تهران بهشت گم شده من (۴)

1402/05/12

...قسمت قبل

(این یک داستان واقعی نیست و تمامی اشخاص و اتفاقات آن خیالی می‌باشند)
بعد سکس اون روز من با ندا دقیقا پشت سر داداشش اوضاع واسم خیلی عجیب شده بود تصمیم گرفتم همون شب برم هتل رفتم پیش نیما خیلی طبیعی انگار که اتفاقی نیوفتاده گفتم داداش من اینجا خیلی معذبم می‌خوام برم هتل یه اتاق بگیرم تا فردا برم دنبال خونه بعد میام وسائلم ببرم نیما که اصلا تو چشمام نگاه نمیکرد صورتش کاملا سرخ شده بود گفت
+واسه اتفاقهای امروز میخوای بری؟
-کدوم اتفاق ها داداش؟
+خودت می‌دونی
-باور کن نمی‌دونم در مورد چی حرف میزنی
+دوست داری خودم به زبون بیارم؟
زدم در شوخی و کسکلک گفتم نیما چیزی میزنی؟نکنه از این مخدر جدیدا که اومده میزنی؟شیشه میزنی؟توهم زدی ها امروز چه اتفاقی افتاد؟تو رفتی حموم منم رفتم تو اتاقم خوابیدم تا الان ، اصلا نمی‌دونم در مورد چی حرف میزنی
+یعنی واقعا نمی‌خوای به روم بیاری؟
-نیما داداش ساقیتو عوض از موتوری هم جنس نگیر اینجوری توهم میزنی چرت و پرت میگی من اصلا نمی‌دونم در مورد چی داری حرف میزنی من از موقعی که رفتی حموم تا الان خواب بودم
نیما پاشد اومد بغلم کرد محکم فشارم میداد در حالی که صداش می‌لرزید گفت هر کی جای تو بود الان فقط به فکر سوء استفاده و اذیت کردن بود تا چند دقیقه پیش میخواستم خودم بکشم تا از شر تحقیر و متلک انداختند راحت بشم ولی الان که اینجوری کردی…واقعا نمی‌دونم چی بگم علی…تا حالا آدمی به باشعوری و فهمیدگی تو ندیدم سریع زدم در مسخره بازی گفتم حاجی تو وضعت واقعا خرابه مخت کلا تعطیل شده باید ببرمت کمپ من که اصلا یک کلمه هم از حرفات متوجه نشدم نکش نیما میکشی کم بکش اینجوری توهم نزنی نیما خندید گفت خیلی مردی الان هم فکر هتل رفتن از سرت بیرون کن وگرنه مامانم و ندا و نگار میندازم به جونت تا دهنت سرویس کنن خندم گرفت گفتم حالا بزار تا شب صبر کنیم ببینیم چی میشه
شب لیلی اومد ندا بعد سکسمون اصلا از اتاقش بیرون نیومد فکر کنم هم از من خجالت می‌کشید هم بیشتر از نیما منم پیگیر نشدم خلاصه ۳ تایی من و لیلی و نیما شام خوردیم و منو نیما رفتیم بالا یکی دو دست فیفا زدیم بعد هم من رفتم اتاقی که بهم داده بودن خوابیدم یه نیم ساعتی گذشت بدجوری تشنه شدم بلند شدم رفتم پایین آب بخورم دیدم لیلی جلوی تی وی روشن ولی بی صدا نشسته جلوش هم یه شیشه ویسکی که نصف بیشترش خورده شده بود لیلی اینقدر مست بود متوجه من نشد که اومدم پایین وقتی آب خوردم خواستم برم بالا تازه اون موقع متوجه شد بهم گفت چرا نخوابیدی ؟
+خیلی تشنه بودم شما چرا نخوابیدین؟
به شیشه ویسکی اشاره کرد گفت منم امشب خیلی تشنه بودم بهش گفتم همش خودتون خوردین؟گفت تقریبا
+ماشالا جنبتون هم بالاست هر کی دیگه بود تا الان بیهوش بود
-وقتی هر شب تنها باشی تنها رفیقت میشه همین زهرماری دیگه
+چرا حس میکنم امشب حالتون خوب نیست؟
-چون واقعا حالم خوب نیست
+چی شده؟
-بیا بشین یه کم با هم بخوریم شاید واست تعریف کردم
خلاصه نشستم چندتا شات زدیم من نسبتا مست شده بودم ولی لیلی نسبت به مقداری که خورده بود حالش خیلی خوب بود خلاصه واسم تعریف کرد امروز رفته پیش دوستش که ارایشگره اون هم گفته با یه پسره تازه دوست شده و از تفریحات و بیرون رفتنا و خوشگذرونی هاشون واسش تعریف کرده لیلی هم حسودیش شده بوده که عمرش داره میگذره و هر روز پیرتر میشه ولی تا حالا اصلا یه تفریح ۲ نفره واقعی که بره بهش خوش بگذره و متوجه گذر ساعت نشه نداشته روم نشد در مورد شوهرش ازش بپرسم خیلی حالش گرفته بود گفتم یه کم بهش روحیه بدم
