎 24
266401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

928991
2023-05-21 01:29:26 +0330 +0330

این همه نوشتی که بگی جق زدی؟

3 ❤️

928993
2023-05-21 01:40:07 +0330 +0330

پارک غدبر معروف شکسته بند معروف یکم دیگه ادامه بدی ننتم تو قم معروف میکنی با داستانت
من معتقدم بر خلاف خیلی از نویسنده ها تو تو جق زدن هم دستی نداری!

5 ❤️

929033
2023-05-21 03:58:55 +0330 +0330

دیس لایک

0 ❤️

929045
2023-05-21 06:03:47 +0330 +0330

عالی و زیبا نوشتی

1 ❤️

929101
2023-05-21 13:53:52 +0330 +0330

حتی اگه تخیلاتت هم باشه خیلی حال بهم زنی

0 ❤️

929140
2023-05-21 19:42:36 +0330 +0330

ادامه بده جالبه
همین لحظاتشه که داستانو سکسی میکنه وگرنه تا دلت بخواد داستان هایی ک مستقیم میرن سره بکن بکن زیادن
👌

3 ❤️

929186
2023-05-22 00:59:55 +0330 +0330

ادامه بده
به کامنتای منقی دقت نکن

3 ❤️

929295
2023-05-22 15:12:13 +0330 +0330

خوب مینویسی

1 ❤️

929301
2023-05-22 16:06:56 +0330 +0330

قراره کل قسمت ها مادرت و لباس به تن ببینی و حق بزنی و جق زدنت و تعریف کنی ؟؟؟؟؟

1 ❤️

929453
2023-05-23 14:39:03 +0330 +0330

دس خوش منم تو کوچه پسر آق جواد میشینم بیا پی ویم رفیق بشیم

0 ❤️

931194
2023-06-02 23:56:02 +0330 +0330

اگه مامانت پایه س بیا سکس ۴نفره بکنیم

0 ❤️

959728
2023-11-27 07:33:39 +0330 +0330

وای به خونواده ای که توبخواهی بشی سرپرستش …

0 ❤️

972814
2024-02-27 10:31:22 +0330 +0330

ادامش کو پس

0 ❤️