...قسمت قبل

قسمت ۲ (همانند قسمت اول داستان و اسامی تخیلی هستند)
با کروات داغون و موهای شلخته و وضعیتی که تو آسانسور برام پیش اومده بود رفتم سمت دستشویی صورتمو میشستم و تو فکر فرو رفته بودم خودمو تو آیینه نگا میکردم و هزارتا فکر که الان چی میشه و نکنه تو جمع میخاد بگه و منو خیار کنه …
که با صدای نظافتچی به خودم اومدم : خوبی ؟ چته
سریع کیفمو برداشتم دویدم سمت اتاق
یه صندلی رو کشیدم و نشستم همه صحبت میکردن که رئیسه جدیده اخلاقش چجوره با مرخصی ها موافقت میکنه و…
منم میگفتم کاش عین این اسکلا مشکلاتم همین بود نه اینکه ب اخراج شدنم فک کنم
در باز شد رئیس اومد (گوهر امینی ) (خود من آرتا طبخی)
خلاصه اومدو همه بلند شدن مراسم تشریفاتو بفرمایید بشینیدو خوش آمدین و فلان …
منم سرم پایین قفلی رو در قندون … تو حال خودم بودم و استرس حرفاشو اصلا حواسم نبود که یهو گفت مگه نه اقای طبخی؟
من 😐
همکارا:. 😑😑😑😑
فقط گفتم آره و شانسم درست جواب دادم نمیدونمم چی پرسید
من با ریاست قبلی ساخت و پاخت کرده بودم چون مسئول بخش امور مالی ام یکم پول زده بودم به جیب و نمیدونم کدوم گاوی رفته بود گفته بود به ریاست جدید. بعضی وقتا حس میکنم زندگیم ​داستانه
(حالا واقعنم داستانه زندگیش 😂😂😂)
اقا جلسه تموم شد و گفت اقای جناب اقای طبخی لطف کنید نیم ساعت دیگ بیاید اتاقم سوابقو. بیارید .

رفتم پایینو شروع کردم سیستمو. روشن کردن پرینت از سوابقو اینا رفتم بالا درو باز کردم سرشم بالا نیاورد داخل شدم درو بستم. گفتم بفرمایید سوابق

گوهر(میسترس)
بنداز اونور الکی گفتم
ارتا: چیشده
گوهر:چی شده دیگ هان؟
ارتا ببخشید من نمیدونم اصلا چی باید بگم
نمیدونم چه بلایی سرم میاد اخراج میشم نمیشم
چیکار میخایید کنید با من
کلی سابقه کاری دارم.
گوهر:من میزارم تو نوکری منو بکنی و برده من باشی
توام کارای منو میکنی و جریان پول به جیب زدن بودجه اینجا و باهم تقسیم میکنیم. وگرنه آبروتو میبرم مدرکم برا اخراجت دارم نظرت چیه؟

​گفتم مدرکم نداشتی بردگیتو میکردم ی

با چشماش اشاره کرد دستاشو گذاشت زیر گونه هاش انگار داشت یه سگو از بالا میدید دوباره رفتم سمت پاهاش فقط مثل دیونه ها میلیسیدم هر بیست ثانیه یدونه محکم میزد رو سرم با پاهاش که آرومتر. بدبخت پا ندیده ولی من فقط عرق پاهاش روانیم کرد

ادامس داشت میجویید تفش کرد پایین منم کله ام زیر میز کامپیوتر بود مشغول پا لیسی. با ناخن پاش ادامسو له کرد یکمش رفت زیر ناخنش گفت بخورش ادامسو کندم و جوویدم

دیگه
​زیر میز داشتم گردن درد میگرفتم و جفتمون یادمون رفته بود تو اداره ایم که ییکی (آبدارچی ) درو زد گفت خانمه امینی من سریع پیچیدم به بازی سمت کیس کامیپوتر رفتم سیمارو داشتم ور میرفتم گفتم

ارتا : اره خانم امینی مشکل از کیبورده فک کنم

گوهر باشه دیگ مشکلی نداره ممنون
حالا سیم سه راهی اصلا وصل نیست سیستم خاموشه 😐

از کنار آبدارچی رد شدم. مرد ساده ای بود چیزی نفهمیده بود

رفتم پایینو امروز زودتر تعطیل میشدیم سر این چیزا ریاست جدیدو فلان
وسایلو جمع کردی با کلی شوق رفتم سمت ماشین. سوییچ کو؟؟؟؟؟؟

یادم اومد اونجایی ک مثل سگ زانو زدم پالیسیدم تو دفتر گوهر سویچم افتاده بوده

بدو بدو رفتم. چون اداره خالی شده بود رفتم سریع دم اتاقش بسته اس. (ای زن این زندگی رو گاییدم)

راهرو هارو نگا کردم دیدم دستشویی زنونه یه صدا هایی مممیاد. ولی گفتم حتما لوله صدا میده یا سیفون خرابه
رفیقم زنگ زد. ارتا کجایی
داداش من سوییچم دست رییس مونده امروز ماشین ندارم برسم به برنامه چهارتا فحش ناموسی ام دادم به رییس ک دیدم از دستشویی اومد بیرون گوشیو قطع کردم

هیچی دیگ این دفعه کووووووووووووونم پارس
گوهر:بیا اینجا
ارتا :غلط کردم منظورم شما نبودین
گوهر:ننت بود حتما اره دیگ حرومزاده به من فحش ناموسی میدی؟

یه لحظه یه سوزش رو صورتم حس کردم چنگ انداخت عین گربه ولی صورتمو تو آیینه میبینم جای چنگال ببره
به پاهاش افتادم گفتم ارباب گوه خوردم
هرکاری بگید مییکنم.
از موهام گرفت منو کشوند سمت دستشویی …

ادامه...

نوشته: مروارید سیاه