خاطرات آن روزها... (۲ و پایانی)

1401/11/26

...قسمت قبل

خلاصه گذشت و فرداش که با مامان رفتن دکتر تیمور منو برد دریا که منو لب دریا لخته لخت بودم تو آب تیمور با وجود اینکه خیلی می ترسیدم داخل آب لاپایی کرد منو. از دریا بر گشتیم تو خونه رو مبل بودم داشتم تلویزیون می دیدند تیمور رفته بود توی آشپزخونه داشت نهار درست میکرد اومد کنارم دست کشید رو باسنم گفت سحر خانم بیا روی پام بشین و من از جلو نشوند روی پاش شروع کرد به بوسیدنم صورتم و با دستاش کمر و باسنم رو می مالید بعد دستشو برد داخل شلوارم شروع کرد به مالیدن کونمو سوراخ کونم و بعد بلوز و سوتین رو با هم داد بالا و سینه هام افتاد بیرون شروع کرد مثل بچه ها به خوردن سینه هام داشتم شل میشدم که دست از کار کشید و بلندم کرد و تمام لباسامو در آورد و خودش هم لباساشو در آورد ، وای وقتی بدن عریانشو میدیدم کلی لذت میبردم ،بدن پر مو با اون شکم با اون کیر بزرگ کلاهک قارچی که دورش پر مو بود زیر او شکم که مثل یه سقف روشو گرفته بود جذابیت تیمور رو دو چندان میکرد ،سپس تیمور روی کاناپه نشست منو دوباره بغل کرد شروع کرد به خوردن سینه هام و مالیدن کونم، و بدن نرم و گرم تیمور رو خیلی دوست داشتم ،کیر شق تیمور بصورت خوابیده رو شکمش بود و انتهای کیرش وسط چاک کسم بود،کس حسابی آب انداخته بود طوری که بیضه های تیمور خیس بود ،آب عشق تیمور هم اومده بود روی شکمش ریخته بود ، دیگه کاملآ خجالتو گذاشته بودم کنارو خودمو روی کیر تیمور عقب جلو کردم، وای فقط باید یه دختر باشی که بفهمی چه لذتی داره، تیمور هم سر سینه هامو میخورد ،باهر مکی که میزد هری دلم می ریخت ، تیمور انگشتشو خیس کرد فشار داد توی کونم ،یکم دردم اومد و توجه نکردم آخه از مالیدن کسم روی کیر تیمور خیلی بیشتر از درد کونم لذت می بردم، داشتم ارضا میشدم نفسم تند شد بی اختیار گفتم عمو انگشتشو. بیشتر توی کونم فشار بده دستم دور گردن تیمور حلقه کردم و با تمام قدرت فشار میدادم و کسمو تندتر روی کیر می کشیدم که یکدفعه ارضا شدم یه چیزی از توی کس ریخت روی کیر تیمور ، تیمور گفت کیف کردی ،منم لبخند رضایت سرم تموم دادم بدنم کاملا سست و آروم شده بود، تیمور انگشتشو از توی کونم در آورد منم از روش پاشدم بهم گفت وسط پاش بشینم واسش ساک بزنم ،منم قبول کردم شروع کردم به خوردن کیرش آب کیرش با آب کس من باهم قاطی شده بود یه طعم خاصی میداد،یکم واسش خوردم بعدش گفت خوب حالا نوبت عمو که کیرشو بکنه توی کون سحر خانم، .بهش گفتم عمو میشه همون لاپایی بکنی؟ دست کشید رو کونم گفت نترس عزیزم یواش میکنم.منم قبول کردم. رفتیم داخل اتاقش رو تخت.من دمر خوابیدم تیمور سرشو لای کونم برده بود سوراخمو زبون میزد قلقلکم میومد.خلاصش میکنم تا خسته نشید .منو حالت سگی قرار داد کل سوراخمو این بار وازلین زد وسر کیرشو یواش یواش و آهسته تا ته فرو کرد،پهلو هامو گرفته بود تا نتونم در برم ، تلمبه میزد منم اشکهام می ریخت و ازش میخواستم زودتر تموم کنه آخه طاقتم طاق شده بود و نزدیک نیم ساعت داشت میشد.و ولو شده بودم دمر و تیمور هم روم،حس میکردم که کونم باز شده،بی حرکت بودم و دردش به شدت اول نبود و فقط هق هق میزدم سووووزش دردناکی داشتم بعدش حالتشو عوض کرد منو به پهلو خوابوندم خودشم پشتم دراز کشید دوباره کیرشو با اون کلاهک کله قارچی دوباره کرد توی کونم پاهاش دور پاهام حلقه کرده بود کیرشو توی کونم عقب جلو میکرد حس بدی داشتم احساس میکردم دستشویی دارم کیرش تا اعماق شکمم میرفت سینه هام میمالید همش توی گوشم میگفت تو عشق منی خوشگلم،نفسم مدام کیرشو عقب جلو میکرد هی کیرشو از تو کونم در میآورد هی میکرد توی کونم ،دیگه کونم کاملا باز شده بود البته درد داشتم ولی مثل اول نبود همینطور که کیرشو عقب جلو میکرد یه دفه گوزیدم ،کلی خجالت کشیدم ، تیمور گفت جون عاشق گوزیدنتم بهش گفتم عمو زودتر تمومش کن دیگه طاقت ندارم، تیمور گفت باشه خوشگلم حرکات شو تند کرد خیلی دردم گرفت شروع کردم به آه و ناله کردن بهم گفت جون عاشق ناله هاتم ، یه دفعه با تمام قدرت منو بخودش فشار داد کیرشو تا بیخ خایه فشار داد تو کونم بود موهای بلند و مشکی کیرش دور سوراخ کونمو احاطه کرده بود خیلی دردم اومد آبش اومد تخلیه کرد توم ،کونم داغ شد نبض زدن کیشو کاملا با تمام وجود حس میکردم همون حالتی کیرشو درنیاورد بغلم کرد وای صورت عرق کرده اش پشت گردنم بود یکم استراحت کرد کیرشو یواش یواش شل شد کونم کیرشو پس زد بلند شد. لای کونمو با دوتا دستاش باز کرد بهم گفت که زور بزنم منم همین کار کردم کل آبش از توی کونم اومد بیرون منم از شدت درد باسن تا یک ساعت شایدم کمتر همون حالت خوابیدم تیمورم کنار خوابید منو تو بغلش گرفت بهم گفت کیرشو بگیرم تو دستم خودشم موهام نوازش میکرد راستش خوشم میومد با این کارش یکم از درد کونم کم میشد همش قربون صدقم میشد و بوسم میکرد بهم میگفت خیلی وقت بوده که با کسی سکس نداشته، راستش از اینکه تیمور احساس رضایت میکرد به خودم می بالیدم خلاصه سرتونو درد نیارم بعدش تیمور منو برد حمام شست.