با شهوت وجدانم را خفه کردم (۱)

1401/06/27

اسمم مدیا و ۲۴ سالمه
بعضی اوقات آدم مجبور به یه سری کارها میشه و به جای پیروی از مغزش از شهوتش پیروی میکنه
حتی اگه مجبوربشه خیانت کنه!
حتی به نزدیک ترینای خودش!
شوهر خالم آدم هیزی بود. تو فامیل یه جورایی همه میدونستن هیز و چشم چرونه
بچه که بودم من و رو پاش مینشوند و باهام بازی میکرد
نمیدونم اون زمان قصد خاصی داشت یا نه
ولی من چون یه چیزایی شنیده بودم حس میکردم
ولی بزرگتر و نوجوون که شدم نگاهای خاصشو به خودم میدیدم. اوایل خوشم نمیومد ولی کم کم بهش حس پیدا کردم.
اون یه مرد معمولی بود با قد و ریشای بلند
بخاطر ورزشایی که قبلا کرده بود بدن نسبتا ورزیده ای داشت با تتو های که روی دستاش بودن.
ولی همیشه آستین بلند میپوشید چون اعتقاد داشت هر کسی نباید ببینه!
در ظاهر آدم مذهبی ای بود ولی من میدونستم که باطنش اونجوری نیست و اهل خیلی از کارا هست.
یه روز که خونشون دعوت بودیم بقیه توی حیاط بودن و من داشتم با تلویزیون ور میرفتم چون قرار بود یه فلش رو وصل کنم که متوجه شدم از توی آشپزخونه داره من و نگاه میکنه.
اومد نزدیکم و گفت :چیکار میکنی درست نمیشه؟
عملا خودشو چسبوند به من جوری که نفساشو حس میکردم. با پته پته گفتم: درستش میکنم
که به بهونه گرفتن کنترل دستشو روی رونم کشید و کنترل و برداشت و رفت توی حیاط.
حس دوگانه ای داشتم هم بخاطر خالم ناراحت بودم همم این مرد منو جذب خودش میکرد!
با اصرار شوهر خالم قرار شد شب رو خونشون بخوابیم
قرار شد تو سالن و یدونه از اتاقا بخوابیم
که با اصرار شوهر خالم منو داداشم که ۷ سالش بود توی یدونه از اتاقا رفتیم چون گفت بچه توی سالن نمیتونه بخوابه بدخواب میشه راحیلم پیشش باشه بهتره!
میدونستم داره بهونه میاره تا یه کارایی بکنه
داداشمو خوابوندم و خودم یخورده اونورتر جامو انداختم!
چون اتاق نسبتا بزرگی بود و میشد بیشتر از دو نفر داخلش باشن فهمیده بودم که اصراراش بیجا نبوده!
یه ساعتی از خاموشی خونه گذشته بود و خوابم نمیبرد ولی چشمامو بهم فشار میدادم تا از استرسم کم بشه
صدای آروم در اتاق اومد اونقدر آروم بود که فقط من که بیدار بودم میتونستم بشنوم
اومد پشتم خودشو از پشت چسبوند به من
عملا نمیتونستم کاری بکنم و متاسف بودم که خوشم اومده از این کارش
دستشو گذاشت روی رونم و از روی رونم میکشید تا روی کونم
سرمو برگردوندم تا بهش بگم الانه که همه متوجه شن
که دیدم توی اون تاریکی چشماش از شهوت برق میزنه و دستشو به عنوان سکوت گذاشت روی لبش
سفتی کیرشو فشار میداد به کونم
عجیب بود ولی داشتم خیس میشدم!
وقتی داغی کیرشو لای کونم حس کردم کسم بیشتر خیس شد و حسی از شهوت و عذاب وجدان وجودمو گرفت!
دستشو کرد توی شورتم و کسمو که حسابی خیس شده بود میمالید صدای خیسیش بلند شد که ترسیدم داداشم بیدار شه واسه همین پاهامو بهم فشار دادم تا صداش کمتر شه اونم کیرشو که لای کونم گذاشته بود جلو عقب میکرد
دستمو رو دهنم گذاشته بودم تا صدام بلند نشه
که داغی آبشو لای کونم حس کردم
باورم نمیشد توسط شوهر خالم ارضا شده باشم همونی که از بچگی عمو صداش میکردم!
احساس پشیمونی میکردم ولی نمیتونستم انکار کنم که اون برام جذاب بود و بهش حس شهوت داشتم
چند دقیقه بعد حس کردم که از اتاق بیرون رفت و منم با اون وظعیتم مجبور بودم تا صبح تحمل کنم وگرنه شک میکردن…

ادامه...

نوشته: مدیا


👍 20
👎 3
29601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

895858
2022-09-18 01:57:19 +0430 +0430

راحیل کی بودی عمو

0 ❤️

895893
2022-09-18 03:16:26 +0430 +0430

علاوه بر ابنکه کیرم تو اسمت کیرم تو وجدانی که با شهوت خاموش میشه

0 ❤️

895921
2022-09-18 06:22:55 +0430 +0430

اسمت مدیاس ولی شوهر خالت راحیل صدات میکنه😂

1 ❤️

895958
2022-09-18 12:14:56 +0430 +0430

اولش ک مالتی مدیا بودی آخرش شدی راحیل

از بس کس گفتی خودتم یادت رفت چی گفتی

0 ❤️

895982
2022-09-18 15:21:06 +0430 +0430

کیرم تو دهن خالت واسه طلافی کاری ک شوهر خالت باهات کرد.

0 ❤️

895994
2022-09-18 16:34:01 +0430 +0430

کصشعر حالم بهم خورد وچه جوری که همه هرچی شوهر خالت میگفت باید همون میشد یابابات ومادرت چطوری تو رو پیش داداشت گذاشتن بخوابی

0 ❤️

896023
2022-09-18 22:23:19 +0430 +0430

عالیه

0 ❤️

896028
2022-09-18 23:11:33 +0430 +0430

مدیا خوب کون میدی ها !!

0 ❤️

896031
2022-09-18 23:28:15 +0430 +0430

ادامه بده

0 ❤️

896102
2022-09-19 04:27:43 +0430 +0430

چه اصراریه خودتون رو جای دختر یا زن بزارید و داستان بنویسید؟همون شوهر خاله باشید و چون رو دختر باجناق کراش دارید داستانشو بنویسید.

0 ❤️