+لیلی جون شما که ماشالله هنوز جوونی خیلی هم خوشگلی چجوری تا حالا فرصت اینجور کارا واست پیش نیومده؟
-علی چی میگی واسه خودت من مادر ۳ تا بچه ام دختر بزرگم اگه سر وقت ازدواج کرده بود الان نوه داشتم
+خوب دلیل نمیشه شما زود ازدواج کردی و زود بچه دار شدی به خدا من تو خیابون میدیدمت فکر میکردم هم سن همیم
-علی می‌دونم الان حالم دیدی دلت واسم سوخته این حرفا رو میزنی وقتی این همه دختر جوون مجرد هست کی میاد سمت زنی مثل من ؟
+باور کن همین الان به جرات میگم نود درصد هم کلاسی هام آرزوشونه با یکی مثل تو باشن
-هندونه زیر بغلم نده بچه که نیستم هر کی بخواد بیاد سمت من واسه پوله یا اینکه دنبال زن صیغه ای میگرده واسه عشق و حالش هیشکی حاضر نیست با یه زنی که بیشتر جوونیش رفته و ۳ تا بچه بزرگ و شوهر داره رابطه عاشقانه داشته باشه من یکی می‌خوام که دنبال پول و بدنم نباشه می‌خوام کنارش حالم خوش باشه
+من که میگم اشتباه می‌کنی
-اشتباه میکنم؟
+آره
-الان بهت ثابت میکنم تو اشتباه می‌کنی
+چجوری
-تو خودت حاضری با یکی مثل من باشی؟
یه مقدار مست بودم اصلا هم انتظار همچین سوالی نداشتم بدون اینکه فکر کنم تو حالت کل کل که کی درست میگه کی اشتباه بدون فکر کردن گفتم آره
+واقعا؟
-اره واقعا
+خجالت نمی‌کشی با یکی باشی که بچه بزرگتر از خودت داره؟
-ربطی نداره
+الان مثلا حاضری فردا با من پاشی بیای بریم بیرون یه کم دور بزنیم؟
-اره مگه دفعه قبل با هم نرفتیم خرید؟
+نه اونجوری جوری که انگار من…
-انگار چی؟
لحنش جدی شد با یه صدای لرزون در حالی که تند تند پلک میزد که اشکاش نریزه گفت
+انگار دوست دخترتم
-اره
+الان مستی میگی اره فردا صبح بیدار شی پشیمون میشی
-اصلا از همین لحظه تو دوست دختر منی تا وقتی خودت پشیمون بشی
+مسخره
-مسخره بازی در نمیارم جدی میگم
+من که می‌دونم فردا پشیمون میشی ولی همین امشب هم غنیمته
بلند شدم رفتم سمتش با تعجب نگام کرد گفتم حالا که دوست دخترمی من اینجوری با دوست دخترم مشروب نمی‌خورم رفتم روی کاناپه گوشه اش نشستم دستم باز کردم بهش اشاره کردم بیا بغلم لیلی با یه حالت شوک شدگی گفت فردا پشیمون میشی ها گفتم خودت گفتی امشب هم غنیمته لیلی یه لباس خواب قرمز پوشیده بود که تا وسط رونش بود و بند جلوش کامل بسته بود جوری که هیچی از بدنش دیده نمیشد با احتیاط اومد تو بغلم از پشت بغلش کردم پاهاش دراز کرد روی کاناپه مشغول خوردن شدیم من بعد چند تا شات کاملا مست بودم لیلی هم دیگه حالتش عادی نبود نمی‌دونم حالا شهوتی شده بود یا دیگه بیشتر از حدش خورده از هر دری صحبت می کردیم می‌گفتیم و میخندیدیم که لیلی بعد چند دقیقه خودش کامل تو بغلم جا داد نرمی بدن گوشتیش بدجوری حشریم کرده بود با موهاش بازی میکردم با نوک انگشتام می‌کشیدم روی گردن و گوشش تا لیلی یک دفعه دو تا دستهای منو گرفت گذاشت رو شکمش گفت علی محکم بغلم کن منم محکم به خودم فشارش دادم دیگه آروم با زبون گوشش قلقلک میدادم یا آروم بغل گردنش بوس میکردم
+کاش امشب هیچ وقت تموم نشه
-تا تو نخوای تموم نمیشه
+چقدر گرمم شد
لیلی آروم بند لباس خوابش شل کرد و بعد چند دقیقه که تکون خورده بود دیگه عملا لباسش مقدار زیادی کنار رفته بود می‌دیدم که سوتین نداره و دو تا پستون سایز ۹۵ عملیش بد جوری بهم چشمک میزد پایین هم فقط یه شرت مشکی توری پوشیده بود که تپلی کسش کاملا مشخص بود بعد چند دقیقه لیلی دوباره دستام گرفت اینبار گذاشت رو شکم لختش واقعا بدنش فوق العاده نرم بود منم آروم شروع کردم با نوک انگشت نوازش کردن شکمش بعد چند دقیقه دیگه کامل لباسش کنار رفته بود و ۲ تا سینه گندش با حاله صورتی خیلی تیره در حالی نوکش کامل زده بود بیرون و سفت شده بود جلوم بود آروم