ایستگاه مترو

1394/04/06

چقدر به مرد توی ایستگاه مترو حسودیم شد ، چشم در چشم مستانه شدن ، همکلام شدن با اون و رد شدن ازش ، خاک عالم تو سرش که مشکل فاصله نداشته و نتونسته تو رو برای خودش نگه داره ، اگه من جاش بودم ، آخ… قلبم ، سیگارمو روشن میکنم ، پک سنگین تنهایی ، بدون مستانه و حسادتی که به همه آدمهای اطرافش دارم ، خوشبحال اونهاییکه صداش میزنن و مستانه بهشون جواب میده.
پک دوم سنگین تر از قبلی و سر سیگار نارنجی و پر نور میسوزه .
تمام دود نبودنت تو ریه هام فرو میره ، حبس دود سیگار مثه بغض خفه شده تو گلوم ، رهاش میکنم و اطرافم مسیر گیج دود به آسمون میره ، مثه یه ناله کشدار ، ساکن اما رو به بالا .
مستانه ، آه ، اسمی که فقط اسم نیست ، حالِ من خرابه و چه حسود شدم ، حتی به تعریف از مردی که باهاش تو مترو همقدم شده و چه کینه ای ازش به دل دارم.
انگار برای چند لحظه وجود منو دستمالی کرده و چِندش وجود دستهاش به تن مستانه من، آزارم میده.
چه مشتی از من میخورد مردک اگه چشمهای مستانه رو‌ طی بکنه تا عمق وجود ، مثل گرگی که بره سفید من روبروش ایستاده و حریصانه با نگاهش براندازش میکنه و چه دستی از تو با دست من کشیده میشد ، قبل از اینکه مردک ، تفاوت مدت لذت دیدن چشمهات و فرود ضربه منو و پخش زمین ایستگاه شدن رو بتونه تشخیص بده.
بدون هیچ کلامی دستت رو فشار میدمو ته سیگارم رو کنار صورت مردک با نوک پنجه پا خاموش میکنم و با تو از پله های ایستگاه مترو بدون وقفه بالا میرم، مرد فلک زده از درد به خودش پیچیده و مردم بی تفاوت نگاهش میکنن ، از کنارش رد شدیم و تو نگاهش هم نمیکنی ، کاملا مسخ منی و بی هیچ مقاومتی دنبالم کشیده میشی و میایی.
حرفی بین ما نیست ، سکوت و نفس کشیدنهامون همه حرفها رو میزنه ، تاکسی دربست و کوچه پس کوچه هایی که نمیشناسی ، دستت رو ول نکردم . از فشار دستم به مچ ظریفت ردی از رنگ‌قرمز روی پوستت مونده و عرق کرده ، آروم میگی دستم درد گرفت ، میسوزه!
جرات نگاه کردن به چشمهات رو ندارم ، زیر چشمی نگاهی به دستت میندازم و ظرافت و حالت انگشتهات و رنگ بنفش لاکت خرابم میکنه.
حلقه دستم به دور دستت کمی شل تر میشه و زیر لب میگم الان میرسیم.
پله های آپارتمان دو تا یکی میشه و کلید و چرخشش تو درب منزل و درب بسته شده …
به درب میچسبونمت و کیفت از دستت روی زمین ول میشه ، شالت از دور گردنت باز میشه و مانتوت رو با خشونت باز میکنم ، گردن و لبهات زیر خیمه سنگین لبهای من میره ، دست چپم دکمه شلوار تو باز میکنه و بی اجازه لبه شرتت به پایین هل داده میشه وکف دستم از لمس تمام کست پر میشه، چهار انگشت دست چپم مثه چهار تکاور ویژه مامور شکستن مقاومتی هستن که دیده نمیشه، از در جدات میکنم و تاپت رو از تنت در میارم ، سفیدی پوست تنت شوکه ام میکنه ، شکاف سینه هات و سوتین بنفش تیره ای که بستی و رنگ پوستت ، تشویقم میکنه جلوت زانو بزنم ، در حین نشستن جلوی پاهات ، دو دستم از پهلوهای در حال لمس شدنت میلغزه و پایین تر میره ، و به لبه شلوارت گیر میکنه و با من پایین میاد ، رونهای سفید و نازت و حالت هفت شرت ست شده ات ، سر منو برای بوسیدن پوشش کست به جلو میبره و عطر کست که روانیم میکنه .
دوباره به خودم میام ، بلند میشم و با خشونت به سمت مبل سه نفره هلت میدم و ، قبل از اینکه با شکم روی مبل بیفتی از پشت بغلت میکنم و داگ استایل میشی.
شورتت از پاهات جدا میشه و از پشت گردنت رو در امتداد ستون فقراتت میلیسم و میبوسم ، روی باسنت مکث میکنم و زبونم رو روی هر کدوم از لپهای سفید و نرم باسنت میچرخونم.
و بعد با هر دو دست ازهم بازشون میکنم و خط جدایشش رو تا سوراخش و بعد تا نزدیکی شکاف کست میلیسم.
بر میگردم بالا و تو نود درجه خم شدی و دستهات تکیه گاه بدنته و دسته مبل رو چنگ زدی.
با دستم زانوت رو بلند میکنم و‌کنار دستت روی مبل میذارم ، تعادلت کمی سست به نظر میاد
، کفش پاشنه بلندی که بعد از درآوردن شورتت دوباره پوشیدی ، باعث میشه عدم تعادلت بیشتر بشه ، میخوای درشون بیاری که مانعت میشم و به حالت اول درت میارم ، کمر خم شده و زانوی بالا اومده.
سوتینت رو باز میکنم و سینه های درشتت رها میشه و با کف دستم به استقبال شون میرم و اولین تماسم با نوک سفت شده سینه هاته ، کمی مالش و فشار و بعد کیرم که خودش رو به باسنت و رونهات میماله و با حرارتش ابراز وجود میکنه.
با زانوم پای ستون ات رو باز تر میکنم ، تمام کست در دسترس و آماده ورود کیر منه.
اولین ضربه با ورودم به کس داغ و خیس شده ات آرومه ، خیسی کست و پیش آب کیرم مسیر رفت و برگشت رو آماده میکنه ، با کف دستم ، ضربه محکمی به باسنت میزنم و رفلکس تو جیغ کوتاهی از سر شوک این ضربه است.
تلمبه ها در حال تند شدن هستن که سیلی های دوم و سوم هم به باسنت وارد میشه و جیغهای تو به ناله تبدیل میشه ، محل سیلی ها قرمز شده و داره میسوزه ، بخاطر تلمبه های محکم و شدیدی که میزنم کاملا نامتعادلی و دلت میخواد روی مبل ول بشی ، جای ناخنهای طراحی شده ات روی مبل چرمی مونده که کیرم رو بیرون میکشم.
موهای لخت و عسلیت رو از پشت دور مچ دستم میپیچم و با خشونت و فشار مجبور میشی جلوم زانو بزنی ، حالا اون چشمهای خمار و صورت از شهوت قرمز شده جلوی کیر منه و منتظر اتفاق بعدی.
دستت بدون اینکه اشاره کنم به دور کیرم که خیس از آب کسته حلقه میشه و لبهات سر کیرم رو بین خودشون گم میکنن ، ساکهای عمیق و پر سر صدات نشون میده که کارت رو بلدی.
از سر شیطنت کیرم رو به دندونت میمالی که با کشیدن موهات از پشت سر مانعت میشم ، حس میکنی اسیر دست شهوت این مرد غریبه شدی که بدون هیچ حرفی داره ، تمام تنت رو دستمالی میکنه.
روی مبل تکیه میدی و پاهای سفید وظریفت رو از هم باز میکنم و و میبوسم ، دوباره کیرم که خیس تر از قبل شده ، لبه های کست رو‌کنار میزنه و من این بار خیره به چشمهای جادوییت ، مثل مسخ شده ها در حال گاییدنت هستم و تو روی مبل چرمی که داره باعث میشه کمرت از تحرک و انرژی و حرارت تنمون عرق بکنی ، ول شدی.بالاخره طلسم نگاهت رو میشکنم و از نگاهت چشمام رو میدزدم و به سینه های درشتت خیره میمونم که چطور بالا و پایین میرن و دوباره از خود بی خود میشم و بالا تنه ام روی تنت و قفسه سینه ات ول میشه ، لبها و دهنم مثل عطش زده ها سینه هات رو یک به یک مزه میکنن و میبوسن ، دوباره جابجا میشیم.
این بار از پشت و خوابیده به پهلو فتحت میکنم در حالیکه روی یک دستت تکیه دادی به زمین و از پشت کیرم داره کست رو پر و خالی میکنه و با دستهام نیم تنه ات رو سفت به خودم چسبوندم و هر از گاهی سینه و کست با انگشتهام مالیده میشه ، تمام آبم رو با تحریک و فشار ماهیچه های کست همونجا خالی میکنم و تمام تنت رو به آغوش میکشم.
هردو به نفس نفس افتادیم و تن عرق کرده امون از عطرهایی که میشناسیم لبریزه.
سرت رو روی بازوی من میذاری و سینه این مرد غریبه که بوی تند سیگار و عطر تلخ و خنک آشنایی رو میده میبوسی.
به چشمهات خیره میمونم و میگم دیگه با نگاهت کسی غیر از منو خراب نکن…

نوشته: اساطیر


👍 6
👎 1
51948 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

465062
2015-06-28 00:09:14 +0430 +0430
NA

خوبه ادامه بده پیشرفت میکنی

0 ❤️

465063
2015-06-28 00:42:15 +0430 +0430

داداش گلم یا بهتره بهت بگم دیوث جان خوب این الآن چی بود نوشتی؟ روزی چند دست تو جق میزنی؟ بابا نابود کردی خودتو، میرفتی جای نوشتن این کسشرات تعویض دست موقع جق زدن رو تمرین میکردی بیشتر به نفعت بود بچه کونی، کونده چه توهمات و تخیلاتی هم داره، ریدم بهت

1 ❤️

465064
2015-06-28 00:50:12 +0430 +0430

اینم قشنگ بود,مرسی

1 ❤️

465065
2015-06-28 01:09:23 +0430 +0430
NA

خدا يا خودت نجاتش بده اين ديوس جلقي رو

0 ❤️

465067
2015-06-28 02:23:24 +0430 +0430
NA

همینی که همه گفتن
حوصلت میزاره این جفنگیاتو بنویسی؟!

0 ❤️

465068
2015-06-28 03:12:06 +0430 +0430
NA

کسشر aggressive

0 ❤️

465070
2015-06-28 05:40:17 +0430 +0430

ببخشید ولی احیانا شما کتابای اقای مودب پور رو مطالعه میکنین که این چیزا رو مینویسین؟؟؟؟؟؟؟ biggrin

0 ❤️

465071
2015-06-28 06:09:53 +0430 +0430
NA

مزخرف ترین داستان !!

0 ❤️

465072
2015-06-28 07:15:17 +0430 +0430

شاشیدم تو ادبیات زندگیت

0 ❤️

465074
2015-06-28 20:46:26 +0430 +0430

عزیزم ، توی انتخاب سبک ادبیاتت دچار کسخلی شدی و هاج و واجی
خاستی متفاوت بنویسی که ریدی!

0 ❤️

465075
2015-06-29 03:43:56 +0430 +0430
NA

asatir in dastanet az nazare man khob bod age kesi mige bad bod ino bdon ke in hame dastan eali neveshti ke in dastan bad pakesh nmikone

1 ❤️

465076
2015-06-29 04:58:06 +0430 +0430

damet garm kiana jooon khosham umad mishe ba ham ashna beshim

0 ❤️

465078
2015-06-29 22:33:36 +0430 +0430

سلام خسته نباشی
دمت گرم. خیلی وقت بود قلم خوبی تو سایت ندیده بودم.
بعد از شیر جوان. تکاور وخیلی های دیگه
امروز خوشحال شدم
بازم بنویس

1 ❤️

465079
2015-06-30 05:36:01 +0430 +0430
NA

نگارشت عالی بود…ادامه بده…

1 ❤️

465082
2015-08-08 04:21:46 +0430 +0430
NA

دادا اخه توحیف نیستی که برا اینا داستان می نویسی؟ cray2

1 ❤️