برادر شوهر عوضیم میلاد

1402/05/14

بعد از فوت شوهرم گفتن باید با برادر شوهرم میلاد ازدواج کنم خیلی ازش می ترسیدم واقعا شخصیت بدی داشت یه عقده ای بود قبلا هم چندین بار با شوهرم امین دعواش شده بود اما گفتم اینا ماله گذشته است شاید بهتر شده باشه… از زمانی که زنش شدم تا دو ماه اصلا باهام رابطه ای نداشت وقتی هم اعتراض میکردم کتکم میزد میگفت تو جنده، دست خورده امین هستی من به دست خورده کسی دست نمی زنم موضوع رو با مامانش در میون گذاشتم اومد خونه کتکم زد و گفت الان همه باید بدونن تو کیر میخوای جنده، انداختم روی تخت دستشو کرد توی دهنم گفت دستمو توفی کن حسابی دستشو توفی کردم شلوار و شورتم رو کشید پایین و دو انگشتی کرد توی کوسم انقدر این کارو کرد آه و ناله ام که دراومد گفت همین برات بسه و همونجوری روی تخت ولم کرد و رفت خیلی بهم فشار اومد نیاز داشتم ارضا بشم اما اون عوضی عقده ای ولم کرد و رفت دو سه روز یه بار میومد اینکارو میکرد یه بار گفتم دلت نمیاد کیرتو توی کوسم کنی؟ گفت کیر میخوای؟ و کیرشو بی مقدمه کرد توی کوسم سه چهار تا تلمبه زد و کشید بیرون و گفت بخورش منم خوردمش آبش که اومد همین جوری ولم کرد و رفت بهم گفت حسرت ارضا شدن رو باید به گور ببری… اومد بره زنگ آیفون رو زدن، داداشم بود خدمتش افتاده بود شهر ما و اومده بود خونه ما میلاد گفت ببخشید من کاری دارم باید برم و یه چند روزی هم نیستم مراقب خواهرت باش و خداحافظی کرد و رفت منم لباسمو پوشیدم و اومدم به استقبال داداشم بغلم کرد و گفت زهره جون دلم خیلی برات تنگ شده بود منم بوسیدمش و گفتم منم همینطور گفت شوهرت ناراحت بود گفتم ولش کن بیا بریم داخل حتما خیلی خسته ای رفتیم داخل یه شربت براش درست کردم خورد گفت چته؟ یه جوری هستی؟ گفتم نه چیزی نیست… گفت من میرم حمام گفتم برو… حمومش تموم شد هر چی گفت زهره؟، زهره؟ زهره؟ جواب ندادم یه فکری به ذهنم رسید گفتم تو برو توی اتاق کنار آشپزخونه تا برات حوله بیارم خودمم توی اتاق روبرویی نگاهش میکردم عجب کیر بزرگی داشت یاد حرف میلاد عقده ای افتادم که باید حسرت ارضا شدن رو به گور ببرم حوله رو بردم براش رفتم داخل اتاق گفت من لختم و با دستش جلوشو گرفت که من در اتاق رو بستم نگاهم کرد گفت چرا لخت اومدی توی اتاق زهره؟ چه خبره؟ رفتم جلو و دستشو کنار زدم و شروع کردم واسش خوردن، کم کم آه آه میکرد بلند شدم ایستادم سرشو کردم توی کوسم فهمید باید بخوره اما قربونش برم بلد نبود گفتم اینجوری نه رفتم روی تخت دراز کشیدم پامو باز کردم و گفتم بیا اون اون جور که بهت میگم بخور از پایین کوسم لیس بزن تا بالا انجام داد گفتم حالا بالای کوسم رو زبون بزن و انگشت بزرگه دستت رو هم بکن توی سوراخ کوسم اون انجام میداد و من توی ابرا بودم که ارضا شدم گفتم بیا بشین روی سینه ام و کیرتو بده بخورم کیرشو خوردم میگفت زهره چقدر خوب میخوری چه حالی میده گفتم هنوز به قسمت باحالش نرسیدیم گفتم الان بلند شو پاهامو بذار روی شونه ات بلند شد انجام داد گفتم کمرمو بکش سمت خودت و کیرتو بکن توی کوسم و تلمبه بزن گفت اینجاشو بلدم فیلمشو زیاد دیدم گفتم الان عملی باید انجام بدی کیرشو کرد تووی کوسم و شروع کرد تلمبه زدن واااای چه لذتی داشت میگفتم فرشاد محکم تر محکمتر تو باید جای اون عقده ای با کیرت ارضام کنی فرشاد میگفت عجب کوسی داری زهره گفتم ماله خودته فیلم دیدن بهتره یا عملی کردن گفت عملی کردن گفتم پس محکمتر بکن توش جرش بده همزمان با هم ارضا شدیم آبش اومد و همه آبشو توی کوسم خالی کرد گفتم خیلی خوب بودی آبت هم به موقع اومد گفت توی حموم جق زده بودم گفتم از الان جق تعطیله هر چی بخوای خودم بهت میدم در ضمن غذای پادگان هم نخور خودم برات غذا درست می کنم گفت باشه از فرداش هر روز تا از پادگان میومد حموم میکرد ناهار میخوردیم و سکس می کردیم احساس کردم ضعیف شده یه معجون براش درست کردم کوس و کونمو جر داد… هر وقتم میلاد میومد و اون بلا رو سرم می آورد تا میرفت میدادم فرشاد حسابی به کوس و کونم رو جر بده اون دو سال سربازی فرشاد زیباترین روزهای زندگی من بود الان 6ماهه میلاد طلاقم داده و با پسر خاله ام نادر ازدواج کردم، نادر واقعا پسر خوبیه منم خیلی دوست داره منم در کنارش آرومم و شاد

نوشته: زهره


👍 30
👎 16
67301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

940894
2023-08-05 23:30:31 +0330 +0330

ینی همینقدر زندگیت تخمی تخیلی بود؟؟

1 ❤️

940901
2023-08-05 23:45:58 +0330 +0330

هنوزم به فرشاد میدی یا داره جغ میزنه

1 ❤️

940917
2023-08-06 00:24:33 +0330 +0330

خوبه کل فک و فامیلو یه دور آباد کردی

1 ❤️

940936
2023-08-06 01:19:08 +0330 +0330

داستانت ک تخمی تخیلی بود اما اگر واقعیت داشت میلاد راست میگفت واقعا جنده😂😂🍌

1 ❤️

940940
2023-08-06 01:36:31 +0330 +0330

من نمی‌دونم چرا تو داستانهای شهوانی تا شوهره نمیکنه یا سرد هست ،
زنه به اولین کیسی که بر میخوره تو لحظه اول و بدون مقدمه کص و کون تقدیم می‌کنه ، حالا واقعیت این که مردا بدون پیش زمینه با دیدن هیجان آمادگی رابطه رو دارن ولی زن در ابتدا توان کنترل شهوت دارن و تا خوب هیجانی نشدن و دستمالی نشدن وا نمی‌دن و همین که مرد بعد طلاق و یا از دست دادن همسر باید جایگزین پیدا کنه ولی بسیار زنها هستن در اوج جوانی و شهوت با یه بچه بدون شوهر سر کردن و سرکوب امیال جنسی تا سالها و یا پایان عمر ، ولی استاندارد های شهوانی متفاوت هست.
وقتی دوست داری داستان بنویسی عزیزم مهم راست و دروغ داستان نیست و تخیل ، مهم اینه که مخاطب با داستان ارتباط برقرار کنه و یکی از مهمترین ویژگیهاش هم این که عقلانی باشه تا با عقل جور در بیاد ، این کمک می‌کنه که مخاطب همزاد پنداری کنه و لذت ببره و مشتاق ادامه دادن و خوندن داستان باشه . این داستان خلاصه بود و خیلی سریع پیش رفت ، می‌تونست تو چند قسمت باشه و داستان خوبی بشه نه اینکه بگی داداشم اومد رفت دوش بگیره منم لخت کردم گفتم بیا جرم بده ؟! آیا بنظر شما روابط خواهر برادری بدون پیش زمینه و … به همین راحتی و یا اعتراضی ، عذاب وجدانی ، چیزی پیش می‌ره ؟!

3 ❤️

940944
2023-08-06 01:50:44 +0330 +0330

مردم کسخل شدن
نمیدونن به کی باید بدن به کی ندن 😂😂😂

0 ❤️

940952
2023-08-06 02:37:28 +0330 +0330

قدیما یه جاهایی وقتی یه مرد میمرد زنش هم کشته میشد و کنار شوهرش دفن میشد،رسم خوبی بوده.

0 ❤️

940959
2023-08-06 03:20:24 +0330 +0330

هر چی فکر کردم عقلم نرسید که چی بنویسم برات از بس که داستانت فوق العاده تخماتیک بود

0 ❤️

941003
2023-08-06 12:33:50 +0330 +0330

نوش جونت

0 ❤️

941010
2023-08-06 14:31:09 +0330 +0330

آیی

0 ❤️

941025
2023-08-06 17:12:22 +0330 +0330

کاش میشد این سایت رو تی ان تی گذاشت منفجرش کرد

0 ❤️

941035
2023-08-06 21:09:39 +0330 +0330

ممنون بابت وقتی که گذاشتی و نوشتی ولی مگه میشه مرد یه کص جلوش باشه و نکنه
واقعیت نداره به نظرم

0 ❤️

941148
2023-08-07 15:21:38 +0330 +0330

هرکی برادر شوهرش عوضی بود!!!
نکن بود!!!
باید بره به داداشش بده؟!!

0 ❤️

941288
2023-08-08 13:18:18 +0330 +0330

مرسی از داستان قشنگت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها