تجاوز در بازداشتگاه

1401/01/03

سلام دوستان داستانی كه مینویسم مال سال ها قبله اما شاید برای تجربه هم كه شده به درد بخوره. خیلی قسمت سكسش رو دوست ندارم اما سعی میكنم خوب تعریف كنم كه دوست داشته باشین.
من دوجنسه هستم. دختر به دنیا اومدم ولی یه كیر كلفت وسط پامه. بعد از یه سنی علاقه من به دخترا بیشتر شد و تصمیم گرفتم با دخترا بیشتر ارتباط داشته باشم. خوب طبیعی هم بود. تا ١٧-١٨ سالگی خیلی اذیت نمی شدم ولی از اون سن به بعد كه بلوغ از راه رسیده بود خیلی تنها شده بودم و بیشتر تنهایی رو انتخاب میكردم تا برای خودم فیلم ببینم و آب كیرمو بیارم. تقریبا برنامه زندگیم مشخص بود كه برای درمان و عمل به خارج از ایران بفرستنم، بخاطر همین با كسی زیاد رفت و آمد نداشتم. ماجرا از اونجا شروع شد كه من و مادرم برای چهارشنبه سوری به باغ یكی از دوستانمون رفته بودیم. خوب من همیشه تیپ اسپرت میزدم. اون شب چند تا خونواده اونجا بودن.همینجوری كه كنار مادرم نشسته بودم، چشمم افتاد به یه دختر خیلی نازی. حدودا ١٥ سالش بود و من اون زمان ١٨ ساله بودم. اون شب خیلی باهم حرف زدیم و من ازش خواستم كه شمارش رو بهم بده. خوب چون ماجرا به این دختر و مادرش بر میگرده، من یه كوچولو از رابطه با این دختر خانم هم میگم.
چند ماهی باهم بیرون رفتیم و من یه شب تصمیم گرفتم با پیام بهش همه چیز رو بگم. گفتم یا بلاكم میكنه یا باهم خوش میگذرونیم. خوب من همه چیز رو توضیح دادم و خیلی خوشش اومد و بهم گفت همو كه دیدیم بیشتر صحبت میكنیم. فردای اونروز باهم قرار گذاشتیم و از اونجا كه من با مادرم خیلی تنها بودیم، به بهونه خستگی رفتیم خونه. اوایل واسش مثل بازی بود. اگه دوست داشتین براتون مینویسم كامل. اولین بار ازم خواست كه شرتمو در بیارم و بایستم جلوش. منم اینكارو كردم و اون اینقدر با كیرم بازی كرد كه آبم اومد. براش جذاب بود و تقریبا این شده بود كار هر روز ما. همو میدیدم و من لا پاش میزاشتم تا آب هر دو بیاد. اون زمان همینم خیلی واسه ما زیاد بود.
خوب دیدارای ما زیادی شده بود و مامانش شك كرده بود. از طرفی یكبار متوجه شده بود كه مامانش داره پیاماش رو میخونه و دردسر از اونجا هی بیشتر میشد. مادرش هر روز تهدید میكرد كه حق ندارین همو ببینین. چند ماهی همو ندیدیم و یك روز واقعا اتفاقی تو پارك همو دیدیدم. كلی خوشحال بودیم و رفته بودیم یه گوشه بهم ور میرفتیم كه مامانش رسید. البته مادرش چیزی ندید ولی منو گرفت زیر مشت و لگد. خلاصه اونروز واسه اولین بار تو زندگیم یه كتك حسابی خوردم. مامانش شك كرده بود كه ما باهم میخوابیم اما نمی دونست ماجرا چیه. نه اون بلكه هیچ كس به جز خونوادم چیزی از این موضوع نمیدونستن. یه دو ماهی از كتك گذشت تا اینكه تولدش بود. خودش با تلفن دوستش بهم زنگ زد و گفت فردا مدرسه تعطیله، من میام از صب تا عصر پیشت. راستش هم خوشحال بودم هم میترسیدم ولی خوب قبول كردم.
خودش كه مطمئن شده بود امنه، اومد خونمون. اونروز خیلی خوش گذشت. واسه اولین بار از كون كردمش. تا ساعت ١٦ كه پیشم بود ٣ بار مثل ندیده ها از كون كردمش و اونم هربار با درد لذت میبرد. خیلی بهمون خوش گذشت ولی وقتی میخواست بره یككم گشاد راه میرفت. من از فرط خستگی ساعت ٩ شب بیهوش شدم. فردا صب بیدار شدم و خوشحال ار اینكه دیروز حسابی به كیرم حال دادم، یه صبحونه مشتی خوردمو از خونه زدم بیرون.
غروب زنگ خونه رو زدن. رفتم درو وا كردم دیدم ننش دمه دره. از ترس سر صدا كردنش، كشوندمش تو حیاط و گفتم بهتره اینجا بزنه لهم كنه تا تو كوچه آبرو ریزی كنه. یه لحظه دیدم دو نفر از پشت سر اومدن داخل با لباس نیروی انتظامی. پشمام ریخت. نمیدونم از كجا ولی این زنیكه فهمیده بود كه من كیر دارم و شكایت كرده بود و دخترش هم زیر سن محسوب میشد. خلاصه من ازش خواهش كردم كه برم بالا یه زنگ به مادرم بزنم و بگم امشب خونه نمیام. احترام اونارو خیلی داشت و قبول كردن. خلاصه من رفتم كلامتری محل و اونجا شروع كردن از من سوال و جواب. راستش زیاد آدم فیلمی نیستم اما اون لحظه راهی نداشتم جز اینكه خودمو بزنم به موش مردگی و قسم و قران. خلاصه یه خانمه به تور من خورد و خیلی محترم بود. منم از مشكلاتم گفتم و الكی قسم خوردم كه میتونن اون دختر رو ببرن پزشك قانونی و چكش كنن. مطمئن بودم بخاطر آبروشون اینكارو نمیكنن. خلاصه اون خانم با مادرش كلی صحبت كرد و منم به دست و پاش افتادم كه دیگه سمت دخترش نمیرم و كلی قسم كه بخدا ما حتی بهم دست هم نزدیم، فقط چون من و درك میكرد دوستای خوبی بودیم و این چیزا…
خلاصه حرومزاده وقتی راضی به رضایت شد كه بازپرس پرونده رفته بود و شب رو باید من تو بازداشتگاه میموندم. هیچ راهی نبود. كلی به خانمه التماس كردم. گفت من برات رضایت گرفتم ولی این رو نمیتونم كاری كنم.
خلاصه من و تنها انداختن تو یه اتاق تا صب. اما اون شب وحشتناك تازه شروع شده بود.
فكر كنم ساعت ١٢ شب بود كه در اتاق باز شد. دو تا مرد خیكی اومدن داخل. با توجه به پوشش من كه دخترونه بود اون زمان، فقط مامور میتونست بیاد داخل. چشمام رو بستن و دستام رو هم بستن و بهم گفتن برای معاینه لومدن. من گفتم معاینه این موقع شب؟ سریع دوم افتاد كه تو مخمصه گیر كردم.
خوب من اون زمان سینه داشتم و هنوز تخلیه نكرده بودم. یكیشون وایساد پشت سرم و یكی جلوم. شروع كرد دكمه ها مانتو رو باز كردن.اون یكی از پشت خودش رو بهم میمالید و سینه هام رو گرفته بود تو دستاش. داشتم زار میزدم ولی هیچ كس صدامو نمیشنید. انگار كسی بجز ما اونجا نبود. از بالا لختم كردن و شروع كردن به مالیدن سینه هام. جوری فشار میدادن كه نفسم بند میوم . در عرض چند ثانیه لخت لخت بودم. نه چیزی میدیدم نه دهنم باز بود كه حرف بزنم. یكیشون از پشت كیرشو میكشید لای كونم و اون یكی كیرمو میكشید. جوری میكشید كه تمام بدنم میسوخت. میومد در گوشم میگفت اینو كردی تو دختره؟ من فقط اشك میریختم. یه چند دقیقه ای كیرمو كه كشید، انگار حشرش زد بالا، دستمال رو از تو دهنم در اورد و كیرشو تا ته كرد تو حلقم. سرمو گرفته بود تو دستش و مث سگ كیرشو میكرد تو دهنم. پرتم كردن رو زمین. یكی نشست رو سرم و كیرشو گذاشته بود تو دهنم و یه لحظه چشمام سیاهی رفت. اون یكی كیرشو تا ته كرد تو كونم. نمیدونم چقدر طول كشید اما جرم دادن. یه دست اون میكرد تو كونم یه دست اون یكی. یكیشون كه كیرش تو كونم بود یه آه كشیدو كیرشو تو كونم خالی كرد. اون یكی هم مث سگ همه آبشو تو حلقم خالی كرد.
یه نیم ساعتی گذشت دوباره شروع كردن. اینقد بوی كیرش تهوع آور بود كه در حین كردن، آوردم بالا. باورتون نمیشه كه لذت میبردن. میگفت بكنش بیشتر بیاره بالا. بعد اون چشمام سیاهی رفت چون مدام سینه هام رو فشار میدادن. وقتی بیدار شدم بازم كلی بالا آوردم. نمیدونم ساعت چند بود ولی دیدم لباسام كامل تنمه. همه چی سر جاشه و فقط من جر خوردم. انگار فهمیدن من به هوش اومدم، یهو یكیشون اومد. یه تهدید اساسی كرد و رفت. ساعت ١١ صب بود اومدن گفتن میتونی بری.
الان از این ماجرا ٨ سال میگذره و من یه مرد كامل شدم و تموم مشكلات اون چنینیم حل شده اما هنوزم شبا كابوس اون شبو میبینم. فقط یه حس آرومم میكرد كه دوست داشتین براتون مینویسم.
پس ادامه دارد …

نوشته: سامى


👍 16
👎 4
59701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

865019
2022-03-23 02:39:41 +0430 +0430

دردناکه

0 ❤️

865031
2022-03-23 03:00:28 +0430 +0430

عجب

0 ❤️

865033
2022-03-23 03:02:05 +0430 +0430

زیبا بود اما مشکلاتی داشت که باید برطرف کنی این که گفتی بهت گفتن اگه واقعی باشه
اونا اگه مثل تو مجرم بودن قطعا نباس میدونستن و اگه بودن تو دختر حساب میشدی و اونا مرد پس بازداشتگاهتون باید جدا میبود اما احتمالا مامور اونجا بودن که متاسفانه تو ایران این چیزها هست یه سری ها نمیدونن اما اکثرا مرد های جرائم اخلاقی اینکاره ان و اینکه در کل دوست داشتم اگه مشکلاتت رو رفع کنی و خراب نکنی

0 ❤️

865069
2022-03-23 06:07:19 +0430 +0430

اگه شیمیل بودی و میخواستی عمل کنی و دختر بشی چرا سینه هات و تخلیه کردی؟ داستان ت تناقض داره

0 ❤️

865070
2022-03-23 06:32:28 +0430 +0430

نیروی انتظامی به همین راحتی و بدون حکم قاضی ،وارد خونه کسی نمیشه.چه برسه همینجوری ببره کلانتری و بازداشت کنه.اگه تظاهر به واقعی بودن نمی‌کردی ،داستان خیلی جالبی از آب درمیومد

0 ❤️

865136
2022-03-23 16:00:38 +0430 +0430

نفس عمیق

0 ❤️

865142
2022-03-23 17:38:16 +0430 +0430

کلانتری مأمور بخواد بفرسته بیان تو خونه اول باید قاضی حکم بده
بعدش زن رو مأمور زن می بره (البته این صد در صدی نیست زیاد داشتیم مأمور مرد بیاد ولی تو کلانتری ها همیشه یکی دو تا مأمور زن میزارن تا بازجویی کنن)
تا وقتی خودت دهن باز نکنی هیچ وقت نمیتونن ثابت کنن ولی وقتی زر میزنی این تویی که لو میدی که ریدی
باز داشتگاه برای بانوان و آقایون جداس و یکی نیست و یک دوجنسه با این مشخصات توی اتاق افسر نگهبان شب باقی میمونه نمیفرستنش بازداشتگاه و شب یک مأمور نیست که بیدار باشه بقیه خواب تقریباً همه بیدارن یا نیمه خواب ( چون تماس ها رو مرفوک جواب میده )
بعدشم من خودم چند سال پیش سرباز کلانتری بودم همه جوره آدم دیدم، متجاوزشو هم آزاد میکنن تو که جای خود داری

1 ❤️

865284
2022-03-24 15:53:54 +0430 +0430

ینی چی دو جنسه بودی دختر ب دنیا اومدی ولی کیر داشتی چرا کص میگی
وقتی کیر داری ینی پسری و تمام صفات ثانویه طبیعی ک داری مردونس ولی میتونی عمل کنی شیمیل شی هیچکس شیمیل دنیا نمیاد اسکل گاو

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها