خاطرات یک پیرمرد پولدار (۱)

1403/02/12

سلام به همگی. من ایرجم. ۴۸ سالمه. قدم ۱۸۷ و وزنم ۹۰ کیلو.
صاحب یه شرکت عمرانی بزرگ و یه کارخونه تولید کاشی و سرامیک هستم.
میخوام خلاصه سرگذشت زندگی خودمو بگم . مشکلی با قضاوت دیگران و توهیناشونم ندارم . من لذتمو از زندگیم بردم و بعد مرگ اگه دنیای دیگه ای هم باشه مهم نیست چی سرم میاد ارزششو داشته.
دوران بچگیم یادمه توی تقریبا فقر بزرگ شدم. شیطنتهای بچه گانه که همه انجام دادن. کیرمالی . کیر روی کون کشیدن و مالیدن و این داستانها. پسر پسر عموی بابام اسمش اشکان بود سبزه و تپلی‌ بود. من ۸ سالم بود و اون ۷ سال . یادمه توی انباری خونه مادربزرگش کشیدیم پایین و دودولامونو به هم نشون دادیم و چسبیدیم به هم و مالیدیم دودولامونو بهم. نمیدونم و خاطرم نیست لذت داشت یا نه ولی اون گرم شدن بدنم و سخت اب دهن قورت دادنم حس خوبی بود که تجربه کردم. بدون اینکه من بگم دفعات بعد پشتشو بهم میکرد و میگفت بمال به کونم. میچسبیدم بهش و دودولمو لای کونش میزاشتم. اولین تجربه دست و پا شکسته من اون بود. ۹ سالگی توی حیاط خلوت عمم با دختر عمم تنها شدیم و کشیدیم پایین. دو سالی از من بزرگتر بود و فقط یادمه دودولمو میمالیدم روی کصش. بدون هیچ لذتی فقط لذت مخفی کاری. توی مدرسه راهنمایی که پسری بود به اسم معین که همه میمالیدنش. سفید بود و بور و تپل. اونطوری خوشگله خوشگلم نبودا صورتش جوش داشت و… ولی همه میمالیدنش. جلوی من می نشست و اکثرا دستمو میزاشتم روی نیمکتش و روی دستم می نشست. دو بار بردمش توی دستشویی مدرسه و لاپایی زدمش. البته بچه های دیگه بیشتر میزدنش. هر زنگ تفریح با یکی توی دستشویی بود. ناظممونم که یه حاجی بچه باز بود و کاری نداشت به چیزی.
گذشت دیپلمو گرفتم و خدمت معاف شدم. توی یه سوپری شاگرد مغازه بودم. اونجا با یه زنی آشنا شدم واسه شهر دوری بودن. با شوهرش اومدن به شهر ما و شوهرش توی کارخونه کار میکرد. گاهی شب کار بود گاهی روزکار و… فکر کنم خودش ۲۴ اینا داشت و شوهرش چند سالی بزرگتر بود از خودش. اومد خرید کرد مغازمون. ازش خوشم اومد سفید بور و تپل و قدبلند. توی مغازه تخم نداشتم کاری کنم خرید که می کرد می افتادم دنبالش تا خونش. بالاخره شماره خونشو گرفتم و یکماه با هم صحبت میکردیم. شهر غریب بود و دلش فقط همصحبت میخواست ولی من… بالاخره مخشو زدم که بیام خونت و از نزدیک حرف بزنیم . با چادر سفید گل گلی نشسته بود پیشم تا اینکه زدم کنار و لب و ماچ. فکر نمیکرد به جایی کشیده بشه که شلوار و شورتشو در بیارم و کیرمو بکنم توی کس سفید و تنگ و آبدارش. مجبوری زیرم خوابید و ابمم اومد. بعد اون دیگه جوابمو نمی داد تا یه غروبی هوا تاریک بود رفتم دم خونش در زدم تا منو دید شروع به جیغ زدن کرد و منم رفتم توی یه باغ نزدیک خونش و از اونور زدم و رفتم و دور اونو دیگه خط کشیدم.
روزا و ماهها میگذشت. یه زنی بود چاق و سیاه و چشم گاوی به اسم جمیله. شوهر داشت ولی همه میدونستند با شوهرش زندگی نمیکنه. ۳ تا بچه داشت . دو تا پسر یکی ۲۶ یکی ۲۳ یه دختر ۶ یا ۷ ساله. میگفتن این اینکارست ولی فقط با پسرهای نوجوان و تازه جوان حال میکنه و عشق پسر داره. به اونم شماره دادم و یادمه اولین بار شب بود . پسراش نبودن. ساعت ۷ یا ۸ شب زمستون بود. دخترش بعد اینکه توی کوچه بازی کرده بود خسته شده بود و خواب بود. رفتم خونش . برای عجیب بود منو درسته قورت میداد از نظر هیکل. پارادوکس و تضاد و همیشه دوست داشتم