خودم خواستم بهش بدم

1397/11/21

یک سال و هشت ماه دوست بودیم
ماشین نداشت و شاید سه یا چهار ماه یبار تونستیم سکس کنیم
سکس که نه،لاپایی
دیوونه وار عاشقم بود،جوری اجزای صورتمو نگاه میکرد که باورم میشد یه نقاشی ام، یوقتا میگفت لعنت بهت که انقدر خوشگلی،عاشقم بود،میدونم،مطمئنم…
عاشقم بود که بعد سه ماه تونستیم سکس کنیم اما تا منو ارضا کرد گفت خسته ای بخواب،حتی براش مهم نبود ک خودش ارضا بشه،عاشقم بود که یبارم نگفت از جلو سکس کنیم،حرفشم نزد،عاشقم بود که تک تک اعضای بدنم و دوست داشت،حتی یکم تپلیه دلمو،حتی لکای طبیعیو تکو توک بدنمو که هر دختری داره
عاشقم بود ک سرسخت مخالف اپیلاسیون بود چون میدونست دردم میاد،ولی من میرفتم و درد میکشیدم چون میخواستم پوستم تو دستش نرم باشه،چون میخواستم بهش لذت بدم،عاشقم بود ک خونشون خالی میشد اما بازم منو نمیبرد چون میگفت نمیخوام یه درصد مادرم بفهمه و موقع خواستگاری بد نگاهت کنه…
داستان روزی که میخوام بهتون بگم مال چند ماه پیشه،اوایل پاییز ،قهر بودیم،قهرامون این اواخر خیلی بیشتر شده بود،من تو مخی بودم و اون مغرور،بار اخر بهش حرف بدی زده بودم خیلی بد،
میخواستم سریع بگم گوه خوردم اما غرور مسخرم نذاشت،زبون تلخم مثل همیشه کار خودشو کرده بود،تلفنو روم قطع کرد…یه هفته بعدش خونمون خالی شد،رفتم اپیلاسیون و زنگ زدم گفتم امروز ظهر بیاـ
گفت من کار دارم نمیام
وا رفتم!زدم زیر گریه ،گفتم ما سه ماهه کاری نکردیم،تو مرد نیستی تو ادم نیستی تو به من کشش نداری،سکوت کرد گفت مگه مردی به سکسه،مگه عشق به سکسه،
حسابی که تنبیهم کرد ساعت چهار خونمون بود
قبلش میخواستم یه لباس خواب توری بپوشم اما بعد دعوامون گفتم پررو میشه
یه بلیز استین بلند مشکی با دامن جین پوشیدم
وقتی اومد تو نه بغلش کردم نه بوسیدمش
سردش بود براش چای بردم و نشستم مبل کناریش
داشت نگاهم میکرد که یهو زدم زیر گریه
غرورم خیلی شکسته بود خیلی…
بغلم کردو لبمو بوسید،گفت باید تنبیهت میکردم،وگرنه از خدام بود بیام،مگه میشه نخوامتـ