فقط با نوک انگشتام بدنش رو نوازش میکردم می‌کشیدم روی سینه های گندش متوجه شدم که لیلی پاهاش محکم داره به هم فشار میده آروم در گوشش گفتم خجالت نکش خودت خالی کن کلی از استرسهات از بین می‌ره واسه اینکه بیشتر حشریش کنم با ۲ تا انگشت نوک سینه هاشو فشار میدادم یا می‌کشیدم بالا کاملا مشخص بود سینه های خیلی حساسی داره چون بعد چند دقیقه دیگه کامل پاشو باز کرده بود و آروم در حالی که از روی شرتش کسش میمالید با یه دست هم چنگ انداخته بود محکم سینشو فشار میداد بعد چند دقیقه دست منو گرفت آروم ۲ تا انگشتم کرد تو دهنش به حالت ساک زدن تو کار با زبون فوق العاده ماهر بود خوب که انگشتام خیس کرد آروم دستم فرستاد داخل شرتش تا دستم رسید به کسش دیدم خیس ترین کس دنیا رو به رومه آروم شروع کردم بازی کردن با چوچولش لیلی دیگه دائم پیچ میخورد و ناله میکرد سینه هاشو محکم فشار میداد انگشت های منو سعی میکرد بیشتر داخل کسش فرو کنه بعد چند. دقیقه لیلی دیگه کاملا حشری شده بود و مغزش کاملا تعطیل بود شروع کرد به صحبت کردن
+کاش اون شوهر کس کشم اینجا بود تا میدید یه مرد واقعی چجوری بلده حتی با انگشتش ناله یک زن در بیاره کاش میدید زنش چجوری تو بغل یه مرد جوون ولو شده و داره از لذت ناله می‌کنه و پیچ و تاب میخوره دوست داشتم الان همینجا رو مبل بود خودش از نزدیک میدید یکی دیگه جاشو گرفته
همینجوری که انگشتام داخل کسش بود و خودش سینه های گندش میمالید بعد چند دقیقه ارضا شد و همونجا بی حال چند دقیقه ای بغلم خوابید منم داشت خوابم می‌گرفت که لیلی بیدار شد گفت من برم اتاقم بخوابم اگه همینجا بمونم خوابم می‌بره صبح بچه ها میبینن زشته بلند شد آروم یه بوس روی گونه ام کرد و گفت مرسی خیلی خوب بود بعد بلند شد خرامان خرامان رفت سمت پله ها رفت بالا منم داشتم سعی میکردم کونم جمع کنم پاشم برم بالا که دیدم لیلی دوباره برگشت گفت کاری با من نداری؟
+نه لیلی جون برو بخواب خیلی گیج خوابی
-مطمعنی؟
+آره عزیزم
-یه کم فکر کن ببین واقعا چیزی نیست که بخوای من واست انجام بدم؟
+نه لیلی جون دستت درد نکنه
-علی واقعا خنگی یا خودت میزنی به اون راه؟
+نه عزیزم نه خنگم نه خودم میزنم به اون راه
-نکنه مشکلی داری…؟
+نه عزیزم مشکلی هم ندارم کاملا هم سالم هستم
-پس چیه؟نکنه من اونقدر جذاب نیستم واست…
یه اشاره به کیر سیخم کردم گفتم اتفاقا شما خیلی هم جذابین فقط نمی‌خوام حس کنی من قصدم سو استفاده ازتون هست آخه خودت گفتی هر کی بیاد سمتم یا واسه پوله یا واسه بدنم نمی‌خوام این حس بهت بدم که واسه اینکه نیاز های خودم رفع کنم می‌خوام باهات باشم
+قربونت بشم که اینقدر فهمیده ای ولی الان من نمیتونم تو رو با این چیز سیخت ول کنم برم بخوابم خودم می‌خوام خالیت کنم
-اگه واقعا خودت مشکلی نداری منکه از خدامه
لیلی اومد کنارم نشست بهم گفت سرم بزارم روی پاش سرم دقیقا زیر سینه های گندش بود همونجوری دستش برد سمت کیرم آروم از روی شلوار شروع کرد مالیدن کیرم احتمالا تا الان متوجه این موضوع شدید که من یه کم خروس تشریف دارم حالا حساب کنید مست هم بودم قبلش هم کلی یه زن سکسی تو بغلم بود و کلی مالیده بودمش کمتر از ۳ دقیقه بدون اینکه دستش ببره زیر شلوار همون‌جوری که داشت از روی شلوار کیرم میمالید ارضا شدم لیلی که نمیدونست من کلا ابم زود میاد با تعجب پرسید اومد؟؟؟؟؟سریع طبیعی کردم گفتم آخه عزیزم تو اینقدر جذاب و سکسی هستی واقعا بیشتر نتونستم جلوی خودم بگیرم لیلی یه لبخند ناشی از رضایت زد آروم پیشونیم بوسید بعد هم بلند شد رفت سمت اتاقش من هم رفتم اتاقی که بهم داده بودن تا سرم گذاشتم خوابم برد
ادامه دارد
علی بابا

