بهترین سکسم بادوس دخترم که بعدا زنم شد.

1402/03/14

سلام شاید بلد نباشم خوب داستان بنویسم اگه بد بود ببخشید
میخوام بهترین سکس عمرم رو براتون بنویسم. اگه توهین یا فحش هم بدین نظر لطفتون هست و ناراحت نمیشم من اسمم سعیده 25 سالمه اهل تبریزم من حدود سال 98 با دختری بنام یاسمن آشنا شدم که 22سالش بود از طریق تلگرام پیداش کردم اول قبول نمیکرد دوست شیم میگفت اهلش نیستم ولی بعدش که گفتم واسه زندگی میخوامت بعد چند روز چت قبول کرد واقعا واسه زندگی میخواستمش خلاصه هر روز و هرشب چت میکردیم و دیگه بعد یک ماه کم کم داشتیم عاشق هم میشدیم بعد حدود دو ماه من بهش پیشنهاد دیدار دادم قبول نمیکرد میگفت آشنا میبینه بد میشه ولی بعد اصرار قبول کرد رفتیم به یه پارک اونجا نشستیم راجب آینده مون بحرفیم بعد دو سه دقیقه من گفتم قول داده بودی ببوسمت اجازه هست؟؟ گفت آخه میبینن گفتم بریم پشت درخت ها.یادم رفت بگم یاسی بشدت دختر هاتی بود و تو چت هامون خیلی سکس و اینا حرف میزدیم خلاصه رفتیم پشت درخت ها و من بوسیدمش و گفتم لب چی؟ گفت بریم آخه عاشق لب بود حدود پنج دقیقه لب گرفتیم و من دستمو زدم به سینه هاش که 75 بود خیلی از این کار لذت میبرد خلاصه همو دستمالی کردیم اون روز گذشت من یه روز بهش گفتم خونه یکی از دوستام رو میتونم خالی کنم اجازه هست بریم یه سکس واقعی وکامل اونجا انجام بدیم میگفت من دخترم شیطون گولت میزنه از جلو میکنی بدبخت میشم واز این حرفا.منم بارها تضمین دادم که فقط ازپشت بزور قبول کرد. خونه دوستم هادی رو واسه چند ساعت ازش خواستم خالی کنه که یاسی رو ببرم.خلاصه روز موعود فرا رسید من و یاسی رفتیم اونجا.منم قبلش ازداروخانه کاندوم تهیه کرده بودم چون ازکون یکم خطری بود . بعدشم اسپری خریده بودم که رسیدیم خونه به هوای دستشویی رفتم زدم به خایه هام چون میگن اسپری رو نیم ساعت قبل رابطه بایدبزنی. اومدیم خونه کلی هله هوله خریده بودیم چیپس وپفک ودلسترو… نشستیم و از اونا خوردیم. یاسی هم روسریش رو درآورده بود ولی خجالت میکشید مانتوش و بقیه رودربیاره. منم رفتم جلوش اول بوسش کردم و باهاش لب گرفتم گفتم مانتوت رو در بیارم؟گفت باشه گفت که منتظر بوده من لباساش رو در بیارم اینجوری دوست داشت.مانتوش رو درآوردم زیر مانتو یه تاپ مشکی پوشیده بود باهاش لب گرفتم گوشش رو بوسیدم گردنش رو خوردم اونم گردنمو میخورد منم پیراهنم رو در آوردم دوست داشت سینه هامو لیس بزنه اینو بارها تو چت گفته بود بهم. همینجور داشت سینه هامو لیس میزد من گفتم یاسی دلم واست سینه هات پرزده بذار تاپت رو در بیارم وای درش آوردم یه سوتین زرشکی پوشیده بود امون ندادم سوتینشم کندم رسیدم به عشق هام.وای سینه های خوب و توپری بودن افتادم به جونشون اونم آخ و اوخ میکرد انقدر خوردم تا قرمز شدن نوکشون بعدش گفتم میخوام واسم ساک بزنی گفت باشه ولی کم ها آخه خیلی دوس نداشت. شلوارم و شورتمو با هم کشید پایین یه کیر 15 سانتی افتاد بیرون اسپری کار خودشو کرده بود انگار کیرم به خواب رفته بود حدود سه دقیقه واسم زد خیلی هم خوب نزد بلد نبود همش دندون میزد بعدشم منم شلوار و شورتشو کشیدم پایین یه کوس کلوچه ای اومد جلو وای صووووووورتی وخوشگل.عاشق این بود واسش لیس بزنم کوسشو. حدود ده دقیقه واسش لیس زدم اونم انگار تواین دنیا نبود همش آخخخخخ و اوخخخ میکرد میگفت سعید فقط بخوررش. عشقم فقط بخور مال خودته.خوردم واسش حسابی به حال اومده بود در همین حال بود که ارضاش کردم واسه اولین بار.گفت مرسی سعیدجان حال حسابی کردم.گفتم خواهش بریم سراصل ماجرا. یکم استراحت کردیم بعدش دوباره دودقیقه واسم ساک زد که تا کیرم خیس شه بعد چهار زانو نشست منم انگشتم رو خیس کردم بردم تو سوراخ کونش نرفت بعد با خودم ژل آورده بودم زدم به سوراخش و زدم به کیرم بعدش انگشت کردم رفت یکم این و اونور کردم بعد دو انگشتی و سه انگشتی که جا باز کرد میگفت وای سعید نکن دردم اومد گفتم الان تموم میشه بعدش سرکیرم رو گذاشتم روسوراخش آروم هل دادم رفت تو. وای یه جیغ کشید باور کنید هفتا خونه اونورتر شاید شنیدن ازترسم درآوردم خخخ بعدش گفت دوباره بذار منم آروم گذاشتم این دفعه دردش کمتر شد و آروم آروم عقب و جلو کردم که جا باز کرد دیگه جیغ خوشحالی وحال کردن می کشید حدود یک ربع کردمش تا آبم اومد ریختم تو سینه هاش و افتادم زمین انگار خسته هزارساله بودم بعدش رفتیم حموم و دوش گرفتیم و یه صفایی هم اونجا به کونش دادم و لباس ها رو پوشیدیم واومدیم. دوماه بعداین ماجرا رفتیم خواستگاریش و به عقدهم دراومدیم والان چهارساله ازدواج کردیم و یه بچه 6 ماهه بنام سلنا هم داریم.
مرسی که خوندین و خواهشا اگه قصد ازدواج با دوست دخترت رو داری فقط باهاش سکس کن وگرنه بازیش نده خدا رو خوش نمیاد شاید یه بارهم سر خواهر خودت بیاد.
پایان.

نوشته: سعید


👍 16
👎 3
36701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

931521
2023-06-05 00:29:33 +0330 +0330

میگن اگه دوست دخترتو نگیری باید دوست دختر یکی دیگه رو بگیری
خودت اولش نوشتی نویسنده نیستی دیگه
بهت گیر نمیدم

0 ❤️

931582
2023-06-05 07:00:55 +0330 +0330

خوب بود سعید
بازم بنویس که مثل روز اول حال میکنین یا نه؟

0 ❤️

931751
2023-06-06 08:38:18 +0330 +0330

همه چی یکطرف اینکه چهار زانو نشست و تو سوراخش باز کردی یکم عجیب ، مگر زمین جای تو انگشت کرد ، حالا خودت چهار زانو بشین و خودت انگشت کن ببین چجوریاست کصمشنگ ، از این بگذریم بد نبود ، خب بچه جان چون گفتی نویسنده نیستی می‌بخشمت به بزرگی . 😛 😛 😛

0 ❤️

943664
2023-08-22 19:19:25 +0330 +0330

خب این جای شکراش باقیه رفته دوست دخترش کرده بعدش ازدواج کرده باهاش

0 ❤️