البته دوباره توی حموم من لاپایی کرد و من لاپایی رو خیلی دوست داشتم چون وقتی کیرشو لای پام جلو عقب میکرد چوچوله ام بد جوری تحریک میشد مخصوصا که تیمور کهنه کار بود همزمان با کردن ،سینه هامو هم میمالید کیرشم چاک کسمو باز میکرد .یادمه وقتی داشت ارضا میشد کیرشو لای پاهام فشارداد سر کیرش از جلوی پام زده بیرون آبش با فشار زد بیرون و حدود یک متر جلوتر ریخت کف حموم ،با هر دفعه ای که کیرش نبض میزد و ضربه ای به زیر کسم میزد مقداری آب هم پرت میشد بیرون . و این اولین باری بود که انزال کیر رو میدیدم و برام خیلی جالب بود بعدشم بهم گفت کیر نیمه شقشو بکنم توی دهنم و مک بزنم ،با مک زدن کیر تیمور مقداری منی که توی کیرش مونده بود اومد توی دهنم بوی شبیه وایکتس میداد و مزه ای خاص دیگه نداشت و بهم گفت قورت بدم، ولی به هرحال خوردم. از حموم اومدیم بیرون چند ساعت بعد مامان و بابام اومدن ویلا و تیمور هم یک شام مفصل از بیرون سفارش داده بود همه ما رو غافلگیر کرده بود مامان و بابام به تیمور گفتن چرا اینقدر زحمت کشیده اصلا راضی به این همه زحمت نبودن ،تیمور هم با با خنده گفت چه زحمتی ؟ منو سحر امروز با هم یه مسابقه دادیم شرط این بود که هرکس باخت باید شام بده که طبق معمول من باختم ،مگه نه سحر جون ؟ منم با خنده مجبور شدم بگه آره درسته عمو تیمور بازی رو باخت ، در همین موقع مامانم گفت خدا مرگم ، سحر !, عمو رو اذیت کردی ، تا اومدم بگم نه تیمور پرید وسط حرفم و گفت نه بابا چه اذیتی منو سحر توی این چند روز اونقدر با هم اخت شدیم که نگو… خلاصه منکه میدونستم تمام این چرب زبونی های تیمور واسه چیه ،خلاصه باطل شام و پهن کردیم و شامو دور هم خوردیم و بابام رو کرد به تیمور گفت فردا باید برای آنژیو گرافی بیمارستان بستری شو احتمالا یک شب هم نگه م دارن . و مامانم گفت که باید پیش بابام باشه ،تیمور گفت بزارید من پیش محسن آقا وایستم مامانم گفت نه همینکه زحمت ما افتاده گردن شما بسه دیگه بیشتر ازین خجالتمون ندیدی آقا تیمور ،فقط یه خواهش دارم ،مواظب سحر باشید البته اگه اشکالی ندارد ،تیمور هم با لبخند گفت چه زحمتی سحر وقتی اینجا هست این ویلا یه رنگ و بوی دیگه به خودش میگیره ، منم وقتی موضوع بستری شدن بابامو توی بیمارستان متوجه شدم یهو دلم ریخت ،ترس تمام وجودم و گرفت ،سربع به مامانم گفتم مامان منم هر طوری شده فردا باهاتون میام بیمارستان ،مامانم گفت نمیشه تو فقط جلو دستو پامو میگیری و اینطور باید یه دنگ حواسم پیش تو باشه ،که یکدفعه تیمور گفت آره بخرم جون مامان راست میگه اینطو ری بهتره تو بیش من بمون ،هم من از تنهایی در میان هم تو ،توی دلم گفتم آره جون عمت منکه میدونم مقصودت ازین حرف چیه ،خلاصه شب همه خوابیدیم و من به فردا ماجراهایی که نمیدونستم چیه فکر میکردم .بالاخره صبح شد مامان بابام واسه کارای بستری شدن صبح ساعت ۶ رفتن بیرون
منم که خیلی خواب م میومد رفتم دوباره روی تشک خوابیدم ،یکی دو ساعت بعد یکدفعه احساس کردم تیمور صدام میزنه و میگه سحر عمو پاشو دیگه بیا صبحونه بخوریم مگه قرار نبود بعدش بریم بیرون ،منم که هنوز خوابم میومد خودمو زدم بخواب و محل ندادم ،که تیمور وارد اتاق شد و اومد نشت کنارم و گفت سحر عمو خوابی؟ بازم جواب ندادم ،تیمور گفت باشه بخواب ،اصلا منم کنار تو می‌خوابم ،هرقت بیدار شدی بعدش باهم صبحونه میخوریم ،اینو‌گفت کنارم دراز کشیدو بلافاصله دستشو داد زیر لباسم و از زیر سوتینم رسوند به سینه مو شروع کرد به مالیدن ،بااین حرکت تیمور یکدفعه احساس کردم چیزی از توی کسم راه افتاد و حسابی سست شدمو .با وجود اینکه میدونستم این چراغ سبز منجر به گاییده شدنم میشه مقاومت نکردم و همینطور که چشام بسته بود اجازه دادم تیمور به پیشرویش ادامه بده،

