بهترین سکس حدیثه

1402/04/30

توی شهر کوچیک دانشگاه درس میخوندم از شهر ما تو اونجا دو ساعت راه بود
چهارشنبه و پنج شنبه ها کلاس داشتم میرفتم و دو روز میموندم و برمیگشتم
اکثرا تو مسافرخونه میموندم
یه شب از سر بی حوصلگی تو سایت صیغه یابی ثبت نام کردم
و با چند نفر آشنا شدم ولی همشون فقط چت میخواستن و مشتاق رابطه نبودن
خودمم فقط میخواستم وقت بگذرونم و تو فاز رابطه نبودم
تا اینکه ی روز یه پیام آمدش نوشته بود شرایط برای رابطه کوتاه مدت و بی حاشیه
همینجوری گفت یه تومن اگه خواستی با این شماره تماس بگیر
و ایرانسلم و که کسی نداره و گذاشتم
پیام امد که مبلغ مهم نیست کی میتونی بیایی
یکم ترسیدم و پشیمون شدم و جوابشو ندادم
زنگ زد رد دادم و گوشی رو خاموش کردم
برگشتم شهرمون و به زندگی عادی م برگشتم
هفته بعد که میخواستم برم دانشگاه دوستم سمیه گفت که منم میام یکم از نظر روحی داغونم با نامزدم بحثم شده
منم از خدا خواسته گفتم ایراد نداره بهتره توام بیای من از شوهرم ماشین و میگیریم و راحت تر میریم ی سه روزی عشق حال میکنیم و برمیگردیم
کلاس چهارشنبه رو پیچوندم و فقط رفتیم گشت و گذار شب که تو کافه بودیم یکی از دوستام بهمون مشروب تعارف کرد و رفتیم تو ماشین من خوردیم و سمیه زیاده رویی کردش و حالش اصلن خوب نبود
خلاصه به زور و کمک دوستم امدیم مسافر خونه دوستم کلی اصرار کردش بیاین خونه ما اینجوری نگرانتون میشم من میدونستم که شوهرش روم نظر داره و قبول نکردم
خلاصه رسیدیم اتاق و دراز کشیدیم
سمیه که یکم حالش خوب شد و دیگه بالا نیاورد شروع کرد به حرف زدن
و میگفت حدیث تو از زندگیت راضی هستی

شوهرت خوب میکنتت
حال میده بهت
من هم که یکم مست بودم اولش طفره رفتم ولی اینقدر صحبت کرد و کردیم که رومون ب هم باز شدش
و از سکسامون از خوب و بدش براهم تعریف کردیم
خندیدیم گریه کردیم
که سمیه گفت حدیث میتونی کیر جور کنی برامون اینجا
منم که داغ کرده بودم گفتم آخ گفتی…
اگه تو بخوای که چرا نه… یکم فکر کردم دیدم کسی رو ندارم که آخه بی کی بگم
مگه میشه اصلا
به کی اعتماد کنم بعدن موی دماغ نشه
شوهرم نفهمه و از این فکرا ک یهویی سایت صیغه یابی یادم امدش و به پسره پیام دادم
سلام فردا میتونی یه قرار بذاریم
بلافاصله جواب امد باشه فردا عصر ساعت چهار هماهنگ میشیم
گفتم ما دونفریم نفری یه تومن میتونی یکی از دوستاتم بیاری که گرون نشه برات
ولی ما دوتامون باهم میاییم
گفتش باشه
عوضی هرچی میگفتم نه نمیگفتش
به سمیه گفتم اوکی باشی فردا ساعت چهار قرار گذاشتم خوشحال شد و لبامو بوسید
و تو بغل هم خوابمون بردش
صبح از خواب بیدار شدیم و به کارای دیشبمون کلی خندیدیم
ساعت دو بعد ناهار بودش که تلفن ایرانسلم زنگ خوردش برداشتم دیدم مهران همون پسره سایت صیغه یابی صداش یه غم خاصی داشت و خیلی محکم و مودب صحبت میکرد
گفتش که امکانش باشه نیم ساعت دیگه هماهنگ شم بیایین
یادم آمد واویلا شب چیکار کردم با مسخره بازی گفتم حالت خوبه تو ادم عاقل لنگ ظهر سکس میکنه آخه نه نمیتونیم
یا عصر یا هیچ وقت
سمیه که حرفامو شنید اشاره کرد که ایراد نداره من میریم
شوکه شدم ای بابا این رفیق مام حشری شده تا بگا نره آروم نمیشینه
گفتم دوست پیدا کردی
من گفتم دونفریم تنها نمیام
گفتش ایراد نداره
بیا ببینمتون حرف میزنیم
من که پشیمون شده بودم ولی سمیه ول کن نبود
خلاصه با اصرار سمیه ساعت چهار رفتیم سر قرار
مهران پسر ورزشکار و خوش تیپی بود و ریش بلندی داشت
آمد کنار ماشین ما و بدون این که به چشمامون نگاه کنه گفتش من تنهام یه نفرم حالا تصمیم با خودتونه هرکدومتون میایید بیاید میخایین جفتتون بیاین من حرفی ندارم
و رفت سمت آبمیوه فروشی تا ما تصمیممون و بگیریم
من ک پشیمون شده بودم سمیه گفتش که توام بیا اول من میخوابم باهاش خسته اش میکنم به تو نمیرسه
خلاصه راضیم کرد و مهران با آب طالبی آمد کنارمون و پرسید چی شد تصمیمتون گفتم باهم می آییم و قرار شد ما با ماشینمون ک پشتش کلی وسایل و لباس بود پشتش بریم تاب خونه ش برسیم

