این قصه سر دراز دارد (۴ و پایانی)

1401/08/23

...قسمت قبل

صبح قرار گذاشته بودیم همو ببینیم ،
شاید جز محدود دفعاتی بود که منو مامان و بابا کنار هم صبحانه میخوردیم ،
با خارج شدن بابام از خونه نگاه ساعت کردم که ساعت هفت و ده دقیقه بود ، وقتی برای دوش گرفتن نداشتم ،مامانم متوجه استرسم شده بود ، به سمتش رفتم و با خوشحالی تمام لباش رو بوسیدم و برگشتم ،
مامان خندش گرفته بود از این همه ذوق که داشتم ،
صدای در واحد مهری اومد منتظر موندم که شاید امید سوار آسانسور بشه که در واحدمون باز شد دو چشمم به دیدن مهری روشن شد ،
روی انگشتاش راه میرفت و لبخند به لب داشت ،چادر سرش کرده بود و با آرایشی ملایم،
در واحدمون رو بست و به سمت هم دویدیم و همو بغل کردیم ،
بعد از ریختن چند قطره اشک شوق اول لپ و بعد لباش رو بوسیدم و باز تنگ توی بغلم فشردمش ،
کمرمون به هم چسبیده بود ولی صورتش رو جدا کرد تا چیزی بگه ،
اصلاً حس شهوت نداشتم و فقط میخواستم نگاش کنم و بغلم باشه ،
مابین حرفاش پشت سر هم میبوسیدمش و مامانم فقط نگاه میکرد و میشنید ،
با اون قیافه مرموز و خندانش گفت مواظب باشید امید چیزی از رابطتون نفهمه آخه دروغ گفتم با امید وارد رابطه شدم و با تهدید اینکه میرم شوهر میکنم قانعش کردم که با سامان وارد رابطه بشم اونم وقتایی که خونه نیست ،
من که خوشحال بودم مهری با امید رابطه نداشته ولی انگار مامانم بهش برخورده بود که بازیچه مهری شده و چند دقیقه ای سکوت کرد،
چند دقیقه بعد از اینکه توی بغل هم بودیم مهری گفت تا کی میخوای اینجوری نگهم داری ؟بیا بریم توی اتاق ،
دیدم حرفش حقه و چادرش که زمین افتاده بود رو برداشتم و به سمت واحد مهری رفتیم ،
مامان صدا زد که در رو نبندیم تا ی چیزی برامون بیاره ،
نیم ساعتی روی تختخواب مهری بودیم و کم کم داشتیم وارد سکس میشدیم ،
من شورت و شلوارکم رو درآورده بودم تا مهری با کیرم بازی کنه و مهری رکابی و سوتینش رو درآورده بود تا من سینه هاش رو دست بکشم ،
صدای مامان از پشت در اتاق اومد که اجازه میخواست بیاد داخل ،
من گفتم بفرما ،
مهری خودشو توی بغلم انداخت تا مامان بالا تنه لختش رو نبینه ولی وقتی دوتا لیوان شیرخرمای میکس شده رو که توی دستش بود بالای سرمون گرفت مجبور شدیم با مامان چشم تو چشم بشیم ،
من که باکی نداشتم ولی مهری خندش گرفته بود ،
مامان لیوان های خالی رو گرفت و رفت بیرون ،
یک ساعت بعد در حالی که داشتیم سکس دوممون رو انجام میدادیم و به عشق سکس هیجانی پشت بام بیرون تختخواب ایستاده بودم و مهری داگ استایل لبه تختخواب مونده بود و صورتش سمت در اتاق بود بار دیگه مامان با اینکه میشنید وسط سکسیم در زد و من ازش خواستم که بیاد داخل ،
مهری سرش رو روی تشک گذاشت تا با مامان چشم تو چشم نشه ،
مامان با بشقاب میوه وارد اتاق شد و با لبخند به پوزیشنمون از اتاق خارج شد ،
مهری که بهتر از من درد مامان رو فهمیده بود بعد از سکس ازم خواست که به دادش برسم ،
من که امروز جز به مهری نمیتونستم به کسی فکر کنم با شرط اینکه مهری پیشمون باشه و کمکم کنه قبول کردم ،
مامان به بهانه اینکه حوصلش سر رفته روی مبل نشسته بود ،
دست مهری رو گرفته بودم و به سمت حمام میرفتم و با بیرون اومدن از حمام با بدن نمناک به سمت مامان رفتم و بدون اینکه توضیح بدم بلندش کردم و به سمت اتاق خواب مهری رفتیم ،
مهری اونجا داشت با حوله خودشو خشک میکرد و با ورودمون به اتاق کنار رفت تا من مامان رو روی تختخواب ببرم ،
جواب سوالهای مامان رو با بوسیدن لبهاش دادم گفتم وقتش شده ی کم کُستو بخورم ،
مامان که سعی در تعارف کردن داشت دستم به بلوزش رفت تا دیگه سوالی نپرسه ،
با اینکه مهری آنلاین سکسمون رو دیده بود مامان هنوز منتظر خروج مهری بود که سوتینش رو باز کردم و دستم رو به شلوارش رسوندم ،
مامان دراز کشید و باسنش رو بالا داد و بدن خوش بو و سرخ شده از اپیلاسیونش رو به رخمون کشید،
نگاهم به مهری افتاد که داشت با خشک کردن خودش وقت میخرید ،
پا شدم و دستش رو گرفتم و کنار مامانم با اون حوله تن پوش درازش کردم و دستش رو روی سینه مامان گذاشتم تا وارد سکسمون بشه ،
جفتشون علاقه ای به این کار نداشتن ولی این من بودم که تصمیم میگرفتم ،
رفتم سراغ خوردن لای پای مامان و صورتم رو بالا گرفته بودم تا ببینم که دست مهری روی سینه مامان کار میکنه ،
چند دقیقه ای نشد که چوچول مامان توی دهنم بود و انگشتم توی کُسش بود که مهری برای فرار از کاری که بهش سپرده بودم گفت میخوای من برات کیرتو بخورم ،
مامان که انگار با شنیدن این حرف فکر کرده بود قراره حقشو بخورن گفت نه خودم میخوام براش بخورم ،
حالا میفهمیدم که اصلأ شروع این رابطه برای دل خودشون بوده و من به تنهایی از پس این خواهرا بر نمیام ،
داشتم عمل میکردم به پوزیشنی که مد نظر مامانه و پاهام رو از تختخواب آویزون کردم و باسنم رو لبه تخت گذاشتم و مامان کنار تختخواب زانو زد و پاهام رو باز کرد تا مشغول خوردن کیری بشه که قصد بیدار شدن نداشت ،
مهری رو روی خودم کشوندم و باهاش لب تو لب شدم ،
لبخندی از روی تمسخر مامان حشریم روی صورت دوتامون بود و به آرومی همدیگه رو میبوسیدیم ،
حوله مهری رو کنار زدم تا بدنش نمایان بشه و طالب سینه هاش شدم ،
مهری زانو زد و اومد جلو تا سینه هاش رو بخورم ،
با یک دستم سینشو توی دهنم کردم و دست دیگم رو به وسط پاهاش بردم و کنار کُسش روی رونش گذاشتم و گاهی کُسش رو لمس میکردم ،
هیچ دیدی به مامان نداشتم و فقط خوردن کیرم رو حس میکردم ،
مهری حالا که میدید من میخوامش بلند شد و حوله رو کامل درآورد ،
مامانم رو دیدم که کیرمو نیم خیز کرده بود و بدون اهمیت به ما داشت کیرمو میخورد ،
مهری پشت به مامان کُسش رو توی دهنم کرد ، دستام رو به روناش گرفتم تا بتونم نفس بکشم و مشغول خوردن کُسش شدم ،
با سیخ شدن کیرم احساس کردم کیرم بین چیزی قرار گرفته ،
رونای مهری رو بالا گرفتم و دیدم که مامان کیرمو بین سینه هاش گذاشته و داره بالا و پایین میکنه ،
مامان ی جورایی داشت سکس رو یاد مهری میداد ،
با مکثم مهری برگشت و نگاهی به کار مامان کرد ،
دوست نداشتم از مامان چشم بردارم ولی ی کم دیگه کُس مهری رو خوردم و ازش خواستم که پوزیشن عوض کنیم ،
مامان که پوزیشنی که از منو مهری دیده بود رو میخواست و لبه تختخ زانو زد و ازم خواست که کنار تختخواب وایسم و بکنمش ،
مهری ی جورایی زن دوومم شده بود و نمیخواست منو با کسی شریک بشه ولی از طرفی میخواست که خواهرش راضی باشه ،
پشت مامان قرار گرفتم و کیرمو که برای مامان احتیاج به کاندوم نداشت طی دو مرحله توی کُسش کردم ،
مامان خودشو رها کرده بود و خیلی تحریک کننده آه میکشید ،
مهری رو صدا زدم تا سر در گم نباشه و باهاش لب تو لب شدم ،
مهری دستش رو روی کمر مامان تکیه داد و دستش رو روی لمبر کون مامان میکشید ،
دستم رو روی پای ستون کرده مهری گذاشته بودم و ریتم تلمبه زدنم رو آروم کرده بودم ،
دست مهری از روی لمبر کون مامان به کیر من رسیده بود و انگشتش رو به کیرم میکشید ،
لبام رو جدا کردم تا ببینم دستش رو که مهری ی تف بزرگ روی سوراخ کون مامان انداخت که به خیسی کیرم اضافه میشد ،
از شیطنت مهری خوشم اومد و با لبخند و صورتی که داشت عرق میکرد بوسه های از صورتش کردم و برگشتم تا به ناله های مامان که اوج گرفته بود رو پایان بدم ولی متوجه انگشت مهری شدم که توی کون مامان بود و دلیل ناله های شدید مامان از لذت انگشت توی کونش بود ،
چیزی که جرأت خواستنش رو نداشتم رو مهری با ایما و اشاره گفت که کیرمو داخل کون مامان کنم ،
هول شده بودم تلمبه زدن رو نگه داشتم و گفتم مامان میشه از کون بکنمت ،
مامان بدون مکث گفت بکن عزیزم ،
انگیزه بیشتری برای کردن مامان گرفتم و کیرمو درآوردم و به جای انگشت مهری روی سوراخ کون مامان گذاشتم ،
انگار نه انگار که سوراخ کون بود هر چه فشار میدادم ماهیچه‌های کونش مقاومت نمیکرد و با آه مامان کلاهک کیرم داخل رفت ، مهری لمبرای کون مامان رو باز کرده بود و بهم اشاره میداد که تلمبه بزنم ،
انگار برای اولین بار سکس میکردم و ذوق زیادی داشتم و شروع کردم به عقب و جلو کردن کیرم توی کون خوشگلش ،
مامان صدای ناله هاش دو چندان شده بود و نمیتونستم باور کنم اینقدر راحت کیرمو توی کونش تلمبه میزنم ،
حداقل سه دقیقه ارضا شدنم جلو افتاده بود و میخواستم که هر جور شده توی کون مامان خالی بشم ،
مامان آخرین ناله هاش رو به حالت جیغ کشید و دستاش رو که ستون کرده بود خم کرد و تلمبه زدن منو با رقص اندامش سخت کرد ،
دستام رو به کمرش گرفتم تا در نره و وحشیانه سرعت تلمبه زدنم رو زیاد کردم ،
مامان ارضا شده بود و یک دستش رو به کُسش رسوند و با ماساژ کُسش قصد در آروم شدن دردش داشت ،
مهری بالای کون مامان داشت رفت و آمد کیرم رو میدید ،
گرفتن وزن مامان که حالا دیگه قصد دراز کشیدن داشت کار سختی شده بود ولی با تمام قدرت گرفته بودمش و توی کونش تلمبه میزدم ،
بلاخره حاصل نیم ساعت تحریکات دو تا خواهر رو به داخل کون مامان خالی کردم و تا سرریز شدن آبم از لابلای کیرم نگه داشتم ،

نوشته: سامان


👍 12
👎 3
68601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

902748
2022-11-14 02:00:13 +0330 +0330

داستانایی ک بعضیا می‌نويسن واسه خود پورن هابم قفله لامصبا انقد جنده دارین تو فک و فامیل!! ننه خاله زن دایی زن عمو عمه همه کسو کارتون جندس نکنه بابا بزرگاتون جنده خونه داشتن!!

2 ❤️

902753
2022-11-14 02:56:42 +0330 +0330

جالب و خوندنی 😍

1 ❤️

902775
2022-11-14 08:32:39 +0330 +0330

قشنگ کس و شعر نوشتی . قدیما از این مدل کس و شعر زیاد داشتیم ورژن خیلی بهتر و حشری تر

1 ❤️

902784
2022-11-14 09:12:47 +0330 +0330

باشه راست میگی

0 ❤️

902787
2022-11-14 09:35:17 +0330 +0330

از این موارد مادر پسر و خاله و خواهرزاده و…زیاد شنیدم. یک عده راضی و سرحال هستند و عده ای هم ناراحت.
خلاصه که هرکسی هرجور راحته زندگی میکنه و تا وقتی به کسی آسیب نخوره اصلا مهم نیست کی چی میگه

2 ❤️

902792
2022-11-14 10:04:21 +0330 +0330

ریدی ، پایان داستان اینطوریه ؟ نصفه نیمه کاره

0 ❤️

902817
2022-11-14 15:49:17 +0330 +0330

عالی بازم ادامه بده یا حداقل دوباره با موضوع مامان بنویس

1 ❤️

902837
2022-11-14 18:59:32 +0330 +0330

کصکش این جنده هارو با یکی تقسیم کن حداقل یه صوابی می‌کنی

1 ❤️

902855
2022-11-14 23:41:09 +0330 +0330

عالی

1 ❤️

903898
2022-11-23 22:00:31 +0330 +0330

نه به محارم

1 ❤️

904148
2022-11-25 20:32:26 +0330 +0330

کس و شعر محضه فقط
چیز دیگه ای نمیشه اسمشو گذاشت
وااااات ده فاااااک این چیه نوشتی ناموسا…
گیریم که درسته و همچین اتفاقی افتاده اما یک مادر شاید بتونه به بچه خودش بده اما هیچ وقت نمیتونه،جلوی بچش،به یکی دیگه بده!فرق بین این،دوتا خیلیه
اللهو اعلم😐

0 ❤️

913084
2023-01-31 22:57:08 +0330 +0330

عالی نوشتی …
قلمت خیلی خوبه ولی خواهشا حوصله کن و یه سری طولانی تر بنویس که موضوعش ضربدری و موازیشون باشه…
هر کیم دوس نداره نخونه…با مادر و خاله شما ها که نبوده
در کل که سامان جان عشق منی 💋 ❤️

0 ❤️