‌‌ قسمت پایانی
رسیدیم به بیمارستان ،رفتیم داخل بخش قلب و بابا رو تازه آنژیو کرده بودن آورده بودن توی اتاق بستری شده مامانم هم پیش بابا بود ، یکم پیش بابا بودم تا وقت ملاقات تموم شد، تیمور به مامانم گفت شما از صبح اینجا بودید خسته آید با سحر برین ویلا من امشب اینجا هستم ،فردا هم که به سلامتی آقا محسن مرخص میشه،مامانم گفت اصلأ نه شما با سحر برید ویلا من اینجا پیش محسن باشم بهتره خلاصه ت تیمور هرچی اصرار کرد مامان قبول نکرد ،من گفتم مامان من می‌خوام اینجا پیش شما و بابا بمونم ،مامانم گفت نه نمیشه اینجا فقط یه همراهی میزارن باشه،تیمور گفت آره عموجون نمیشه بیا باهم بریم ویلا فردا صبح برای مرخص کردن بابا میایم،من که میدونستم تیمور چه نقشه ای داره بازم اصرار کردم و مامانم گفت نه تو باید با عمو بری ،خلاصه مجبور شدم با تیمور برگردم برم ویلا ،اومدیم سوار ماشین شدیم و تیمور گفت خوب سحر خانم دوست داری بریم یکم توی شهر بگردیم بعدش بریم رستوران سام بخوریم و بعدش بریم ویلا؟گفتم آره خیلی خوبه،رفیتم یه چرخی زدیمو و شامو خوردیم رفتیم ویلا،وارد خونه شدیم من رفتم توی اتاق لباس عوض کنم و بخوابم تیمور هم رفت لباشو در آورد بهم اگه می‌ترسی میتونی بیای پیش من بخوابی ،باوجود اینکه دوست نداشتم ولی ترس بهم غلبه کرد و قبول کردم که پیش تیمور بخوابم،تیمو با به رکابی و شلوارک بود تشک منو همو کنار تشک خودش پهن کرد باهم دیگه دراز کشیدیم منم پشتمو بهش کردم که بخوابم ،که تیمور بدون مقدمه منو از پشت بغل کرد و خودشو بهم چسبوند،بهش گفتم عمو ولم کن می‌خوام بخوابم،تیور شروع کرد به مالیدن سینه هام بوسیدنم،با این حرکت دوباره شل شدم و خودمو باز در اختیار ش گذاشتم، سریع تمام لباسامو از تنم درآورد ،خودشم رکابی و شلوارک شو در آورد زیر شلوارک شورت نداشت،کیر خوش تراشش دوبار خود نمایی کرد و طبق معمول سر کیرش خیس شده بود کنارم دراز کشید،دستمو گرفت گذاشت روی کیرش خودشم شروع کرد به مالیدن باسنم،بعدش پاهامو از باز کرد با انگشتش شروع کرد به مالیدن چوچولم،خیلی حس خوبی داشتم، یکم که مالید من برعکس کرد ،بهم گفت واسش بخورم خودشم شروع کرد به خوردن کسمو و انگشتش رو هم کرد توی کونم ،منم داشتم با ولع کیرشو می‌خوردم و بیضه هاشو میمالیدم،خیلی حال میداد,اون شب مثل یه عروس و داماد تنها بودیم ،بعدتیمور منو به پهلو خوابوند و خودشم پشت سرم دراز کشید ،کف دستشو از آب دهنش خیس کرد و مالید لای پامو دستشو تا لای شیار ونم و سوراخ کونم کشید و خیس کرد، کیرشو گذاشت لای پام،سرش داغ داغ بود،هلش داد به جلو،کلاهک بزرگش چاک کسمو باز کردو سر کیرش از جلوم اومد بیرون، با دوتا دستاش سینه هامو میمالید،شروع کرد به عقب جلو کردن کیرش لای پام،من خوش خیال هم فکر میکردم کردن تیمور همینه، تیمور کیرشو از کشید بیرون سر کیرشو کشید بین چاک کونمو سرکیرشو روی سوراخ کونم فشار داد تا یکم سرش رفت تو خیلی دردم گرفت،بی اختیارخودمو دادم جلو ،کیرش در اومد درد تا مغز سرم تیر میکشید تیمور دوباره بغلم کرد و کیرش دوباره فشار داد ،داد زدم آی دردم میاد، تا اومدم خودمو بدم جلو ،کیرشو فشار داد تا بیخ خایه هاش رفت تو ،جیغ کشیدم و گریم گرفت، تیمور هم قفل کرده بود راه مانور دادن منو هم بسته بود،تمام تمایل جنسیم از بین رفت و جز درد هیچی نصیبم نشد،هرچی داد و بیداد کردم و گریه کردم تیمور اصلا گوشش بدهکار نبود،همینطور که کیرش تا بیخ توی کونم بود تیمور اومد روم شروع کرد به عقب و جلو کردن کیرش ،دستمو بردم پشتم که نزارم تیمور کیرشو بیشتر فرو کنه،که تیمور دستمو با دستش گرفت و شروع کرد به تلمبه زدن،یکم تو حالت کرد و کیر شو در آورد یه تف بزرگ انداخت توی سوراخ کونم دوباره کیرشو فشار داد و سر خورد رفت تو خیلی دردم اومد ،خوابید روم شروع کرد به کردن،هرزگاهی یه مکث کوچکی میکرد ،کیرش یکی دوتا نبض توی کونم میزد،دوباره شروع میکرد به کردن،حدود سه الی چهار دقیقه ای میکرد تا کردنش تند تر شد،هرچه تندتر و محکم‌تر توی کونم میزد منم دردم بیشتر میشد،بدن تیمور خیس عرق بود،نفس نفس میزد، محکم منو فشار داد،کیرشو تا جایی که امکان داشت توی کونم فشار دادن،با یه آه بلند فوران آبشو توی کونم احساس کردم کیرش پشت سر هم نبض میزد ،کیرشو در آورد آبش از توی کونم اومد بیرون ریخت لای پام،سوراخ کونم باز مونده بود ،تیمور هم منو از پشت بغلم کرد تو همون حالت خوابمون برد،
دم دمای صبح بود، احساس کردم تیمور بیداره کیرشو داره روی کونم فشار میده،منم چون هم خوابم میومد و هم خوشم میومد،بی تفاوت بودم و با خودم گفتم بزار هر کاری میخواد بکنه،سر کیرشو رسوند روی سوراخ کونم، هرچی فشار داد نمیرفت تو ،کیرشو کشید عقب، سر کیرش با آب دهنش خیس کرد گذاشت روی سوراخم، و شروع کرد به فشار دادن، کیرش نمیرف تو ولی همچنان فشار میداد،منم راستش چون خوشم میومد واکنشی نشون نمی‌دادم و مثلاً خودمو زده بودم به خواب،یه لحظه نفهمیدم چی شد که یهو قبل از اینکه بتونم کاری کنم کیرش کسری از ثانیه سرخورد رفت توی کونم،خیلی دردم گرفت تا اومدم از زیرش در بیام،تیمور خودشو انداخت روم چند تا تلمبه مردونه زد و آبش اومد و ریخت توی کونم ،کیرشو کشید بیرون،منم دستمو گذاشتم روی سوراخ کونمو از درد به خودم می پیچیدم ،نفسم بند اومده بود برگشتم چشم افتاد به کیر نیم خیز تیمور دیدم کیرش دل میزنه بهش گفتم عمو خیلی بدی دردم گرفت و تیمور گفت بخشید عزیزم و بعدش دیگه بلند شدیم من رفتم دستشویی و سوراخ کونم خیلی درد میکرد کلی آب کمر از کون ریخت بیرون و خودمو شستم رفتم سر میز صبحانه ،خیلی کونم درد میکرد نمی تونستم بشینم ،تیمور با خنده گفت سحر خانم چطوره ، از دستش دلخور بودم جوابشو ندادم ،واسم چایی ریخته بود صبحانه مفصلی حاضر کرده بود،بهم گفت صبحانه رو زود بخوریم بریم یه دوش بگیریم و بریم بیمارستان،بهش گفتم نه عمو من حموم نمی‌رم، تیمور گفت نه نمیشه باید خودتو تمیز بشوری ، گفتم پس خودم میرم ،گفت وقت نداریم زودی باهم میریم و سریع خودمونه میشوریمو میایم بیرون ،خلاصه صبحانه رو خوردیم تیمور گفت تا من میز رو جمع میکنم تو برو حموم منم میام ،منم رفتم و لباسام و در آوردم و با شورت و سوتین رفتم توی حموم دوشو باز کردم که تیمور در باز کرد و دیدم لخت بدون شورت اومد تو با تعجب بهم گفت،سحر عمو چرا لباس زیراتو در نیاوردی؟ زود باش سریع دربیار تا سریع خودمونو بخوریم و بریم بیرون،گفتم عمو خوبه من راحتم،اومد جلو گفت ای بابا،سحر عمو دربیار دیگه ،اصلا بچرخ تا بند سوتین تو باز کنم ، من چرخوند سوتینمو باز کرد،گفت حیف این می می های نیست که آب بهش نخوره خم شد و شورتم رو از پام در آورد ،یه دست به سینه هام زد گفت واسه خودت خانمی شده ها، رفتم زیر دوشو خودمو خیس کردم بعد تیمور رفتمو ،چشم به کیر نیم شقش افتاد که داشت یواش یواش حرکت میکرد،تیمور هم هی خودشو به می‌مالید تا کیرش کاملا سفت و شق شد ،من لیف زد با از پشت منو بغل کرد با دستاش سینه هامو میمالید،گفتم عمو پشتم خیلی درد میکنه،گفت نترس تو نمیکنم، دستمو گرفت گذاشت رو کیرش گفت بمالم،من همین کار کردم ،اونم از بغل یه دستشو رو سوراخ کونم بود یک دست دیگشم از جلو روی کسم گذاشته بود و می‌مالید ،بعدش کیرشو از عقب گذاشت لای پام بهم گفت پاهام به هم چفت کنم شروع کرد به کردن بهم گفت وقتی خواست آبم بیاد ابمو میریزم توش باشه منم قبول کردم،شروع کرد به کردن ،توی حموم صدای شالاپ شالاپ راه افتاده بود،دوتا دستاشو دو شکمم حلقه کرد بود و تند و تند میکرد،داشت یواش یواش نفساش تند میشد ،همینطور میکرد یکدفعه خودشو یکم داد عقب کیرش از لای پام در اومد سر کیرش اومد لای شکاف باسنم روبروی سوراخ کونم،بی هوا کیرشو فشار داد ،کیرش رفت توی کونم ،چنان دردی تمام وجودم و گرفت که نهایت نداشت ،بی اختیار داد زدم و دستام که به دیوار بود به سمت عقب دادم. و به سمت شکمش فشار داد که خودمو ازش جدا کنم ،ولی تیمور چنان دستاشو دورم قفل کرده بود که رهایی از دستش غیر ممکن بود تیمور یه آهی کشید و آبش رو ریخت توی کونم ، بعد چند ثانیه کیرشو کشید بیرون ،کیرش همچنان شق بود ،من از درد شدید دستم روی سوراخ کونم فشار میدادم و نشستم کف حموم،بعد تیمور شروع کرد به بوسیدنم ،بهش گفتم ولم کن دیگه ،دست از سرم بردار تیمور فت ببخشید این آخرین دفعه بود دیگه، پاشو خودت آب بکش بریم بیرون،تیمور خودش شست و آب کشید و رفت بیرون ، منم که یکم دردم کمتر شد خودمو شستم و اومدم بیرون و لباس پوشیدمو با تیمور رفتیم بیمارستان ، کونم خیلی درد داشت نمی‌تونستم راه برم ولی به روی خودم نمیاوردم خلاصه رفتیم و تیمور با مامانم کارهای ترخیص بابا رو انجام دادن بابا آوردیم ویلا و شب رو اونجا خوابیدیم و صبح قرار شد بابا مامانم برای دفعه آخر برن بیمارستان تا دکتر بابا رو معاینه کنه و بعد از ظهر هم بریم خونمون ،مامانم گفت تو وسایل ها رو جمع کن که اومدیم بریم ،منم گفتم باشه، تیمور هم اصرار کرد که با با مامانم بره که بالا گفت لازم نیست و یه معاینه ساده هست و نو این مدت خیلی بهت زحمت دادیم ، قرار شد منو تیمور توی ویلا باشیم ، خلاصه بابا مامانم رفتن و من تیمور توی ویلا تنها شدیم ، منم رفتم شروع کردم به جمع کردن وسایل و بستن بار سفر، تیمور اومد توی اتاق و گفت دارین میرین؟گفتم آره ،تیمور گفت که بابا صحبت میکنم که امشبم اینجا بمونید، بعدش گفت کارت تموم شد بیا پایین چای بریزم بله بخوریم ،منم بی‌خبر از همه جا فکر میکردم دیگه کردنی در کار نیست گفتم باشه عمو،خلاصه وسایل رو جمع کردم و رفتم پایین دیدم تیمور چایی ریخته روی کاناپه نشسته و داره تلویزیون نگاه می‌کنه ،منم رفتم نشستم ،شروع به خوردن چایی کردم که تیمور گفت این مدت خیلی بهت عادت کرده بودم ،منم توی دلم گفتم آره جون عمت روزی سه دفعه منو گاییدی،معلومه که باید عادت کنی گفت چقدر باهم سکس کردیم ،یادت باشه اینا بین منو تو رازه و نباید برای کسی تعریف کنی حتی دوستات، بعدش تیمور گفت بیا بغلم بشین،رفتم کنارش نشستم ،با دستاش صورتمو نوازش میکرد،دستاشو برد پایین تر روس سینه هام گذاشت شروع کرد به مالیدن سینه هام ،بدنم سست شده بود ،باخودم گفتم این دفعه دیگه بار آخریه که دارم سکس میکنم ،شاید دیگه موقعیتش پیش نیاد،پس بزار حالمو ببرم ،ضربان قلبم زیاد شده بود نفس نفس میزدم تیمور بلندم کرد منو نشوند روی پاش و شروع کرد به خوردن گردن و صورتم ،خیلی خوشم میومد لباسمو در آورد،سوتینمو باز کردو شروع کرد به خوردن سینه هام ،نفسام تند تر و عمیقتر میشد به اختیار ناله هام بلند شد ،تیمور خیلی کار بلد بود ،منو از روی پاش بلندم خودشم بلند شد تیشرتشو در آورد ،شلوار و شرتمو از پام در آورد ، بهم گفت شلوارشو از پاش در بیارم ،من شلوار کشیدم پایین ،کیر شق شدش با اون رگ های برجسته و کلاهک بزرگ خود نمایی میکرد،جلوش زانو زدم ،سر کیرشو کردم توی دهنم شروع کردم به مکیدن سر کیرش و با ولع تمام کیرشو میخوردم،بیضه هاشو می‌خوردم ،موهای دور کیرش ،خیلی دوست داشتم چون کیرشو خیلی با ابهت میکرد،حدود ۵ دقیقه ای کیرشو خوردم بعدش من روی کاناپه نشوند پاهامو باز کرد سرد کرد به خوردن کسم ،وای خیلی حال میداد چنان میخورد که اصلا نمیشد توصیفش کرد ،بدنم داغ شده بود با صدای بلند ناله میکردم ،یکدفعه یه موج لذت از مغزم شروع شد می‌رفت قسمت پایین بدنم و به کسم که رسید به اوج قدرت و لذت رسید با چندتا نبض توی کسم ارضا شدم، به تیمور گفتم عمو کیرتو می‌خوام ،بکن… تیمور رفت ژل لوبریکانت آورد و سر تیوپ ژل گذاشت روی سوراخ کونم فشار داد،ژل رفت توی کونم ،یکم سرد بود ،سوراخ دل میزد ،یکم از ژل رو هم ریخ روی کیرش حسابی لیزش کرد سریع پاهام ازهمه باز کردو اومد وسط پامو سر کیرش گذاشت روی سوراخ کونم و فشار داد،با همون فشار اول کلاهک کیرش سوراخ کونمو باز کرد،تیمور یواش یواش و میلیمتری فشار میداد،نصفی از کلاهک کیرش که وارد کونم شد یه درد بدی اومد سراغم ،گفتم عمو خیلی دردم میاد درش بیار ،تیمور نه تنها کیرشو در نه تنها در نیاورد بلکه با حرکات ریتمی کیرشو یکم میکشید عقب یکم بیشتر فشار میداد داخل ،با انگشتش هم چوچولمو می‌مالید ، ولی هنوز دردم زیاد بود ،با دستام دو طرف تیمور گرفته بودم نمیزاشتم تیمور بیشتر کیرشو فرو کنه،تقریبا سر کیر تیمور توی کونم بود ،تیمور هم هی فشار میداد،با هر ذره فشار دردم دو چندان میشد،تیمور هم همچنان چوچولمو می مالید،بعدش تیمور پاهامو گذاشت رو شونه هاشو و باهام صحبت میکرد می‌گفت هنوز درد داری؟منم در جوابش گفتم آره خیلی،بهم گفت دیگه تکونش نمی‌دم تا جا باز کنه،با دوتا دستاش سینه هام میمالید،منم چشامو بسته بودمو نفس عمیق میکشیدم، هم درد داشتم هم لذت میبردم، ولی یکدفعه تیمور با تمام وزنش کیرشو تا بیخ خایه هاشو فشار داد توی کونم و پاهام به داخل شکمم جمع کرد وزنشو انداخت روم ،چنان دردی اومد سراغم که فقط باید خودتون تجربه کنید تا بفهمید چی میگم و با صدای نحیف گفتم عمو درش بیار مردم از درد ولی تیمور بدون توجه کیرشو که تا انتها بصورت عمیق توی کونم بود ثابت نگه داشته بود و چون وزنش سنگین بود نمی‌تونستم کاری بکنم ،میگف الان دردت خوب میشه سحرم و شروع کرد به نوازش صورتم ،فکر کنم حدود دو سه دقیقه ای طول کشید تا دردم کمتر شد ،بعدش تیمور یواش یواش شروع کرد به عقب و جلو کردن کیرش ،تا بیخ کلاهکش کیرشو میکشید بیرون دوباره تا بیخ خایه میکرد توم، یکم تو این حالت کرد و منم دردم داشت به لذت تبدیل میشد البته درد هم داشتم ،بعد حالتشو عوض کرد خوش نشست روی کاناپه و به من گفت بشینم روی کیرش ،دوباره روی کیرش ژل لوبریکانت ریخت و به حالت فیس تو فیس نشستم و با دستم کیرشو روی سوراخ کونم تنظیم کردم و تیمور با یه فشار کوچیک کیرشو داد توی کونم شروع کرد به تلمبه زدن منم دستام دور گردنش بود و تیمور هم گردنو لاله گوشو لیس میزد ، دوباره ارضا شدم ،تیمور وقتی دید ارضا شدن کیرشو تا جای ممکن تو کونم فشار داد ،خیلی بهم حال داد ،بعدش تیمور منو توی همون حالت بدون اینکه کیرش از توی کونم بیاد بیرون منو چرخوند و من روی شکمش دراز کشیدم، تیمور با یه دستش سینمو می‌مالید و با دست دیگشم چوچولمو می‌مالید و شروع کرد به عقب و جلو کردن کیرش و منم صورتم به سمت صورتش چرخونده بودم تیمور لبامو میخورد مردونه تلمبه میزد حدود سه الی چهار دقیقه ای کرد که دوباره من با ناله آه ارضا شدن و تیمور بعد از ارضا شدن من کیرش تا انتها فشار داد و با فشار آبشو ریخت توی کونم ،کیرش پشت سرهم نبض میزد ،کیرشو کاملآ تا زیر نام تو شکمم احساس میکردم،دوست نداشتم کیرش از توی کونم دربیاید ولی کیر تیمور یواش یواش شل شد از توی کونم اومد بیرون،بلند شدم رفتم دستشویی و خودمو تمیز کردم ،ساعت نزدیک ۱ بود سریع لباسمونو پوشیدیم زنگ زدم به مامانم گفت کارشون تموم شده و دارن برمی‌گردن ،خلاصه سرتون درد نمیارم بابا و مامان اومدن و نهار خوردیم و وسایلا گذاشتیم توی ماشین و خداحافظی کردیم و برگشتیم خونه،من تا چند وقت به سکسای خودمو تیمور فکر میکردم ، دیگه از اون سال به بعد هم دیگه تیمور ندیدم …
پایان

نوشته: سحر


👍 6
👎 1
13401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

915358
2023-02-15 10:04:12 +0330 +0330

اینهمه گاییدت ویگه کونت باید گشاد باشه بعددروز اخر درد داشتی چرا زلو روز اول نریخت تو کونت کس نگو بچه

0 ❤️

915416
2023-02-15 20:22:49 +0330 +0330

تیمور گفت به کسی نگو تو الان اصلا به کسی نگفتی اره؟؟؟؟

0 ❤️

915426
2023-02-15 22:14:59 +0330 +0330

داستان خوبی بود ، اروتیک بود ، میشه بهش امتیاز داد اما امتیاز خوبش رو میشه به زمانی داد که نویسنده فهمید دیگه خلاقیتی برای اضافه کردن به موضوع داستان نداره ، همش تکراریه و باید تمومش کنه

بعنوان یه نویسنده قدیمی می گم ، هیچ اشکالی نداره اگه سوژه خوبی واسه نوشتن داشته باشید و بنویسید ، دو زار هم به جو بسیار بسیار بده کامنت نویسها که اکثرا در سن بلوغ قرار دارند نکنید ، اما هوشتون از اونجا میاد که اگه دیگه عقلتون به اضافه کردن داستان نمی رسه ، تمومش کنید

0 ❤️

915530
2023-02-16 13:45:50 +0330 +0330

افرین
قشنگ بود و به خوبی احساس و تجربتو نوشتی
سپاس

0 ❤️

916696
2023-02-25 20:12:24 +0330 +0330

ناموسن چرا مینویسید وقتی تجربه هیچی ندارید یارو مگه کمرش چی بود که هر روز اونم سه بار میگاییدت کونی من نمیدونم واقعا اگه پولی تو این داستانا هست بگید ما هم بنویسیم این چی بود تازه اگه هم راست باشه مادرِ اون یارو پدوفیل رو باید گایید ادمین انگار اصلا داستانا رو نمیخونه تو دارک وب به زور مهتوای پدو فیل پیدا میشه بعد اینجا ما تا دلت بخواد داریم

0 ❤️