ماشین و پارک کردیم رفتیم تو خونش

خونه ای ویلای رو میز میوه گذاشته بود و عکس بچه هاش رو دیوار بود و از یخچال برامون رانی اوردش و گفت چیزی میخورین که مام تشکر کردیم و گفتیم نه ممنون تازه آب طالبی خوردیم
سیگار کاپیتان بلک روشن کرد و سه تایی کشیدیم خیلی محترمانه رفتار می کرد باهامون انگار ک مهمونی آمده بودیم
یکم ک احساس راحتی کردیم بهم گفت حدیث شماره کارت بده مبلغ و واریز کنم
سمیه گفتش وا چه باشخصیت حالا بذار ببینیم میتونی جفتمون و بکنی یا نه بعدش حساب کن من به سمیه چشم غره رفتم و مهران ی نگاهی بهش کرد و گفت انشالا راضی میرین من یخم باز شده بود خیلی احساس راحتی میکردم
انگار خونه خودم بودش
جداگانه پولمون و واریز کرد و گفت من میرم دوش بگیرم و شمام آماده شین دوست داشتین حوله تمیز و اضافه تو حموم دارم میتونید دوشم بگیرید اجباری نیست وقتی رفت دوش بگیره گفتم بهش ک کجا میخوای اینجا یا اتاق خواب گفت فرقی نمیکنه گفتم دوتامون بیایم یا تک تک گفت فرقی نمیکنه هر طور شما راحتین گفتم اول من بیام یا دوستم گفت فرقی نمیکنه هرجور دوست دارین
کفریم کرده بود انگار فقط کوص میخاست وقتی رفت دوش بگیره من ب سمیه گفتم خودم اولش میرم اخه میترسیدم سمیه مریضی داشته باشه سمیه ام قبول کرد و یه نیش خند زد و گفتش تو که پشیمون شده بودی خوشت آمده …
تو اتاق نشستم و لباسامو در آوردم و فقط شورت و سوتین تنم موندش
آمد بدون اینکه نگام کنه شروع کرد به سشوار کشیدن نگاش ک میکردم ناخودآگاه خیس میشدم
ولی خودمو نگه میداشتم و افکارمو پرت میکردم ک مشتاق نشون ندم خودمو
کارش که تموم شد تو چشمام زل زد و گفت چشمات خیلی خوشگله که دلم غش رفت یهو اومد جلو و بهم گفت اجازه هست با سر تایید کردم و از پیشونیمو بوس کرد و زیر چونه مو گرفت و کنارم نشست
بدنم داغ کرده بود و دیگه ترسی نداشتم و همه چیز و فراموش کرده بودم
از گونه ام ی بوس صدا کردو زبونشو کشید رو گردن و گوشم
تو گوشم گفتم فکر نمیجردم اینقدر خوشمزه باشی و لباشو گذاشت و لبام
منم لب میگرفتم ازش دستشو برد سمت سوتینمو و بازش کرد یکم خجالت کشیدم و دستامو گذاشتم روی سینه هام خنده لایمی کرد و دستمو گرفت و بوس کردش گذاشت رو گردنش و با دستش پستونامو آروم بازی میدادش
خیلی رومانتیک حرکت میزد حسرتی به دلم از شوهرم مونده بودش

هدایتم کرد روی پاشو بغلم کرد جوری که پشتم به سمت در اتاق خواب بودش
پشتمو آروم دست میکشید و و گردن و سینه هامو میخورد و اصلن سمت کوص م نمیرفت
نفسام به شماره افتاده بود و قلبم تند میزد
دستشو برد سمت رونم و با لپها کونمو دست کشید و فشار داد تا حالا اینجوری نشده بودم تو سکسام چشمام بسته میشد و به زور بازشون میکردم ک یهو از نوک سینم یه گاز کوچولو زد ک صدام بلند شد و گفتم آه ه ه ه
خیس شده بودم و دوست داشتم بکنه توم دستم گرفت و گذاشت رو کیرش کیرش بزرگ نبود ولی گوشتی داغ بودش
داشتم حال میکردم ک یهو سمیه آمدم پشتمو و گفت نتونستم تنها بمونم پایین و صدای حدیث دیوونه ام کرد
از حرفش معذب شدمو و حسم پرید و ب خودم گفت کاش نمیاوردمش
نگاش کردم دیدیم داره لباسشو در میاره مهران نذاشت شورتش و در بیاره و دستشو کشید و اورد کنارش من تازه داشت بهم خوش میگذشت ک سمیه مزاحممون شدش
مهران رو تخت دراز کشید و من و سمیه هرکدوم ی طرفش دراز کشیدیم و روی دستاش بودیم و هر از چند گاهی محکم بغلمون میکرد و من و سمیه ام دست به کیرش میکشیدیمو با موهای سینه اش بازی میکردیم ب سمیه گفتم این طرفش برا من این ور دست نزن
خندش گرفت و گفت پس لباش برا من
سمیه ناکس چنان لباشو میخورد که من دهنم آب میوفتاد
ی لحظه ک مهران گویا متوجه حال من شده بود سرمو گرفت و برد سمت لبشو شروع کرد به خوردنش و گفتم ممنون که آمدی…
سمیه با زبونش دور نوک سینه مهران و لیس میزد ک یهویی ی حسی هولم داد سمت کیرش و رفتم پایین و کیرشو بوس کردم
نمیدونم چی زده بود ک بوی خیلی خوبی میداد لیس میزدم و سرشو میک میزدم
سمیه نگاه کرد و گفت اوه تا حالا سوپر زنده ندیده بودم چقدر خوب میخوره من اگه پسر بودم فقط دختر خوشگلا رو میکردم و با دستش سرمو فشار داد و کیر مهران تا ته رفت تو گلوم و اوغ زدم و سرمو اوردم بالا حس رضایت تو چشای مهران دیدم و شروع کردم دارکوبی زدن
و سمیه ام محکم مهران و بغل کرد و لباش و میخورد جوری ک صدای ملچ مولچش میومد
مهرانم با ی دستش با سرم بازی میکرد و با ی دستش میزد رو کون سمیه
سمیه آمد کنار منو خواست ساک بزنه گفتم دهنی منیه اَه…سمیه ک مخالفت منو دیدش بیضیه ای مهران شروع کرد ب خوردن
مهران بهم گفت کیرمو گاز بزن و موهامو گرفت من دلم نمیومد محکم گاز بزنم که بهم گفت گاز بگیر دردم اومد موهاتو میکشم
فشار گازمو زیاد میکردم تا اینکه موهامو کشید و بردتم سمت صورتش نمیخاستم سمیه کیرمهران و بکنه دهنش منم سمیه رو گرفتم و آوردم کنار مهران رو سینه ی مهران نشسته بودم نگاه کردم ب کیرش دیدم رد رژ لبم دور کیرش مونده و آب دهنم کیرشو خیس کرده رفتم عقب و کیرشو هل دادم تو کوصم ی تا خورد و رفت توش خیلی حسش کردم احساس کردم خورد زیر دلم میخواستم داد بزنم ولی سمیه معذبم میکرد
لبامو گاز گرفتم تا صدام در نیاد
سمیه دست رو کوصش میکشید و میگفت منم میخام بالا پایین میکردم تا آب مهران بیاد و خسته شه که سمیه رو نکنه
یهوی مهران محکم بغلم کرد و نذاشت تکون بخورم معلوم بود ک داره تلاش میکنه آبش نیاد چنان محکم بغلم ک احساس کردم استخونام الانه بشکنه گفتم اما جوابمو نداد و لبامو محکم بوسید و همینجوری ک کیرش داخلم بود بلند شد نشست و گفت نه زوده از باسنم محکم فشارم میداد ب سمت کیرش و پستونامو میخورد یهو نگاه کردم دیدم سمیه از حال رفته و ارضا شده یهوی مهران بلندم کردو ایستاد یه جوری بود ک اصلا کیرش در نمیومد اینقدر خوب میزد که نگو با اینک کیرشو حس نمی کردم ولی صدا نفس نفس زدنو و گرمای وجودش و صدای شپ شپ کوصم ب کیرش حالمو خوب میکرد سمیه بلند شد رفت دستشویی تا خودشو بشوره
و مهران همینجوری میزد تا خسته شد وقتی برم میگردون سمت تخت یهو تنم لرزید و خیس شدم کیرشو دراوردم انداختم رو تخت و از گردنم گاز گرفت و منم آروم گفتم آه ه ه عز ته ته دلم صدام درآمدش
حسش خیلی خوب گفتم آبت نیومدم دست رو کوص م کشید و گفته من نه ولی برای تو
دستشو نشونم داد ی آب سفید کرم مانند
چشمامو بستم و باز کردم دیدم کیرش شقه گفت اگه آب من بیاد شل میشم
اجازه میدی دوستتم بکنم
دوست داشتی میتونی نگاه کنی

چشمامو باز کردم و کیر شقشو دیدم
دوست داشتم بازم بکنه توم و فقط بزنه برام کنارم دراز کشید و با موهام بازی میکرد و از گونه و گوشه ی لبم بوس میکرد
دوباره پرسید
اجازه میدی دوستتم بکنم
بر خلاف میلم گفتم اره
و گردنشو بغل کردم کردم و لب گرفتم ازش نمیخواستم تموم شه این لحظه
سمیه آمد و گفت آبش اومد
نگاش کردم و یکم ازش چندش شدم و گفتم نه بقیش برا تو
لبخند رضایت زدو رفت سمت مهران
مهران بلند شد و رفت حموم و برگشت لامذهب کیرش همچنان سیخ بود وقتی اومد تو اتاق از پشت بغلم کردو من ک بدنم داغ بود کیر شسته شده و سردش و زد ب کونم و از پشت گردنم بوسم کرد و پستونامو گرفت میخواستم بازم بهش بدم ک سمیه از رو تخت بلند شد اومد ازپشت مهران و بغل کرد و با دستش کیر شق مهران و گرفتم و کون منم انگول کرد
سه تای وایستاده بودیم و مهران سمیه رو ب خودش فشار میداد و نوبنی بوسمون میکرد وقتی از گردنم بوس میکردش سمیه دستشو مالید ب کونم و لبامو تو لباش گرفت
خوشم امده بود ولی نمیخواستم لز کنم ازشون جدا شدم و سمیه مهران و محکم بغل کردو با صدای اوم اوم لباش میخورد و بوسای صدا دار میکردش
رفتم سرویس و خودمو شستم تو آینه چشمام ب چشمام قفل شد و یاد حرفش افتادم
چشات خیلی خوشگله
یکم ب زندگیم نگاه کرد و از خودم بدم آمد
ولی حس خوبی ک تا حالا تجربشو نکرده بودم و امروز نصیبم شده بود لبخند رضایت بخشی برام اورد و ب خودم گفتم چشام خوشگله ولی لنزه یه لحظه رفتم تو فکر و رویا وای کاش چشمام آبی بود واقعن و با بور بودن مهران تو ذهنم پسری رو تجسم میکردم ک چشماش ب من و اخلاق و رنگ موی مهران کشیده شده و من صاحب این زندگی و این بچه و مهرانم
از طرز فکرم خندم گرفت و دروغ چرا یکمم ناراحت شدم ک چرا ندارمشون…
ی لحظه رو مهران غیرتی شدم جوری ک انگار واقعا شوهرم باشه سریع رفتم بیرون و دیدم هو اتاق خواب سمیه داره داگی میده و مهران محکم تلمبه میزنه جوری ک کون و پستون سمیه تکون میخوردش
خودم و تو این حالت با مهران تصور کردم و حشرم زد بالا رفتم گوشه تخت نشستم و سیگار روشن کردم و نگاشون کردم
با هر ضربه سمیه بر خلاف من آه و اوه میکرد و گوشه ی پتو رو گاز میگرفتم و ب بالش های عطرافش چنگ میزد
با دیدن این صحنه ها هم حشری میشدم و لذت میبردم و هم ناراحت میشدم ک چرا سمیه رو با خودم اوردم و روی مهران غیرتی میشدم
مهران دست ب موهاش کشید و چشماشو بست حس رضایت تو چهره اش موج میزد و من فکر میکردم برای شوهر دوست داشتنیم کوص آوردم و دارم بهش حال اساسی میدم
با دستش محکم زد رو کون سمیه طوری ک صدای جیغ ش منو حشری کرد گفتم آخ جون آبش اومد و دیگه سمیه رو نمیکنه ولی سمیه رو تو همون حالت کیرش داخلش بود خوابوندو پاهاشو جم کردم و خودش پاهاشو بیرون پاهای سمیه گذاشت و دوباره شروع کرد ب تلمبه زدن
سمیه فقط صدا میداد و آه و اوه میکرد جوری ک مهران با دستاش جلو دهن سمیه رو گرفت
میخاستم با کوصم بازی کنم و ارضا شم کاری ک سمیه کرده بود ولی معذب میشدم و فقط نگاشون میکردم و ب سیگار پک میزدم
مهران چنان تلمبه میزد ک نفس سمیه بند میومد جفتشون خیس عرق بودن
سمیه چون از من ریزه تر و جثه کوچکتری داشت مهران ک احساس کرد داره زیادی فشار میاره
سمیه و ب پهلو کرد تا راحت تر نفس بکشه و راحت تر بکندش حالا پهلو به پهلو سکس میکردن و بعضی وقتا لاله گوشه سمیه رو گاز میزد صدای سمیه آب منو میاورد نمیدونم چرا این بشر سیرمونی نداشت و فقط میکردش
یکم بعد ک دید دیگه سمیه داره از حال میره کشید بیرون و کنار من وایستاد و از روی آینه آب برداشت و خورد تا نفسی تازه کنه
سمیه ناله میکرد اروم و ب بدنش کش و قوس میداد
معلوم بودش ک اونم سیر نشده بود و دوست داشت ادامه پیدا کنه
مهران کیرشو اورد کنار صورتم و فکر کردم خواست براش بخورم
من دود سیگارمو فوت کردم رو کیرش ک خواستم دهن بزنم مهران موهامو گرفت و از لبم بوس کرد و دستمو گرفت و گذاشت رو کیرشو من براش جلو عقب کردم
خوب نذاشت بخورمش کیرش خیس آب از کوص سمیه بود عوقم گرفت و ب زور جلو خودمو گرفتم
مهران ک متوجه شد از سرم بوس کرد و رو تخت دراز کشید و سمیه رو کشید سمتش و نشون رو کیرش
سمیه رمق نداشت و رو کیر مهران گیج گیج میخوردش یهوی دیدم کون سمیه قرمز شده و جای دست مهران روشه
دوباره رفتم سرویس تا دستمو بشورم
صحنه های سکس مهران و سمیه از جلو چشمام رژه میرفت و حشری میشدم
سمت اتاق خواب برگشت و دیدیم مهران دراز کشیده و سمیه دا ره رو کیرش سواری میکنه و چشماش خماره و ب زور باز میکنه و مهران رو کونش میزنه و ازش میخواد ک سمیه عقب جلو کنه ولی سمیه رمق نداشت
مهران عزم خواست سیگار روشن کنم براش
روشن کردم و گفتم میخوای من بیام زیرت
نگام کرد و سمیه رو هل دادش
و بلند شد و گفت الان میام

رفت کیرشو شست و امدم کنارم من و سمیه کنار هم دراز کشیده بودیم و داشتیم با پستونای سمیه بازی میکردیم ک مهران سیگارو از دستم گرفت و چند تا پوک زد و گذاشت کنار و اومد روم
تمام سنگینیشو انداخت روم بدنم داغ بود و کیر شسته شده و یکم سردشو رو شکمم حس میکردم یکم لبامو خورد و گفت میخوام صداتو بشنوم تا شق کنم دوباره
آبم نیومده نباید قرص میخوردم
موهاشو گرفتم هو دستمو کشیدم و گفتم اگه میتونی صدامو در بیار
خودم از این حرفم سگ حشر شدم
و حس کردم کیرش شق شد
دستشو اورد تو دهنم و انگشتاشو با آب دهنم خیس کردو کشید رو کوصم و یکمم به سر کیرش زد
و لباشو گذاشت رو لبام جوری ک لبام و گاز میگرفت یهو کیرشو محکم تا ته کرد توم چشمام سیاهی رفت و صدام ناخودآگاه در امدش
هووووم
خواستم نفس تازه کنم ک شروع کردش به تلمبه زدن
کوصم چنان خیس بودش ک کیرشو حس نمیکردم فقط داغی و ضربه های سنگنیش امونمو بریده بود
دست میکشید روی رونم و سینه م و گردنمو فشار میداد و فقط تلمبه میزد دیگه کوصمو حس نمیکرد فکر میکردم ک فقط خون ک داره میاد و فقط خیسی حس میکردم
دستامو دور صورتش گره کردم و گفتم بزن بزن جوون جووون بزن آبتو میخام جووون
وای وای صدای نفس زدنش منو دیونه میکرد
دستامو بالا سرم آورد و سنگینیشو انداخت روم داشتم له میشدم
کد تغییر صورتش ترسوندتم و کنار گوشش گفتم آبتو توم نریزیا
بریز رو شکمم با حرفم تلمبه هاش سنگین تر شدش و نفساش تندتر دیگه نا نداشتم و نفسم بالا نمیومد ک داد زدم وای جر خوردم ک کیرش در آورد و آبشو پاشوند روی خالکوبی پروانه ای رو پهلوم ک خیلی دوسش دارم جوری آبش پاشید ک حتی رو سینه و زیر گردنمم حسش کردم
کنارم دراز کشید و سمیه ک حال مارو دید برامون رانی اورد و سیگار روشن کردش و خودشم اونطرف مهران دراز کشیدش
و پهلو شد و کیر مهران و آروم ماساژ داد و از سیگار مهران کام گرفت
یکم بعدک ب خودم اومدم رد آب مهران رو سینه و صورتم و گردنم و شکمم دست کشیدم و گفتم چقدر آب
ک سمیه گفتش یکمم رو موهات مالیده و با خنده گفتش خوب تومون نریخت وگرنه نه ماه دیگه دوتامون با بچه بغل می خواستیم بیایم خونشون
از طرز فکرش خندمون گرفت مهران یکم ناراحت شد و گفت نه نریختم مطمئن باشید و رفت سمت حموم
سمیه گفت بهم عجب کیری پیدا کردی برامون خیلی خوش گذشت دوباره تورش کن من ک ازش سیر نشدم
گفتم منم…
و رفتم سمت حموم و گفتم اجازه هست گفت بیا
کمکم کرد بدنمو بشورم آبو گرفت روم گفتم وای سرده ک گفتش بع آب گرم تمیز نمیشه اسپرم و با آب میشست و بغلم میکرد تا گرمای بدنش سردی آب و از یادم ببره با شامپو بدنمو میشست و میگفت ممنونم امیدوارم شمام لذت برده باشین

با بدن کفی و لیزم بغلش کردم و شروع کردم ب شستن کیرش و گفتم خیلی ممنونم بوسش کردم دوباره کیرش شق شد گفتم وای عجب کیری
خندید و گفت لامذهب سیرمونی نداره همه رو خسته کرده زنم ازم فراریه
دوتامونم ناراحت و غمگین شدیم
جفتمون از خیانت از زندگیمون از سرنوشتمون
ک گفتش خداروشکر ک شما اومدین سر راهم
با صدای سمیه از حموم اومدیم بیرون و لباس پوشیدیم و شروع کردیم از میوه های رو میز خوردن ک مهران گفتش
شهرستانی هستین شب جای برا موندن دارین ک گفتم اره مسافر خونه میمونیم دیشبم اونجا بودیم ک گفتش من شب خونه نیستم برین بگردین منم برم ب کارام برسم هماهنگ میشیم شب میایین اینجا برای اینک راحت باشین من خودم میرم بیمارستان …
یکم حرف زدیم تعارف کردیم و خداحافظی

ادامه دارد

نوشته: حدیثه


👍 35
👎 6
62901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

938846
2023-07-22 01:06:19 +0330 +0330

بد ننوشته بودی ولی خب آدم خائن رو باید با ساعد فیل گایید

5 ❤️

938865
2023-07-22 03:01:24 +0330 +0330

چون تجربه مشابهش را داشتم لایک

1 ❤️

938879
2023-07-22 06:55:47 +0330 +0330

از کی زنهای متاهل توی سایت صیغه یابی عضو میشن؟

3 ❤️

938885
2023-07-22 07:35:15 +0330 +0330

قشنگ بود و عالی

2 ❤️

938893
2023-07-22 09:10:35 +0330 +0330

در حد یک داستان معولی بود، نه زیاد ت ب و نه زیاد بد. لایک

0 ❤️

938910
2023-07-22 12:08:50 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

938922
2023-07-22 14:16:13 +0330 +0330

باحال بود
متفاوت و جذاب
لایک

0 ❤️

938925
2023-07-22 15:49:22 +0330 +0330

جدیدا دیگه خیانت خانمها انگار براشون شهرت و افتخار میاره

2 ❤️

938926
2023-07-22 16:12:18 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

938927
2023-07-22 16:36:31 +0330 +0330

وقتی میخوای داستان سرایی کنی ، طوری بنویس که طوری باشد .
تو که اینقدر به بهداشت و ترس بیماری دوستت داشتی ! چرا ترس طرفی که شناختی نداری ازش رو نداشتی ؟! اون که شغل بیمارستانی داشت چرا از دوتا غریبه ترسی نداشت ؟!
حالا چرا هیچ کدوم شما سه نفر از نبودن کاندوم ناراحت نبودن ؟!
اولا داستان زیادی آبکی بود و یه جاهایی معلوم نبود چی نشخوار کردی.
دوماً نویسنده یه دختر جلقی کم سن و سال هست که دوست داره تو تصوراتش یه هرزه بهداشتی باشه ولی بلد نیست.

2 ❤️

938933
2023-07-22 17:42:13 +0330 +0330

یجورحرف میزنی انگار تو زیبای وحشی بودی و سمیه حسن کچل.خاک تو سر حسودت.

0 ❤️

938943
2023-07-22 20:18:07 +0330 +0330

بیچاره مهران که گشادی تورو تحمل کرد و انگار کیرشو توی کاهگل میکرد

0 ❤️

938946
2023-07-22 20:36:25 +0330 +0330

خوب توصیف کردی ولی کا قد و هیکلو سایز مستونتونم بنویسی

0 ❤️

938950
2023-07-22 22:25:25 +0330 +0330

داستان خوبی بود، خوب هم توصیف کردی من کیرم حسابی راست شد

1 ❤️

939197
2023-07-24 08:51:13 +0330 +0330

دمت گرم خداشانس بده آدرس اون سایت صیغه یابی روهم بده شاید واسه ماهم فرجی شد

0 ❤️

940612
2023-08-03 04:06:50 +0330 +0330

بده ازین شانسا اونم جفتی😂

0 ❤️