نوشته: علی بابا


👍 44
👎 0
36801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

940684
2023-08-04 00:34:21 +0330 +0330

حس میکنم داری از نوشتن خسته میشی این قسمت و سریع جمع کردی
ولی ادامه بده قلم باحالی داری

2 ❤️

940693
2023-08-04 01:07:17 +0330 +0330

عالی . همین که خودتو خروس کردی از اولین قسمت تا الان طبیعی ترین قسمت داستانت بود که درصد خیلی کوچیکی تعادل ایجاد کرد اما در کل عالی مینویسی اشکالی تو کارت نیست هر کسی سبک و علاقه ای داره و قابل احترام هستش اگر بخوام مثالی براش بزنم که کمی قابل فهم باشه مثالم از فیلم های جان ویکه طرف یه تنه کل شهرو میکشه همه ام میدونن اغراق داره خب طبیعتا طرفدارهای زیاد و همچنین مخالفت های زیاد اما نکته مهم اینه که باید قبول کنیم که این یه سبک هستش برای نظر دادن باید داخل همین چهارچوب در موردش صحبت کرد شما نمی تونی داخل یه نوشته فلسفی دنبال اشکال های روانشناسی باشی!

1 ❤️

940720
2023-08-04 08:06:23 +0330 +0330

عالی بود
قسمت اول و دوم خیلی طولانی بود ولی قسمت سوم و حالا هم چهارم کوتاه شده بود
میترسم داستان به این قشنگی تو قسمت پنجم فقط بنویسه: « سلام و اینم پایان این داستان» و هیچ دیگه نباشه

0 ❤️

940731
2023-08-04 12:18:47 +0330 +0330

خوب بود بیشتر بنویس

0 ❤️

940738
2023-08-04 14:07:58 +0330 +0330

۴ تا قسمت داستان رو خوندم خوب و جذاب ولی از همه مهمتر اینه که خودت گفتی داستانه و عین جغی های کس نکرده نگفتی حقیقته

0 ❤️

940775
2023-08-04 23:26:15 +0330 +0330

سلام
دوستان پتانسیل این داستان خیلی بیشتر از چند قسمته یعنی میتونم تا مدت ها ادامه بدمش در واقع همین الان حداقل اندازه ۵ قسمت متریال آماده تو ذهنم دارم که بنویسم و در مورد هر موضوعی هم که بخوام میتونم بنویسم محارم بیغیرتی گی تری سام فتیش های مختلف ولی یه مسأله ای هست
باید قبول کنیم هر کسی نیاز به تایید شدن داره حتی اگه کارش واقعا دلی هم انجام بده باز هم ته دلش نیاز به تایید شدن از طرف دیگران داره منم متاسفانه الان با همین مشکل مواجه شدم یعنی میبینم داستان هایی که حالا البته به نظر شخصی من (نمیگم نظر من ۱۰۰ درصد درسته) خیلی از این داستان آبکی تر هستن ظرف ۲۴ ساعت بالای ۵۰ تا لایک میگیرن ولی این داستان بعد ۱۰ روز تازه شده ۳۴ تا قسمت اولش همین باعث میشه آدم یه کم از شور و شوق بیوفته (واقعا دارم حالی که دارم باهاتون به اشتراک می‌زارم وگرنه خودم می‌دونم داستان های دیگه شاید خیلی از نظر مخاطب بهتر باشد نمی‌خوام اون ها رو خراب کنم فقط می‌خوام بدونید چه حسی دارم)
الان هم همه سعیم میکنم حداقل یه پایان معقول واسش در بیارم که وقت شما سروران گرامی که همه قسمت ها رو خوندید طرف نشه
ممنون

4 ❤️

940832
2023-08-05 05:45:03 +0330 +0330

سلام علی بابا
من معمولا کامنتی نمیگذارم چون انقدرها جدی نمیگیرم اما کار شما به اندازه کافی برای من جدی بود
نقطه قوت کار انتخاب موضوع هست پسر جذابی که به خاطر جذابیتش زندگی اروتیک بی نظیر داره این میتونه یک فانتزی عالی برای خیلی پسرها باشه و تخیلشون رو قلقلک بده ولی یک جاهایی افراط انقدر جنبه غیر واقعی بودن رو زیاد میکنه که اون شخصی که همزاد پنداری کرده و تا طبقات بالا رفته از اون بالا هلش میدن پایین و در عوض این حجم از افراط به داستان چیزی رو اضافه نمیکنه مثلا نیاز نیست سکس با نازی و سارا در یک زمان ۵ بار بشه با دو بار بیشتر میتونستی به هدفت برسی یا قسمت ندا و نیما سکس از پشت به نظرم قسمت سکسش طوری از تعادل خارج میشه که حس اروتیک رو خفه میکنه به نظرم باید اجازه بدی خواننده بتونه همراد پنداری کنه و برای مدتی از اون زندگی لذت ببره
ممنونم از اینکه نظرم رو بخونی

0 ❤️

940928
2023-08-06 00:53:48 +0330 +0330

فکر کنم ۱۲ ساله شایدم بیشتر که تو سایت شهوانی دارم میام داستانارو میخونم اما داستان تو انقد برام جذاب بود که حاضر شدم برم اکانت بسازم بیام برات کامنت بزارم که بگم ادامه بده داستانت باحاله

1 ❤️

940970
2023-08-06 04:57:56 +0330 +0330

من اول کامنت ها رو میخونم اگه ‌‌بروبچ از داستان تعریف کنن میرم داستان رو میخونم از تو هم علی بابا عالی که نبود ولی خیلی خوب حقته

0 ❤️

943085
2023-08-19 02:46:50 +0330 +0330

این قسمت مثل قبلیل پر از جزئیات نبود ولی واقعا آدمو میبره تو اون لحظه عالیه ادامه بده

0 ❤️

970372
2024-02-10 10:26:38 +0330 +0330

ایده ودستمایه داستان خوبه ، داستان و قلمت هم عالیه دست مریزاد

لطفا دلسرد نشو ، ملاک رو نذار روی تعداد لایک
این چیزا سلیقه ای هست ممکنه یه تینیجر از یه داستانی خوشش بیاید ویکی مثل من نه و بالعکس

موفق باشید

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها