با کهنه شراب مست تر میشه شد

1402/06/27

آره اون دختر رو پس زدم چون دنیای این زن سنو سال دار برام زیباتر بود چون عشق زن سن بالا و پسر جوان خاص تر و قشنگتر بود اونم عشق یه زن چاقالوی سن بالا که وقتی که هست دیگه دخترای جوان لاغر اندام باربی به چشم نمیان و عددی نیستن
۵۸ و ۸۵ فقط این دو تا عدد که اولی از سن و دومی از وزن این زن حکایت داره برای آوردن آب آدم کافیه حتی اگه خودشو نبینی

حاج خانم ۵۸ ساله ای که داماد داره نوه داره پسراشم زن داده دو بار مکه رفته و اومده ولی چاره ای نداره باید با حقیقت روبرو بشه چون شوهرش ناتوان جنسیه پس مجبوره برای یه بکن جوان چادر رو از سر خودش برداره و یه بار دیگه شوهر کنه مجبوره پسر بازی کنه
بله دنیای این زن قشنگ تر از اون دختر چندشه ۲۰ سالس
زنی که پخته و با تجربس زنی که بچه هاش از من بزرگترند زنی که عاطفه و محبتش بیشتر از دختراس زنی که فقط ۴۵ کیلو کون داره و ۱۰ کیلو پستون داره و رانهای چاق جا افتادش به هم میچسبه و و گرد چیری روی کوسش نشسته و پوست کشاله ی رانش ترک خورده اصلا آدم عاشق همون ترک پوستش میشه

آخخخ تو چشمای این زن نگاه کردن وقتی خودشو برات لوس میکنه و تورو شوهرش خطاب میکنه باهاش خوابیدن وپاشدن باهاش حمام رفتن و باهاش مسافرت و بیرون رفتن چه کیفی داره

آره باربی نیست لاغر نیست شکم داره زیر شکمش انگار یه شکم دیگه هم داره از بس کوسش تپل و چاقه آره چاقه تنگ و کوچیک و دخترونه نیست کوسش همین گشادیش و چاقیش خوبه همینکه برای خودش و تنش ارزش قائله و نمیذاره بی لذت بمونه و برای بودن با عشق جوانش حتی بچه هاشم میپیچونه این خیییلی قشنگ و خاصه
اون اختلاف سن داره با عشق جوانش اما همچین عین دختر چهارده ساله که شورو شوقی به زندگیش دادن خودشو لوس میکنه و مطیع امر شوهر جوانشه که بیا و ببین

هیچ نق زدنی هیچ بهانه گیری الکی و بی دلیلی هیچ خامی ای ازش نمی بینی برای رضایت شوهر جوانش هر کاری میکنه البته شوهری که هیچ خطبه ای براش نخونده به قول خود حاج خانم میگه تو شوهر حروم منی نمیخوام متن عربی بخونی که رابطه نجس بشه آخه حروم حالش بیشتره
خودشو دست کم نمیگیره شاد و سرزندس با دخترای نوجوان رقابت میکنه و همه رو زیر کونش له میکنه با همه سرسنگینه به من که میرسه حیا و آبرو رو میذاره کنار انگار نه انگار این همون حاج خانمی بود که دم اذان چادر به سر صف اول نماز جماعته و یا تمام روضه هارو شرکت میکنه اما میگه هرچی به جاش

و با همون چادر که میاد جلوم یه قری به کمرش میده و چادرو میندازه رو زمین و میره طاق باز میخوابه و با دست سیلی میزنه به کوس و کون تپلش و میگه حالا نوبت ایناس باید بهشون حال بدم و میگه پسر جون بیا زنتو بکن
سرمو انداختم پایین خجالت کشیدم از استرس کیرم راست نمیشد ، گفت پسر جان اینجوری که نمیشه قربون خجالتت برم خودم بهت میگم چیکار کنی ولی به شرطی که هر کار میگم بکنی پاشد و چادر رو بست به کمرش و یه آهنگ کوچه بازاری گذاشت و شروع کرد رقصیدن و قر دادن و تکوندن گوشتای بدنش همراه با رقص ماتیک قرمزشو کشید دور لبش و با یه عشوه ای کونشو قر میداد که آدم می خواست آبش بیاد حسابی میرقصید

و بدن تپلشو میجنبوند و هی چادر مشکیشو سر میکرد و با شیطنت گاهی لاشو باز میکرد و با گوشتای سفیدش دلبری میکرد و با خنده های هر از گاهیش حسابی دل میبرد و هی کونو کمرو دستاشو پیچ و تاب میداد اومد جلوی صورتم دست انداخت چونمو آورد بالا و یه لب طولانی و محکم ازم گرفت که از هوش رفتم بعدش فوری سرمو کرد لای پستونای درشتش و با دستاش صورتمو لای سینه هاش فشار میداد و هی قربون صدقم میرفت زیر تخمام داشت داغ میشد این بدن و این رفتار بی مراعات زنانه همونی بود که میخواستم یه زن محجوب و سر سنگین تو محیط بیرون ،که یک زن رودار و مدیرو مدبر بود تو سکس

رفت عقب تر چادر و انداخت زیر پاش ، یه شرت مشکیه گیپور پوشیده بود که تضاد قشنگی با بدن سپیدش ایجاد کرده بود
دست انداخت شرتشو از پاش دراورد و اومد جلوم و کوس چاقشو جلوی صورتم گرفت و گفت اینو میکنی پسر جون؟ من سرمو انداختم پایین
گفت چیه نکنه میترسی ، از کوس تپلم میترسی؟ بهش بگم تورو بخوره ؟ اینو که گفت گفتم حاج خانم من پدر کوستو در میارم فقط میخوام کاراتو ادامه بدی و یه بوس از پیشانی کوسش کردم اونم شرتشو برداشت و قسمت ی که رو کوسش قرار میگرفت رو که کمی هم با آب شهوتش خیس شده بود رو انداخت سر کیرم آویزون کرد و رفت عقب و دوباره شروع کرد برام رقصیدم و منم شرتشو میمالیدم به کیرم ،همینجوری که نشسته بودم و تماشا میکردم بهم گفت پسر جون یکم پررو باش عین اون روز سر ظهر که تو کوچه افتاده بودی دنبالم و متلک میگفتی و میخواستی فقط بری تو کونم آهان کونم ،!!
اینو که گفت انگار راننده میخواست بشینه پشت تریلی

برگشت و کونشو جنبان جنبان آورد نزدیک صورتم
از هیجان زبونم بند اومده بود ترس و شهوت و هیجان همه با هم اومده بود سراغم
بهش گفتم حاج خانم چکار میکنی ؟ گفت هیچی به خاطر زبون درازی اون روزت میخوام ادبت کنم حیف که اون روز از روضه اومده بودم یه دستم آش بودو یه دستن شل زرد وگرنه همونجا خفتت میکردم

