hi یوسفم الان 21 سالمه در یک خانواده مذهبی شدید از دو طرف هستم اما (ژرونتوفیلی) هستم زمانی که کلاس 6 ابتدایی بودم به شدت رو معلمم حس پیدا کردم از اونجا بود که احساس میکردم به سن بالا های تپل حس دارم معلمم تپل کچل کم مو و پشم سفید و صورت گرد بود خیلی روش کراش داشتم بد جوری سر کلاس همیشه با زوم و با دقت نگاهش میکردم درسمم بهتر شده بود اون سال بیشتر درس میخوندم به خاطر اون 😁 یه روز تو همون سال با مدرسمون اردو رفتیم استخر بد جور داشتم دیوونه میشدم نگاهش که میکردم خیلی بدنم شل میشد بعد ها کلی به یادش زدم و واقعا انگار عاشقش شده بودم ولی خب اون موقع خیلی بچه بودم و همینطور سال بعدش که رفتم هفتم اون موقع برای اولین بار برای هر درس یک معلم داشتیم معلم علوممون هم همون مشخصاتیو که میخاستم داشت ولی خیلی بد اخلاق بود و همون حالت بد اخلاقیشم باعث میشد بیشتر ازش خوشم بیاد با خودم کلنجار میرفتم که این چه نوع حسیه که تو اینترنت سرچ کردم از اونجا به بعد کلی فیلم bear daddy اومد بالا و یک جورایی تا قبل اون فکر میکردم فقط خودم اینجوریم بعد چند سال هر روز میرفتم یه کافینتی برای پایان نامه ها و تحقیق های مدرسم صاحب کافی نت بد جور کراشم بود تپل و قد کوتاه و سفید صورت گرد سنش فکر کنم 58 اینا بود همیشه جدای از کار سعی میکردم بیشتر باهاش ارتباط بگیرم ولی جدی ارتباط گرفتن با این سنا اونم با این مشخصات یکم سخته انگار یه گارد خاصی همشون تو رابطه بر قرار کردن دارن هر چیه یه مدتی گذشت و تونستم باهاش دوست بشم اون موقع تازه 18 سالم شده بود برای خدافظی باهاش دست دادم یکم بیشتر معمول دستاشو فشار دادمو مالوندم با کمال تعجب اونم همکاری کرد و دستمو مالید بعد اون روز که رفتم بیشتر احساس میکردم نگام میکنه و یک بار گفت که برای کمک برم تو قسمت چاپ بنر منم رفتمو دیدم که تنهاییم و فقط خیلی مستقیم سفت بغلم کرد یک حس عجیبی داشتم هم ترسیده بودم هم به خودم میگفتم که مگه همینو نمیخواستی بعد شروع کرد گوشمو بوس کردن و لپ و صورتمو بوسیدن خوشکم زده بود ترسیده بودم ولی بازم گزاشتم ادامه بده هی بهم میگفت که خیلی دوست دارم و بیشتر منو میبوسید و دستشو اروم اورد زیر لباسم و پشت کمرمو گرفت دستای تپل و خاصی داشت خیلی نرم و خوب بودن کمرمو میمالوندو صورتمو میبوسید و اروم اومد سمت لبام منم اولین بارم بود و واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم لبش رو لبم بود و حس خیلی عجیبی داشتم انگار تا همونجا برام بس بود و به اوجش رسیده بودم که یهو همکارش اومد تو سریع خودمونو جمع و جور کردیم انقد ترسیدم که فقط دوییدمو رفتم دیگم اونجا نرفتم بعد یک ماه شمارمو از لیست مشتریا پیدا کرده بود پیام داد بهم و سعی کرد دوباره ارتباط بگیریم و روزای بعدش منو دعوت کرد خونش و از زندگیش گفت که تا اون موقع ازداوج نکرده و تنها بوده به غیر چند تا رابطه کوتاه که حس خوبی بهشون نداشته من واقعا دهنم باز مونده بود که این کیه سر راه من سبز شده هرچیه نا خود اگاه ایندفه خودم رفتم تو بغلش و سفت بغلش کردم و سفت میبوسیدمش و اونم باهام میومد جلو و لباسامو در میاورد منو بغل کردو از هال اورد تو اتاق خوابش منم دستمو از زیر زیر پیرهنیش بردم رو سینه هاش و سفت بغلش میکردم زیر پیرهنیشو اروم در اوردم و شروع کردم خوردن سینه هاش تا شکم نرمش و اومدم پایین شلوارشو کشیدم پایین و دسمو کردم تو شرتش خیلی داغ بود اونجاش داغ و نرمو تپل و گوشتی به دونه اینکه بفهمم دارم چیکار میکنم شروع کردم براش ساک زدن خیلی خوب بود حس خیلی خوبی داشت انگار که رو زمین نبودم اونم بعدش شروع کرد برام ساک زدن کیرم بلند شده بود بد جور انقد برام مالوندو ساک زد که ارضا شدم بعدش همینطور که بغلم کرده بود شروع کرد خودشو به من مالوندن تا ارضا شد شانس اوردم که سافت بود فقط و علاقه به سافت داشت وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرم میومد بعد مدتی رابطه هفته ای یک باری که داشتیم تقریبا بعد 6 ماه گفت که داره میره از شهرمون خیلی ناراحت بودم که از دستش دادم ازم قول گرفت که شماره همدیگرو پاک کنیم برای همین دیگه پیداش نکردم و خیلی ناراحتم که دیگه ندارمش بعد اون نتونستم دیگه با کسی ارتباط بگیرم

نوشته: یوسفم