بهترین روزها

1400/11/22

سلام
من مرجان(محسن) هستم
قبلا دوتا از خاطراتم رو نوشتم و این سومیش هست
مامور باور کردن شما نیستم دلت خواست باور کن دلت نخواست نکن
من از بچگی دوست داشتم دختر میبودم برای همین تا فرصت میشد جوراب زنونه میپوشیدم چون اون موقع دستم اینقدر باز بود
بعده ها که به دلایل مشکلات مالی مادرم هم رفت سر کار و من تو خونه تقریبا نصف روز رو تنها بودم به غیر از جوراب لباس های دیگه مثل سوتین و دامن و مانتو و اینا تنم میکردم
اون موقع ها برای اینکه کسی شک نکنه به لباس زنونه پوشیدنم میرفتم جوراب هامو خودم با پول تو جیبی هام میخردیدم چون میشد لباس و مانتو رو دوباره سر چوب لباسی زد ولی جوراب پا کرده رو کاری نمیشه کرد.
تازه از همون اول به پا و جوراب خیلی کشش داشتم و تمام زنونه گی رو توی پاهای صاف و نرم با جوراب پارازین نازک میدونستم و الان هم میدونم برای همین به پاهام ویژه تر میرسیدم
اوایل که به کسی اعتماد نمیکردم برای سکس خودم رو با خودکار و شمع ارضا میکردم که الان میخام خاطره یکی از اون شمع هارو بگم
طبق معمول از مدرسه که اون موقع ها راهنمایی میرفتم برگشتم خونه و کسی نبود
بعد از درآوردن لباس مدرسه و شستن و خشک کردن پاهام یه جوراب پارازین بلند مشکی که تا زیر کونم میومد پوشیدم. تنهاشورتی که از تو اتاق دختر داییم تونستم کش برم اونم به این علت که اون موقع که من خونشون بودم اون نبود و بخاطر اینکه سنم زیاد نبود تونسته بودم برم از تو اتاقش بردارم و تو دسشویی زیر شلوارم بپوشم رو پوشیدم که یک شرط ساده زشکی بود (نه سکسی بود نه چیزی ساده ساده)
یک تیشرت مشکی که یخورده ازم کوچک بود و نمیزاشتم بندازن دور بخاطر همینکه بدنم رو نشون میداد هم پوشیدم. اون موقع ها چون پاهام کوچک تر بود میتونستم کفش پاشنه بلند مجلسی مادرم هم بپوشم
نه ارایش میکردم نه هیچی همینجوری اول رفتم اب خوردم بعد عذام رو گذاشتم گرم بشه
معمولا تا گرم میشد یخورده با لباس هام تلوزیون میدیدم و خودم رو میمالوندم
ولی اون روز حسم بیشتر بود برای همین نتونستم دووم بیارم و زیر گاز و خاموش کردم تا غذا نسوزه و بوی سوختگی بپیچه.
اون موقع ها مبلهایی داشتیم که نشیمنگاهش عین مبلهای معمولی چندتا بالشت مانند بود و من چون کسی رو نداشتم که بهم حال بده مجبور بودم خودکار یا انگشتم رو بکنم تو خودم.
اما چند روز بود یادگرفته بود از این شمعا که تزئینی هست و توی سفره هفت سین و خیلی جاها میزارن رو بین دوتا بالشتک مبل بزارم و بشینم رو شمع و بالا پایین کنم و تو خیالاتم زیرم یک آقا تصور کنم (گفتم آقا چون هیچ مردی بغیر از زن خودش با کس دیگه ای سکس نمیکنه و من هم آقا میخواستم).
اون روز هم یک شمع طلایی رنگ که به رنگ بدن نزدیک بود رو برداشتم گذاشتم بین تشکای مبل و رفتم دسشویی خودم رو خالی کردم. تو دسشویی هم چون اب ولرم رو با فشار میدادم تو لذت میبردم و حسابی داغ کردم.
وقتی اومدم بیرون و خودم رو به مبلی که اماده کرده بودم رسوندم جلوش زانو زدم و شروع کردم ساک زدن شمع و چشمام و بسته بودم و تو فکرم داشتم کیر یک نفر رو تو دهنم عقب جلو میکردم و شورتم رو تا نصف کشیدم پایین و با انگشتم سوراخم رو ماساژ میدادم.
بعد حدود 5 دقیقه بلند شدم و شمع رو با سوراخ کونم میزون کردم و اروم اروم نشستم روش. چون شمع از بالا به پایین با یک اندازه ملایم بزرگ میشد همینجوری که میرفت تو کونم و سوراخم رو باز میکرد من احساس لذت بیشتری میکردم تا اینکه کاملا نشستم و سر شمع رو انتهای رودم و زیر شکمم احساس میکردم. واقعا لذت میبردم و تو اوج لذت بودم برای همین 30 ثانیه بدون تحرک چشمام رو بستم و خیلی اروم اه کشیدم.
بعد پاهام رو دوطرفم گذاشتم رو مبل و اول اروم بشین پا شو کردم تا شمع قشنگ توی کونم جا باز کنه. تقریبا 15 دقیقه میشد که داشتم اروم بالا پایین میشدم که تندش کردم و مالیده شدن شمع به دیواره داخلی کونم داشت لذتم رو دوچندان میکرد.
نفسام تند شدن و به شماره افتادن و من برای لذت بیشتر خودم داشتم به پاهم نگاه میکردم و سینه هام رو با دستم فشار میدادم.
ده دقیقه گذشته بود که از هیجان و لذت زیاد ابم اومد و ریخت رو فرش. من هم بی حال شدم و خودم رو روی مبل ول کردم. بخاطر اینکه نشسته بودم شمع دوباره تا ته رفت تو کونم و به انتهای کونم برخورد کرد که باعث شد زمانی که داشتم خودم رو به پهلو رو مبل می انداختم یه اه بکشم و بدنم بی حس بشه. بخاطر اینکه از پلو رو مبل افتاده بودم شمع اروم اروم از کونم اومد بیرون و سوراخم رو به اندازه ای باز کرده بود که یکی از انگشتام بدون زحمت رفت توش.چند دقیقه همونجوری بی حال بودم تا یخورده نفسم جا اومد. بلند شدم و اول ابی که تو لحظه ارضا شدنم رو فرش ریخت رو تمیز کردم و بعد به شمعی که برام لذت افرین شده بود نگاه کردم. رنگ های روی شمع به دلیل مالیده شدن به دیواره سوراخم کنده شده بود و به سوراخم و اطرافش چسبیده بود که وقتی تو آینه نگاه کردم صحنه جذابی بود برام. خود شمع هم به دلیل اینکه تو پایین بالا شدنم به سمت جلو کمی خم میشدم و با کمک حرارت بدنم تو اون لحظه از حالت صاف دراومده بود و خم شده بود. وقتی این صحنه هارو دیدم کمی خندیدم و یه دست به سوراخم کشیدم و با همون وضع عذام رو داغ کردم و خوردم. بعد هم یه حموم رفتم و اومدم و لباس های خودم رو پوشیدم و تا چند وقت به این ماجرا فکر میکردم
شاید برای شما جذاب نباشه ولی روز فراموش نشدنی برای من بود

نوشته: مرجان


👍 3
👎 5
16601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

858531
2022-02-11 01:43:16 +0330 +0330

بهترین روزت این بود که با شمع خودارضایی کردی ؟😂 😳
روزهای بدت چطوری بود؟ 😬

1 ❤️

858543
2022-02-11 02:03:09 +0330 +0330

شمعو کجای دلمون بذاریم:/
در هر حال
مبارکت
خوبه که خودت لذت بردی

0 ❤️

858581
2022-02-11 04:24:24 +0330 +0330

ببخشید جنس شمع های شما چیه کهومیشینید روش نمیشکنه بعد میشه واسش ساک هم زد؟پشمام

1 ❤️

858633
2022-02-11 16:08:28 +0330 +0330

داستان قشنگی بود واقعا درک میکنم زنپوش بودن برا کسی که خیلی علاقه داره سخته و استرس داره واسش
من خودم عاشق کسای هستم که مثل تو زنپوشی کنن و جوراب واقعا دلم میخواد با یکی مثل خودت باشم تا حسابی حال کنیم

0 ❤️