خلاصه کون گندشو چسبوند به صورتم و منم تند تند بوسش میکردم و میمالیدمش و با دستم تمام چاک و چاله های رانو کونو کوسشو واکاوی میکردم با مهربونی و لبخند بهم گفت خوبه عزیزم ؟ دوست داری؟ میخوای سندشو بزنم به نامت میخوای شوهرم بشی؟ گفتم آره خیلی ماهه خیلی تپل و نرمی گفت شیره ی جونتو میکشم آبت فقط مال خودمه جووون کیرشو چه بلند و سفت شده برای حاج خانوم راست کردی شوهر کوچولو؟
اینو گفت و دست انداخت دو تا لپ کونشو از هم باز کرد یه چاک و دره ی عمیق بود که وسطش یه سوراخ کون خوشگل با هاله ی قهوه ای تیره رو به رخ کشید عقب عقب اومد و اومد انگار یه کامیون داره منو زیر میگیره من چاره ای نداشتم صورتم بین کونو انبار حاج خانم و دیوار پرس شد به ناچار تسلیمش شدم باید هرکار میگفت انجام میدادم اونم جسورتر شده بود و اینکه اصلا براش‌مهم نبود من از این کارش بدم میاد یا نه و کار خودشو میکرد ،بیشتر حشری میشدم منو بلند کرد برد جلوی میز آرایشش نشوند رو زمین و خودش اومد به من گفت ممکنه گردنت بشکنه
گفتم شمامختاری اومد و نشست رو صورتم و من عین صندلی زیرش داشتم وزنشو تحمل میکردم تا خانم آرایش کنه گردنم تحت فشار بود ولی بودن زیر کون اون زنی که از روی چادر وقتی تو کوچه راه میرفت کونش یک دو میزد ارزشش رو داشت
بهم گفت بخواب، من دراز کشیدم دیدم پاهاشو گذاشت دو طرف بدنم و آروم آروم و سانتی متری کونشو آورد نزدیک صورتم خیلی صحنه ی زیبایی بود انگار سوراخ کونش داشت با من با زبان بی زبانی حرف میزد

ولی دقم داد تا بیاد رو صورتم اومد و اومد و سوراخ کونشو ۳ سانتی متری لبام نگه داشت نمیدونم چرا ولی ناخودآگاه لبامو چسبوندم به سوراخ کونش و بوسیدمش که حاج خانم خنده ای کرد با لبام التماس کونشو میکردم نشست روی صورتم و سوراخشو روی دهان و بینیم فشار میداد و با تمام وزنش نشست روی صورتم تا صورتم لای چاک کونش گم شد داشتم خفه میشدم و تا مرز خفگی منو پیش میبرد و وقتی دستو پا میزدم یکم بهم نفس میداد ولی دوباره کارشو تکرار میکرد تا من زیر کونش جون بدم و دستو پا بزنم و اونم میخندید و کیف میکرد

، بهم گفت پسر جان این لازم بود چون اون روز تو کوچه خیلی روداری کردی منکه سرفم گرفته بود و کمی حرصی شده بودم ولی همزمان حشری تر شده بودم است انداختم به کیرم که حسابی راست شده بود و گفتم جوابتو از این میگیری حاج خانم کونتو میکنم وایسا ، بهم گفت جوووونم بدش ببینم و کیرمو گرفت و بالا پایین کرد و گفت به به چه سفتو محکمه مال خودمه ازین به بعد آبت مال منه پسر جون باید بریزی تو سوراخای من یا اینکه جلوم وایمیستی جق میزنی آبتو میریزی تو شورت من
خلاصه اینو گفت و کوسشو گذاشت رو صورتم و من شروع کردم عین گرسنه ها کوسشو لیسیدن و خوردن و توش زبون زدن ،حاج خانم چشماشو بسته بود و کیف میکرد و با کیرم ور میرفت انقدر خوردمش و باهاش ور رفتم که آبش پاشید تو دهنم

