اونروز حالم زیاد خوب نبود

1391/01/02

اونروز حالم زیاد خوب نبود. کمی بیشتر از خیلی از دست خودم ناراحت بودم . ازاینکه به اون راحتی به حامد پا داده بودم از خودم بدم اومده بود(این حالت تفریبا بعد از اولین سکس برای هرکسی پیش میاد) ولی خوب ما ادما معمولا بلدیم کارهای خودمون رو توجیه کنیم . خوب منم به خودم میگفتم مجبور بودم ، کاری از دست من بر نمیومد، درهم که قفل بود، تازه اگه اذیت میکردم ممکن بود بلایی سرم بیاره و … سر کلاس با شنیدن اینکه فردا امتحان زبان داریم ونمرش به عنوان نمره ی نیم ترم دوم وارد کارنامه میشه ، برق از کلم پرید. زبان درسی یه که همیشه ازش متنفر بودم و میدونستم نمره ی قبولی نمیگیرم . قرار شد الهام بعد از مدرسه بیاد خونه ما و با من زبان کار کنه . گفت میره خونه ناهار میخوره بعد میاد . منم رفتم خونه لباسام رو عوض کردم و یه چیزی هم خوردم . داشتم دستام رو میشستم که زنگ زدن . رفتم در رو باز کرد فکر کردم الهامه ولی… خدایا حامد بود . کاملا فراموش کرده بودم که قراره بیاد به به جیگر خودم ، منتظرت که نذاشتم؟ چقدر خوشکل شدی … من با یه نیم تنه و شلوارک قرمز جلوش وایساده بودم ، خجالت کشیدم. صورتشو اورد جلو که لبام رو ببوسه ولی من روم رو برگردوندم . حامد ببخشید ولی دوستم قراره بیاد . امروز نه . لطفا برو منو از جلو در هل داد کنار و اومد تو و در رو بست . ما رو سیا نکن دختر ،قرار نشد اذیت کنی . نمیدونستم چیکار کنم . حامد تورو خدا ، الان میاد… زنگ زدن . رنگم پرید . اشکالی نداره دو تون رو با هم جر میدم . رفت در رو باز کرد . الهام بود . ببخشید رویا هست؟ بله بله ، بفرمایید ،اتفاقا منتظرتون بود. الهام اومد تو . خیلی تعجب کرده بود. سلام رویا . خوبی؟ مزاحم که نشدم؟ زبونم بند اومده بود. حامد گفت : نه ،من یه کار کوچیک دارم الان میرم . خدارو شکر همه چیز داشت درست میشد. الهام گفت : خوب رویا جون من میرم تو اتاق و منتظرت میمونم . یعد یه چشمک زد و رفت . حالا من مونده بودم و حامد که حسابی حال خودش و کیرش گرفته شده بود. باشه خوشکل خانم . یادت باشه . تلافیش رو سرت در میارم . میدونستم که اگه ناراحتش کنم دفعه بعد بلایی سرم میاره که هیچ وقت یادم نره . باید یه فکر حسابی میکردم . منم که استاد خر کردن پسرا (البته ببخشیدا) با قیافه ای ناراحت رفتم جلوش و دستش رو گرفتم و با ناز و ادا شروع کردم : حامد جون ببخشید عزیزم ، توروخدا ناراحت نشو ،من دوست دارم و… بعد اروم لبام رو گذاشتم رو لباش و بوسش کردم و اروم تو گوشش گفتم فردا منتظرتم دیر نکنی ها کاش اونجا بودید و قیافش رو میدیدید . الهام تا ساعت هفت پیشم بود ولی نتونست حتی یه لغت تو کله پوک من فرو کنه . اونقدر گفت که خسته شد و پاشد رفت . من موندم و کتاب زبان . جاتون خالی تموم شب کابوس میدیدم . خواب میدیدم برگه زبان روبه رومه و معلم زبانمون با اون هیکل گنده و سینه های اویزونش زل زده به من و حامد هم داره کیر کلفتش رو فشار میده تو کونم . وای خدا الانم که یادم میاد تموم تنم مور مور میشه . خلاصه فردا سر جاسه امتحان قرار شد که الهام پشت من بشینه و بهم برسونه ولی نشد برگه پاسخنامم سفید سفید بود.الهام پاشد که برگش رو بده ،دلم هری ریخت تو شرتم . الهام بلند شد و با یه حرکت سریع برگه سوالای منو برداشت و برگه خودشو گذاشت جلو من . بعد یه لبخند خوشکل زد و رفت . جواب همه ی سوالارو جلوشون نوشته بود. و من فقط باید اونا رو تو پاسخنامه وارد میکردم . از سر جلسه که اومدم بیرون کلی قربون صدقه الهام رفتم . وقتی رفتم خونه و لباسام رو عوض کردم دیدم ای وای ، سر جلسه امتحان دلم نریخته تو شرتم بلکه پرید شدم . از این بد تر نمیشد .(من کلا وقتی استرس شدشد داشته باشم پرید میشم) حالا جواب حامد رو چی بدم؟ تو همین فکر بودم که حامد مثل چس بو داده (همون جن بو داده) پشت در ظاهر شد و انگشت مبارکش رو گذاشت رو زنگ . در رو باز نکردم . رفتم تو اتاق و خوابیدم . دو سه روز بعد هم از مدرسه رفتم خونهی مامان بزرگم که از دست حامد در امان باشم . بعد از سه روز برگشتم خونه رفتم حموم و حسابی کسم رو صفا دادم و منتظر حامد شدم . اومد و با نا امیدی چند ضربه اروم زد به در. انگار دنیا رو بهم دادن . پریدم و در رو باز کردم و خودمو انداختم تو بغلش . اونم شروع کرد به بوسیدن لبام و گردنم و بازی کردن با مو هام . منم که حسابی تو کف بودم دیگه حال خودمو نمیفهمیدم داشتم از رو شلوار کیر شو میمالیدم . دختر تو که منو کشتی ، کجا بودی؟ یه مشکلی بود مجبور شدم برم پیش مادر بزرگم منو بغل کرد برد تو اتاق و همینجوری لبام رو میخورد . منو انداخت رو تخت و تاپم رو در اورد . سوتین تنم نبود. یه نگاه به سینه هام کرد و گفت وای ، صداش میلرزید ، دستاش داغ بود ولی نه به داغی بدن من . هردومون میدونستیم چی میخوایم . سرش رو برد سمت سینه هام . سرش رو گرفتم . صبر کن حامد ، تورو خدا یواش ، ببین هنوز کبودن هنوز درد میکنن … لباش رو گذاشت رو لبام و بوسید . باشه عزیزم ، هرچی تو بگی . شروع کرد به لیسیدن سینه هام و مالیدن کسم ،من چشمام رو بسته بودم و داشتم حال مبکردم . یدفعه دامنم رو زد بالا و شرت خیسم رو از پام در اورد . اونقدر سریع این کار رو انجام داد که بی اختیار چشمام رو باز کردم و یه جیغ کوتاه کشیدم . کسم رو بو کرد و گفت وای چه بویی داره بعد یه نگاه به من کرد و یه نگاه به شرت خیسم و گفت ای شیطون بعد سرش رو برد سمت کسم و شروع کرد به لیس زدن و بازی با کسم. من خودم رو جمع کردم و پاهام رو محکم به هم چسبوندم . حامد نکن ، خوشم نمییاد یه نگا کرد و شلوارش رو در اورد . باشه ،پس لااقل اینو بخور ، نگاش کن ، گناه داره ، مثل بستنی یا ابنبات چوبی ، تو که اونا رو خوب میخوری اینم فرقی نداره باور کن خوشمزه تر هم هست(من هر روز تو راه مدرسه تا خونه بستنی میخورم . بعد از ظهرا هم تو حیاط ابنبات چوبی میخورم . دست خودم نیست ولی جوری میخورم که هر پسری راست میکنه . اینو الهام بهم گفت ) قبول کردم . اروم کیرش رو گذاشت تو دهنم . خیلی داغ بود . از مزش خوشم نیومد . چشمام رو بستم و سعی کردم به خودم بقبولونم که بستنی یه . یه ساک حسابی براش زدم . یدفعه کیرش رو در اورد . بسه بابا الان ارضا میشم اونوقت سر تو بی کلاه میمونه . هردو مون زدیم زیر خنده . کیر خیسشو میمالید به کسم . من دیگه تو اسمون بودم . برگرد نه ، نمیخوام نمیکنم تو . برگرد اذیت نکن کیرشو گذاشت لای پام و عقب جلو میکرد و با دست سینه هام رو فشار میداد و میمالید یدفعه منو برگردوند و ابشو مثل دفعه پیش ریخت رو شکمم و شروع کرد به مالیدن . منم ارضا شدم . لبامو بوسید و نیم ساعت کنارم خوابید . وقتی لباساش رو میپوشید منو بغل کرد و زل زد تو چشمام رویا باور کن خیلی دوست دارم اره جون خودت تو فقط میخوای خودت رو ارضا کنی .(البته تو دلم گفتم) وقتی رفت من رفتم حموم و بعد خوابیدم . فردا که از مدرسه برگشتم دیدم مامانم خونس داشتم شاخ در میوردم . مامانم گفت رویا جون لباستو عوض کن بیا کارت دارم . باشه الان میام .(مامانم هیچوقت اینجوری با من صحبت نمیکرد . یعنی چی شده بود؟) رفتم رو به روش رو مبل نشستم . رویا راجع به ایندت چی فکر میکنی؟ از این حرفش خندم گرفته بود ولی به زور جلو خودمو گرفتم . چطور مگه مامان . اتفاقی افتاده؟ اره دختر خوشکلم . امروز صبح مهین جون (مامان حامد) اومد دم در گفت امشب میان خونمون (انگار یه کیر کلفت کردن تو حلقم . باورم نمیشد .)تو دیگه بزرگ شدی … دیگه صدای مامان رو نمیشنیدم . شب وقتی زنگ زدن مامان اومد گفت رویا جون تو فقط اماده شو وقتی صدات کردم بیا بیرون بعد منو بوسید (احتمالا میخواست خرم کنه که زودتر از دستم راحت بشن ولی کور خوندن) و رفت بیرون منم نشستم منتظر رویا جون عزیزم بیا من رفتم بیرون . حامد سرش رو انداخته بود پایین و زیر چشمی منو نگا میکرد . کت و شلوار اصلا بهش نمییومد. من پر رو پر رو زل زده بودم به حامد که حالا اینجوری مپل موش نشسته رو به روم و از مقایسش با وقتی که تمام وزنش روم بود و کیر گندش لای پاهام عقب و جلو میرفت حسابی تعجب کرده بودم که مامانم منو نشکون گرفت و با چشاش به من گفت دختر پرو خجالت بکش این چه طرز نگاه کردنه (خوب بیچاره از هیچی خبر نداشت)منم سرم رو انداختم پایین و تا نوبتم بشه دیالوگم رو تمرین کردم . بعد مثل تو فیلما گفتم درسته که اقا حامد(به زور جلو خندم رو گرفتم) پسر خیلی خوبیه(جون خودش . عجب دروغ بزرگی) ولی من تازه 17 سالمه و… بعد معذرت خواهی کردم و رفتم تو اتاقم. البته هنوز با حامد ارتباط دارم ولی نه مثل قبل

نوشته: ؟


👍 0
👎 0
58612 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

314447
2012-03-22 13:40:40 +0430 +0430
NA

بد نبود… ;)

0 ❤️

314448
2012-03-22 14:57:44 +0430 +0430
NA

اگرچه داستانت سکسی نبود و لی بد هم نبود. خوشم اومد با اولین دوست پسر توهم ازدواج نزدی و حالشو گرفتی.

مرسی .

0 ❤️

314449
2012-03-22 15:15:58 +0430 +0430

شادی جوجو منم اولش برام سخت بود خوندنش
ولی اگه آروم بخونی و گازشو نگیری متوجه میشی
به علایم نگارشی هم دقت کن و اگه نفهمیدی دوباره بخون
چیزای قشنگی میگه

0 ❤️

314451
2012-03-22 17:59:59 +0430 +0430
NA

به مناسبت عید نوروز از داستانت خوشم میاد

0 ❤️

314452
2012-03-22 19:04:17 +0430 +0430
NA

مثلا می خواین بگین اگه سکس کنین پسره میگیرتت؟ عمرا!

0 ❤️

314453
2012-03-22 19:11:20 +0430 +0430

نه شادی جوجو
نظراتش باحاله
خوشم میاد بعضی دوستان مو رو از ماست میکشن بیرون
نوسنده داستان منتظر شاهزاده ای از نوع شرک با چهارپایی از نوع خرشه
ایشالا یه مورد خوب گیرش بیاد
ولی بچه ها
به یه نکته ظریف اشاره کرد
حتی جنده ها هم واسه ازدواج دنبال یه پسر خوب و نجیب میگردن
بلعکسشم درسته

0 ❤️

314454
2012-03-22 20:36:11 +0430 +0430

خانم جوجو لطفا از اين به بعد از خوندن مطالبي كه براتون قابل درك نيست خودداري كنيد وكلا سرتون بكار خودتون باشه واگه تونستين تو تمام كامنتهاي جناب مكسماهوني يك فحش ناموسي از نوعي كه برخي دوستان از خواهر و مادر گرفته تا زن بقال محل نثار نويسنده ميكنن پيدا كنيد به قيد قرعه 20 سانت جايزه تقديم شما ميگردد درضمن اينو بگم كه من فحشهاي خانمانسوزي بلدم پس لطف كنيد به كامنت ديگران كاري نداشته باشيد چون در صورت تكرار خفن باهات برخورد ميشه

0 ❤️

314455
2012-03-23 07:26:35 +0430 +0430
NA

بازم سلام به بچه های گل شهوانی
نمیدونم چرا از عید به بعد (به نقل از کوچه بازاریا) همه می خوان پاچه همو بگیرن، بابا ناسلامتی سال نویی گفتن، عیدی گفتن تغیرو تحولی گفتن، یکیم به خودتون بیاین، داستانو نقد کنین نه همدیگه رو!!!
به نویسندۀ خوب این داستان(؟) یه خسته نباشید میگم ،امیدوارم زندگی خوب و تماماً سکسیی رو تجربه کنه انشالله

0 ❤️

314456
2012-03-23 08:21:17 +0430 +0430

چه خر تو خری شده اینجا
ترجیح میدم تو اینجا دیگه جبهه گیری نکنم بخاطر همین نمیخوام نظر طولانی بدم
دوست عزیز شادی خانوم
گفتین که دوماهه اینجایین ولی بنده شاید به یه ماه هم نکشه که اینجام و عضو شدم
نمیدونم شما مکس رو چطوری تجزیه و تحلیل کردین
به ادبیاتش گیر دادین یا به هرچیز دیگه اش
و چرا دارین به درمورد شخصیتش اینجوری برداشت میکنید
نمیدونم ولی برداشت من اینجوری بوده
تو همین مدت کم با داستانایی که خوندم و کامنت هایی که از ایشون دیدم حس میکنم یه آدم کاملا معقول و فهمیده هستن
با دفاع از ایشون هیچی گیر من نمیاد با فحش دادن به ایشون هم هیچی گیرم نمیاد
ایشون توی اینجا مثله لنگه کفش تو بیابون میمونن که با انتقاد های خودشون میتونن جلوی خیلی از انحرافات رو بگیرن
چون مخالف خیلی از رفتارای ناپسندی که توی داستانا داره رواج پیدا میکنه هستن
به هرحال شاید درک حرفاشون یه کوچولو سخت باشه که انصافا هم بعضی جاها من خودمو خفه میکنم تا بفهمم چی گفته که شاید دلیلش سنم باشه که 18 سالم بیشتر نیست
ولی با بیشتر نظراتشون موافقم
ادبیات مهمه
ادبیات همون طرز بیانه
که توی تاثیر گذاری کلام بسیار کارآمده
اگه دقت کنید حتما یه چیزی ماورای اونی که میگین فقط یه فحاشیه رو درک میکنید
خلاصه بگم
تو مغز گردو رو میخوری نه پوستشو پس لپ کلامو بچسب و ظواهر رو بیخیال شو

0 ❤️

314457
2012-03-23 10:56:13 +0430 +0430

بزار به قول خودت و نقل زیبات تو کامنت های قبلی منم بگم که بنده حق نظر دادن دارم و هر وقت هم دلم بخواد و درباره ی هر کس که دوست داشته باشم نظر میدم
خرجشم یه انگشت گذاشتن رو کلمه پاسخ بیشتر نیست؛)
این از این
و اما راجعبه پیرهن و شلوارایی که شما پاره کردین و من نکردم
نمیدونم چرا بعضی دوستان خیال میکنن هرچه مسن تر باشی فهمیده تری
عزیز من
به سن نیست به عقل و درک آدمه
ارزش آدما به موی سفید نیست به فکرشونه
تو گفتی لحنش منم گفتم لحنش
تو گفتی تا نوک دماغشو بیشتر نمیبینه من گفتم همچین چیزی نیست
حداقل از دید من اینجوری نیست
خودشم دیر نمیشه
ایالا میاد و خودش جوابتو میده
من از جانب اون باهات حرف نزدم فقط نظر خودمو در مورد شخصیت مجازی مکسماهونی گفتم
دقیقا همون کاری که جنابعالی کردی:)

0 ❤️

314458
2012-03-23 14:04:40 +0430 +0430
NA

داستان خوبي بود مرسي

0 ❤️

314459
2012-03-24 06:58:26 +0430 +0430
NA

شما اولش که عذاب وجدان داشتی مدام خودتو توجیه میکردی که از سر ناچاری دادی و بعدم همش میگفتی قصد خر کردنشو داشتی میپریدی تو بغلشو لب میذاشتی رو لبش! ولی در ادامه انگار خودت به سکس محتاجتر بودی تا اون! عین آدمهای کیر ندیده صاف میرفتی سراغ لای پای آقا… بعدشم این چه تریپ عشق و ازدواجیه که طرف خیلی صریح میگه خودتو دوستتو با هم جر میدم توام بهت بر نمیخوره؟؟؟
حامد راه خونتونو خوب بلد بوده هروقت عشقش میکشیده میومده دستو میذاشته رو زنگ! اولش فک کردم خو لابد خیلی خانواده روشنفکر تشریف دارن از قضیه خواستگاری و صحبتهای مامان جوونت فهمیدم نه خیلیم فناتیکن!
معلومه تو کدوم حلبی آبادی زندگی میکنی که نه اف اف داره خونتون نه خودت موبایل داری؟! درو که وا میکنی تازه شوکه میشی که پشت در بجای الهام حامده یا 2-3 روزه میری خونه مامان بزرگت حامد دیگه هیچ دسترسی بهت نداره! درضمن خانوم کوچولو پریودی 3 روزه نیست 7 روزه یا حداقل 5 روز!

0 ❤️

314460
2012-03-24 08:38:32 +0430 +0430
NA

بچه ها ببخشید اخه کسکش .کونی.دیوس مجبوری بنویسی .انصافا این داستان فقط بدرد جلقی ها میخوره جنده خانوم
فقط این رو یادت رفت بگی اونروز که اومدی خونه دیدی مامانت خونه است قبل از تو حامد اومده بود زنگ زد مادرت که در رو وا کرد بر طبق عادت همون جا لب رو گرفت و شروع کرد به ور رفتن به مامانت و بغلش کرد برد رو تخت خلاصه مادرت رو کرد و اونجا مامانت ازش پرسید توکه دخترم رو میکنی چرا نمی ای خواستگاری و حامد گفت اخه دخترت همیشه استرس داره و پریوده من چیکار کنم و مادرت یه تعهد داد که تو مریضی یعنی همیشه به حامد کس بده و از حامد ناراحت نشو اخه اونم مثل من فکر میکرده اونجا خونه مجردیه و فقط تو در رو باز میکنی .منم نخاستم بهش بگم بابا اونجا جنده خونس اما خودش فهمید و مادرت با سیاست درستش کرد واقعا کیر توی … نه نه باز استرس پیدا کردی و بدبخت مامانت اما اشکال نداره اخه تو همچین گفتی حامد فردا تلافی میکنه و جرت میده به خدا اولش دلم هم واسه تو هم مامانت سوخت از دسته کیر حامد اما الان راحتم چون فهمیدم بدبخت مشکل داره و موقع سکس توهم میرنین چون ابنبات و بستنی که میخورید میرید تو فاز ساک زدن و تو اون ها رو میخوری و حامد جلق میزنه و از همه مهمتر بدبخت لاپایی میزنه تو فکر میکنی بهش کون دادی دیونه اونجور که تو یاده کون دادنت افتادی و اون حشری و وحشیه اونوقت کسی که کون کرده و جرت داده به لاپایی راضی میشه

0 ❤️

314461
2012-03-24 17:35:55 +0430 +0430
NA

جناب مکس سلام . من خیلی با کامنتات حال میکنم و واقعا قبول دارمشون . این شادی بی سواد ترو احمق تر ازونه که بخواد حرفاتو بفهمه . لطفا به کامنتای زیبات ادامه بده . ممل جون از تو هم ممنونم . چاکریم بخدا

0 ❤️

314462
2012-03-26 07:41:03 +0430 +0430
NA

من موندم این آقا حامد شما که را به را میاد دمه خونتون کسی دیگه خونتون نیست…اهان حتما مامانت شاغله

چقدر مشنگی که با سکس میخوای پسرارو خر کنی

ریدی با این داستانت،اگه یه بار دیگه بنویسی با دسته جارو برقی خودم جرت میدم،

0 ❤️

314463
2012-03-26 07:42:31 +0430 +0430
NA

من موندم این آقا حامد شما که را به را میاد دمه خونتون کسی دیگه خونتون نیست…اهان حتما مامانت شاغله
چقدر مشنگی که با سکس میخوای پسرارو خر کنی
ریدی با این داستانت،اگه یه بار دیگه بنویسی با دسته جارو برقی خودم جرت میدم،

0 ❤️

314464
2012-03-26 09:32:27 +0430 +0430
NA

شادی جوجو به نظر من تو بری کونتو بدی خیلی واسه جامعه مفیدتری تا بیای اینجا الکی کامنتای کس شعر بزاری و با کسایی که هیچ جوره درک و شعورت بهشون نمی رسه کل کل کنی و بهشون گیر بدی…

0 ❤️

314465
2012-04-07 00:03:19 +0430 +0430

داستانت خیلی تخمی بود. نفهمیدم پریود شده بودی یا مغزت پریود شده بود. کیرم تو داستانت دیگه ننویس.

0 ❤️