شاید بخاطر همین بود که مسیر زندگیم به سمت میلف بازی رفت. اونشب طعم واقعی کس رو کیرم چشید. با آرامش بود و هول هولکی نبود. کس سیاه داغ و کیر ۱۴ سانتی و سفید من که اینقدر داشت حال میکرد انگار ۲۰ سانت بود کیرم. چشاش فقط سفیدیش معلوم بود از لذت و کصشم هی خیس میشد یادمه اولین بار همین مدلی ابم اومد فقط و کمرمو فشار داد تا ریختم توی کصش. میشه گفت با وجود اینکه کص کرده بودم قبلش ولی احساس میکردم این اولیشه و مرد شدم. با غرور توی اون شب سرد از خونش تا خونم پیاده قدم زدم . حس خوبی داشتم هم از سکس و کس کردن هم از اینکه همسن مادرم بود و یه زن این سن و سالی رو گاییدم. احساس میکنم این جرقه شروع انحرافات جنسی من بود. بعد اون هفته ۳ یا ۴ بار میرفتم خونش. دخترش مدرسه یا خونه بود فرقی نمیکرد میرفت اتاق خودش و ما هم اتاق جمیله خانوم. یه بار بهش گفتم دخترت نگین اگه به باباش یا پسرات بگه چی؟ گفت ترسوندمش و گفتم اگه بگی خودکشی میکنم و تو رو میبرن پرورشگاه. چی بگم والا. فاصله سنی دخترش با پسراش زیاد بود. بعدشم شوهرش باهاش زندگی نمیکرد. خیلی عجیب بود چطور میشه که با این وجود یه بچه کوچیک داشته باشن. ۲ یا۳ سالی باهاش بودم و از نظر سکس همه جوره راضیم میکرد. زمانی که شرایط سکس نداشت و احساس میکرد ممکنه پسراش بیان کارمو با یه ساک زدن و خوردن آبم توی حیاط با چادر راه مینداخت. میگفت پسرهای جوون و نوجوان تا الان منو سرپا و خوشگل نگه داشتن وگرنه دووم نمیاوردم. البته اینم بگم با یکی بود با کس دیگه ای نبود دیگه و تک پر بود. توی این مدتی که باهاش بودم البته محدود با دو سه تا زن سن بالای دیگه هم بودم ولی رابطم به عمیقی این رابطه نبود. گذشتو و تاریخ مصرف منم براش تموم شد و ۲۰ رو رد کردم دیگه جوون حساب میشدم و کمی پخته تر. ولی اون عاشق نوجوان تشنه کس و هول بود تا بتونه اونو مرد کنه . منم دیگه دانشجو شدم و تونستم یه شغل نیمه وقتی پیدا کنم تا خرج دانشگامو که توی خود شهرمون بود در بیارم. اعتیاد من به زن بازی هلم میداد به سمت زن سن بالا .بیوه و شوهردار مهم نبود. ولی گاهی عمیق پیش خودم فکر میکردم متوجه میشدم که ۵۰ درصد لذتم جنسیه و ۵۰ درصدش روانی. و این واقعا بد بود. اینکه وقتی روش خوابیدم یا زیرمه لذت میبرم بخاطر سن و سالش. لذت میبرم بخاطر اینکه یه بچه داره از من بزرگتره و مامانش الان زیرمه. یا اینکه شوهرش دلت خوشه زن داره وزنش داره به من میده. با بعضیا اینو مطرح میکردم و به زبون میاوردم. بعضیاشون استقبال میکردن یا خوششون میومد و خودشونم فانتزی داشتن یا بخاطر اینکه لذت ببرم و بهتر حال بدم بهشون یا خیلیا هم ناراحت میشدن و میگفتن این حرفو نزن. بماند دو سه نفری هم بعد اون سکس که این حرفارو به زبون میاوردم دیگه جوابمو نمیدادن و کات. بگا هم رفته بودم به چند نفری پیشنهاد داده بودم که یا مادرمو می شناختند یا دوست بودن که میومدن میزاشتن کف دست مادرم. یه دختری بود با مادرم دوست بود اسمش نگین بود . ولی دختر بود . دو سه سال بعد که من ۲۴ یا ۲۵ سالم بود شنیدم شوهر کرده و یه بچه شیرخواره داره. شوهرش یه شهر دیگه کار میکرد توی یه شرکت و فقط پنجشنبه جمعه ها میومد. بدجور دلم میخواست باهاش حال کنم. چند سالی ازم بزرگتر بود. دیگه شمارشو گیر آوردم و حال و احوال تا فهمیدم خودشم پایست و میگفت مجرد بودم ازت خوشم میومد. یادم نمیره یه شب شام گرفتم و رفتم خونش. بچش خواب بود بعد شام توی حال شروع کردیم به لخت شدم . وای چه لذتی داشت برام . بخدا یادمه یک ساعت فقط کس و کونشو خوردم از بس تمیز و خوشگل بود. رفت پایین و شروع به ساک زدن کرد انگار پادشاه دنیا بودم . اومد روم نشست و بالا پایین میپرید و منم سینه هاشو براش میخوردم شیطونی کردم و یه ذره میک زدم و شیرشو خوردم. اون شب دو بار تا صبح سکس کردیم. وقتی میرفت که بچش سر میزد یا شیر میداد لخت کیف میکردم. متاسفانه فقط همون شب بود و رابطمون بهم خورد. خب نیاز مالی داشت و منم واقعا نمیتونستم از پسش بر بیام. بخاطر همین معمولا دوست میشدم و چند بار میگاییدم و بعد کات. توی این سالها با پسر هم ارتباط داشتم . بودن مفعولایی که که زیرم خوابیدند. من توی اون سن اگه بخوام درصد بگیرم ۷۰ درصد لذت و گرایشم به زن سن بالا بود و ۳۰ درصد پسر. روزام داشت سپری می شد و من لنگ کس نمی موندم و با توجه به سلیقم مورد پیدا میشد. یه زنه بود چادری قدبلند و لاغر اسمش آزیتا بود . شوهرش کارمنده اداره برق بود و با شوهرش اختلاف داشت. وقتی رفیق شدیم گفت کیرش خیلی بزرگه شوهرم و یه بار مراعات نکرد و پاره شدم و مریض شدم و دکتر. دیگه با شوهرش سرد بود. ۴۰ سال اینا داشت زنه. چند بار اومد خونم و مالیدمش ولی به سکس رضایت نمیداد. روی لباس میوفتم روش و ارضا میشدم یا ساک میزد برام و اینا. یه بار بالاخره راضی شد و بردمش توی رختخوابم و با سلام و صلوات و ترس از اینکه پاره بشه کصش کردم داخلش و هیچی نشد. دو سه باری حال کردیم با هم تا اونم کات کردیم. یه پسره بود شهرمون شر و شور. یه خواهر داشت بیوه. چهل و خورده ای سالش بود. تونستم مخ اونم بزنم و آوردم خونه و حسابی از کس و کون ترتیبشو دادم. خیلی حال داد بهم. برای من درونگرا که شر و شور نبودم وقتی اون پسره رو میدیم لات بازی در میاره احساس لذت میکردم از اینکه خواهرش زیرم خوابیده.
۲۵ سالم بود با یه زنه ۳۳ ساله به اسم پروانه آشنا شدم آرایشگر بود و بیوه یه پسر ۳ یا۴ ساله داشت. خیلی دوسم داشت و منم برای زدن مخش راهی نداشتم بجز قول ازدواج. دو سال باهام بود همه کار برام میکرد. خیلی خوشگل بود. توی سکس واقعا برام کم نمیذاشت. ساک خوب. کص. کووووون. ولی خب من آدمی شده بودم که تنوع طلب بودم و واقعا برام سکون لذت بخش نبود‌. با ناراحتی جدا شدیم. یه پسره بود ۱۶ سالش بود. به زور و بلا ۶ ماه رو مخش بودم تا بهم داد. بار اول فقط لاپایی کردمش. سبزه و تپل و خوشگل بود ولی کونی نبود خیلی روی مخش کار کردم. بار دوم گفتم ببین باهام راه بیا برات یه کس میارم بکن. برق رو توی چشماش میدیدم. بالاخره راضی شد و بزور تونستم کونشو باز کنم و بکنمش وقتی روش بودم و صورتشو میبوسیدم و تلمبه میزدم اشک بود که داشت از چشماش میریخت. ابمو اوردم و ریختم روی کونش. رفت. یه زنه بود مثلا حزب اللهی و مداح. وضع مالی خوبی نداشت یه پسر ۱۶ ساله داشت. شوهرشم معتاد و نونوا بود. جنده نبود ولی من تونستم مخشو بزنم و یک سالی بود ۷ یا ۸ دفعه اومده بود پیشم و توی حموم توی حال اتاق خواب حال کرده بودیم بماند که چند باری هم رفتم خونش ولی داخل راه نمیداد و توی حیاط برام میخورد یا لاپایی از پشت میکردمش سرپایی سریع. بهش یه پولی هم میدادم.
گفتم اینو جور کنم واسه اون پسره که میکنمش. بهش خبر دادم و کیف کرد. به زور و بلا زنه رو راضی کردم اول گفت ابروم میره گفتم فامیلمونه یه شهر دیگست اومده مهمونی دو روز دیگه میره و… هیچ کسی نمیفهمه . بعدش گفت سنش پایینه و همسن بچمه و اینا. به زور با یه پول بیشتر راضیش کردم. ساعت یه ربع به ۴ پسره اومد. توی کونش عروسی بود. کنارم نشوندمش و شلوارمو دادم پایین که مشغول شو تا بیاد. تو چشاش رضایت صددرصدی نبود ولی خب بخاطر خوشحالیش شروع کرد به خوردن. اصلا بلد نبود و دندون میزد یه ذره بیشتر می برد توی دهنش اوق میزد و حالش بد میشد. ۴ شد و زنه اومد. پسره رو دید با تعجب و چند ثانیه به همدیگه خیره شدن. فرستادمشون توی اتاق. نیم ساعت گذشت و درو باز کردم دیدم پسره افتاده روی زنه و داره سینه هاشو میخوره و کیرشم میماله به کصش. گفتم سریع تر تموم کنید منم هستم . زود تموم بشه مادرم میاد خونه. دیدم نه پسره با وجود اینکه باکره بود و کص نگاییده بود ولی ابش از استرس نمیاد. منم دیدم داره دیر میشه رفتم تو و لخت شدم. نشستم روی سینه های زنه و لای سینه هاش عقب جلو کردم بعد مالیدم به صورتش و کردم توی دهنش. پسره هم داشت توی کصش تلمبه میزد. زدمش کنار گفتم تو بزار دهنش. رفتم لنگاشو گذاشتم روی شونم و محکم تلمبه میزدم. داگی کردمش. پسره نشست و زنه کیرشو براش میخورد منم تلمبه میزدم تا ابم اومد و ریختم توش. پسره دیگه اعصابمو خورد کرد. کیرشو گرفتم دستم و فشار دادم توی دهن زنه و گفتم بکن دهنه مامانیتو بگا… دیدم اینو شنید راست کرد و تند تند تلمبه زد منم انگشتمو گذاشتم روی سوراخ پسره و مالیدم سوراخشو. نفسش بالا نمیومد ولی بالاخره آبش اومد و ریخت توی دستمال. زنه خیلی سرد و بی تفاوت شده بود. پولشو گرفت و رفت. پسره دیدم داره میخنده. گفتم چته گفت پسره این زنه همکلاسیمه. زنه منو شناخت میخواست بره گفتم ببین تو که تا اینجا اومدی بدی ندی سرت پیش من پایینه. بخواب پس. گفتم ای دیوس.
روزها ماهها سالها گذشت. نمیدونم چی شد شدم کیس پسرایی که کونی نیستن ولی میخوان فقط امتحان کنن. شاید ۱۰ تا ۱۲ مورد برام پیش اومد. واقعا لذت بخشه پسری که خودش لاته و بکن و دوست دختر هم داره ولی بیاد زیر کیرت. وقتی روشی و توی چشماش نگاه میکنی با چشات دنیا دنیا حرفو میتونی بهش با نگاهت بگی. واسه من کیرگوزی نکنیا ننتو میگاما و… یه دختره بود ۲۸ سالش بود یه دختر ۲ ساله داشت. شوهرش معتاد و بی پول. عاشقم شده بود . بچشو نمیتونست جایی بزاره. میومد پیشم از کس و کون میداد بهم و ساک میزد و دختر کوچک دو سالشم پیشمون بازی میکرد و مدام نگاه می کرد ما داریم چکار میکنیم و وقتی خیلی نزدیک میشد و می چسبید به ما مادرش هلش میداد اونورتر. دیگه واقعا مریض بودم که لذت میبردم. توی چشمای دخترش زل میزدم و مادرشو میکردم. گذشت و دست تقدیر توی ۲۸ سالگی ما رو برد جنوب. یه پروژه بود که مسئول حفظ امنیتش سربازای سپاه بودن. یک سال اونجا بودم و تونستم دوتا سرباز و بکنم. یکی بوشهری سفید و ناز یکی عرب اهواز و کیر بلند . بخاطر سیگار به خاطر گل به خاطر تلفن زدن. یادمه عربه اومد خوابگاهم. رو تخت خوابوندمش روی شکم و دادم سیگار بکشه . البته راضی کردنشونم به این راحتی نبودا. یادمه زیرم ۹ نخ سیگار کشید تا ابم اومد و وقتی بلندش کردم دیدم آب ریخته روی ملافه . من که ریختم داخلش. بعد دیدم پدر سوخته آب خودش اومده. پسره سفیده بوشهری هم خودش گی بود و خوشگل. همه اذیتش میکردن و میخواستن کونش بزارن ولی من از باب احساسی و … وارد شدم و گفتم گی هستم خودم و تونستم مزه لبای اناری شیرینشو بچشم و بعدش…
وضعم خوب شده بود ماشین خونه و…
خانواده گفتن زن بگیر . من با اینکه میدونستم نمیتونم وفادار بمونم ولی جو گرفت منو… و ازدواج کردم.
بقیه ایشالا قسمت بعدی😄

نوشته: ایرج


👍 5
👎 16
21001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

981862
2024-05-02 00:06:53 +0330 +0330

ایرج وضعت خوبه بیا مردونگی کن یکی از بچه های اینجا پول لازم و بدهی بالا اورده و کمکش کن

0 ❤️

981867
2024-05-02 00:18:29 +0330 +0330

شانس آوردیم این وری نیومدی وگرنه مارو هم میگاییدی 🤣🤣🤣🤣🤣

3 ❤️

981874
2024-05-02 00:30:06 +0330 +0330

اصل داستان:
شوهر تمام زنهایی که اسم برد و پسرایی که ادعا کرد کرده اونا رو، جوری گشادش کردن که دیگه کسی تو شهرشون بهش نگاه نمی‌کرد، پس رفت جنوب و به‌خاطر گشادی مفرطش، فقط سربازا برای رفع کُتی، می‌کردنش، هرچی بود، از جلق بهتر بود که!
تمام خشاب‌های تمام تفنگ‌ها حواله‌ت بادا ابله گشاد داغون متوهّم الدنگ!!

5 ❤️

981888
2024-05-02 01:12:56 +0330 +0330

من فقط رهگذرم نگیری منو بکنی 😂

0 ❤️

981901
2024-05-02 02:40:47 +0330 +0330

ایرج اگه منم نمیکنی یه کامنت بزارم عزیزم ، اخه کیرم تو دهنت تو این همه دنبال کص و کون زن و بچه مردم بودی و کارکری میکردی چطور به صاحب کارخونه و … رسیدی ، یا کلا دروغ میگی یا کلا هر جا رفتی کونت گذاشتن و ارتقا گرفتی 😂😂

1 ❤️

981914
2024-05-02 05:41:34 +0330 +0330

احتمال زیاد تو قسمت بعد پسر ها رو میاری زنت رو بکنن تا تو کونشون بزاری دست خودت نیست مریضی اونم از نوع خطرناکش سه چهارتا قرص برنج رو با یه لیوان آب بخور تو رختخواب دراز بکش هم خودت درمان میشی هم جامعه از وجودت پاک میشه

1 ❤️

981917
2024-05-02 06:34:33 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده که کل داستان های شهوانی را خلاصه کرده

3 ❤️

981932
2024-05-02 10:12:17 +0330 +0330

ایرج اگه نمیکنی مارو یه کامنت بزاریم

0 ❤️

981963
2024-05-02 16:18:57 +0330 +0330

انگار زندگی منه

0 ❤️

981978
2024-05-02 18:50:00 +0330 +0330

ایرج جون فحش نیس ولی کیرم دهنت😅

0 ❤️

981991
2024-05-02 21:01:42 +0330 +0330

میتونم قسم بخورم این مادرش جنده بوده همیه اینارو دیده اومده از خودش گفته چون یبار رفتم پیش ی جنده پسر 10/12سالش درو باز کرد رفتم تو گاییدم مادرشو پولشو دادم واس همین میگم 😂

0 ❤️

982104
2024-05-03 08:41:48 +0330 +0330

ایرج همه روکرده شماهم. بگید خوبیت ناره

0 ❤️

982307
2024-05-04 23:06:48 +0330 +0330

اگه مارو نمیکنی یه کامنت بزاریم

0 ❤️