منم فوری قورتش دادم و حاج خانم افتاد رو زمین منم رفتم و پشتش خوابیدم و لپ کونشو باز کردم و شروع کردم
به خوردن سوراخ کونش و انقدر خورده بودم لب سوراخ کونش شل و باز شده بود
منم نامردی نکردم چهار دستو پاش کردم خدای من انگار یه بشکه ی گوشت جلوم بود
رفتم سوارش شدم و کمرشو گرفتم و کیرمو میزون سوراخکونش کردم و گفتم حاج خانم دوسم داری؟ گفت میمیرم برات عزیزم منم گفتم منم دوستت دارم عشقم ،خدا هم شاهدمونه پس مبارک باشه و سر کیرو فرستادم داخل و با حوصله توش نگه داشتم حاج خانم هم خودشو شل کرده بود کونشو هوا کرده بود و سرشو گذاشته بود رو زمین و چشماشو بسته بود و آروم ناله میکرد و مدام قربون صدقه ی شوهر جوانش میرفت میگفت کشتی منو بکن تو تا ته
بهش گفتم حوصله کن خانومم قربون کون گندت برم دلم میخواد با کل هیکلم برم تو کونت و دیگه بیرون نیام یکم با سر کیرم لب کونشو میکردم و یکم براش کونشو میخوردم با کوسش هم ور میرفتمو آب لزج کوسش رو میمالیدم روی سوراخ کونش تا لیز و نرم بشه بهش گفتم کرم و وازلین دارین ؟ گفت نه ولش کن همینجوری برام کونمو بخور و تف بریز روش من تحمل میکنم خیلی دوست دارم کونی بشم شوهرم که اصلا بلد نبود الانم کیرش پنچره بکن توش دیگه یالا
بالاخره بعد از ۲۰ دقه ور رفتن با کونش یواش یواش کیرمو تا ته فرستادم تو سوراخش گفت اوووف سوووختم یه درد ناچیز دلپذیر داره میدونستم کون میکنی برای همین قبلش حسابی توشو تخلیه کردم و با شلنگ آب ،آبکشی کردم جووونم بذار توش بمونه همینجوری چشمامو ببندم منو عروس کردی پرده ی کونمو تو زدی تو منو باز کردی دیگه من زنتو بکن منو شوهرم قربون کیر جوانت برم خیر ببینی اجرت با فاطمه ی زهرا بکن منو پسر جون جووووونننن چه کیفی میده خداااا

منم با حرفاش حشری تر شدم و کمی سرعتمو بیشتر کردم اون تو عین کوره داغ بود کونش نرمو چاق بود وقتی میکردم موج میخورد این همون کون زیر چادر بود که میدیدم و حسرتش رو میخوردم ؟ وای خدا من دارم کون خانم جلسه ای رو میکنم؟ این همون کونیه که مولودی و سفره ی ابوالفضل میگیره این همون کونیه که خودشو چادر پیچ میکنه و نماز و تسبیح حضرت زهراش همیشه به راهه وای کون ۵۸ ساله؟ تناقضش منو کشته ۵۸ سالشه ولی عین دختر ۱۸ساله هوس بازی میکنه
به من میگفت بیکار نمونبا کوسو سینه هام بازی کن منو بکن بکم طاقت ندارم آبت نیاد باید کوسمم بکنی از وقتی شوهرم دیابت گرفته ۴ ساله که کوس ندادم ترو خدا آبت نیاد ،بهش گفتم نگران نباش دکمش دست خودته تا تو نخوای آبم نمیاد

۰ یکم تو کونش تلمبه میزدم یکم میکشیدم بیرون و زبونمو میکردم تو سوراخ کونش کونش قدر سکه ۲۵ تمنی باز مونده بود و توش معلوم بود و کم کم بسته میشد عاشقانه و با ناز و نوازش و قربون صدقه کونشو میکردم به من میگفت چقدر واردی چقدر متین و با حوصله کون میکنی آفرین بهت منم گفتم اصولش همینه آدم ناشی و هول که نمیتونه کون زن باز کنه بلدی میخواد
گفت قربون تو کاربلد برم من
برش گردوندم و حسابی اول کوس گوشتیشو میخوردم و چوچولشو مک میزدم کوس طبیعی زایدشو میخوردم و میمالیدم یه قابلمه کوس لای پاش بود رفتم وسط پاش کیرمو میزون کوسش کردم پاهاشو تو شکمش جمع کردم و با یه حرکت کوسش‌کل کیرمو قورت داد شروع کردم تلمبه زدن گوشت خالی بود حالا نزن کی بزن یکم که کردم دید کیرم تو کوسش لق میزنه از خجالت دستشو گذاشت رو صورتش گفت ببخشید دیگه ۶ تا طبیعی زاییده ببخشید مثل دخترا کوچیک و تنگ نیست

بهش گفتم بار آخرت باشه باشه ها من از دختر کم سن متنفرم از کوس تنگ کوچیک چاک صورتی بدم میاد من همینو میخوام من کوس گنده ی گشاد مبخوام که کیر توش لق بزنه من کوس تورو میخوام به صدتا دختر نمیدمش اینو گفتم و رفتم روش خوابیدم تن تپلشو بغل کردم و لب میگرفتم ازش اونم دستاشو حلقه کرد دور من و گفت مال خودمی به هیچکس نمیدمت تا دم تابوتم باید منو بکنی حق نداری زن بگیری خوب شد ؟؟ گفتم آهان این درسته من زن غیرتی میخوام تو هم ازین به بعد جلوی پسر و مخصوصا دامادت روسری میذاری وگرنه کتک میخوری گفت ای به روی چشششم شووووهر کاش میشد به همه ی خانوما پزتو بدم عشق جوانم

یکم که لب خوردیم از هم دوباره رفتم سراغ کوس کنی حاج خانم رو سوار کیرم کردم و یه بادمجان هم کردم توی کونش که هی دم بادمجان رو تکون میدادم و همزمان از زیر کوس میکردم اونم حسابی خودشو تسلیمم کرده بود بغلم کرده بود و پشت گردنمو چنگ میزد و میگفت وااای خدا قوت به کمرت بده چقدر تو بلدی پسسسر تا حالا کجا بودی اوووخ کوووسم آیییی کونم جرم بده بزن بزن که خوب میزنی آی آبم آی مادر وااااییییییی منو محکم گرفت و تنش لرزید و انگار شاشید رو کیرم
وقتی کوسشو میکردم کونش هوا میکشید و با فشاری که میکردم توی کوسش هی کونش میگوزید که اون صدای گوزش منو دیوانه میکرد وقتی به این فکر میکردم که زن محجبه ای مثل اینکه نامحرم یه تار موشو ندیده من صدای گوز کونشو که خصوصی ترین جای بدنشه رو شنیدم و تعداد چین و چروک های سوراخ کون قهوه ای رنگ شو هم حتی شمردم
منم دیدم اینجوریه تند تند زدم تو کوس ۵۸ سالش انقدر گاییدمش تا آبم داشت میومد گفتم چکارش کنم گفت بریز توم میخوام حاملم کنی ( به شوخی) منم تمام عصاره ی مردانمو ریختم تو کوسش اونم خوابید روم تا کیرم خوابید و از کوسش در اومد بیرون و یه ربع تو بغل همدیگه خوابیدیم
بهم گفت زود باش جمع و جور کن شب جمعس الان بچه ها و نوه ها میریزن اینجا فردا وپسفردا اینجان پسین فردا روزش باید برم جلسه روضه شبش بیا خونمون برو تو انباری تا من به حاجی قرص خواب بدم بخوابونمش بعد بیام سراغت

نوشته: فریدون


👍 14
👎 5
33201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948221
2023-09-19 00:21:02 +0330 +0330

ای بدک نبود.

1 ❤️

948263
2023-09-19 03:59:30 +0330 +0330

خوب بود و واقعی، اما حاشیه نویسی طولانی بود، اما جوان مواظب باش آهک نشی، بعد از مدتی از درون جسم ات میشه 58 ساله، اون حاج خانم میشه 40 ساله، غفلت کنی آهک شدی، درهرصورت موفق باشی، (کبوتر با کبوتر، باز با باز 😀)

1 ❤️

948316
2023-09-19 12:24:22 +0330 +0330

آخه دیوث 50 ساله دیگه یائسه شده
من خودم عاشق زن سن بالا هستم ولی کم پیدا میشه

1 ❤️

961606
2023-12-10 21:16:25 +0330 +0330

قشنگ بود مخصوصا تیترش 👍👍

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها