اون بد بود من بدتر

1400/10/15

سلام
سینا هستم ساکن پایین شهر تهران
17 سالم بود که با داداشم که دو سال ازم بزرگتر بود روی کفی جاده تهران به قم مشغول شدم (ی اصطلاح از سبکی از کشیدن هروئین هستش) 23 سالم شد که تنها دلخوشیمون مادرمون دق کرد و مرد
دو سال بعدش خونمون پاتوق رفیق های معتادمون شده بود که سر و کله ی دختر فراری توی زندگی داداشم پیدا شد
عاشق هم شده بودن داداشم مجبورم کرد یا ترک کنم یا از خونه برم بیرون که به قول خودش تحریک نشه با دیدن مواد دست من

منم چند ماهی آویزون دوستام بودم که داداشم سرحال شد و طی دوماه منو هم به کمپ ترک اعتیاد انداخت و منم ترک کردم
خونمون دو نبش بود قسمت زیر بناش به نام داداشم بود قسمت حیاط به نام من
دوسالی گذشت که متوجه شدم داداشم با لاله توافق کردن که لاله مهرشو ببخشه و داداشم سهمشو به نام لاله کنه و این کار رو کردن
دو سه ماه بعد اختلاف بالا گرفت و لاله ما رو آواره کرد و تقاضای طلاق داد که داداشم حاضر نشد طلاقش بده و داشت میسوخت از رکبی که خورده

بعد از هم فکری منو داداشم ازش خواستم چند وقت خطشو عوض کنه و آفتابی نشه تا من اوضاع رو درست کنم
ی هفته بعد از رفتنش مشغول مسافر کشی بودم که گوشیم زنک خورد که از بیمارستان بود گفتن یکی به نام لاله فلانی اینجاست که گفته با شما تماس بگیریم منم رفتم بیمارستان لاله رو دیدم بد حال افتاده بود روی تخت و آه و ناله می‌کرد
_سلام لاله چی شده؟!!
_سینا پس اون داداش بیشرفت کجاست؟
_نمیدونم، حالا بگو چی شده
_ی موتوری اومد کیفمو زد که بدون اینکه مقاومت کنم با باتوم زدن جفت دستامو شکوند، میدونم کار اون داداش نامردته
_نه بابا اون گوشیشو خاموش کرد گفت میرم بندر برا کار
_شکایت کردم گیرش میارن
_ایشالا
کارای ترخیص رو انجام دادیم رفتیم خونه بعد از ظهر رفتیم جفت دستاشو گچ گرفتیم
برگشتیم خونه و داستان تازه شروع شد
داشتم کمک میدادم که ساندویچش رو بخوره که گفت سینا سعی کن داداشت رو پیدا کنی
گفتم چرا آخه من که هستم
گفت آخه الان دستشوییم گرفته خودم نمیتونم دستشوییمو انجام بدم
چاره‌ای نداشتیم جز اینکه من کمکش بدم
خیلی برا جفتمون سخت بود ولی چاره ای نبود، آخه هیچکس بجز من رو نداشت
رسما پرستارش شدم و دو روز بعد که دیگه راحت شده بود باهام و بجز ی رکابی نمیتونست چیزی تنش کنه که اونم من براش تنش کردم شروع به خاروندن خودش کرد و چرک گرفته بودش بعد از کلنجار رفتن مجبور بود به حموم با من تن بده
دستاشو پلاستیک پیچوندم که گچش خیس نشه و دم حمام رکابیشو درآوردم و دامنشو هم درآوردم منم با ی شلوارک رفتیم داخل حمام
جفتمون میدونستیم قراره چی پیش بیاد ولی راهی دیگه نبود
ازش خواستم دستاشو کنار بگیره و بیاد زیر دوش، اومد و من شروع کردم به دست کشیدن به موهاش و بعد شامپو زدم به سرش و شروع کردم به خاروندن سرش
دو بار براش شامپو زدم
لیفشو گرفتم و صابونی کردم و شروع کردم از بالا به پایین لیف کشیدن روی سنه هاش که رسیدم فقط چشماشو بسته بود و داداشمو فوش میداد
رفتم پایین تر مجبور بود خم شه تا چاک کونشو لیف بکشم و از جلو هم کسشو لیف کشیدم و بعد پاها
رفت زیر دوش و شروع کردم به دست کشیدن به بدنش که این مرحله به مراتب براش سخت تر بود
هر جوری بود گذشت و اومدیم بیرون و با حوله خشکش کردم و ی دامن و ی رکابی براش پوشیدم (دامن برای این می‌پوشید که مواقعی که شاش داره خودش بره شاش کنه)
شروع کردم سشوار کشیدن موهاش
کارم تموم شده بود که دیدم داره گریه میکنه
بخاطر آواره کردن منو داداشم شرمنده شده بود
میگفت که حق با اونه منم دلداریش دادم و رفتم حموم
چند روز بعد که دفعه چهارم بود میبردمش حمام با خواسته خودم براش موهای کسشو شیو کردم که ی حرفایی پروندم که یعنی خوشم از کسش اومده
برگشتنی وقتی سشوارش تموم شد گفت نمیخوای روی کچ دستم ازون نقاشی های خوشگلت بکشی
آخه نقاشی خوبی برای خالکوبی میکردم
گفتم میرم حموم میام بعد
نیم ساعت بعد اومدم با ی خودکار مشکی به دست که پیشنهاد دادم بزاره روی بدنش بکشم آخه برام راحت تر بود
پس به پیشنهاد من بالای سینش کنار کتفش مشغول کشیدن گل رْز شدم
جفتمون نشسته بودیم که هم اون خسته شد هم خودکار رنگ نمی‌داد روی تخت دراز کشید و منم مسلط شدم به کتفش

لیز خوردن خودکار روی بدن ی درد همراه با قلقلک داره که لاله هم مستثنا نبود چشماشو بسته بود من سمت راستش نشسته بودم و نقاشی سمت چپ بدنش بود
ساعدم روی سینش بازی میکرد این اتصال رو دوست داشتم و کارم به قدری که دوست داشتم طول کشید
بلاخره تموم شد و بلند شد توی آیینه دیدش که ذوق کرد از قشنگیش
_وای سینا مرسی خیلی خوشگله
_خوشگلیش برا تن توعه که سفیده و نمایان میکنه نقاشی رو
_شیطون راه افتادی ازم تعریف میکنی، قبلأ اینقدر دلبریم نمیکردی
_آخه ندیده بودم این همه زیبایی رو، راستی یادم رفت امضامو بزنم
رفتم نزدیکشو ی بوس از نقاشی کردم
_عه عجب امضایی!، میخوای امضاهای بیشتری روی بدنم بزن(با شیطنت)
_کاشکی میشد
_چرا نشه، من که دیر یا زود طلاق میگیرم یکی دیگه امضا میکنه
_پس برم آب بخورم و بیام
از خودم مطمئن بودم که زود انزالم رفتم لیدوکایین رو برداشتم خالی کردم رو تخمام و ی آب خوردم و اومدم
روی تختش نشسته بود
_خوب از کجا شروع کنم؟
_همش مال خودته هر جا دلت میخواد
لپش و بوسیدم که لبشو غنچه کرد سمتم بوسیدم و بعد شروع کردم خوردنشون، خودشو فشار میداد سمتمو و دستاشو گرفته بود طرفین، دستمو رسوندم به رکابیش و با همکاریش درآوردم و خوابوندمش روی تخت، در همين حال که افتاده بودم روش لباشو میخوردم و سینهاشو چنگ میزدم
رفتم سمت سینهاش اینقدری خوردم که کبود شدن
داشتم کشش میدادم
خیلی رک گفت که کیرتو میخوام
اول دامنشو درآوردم بعد شلوارک و شورتمو باهم درآوردم
نگاهی به کیرم انداخت که ی جون گفت، اینجا بود فهمیدم کیر داداش بزرگه از مال من کوچیکتره
ی بوس از کوسش کردم و ی تف گذاشتم رو کیرم و گذاشتمش داخل و با ناله‌ای که زد متوجه شدم باید عجله نکنم، آروم آروم دادم داخل و افتادم بغلش و با آه و ناله گفت سینا لباتو بده
لبامو گذاشتم رو لباش که دستای گچ گرفتشو دورم حلقه زد داشتم تلمبه میزدم که با آه و ناله که نمیشه گفت با جیغ ارضا شد
ده باری تلمبه زدنم رو ادامه دادم که روی بدنش ارضا شدم
یک ماه بعد که گچ دستاشو باز کردیم طبق توافقمون خونه رو به نامم زد
تا من همشو بفروشم طلاقشو از داداشم بگیرم که با هم باشیم
از دفتر خونه که اومدیم سمت ماشین خواست سوار ماشین شه که در رو بستم
_تو که به داداشم رحم نکردی به منم رحم نمیکنی، بای
تا دیر وقتی توی حیاط خونه بود راهش ندادم داخل که دلم سوخت و راهش دادم
فرداش داداشم اومد منم نصفه نیمه داستان رو به داداشم گفتم
و گفتم که لاله پشیمونه
داداشم بخشیدش و سه ماهی میشه به روال قبل برگشتیم

نوشته: سینا


👍 13
👎 5
35601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

851642
2022-01-05 04:10:29 +0330 +0330

دوست عزیز شاید اون تهران وجنوب تهرانی که شنیدی تو یه کشور دیگه باشه ما تهران بدنیا اومدیم وزندگی میکنیم اما اینطوری که شما میگید ندیدیم تو هر محل ومنطقه ای ممکن هست درگیری ،فحشا ،فقر باشه اما این شدت که شما گفتید جایی فکر نکنم باشه

3 ❤️

851654
2022-01-05 06:59:08 +0330 +0330

EAZY
این موضوع به هیچ عنوان ربطی به جنوب و شمال و شرق و غرب هیچ شهر و استانی نداره، این مطلب در حال حاضر در تمام سطوح جامعه، از فقیر و غنی و دانشگاهی و بی سواد و دکتر و مهندس تا کارگر و بی کار دیده میشه، صد البته که اولا دیدن این موضوع یعنی پیدا کردن این تابو شکنی ها در بین اطرافیان خودمون بی نهایت سخت و شاید هم هرگز امکان پذیر نباشه، اما صرف ندیدن موضوع نمیشه گفت نیست، هست خوب هم هست و خیلی هم زیاد است، اما مردم که نمیان جار بزن ما با خواهر و مادرمون خوابیدم،

2 ❤️

851662
2022-01-05 10:04:47 +0330 +0330

میشه دقیقا بگی جنوب تهران کجاشه؟

0 ❤️

851742
2022-01-05 21:03:51 +0330 +0330

آموزنده بود

0 ❤️

851743
2022-01-05 21:22:22 +0330 +0330

یه خانوم از سنندج میخوام

0 ❤️