دوس پسر من نه اندام خیلی خفنی داشت نه مثل توهم خیلیاتون برد پیت بود
بدن مردونه و پرمو و سیکس پک داشت،نه از فیتنس،از یه ورزش دیگه،بازوهای معمولی،قد بلند و چهره ی مردونه و بی نهایت جذاب واسه من،واسه من بهترین بود
منم نه شکل پورن استارام نه بدن بی نقص دارم
بدن پری دارم که بعضی جاهاش خیلی قشنگه و بعضی جاهاشم مثل هر ادم عادی نقص داره
صورتم خوشگله شکی ندارم،موهام فر و کوتاهن تا شونه هام
پوستم گندمی روشنه ونه تو سکس عین جنده ها همه چی بلدم
نه اون کیرش بیست سانتی بود و جانی سینز بود
ما همو دوست داشتیم
هرچی غریضمون میگفت انجام میدادیم
شروع کرد لب گرفتن،همیشه لبامو بدجوری گاز میگرفت انقد ک دردم میومد،لبام واقعا گوشتی ان (نمیخوام کسشر بگم که راست کنین واقعی دارم میگم)
لبای همو محکم میخوردیم و زبونشو میک میزدم،مثل دیوونه ها از لبم گردنمو میگرفت از گردنم گوشمو ،انگار صد ساله غذا نخورده،همزمان سینه هامو میچلوند و نوکشونو میکشید،من کمرشو میمالیدمو از رو شلوار کیرشو میگرفتم
رفت رو سینه هام،عاشق سینه هام بود،انقد محکم میک میزد انگار واقعا قراره چیزی از سرش دراد
سفیدی بالاشو گاز میگرفت و میخورد،نوکشو با دندون میکشید و همزمان رو باسنم چک میزد،اه و اوهم بلند شده بود و هرچی سعی میکردم نمیتونستم خودمو کنترل کنم
یکم شکممو خورد و رفت سراغ کسم،کسمو خوب میخورد اما دوس داشتم یواش تر لیس بزنه،دوس داشتم اروم لیس بزنه و یهو گاز ریز بگیره اما تند تند میک میزد انگار الان تموم میشه،انگشتشو توش میچرخوند،دوس داشت ارضام کنه،اما من خیلی دیر ارضا میشم
گفتم بیا من میخوام بخورم،خوابید زیر و شروع کردم لب گرفتن ازش
رفتم پایین کیرشو کردم تو دهنم ،واقعا کیرشو دوس داشتم،من همه چیشو دوس داشتم،با لذت واسش میخوردم گرچه خود خرش همیشه فک میکرد من ازین کار بدم میاد و تو ردواسی میخورم واس‌‌ش
زبونم میکشیدم دورش،بوسش میکردم و یهو تا ته میکردم تو حلقم،بعد نشستم رو کیرش جوری که لای کسم بود اما کامل ننشستم که تو بره
یه صدای باحالی تو اتاق میومد وقتی جلو عقب میرفتم،سرمو میاورد پایین و لب میگرفت و من محکم کیرش که رو به شکمش بود و فشار میدادم به سطح کس و چوچول خیسم
اونم کونمو چنگ میزد یا سینه هامو میخورد وسطاش
یه لحظه که رفتم لب بگیرم یهو یه فشار تو دلم و بعد کسم پیچید و … رو گودی کمرم عرق سرد نشست،رونام سفت شد و یهو گر گرفتم ،ارضا شده بودم
حالا نوبت عشق زندگیم بود
میدونستم عاشق سکس از پشته،چون از جلو میترسید واسه ایندم اما پشتو خیلی دوست داشت
میگفت اصلا از ظاهر جلو خوشش نمیاد،تازه واسه من لبه هاش خیلی جمع و دخترونس و رنگشم روشنه،اما میگفت پشت خوشگل تره،نمیدونم چرا…
اونروز با اینکه قبلش الکی گفته بودم بیاد خونه بهش نمیدم اما نمیدونم چرا بعد یک سال و خورده ای مقاومت واسه از پشت دادن یهو در گوشش گفتم:چی میخوای ازم
گفت خودتو
گفتم دیگه
گفت هیچی چی بخوام
اومد لب بگیره که گفتم از پشت نمیخوای؟
گفت نه دردت میاد
بدون هیچ حرفی بلند شدم کرم اوردم
با زبون میگفت نه اما چشاش برق میزد
میدونستم به خاطر دردش میگه نه،چرا وقتی انقد به فکرم بود بهش لذت ندم؟
خودم انگشت کرمیمو کردم توی باسنم،میترسیدم اون بکنه کثیف شه ابروم بره
اما تمیز بود تمیز تمیز
یه عالمه کرم زدم به کونم و کیرش
سگی خوابیدم و گفتم بکن
اون انگار هول شده بود یا کمتر از من بلد بود،میدونستم با بیست و اندی سن اولین بارشه ،میدونستم سکس کامل نداشته عین خودم
با هر زوری بود کرد تو
درد داشتم واقعا درد داشتم
تو گوشم گفت درد داری درش بیارمـ
گفتم نه بکن
شروع کرد گردنمو خوردن و به سختی میکرد
اون نفس نفس میزد و من اه و اوهم درومده بود
هم لذت داشتم هم درد
لذتش بیشتر از تصور این بود ک بلاخره به عشقم دادم ،ابش خیلی دیر نیومد،با شاید ده بار عقب جلو کردن ریخت تومـ
شروع کزدیم لب گرفتنو من زود رفتم حموم خودمو شستم
اونشب رفتیم شام بیرون،سوراخم دل دل میزد و میسوخت ولی اون چقد خوشحال بود ک بهش دادم،چقد تشکر کرد،میگفت باورش نمیشه همچین لذتی تو دنیا بوده و اون بیخبر بوده
من با گریه اینارو نوشتم بعید میدونم شماهم حس سکسی ازش گرفته باشید
خودم به همه چیز گند زدم
اونم شل بازی دراورد و انقد عقب کشید که با اینکه میمردیم واسه هم اما کات کردیم
گاهی وقتا فک میکنم انقد بهش غر زدم و تو سرش زدم خسته شد،دلم واسش تنگ شده اما میدونم دیگه نمیشه باهم باشیمـ
اینم میدونم هیچکس تو زندگیم نمیاد که اندازه اون دوسم داشته باشه،
این بود داستان اولین و اخرین رابطه ی من از پشت…

نوشته: غریبه


👍 38
👎 11
92539 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

747189
2019-02-10 21:51:34 +0330 +0330

اول شدم باز ایوال

0 ❤️

747202
2019-02-10 22:04:26 +0330 +0330

من داستانتو دوس داشتم
این که داستانت واقعی بود یا دروغ بود برام مهم نیس
یه جاهایی هم خیلی مسخره نوشته بودی

ولی چون منو یاد بهترین آدم زندگیم انداختی
قشنگ حس کردم داستانتو

در کل بد نبود

6 ❤️

747203
2019-02-10 22:04:50 +0330 +0330

واقعا عالی نوشتی تا حالا داستان به این خوبی نخونده بودم .بیشتر یاد خودم افتادم که چقد دوسش داشتم حتی باهاش تنها بودم فقط بوسش کردم ولی چشش رفت دنبال بهتر از من

2 ❤️

747205
2019-02-10 22:06:35 +0330 +0330

جنده مهربون به تو میگن افرین ادامه بده به دادن نه به نوشتن (clap)

1 ❤️

747212
2019-02-10 22:21:33 +0330 +0330

وقتی انقدر همو دوست داشتین خب چرا نموندین باهم؟ :(
واقعا ناراحت شدم آخرش خب چرا نسل ما یاد نگرفته هیچ آدمی کامل نیست و وقتی عاشقشی باید از یه سری اخلاقاش چشم بپوشی

3 ❤️

747213
2019-02-10 22:23:33 +0330 +0330

یه روزی میرسه که همه ی حسگرات خاموش میشن
دیگه نه عشقی نه کشکی نه دلتنگی نه پشیمونی هیچی احساس نمیکنی. بستگی به خودت داره که چه وایبی از این حرف من بگیری. فقط خواستم بگم که هیچ حسی ابدی نیست.

1 ❤️

747230
2019-02-10 22:58:45 +0330 +0330

واسه هممون پيش اومده يا يروز پيش مياد
غصه نخور …

2 ❤️

747236
2019-02-10 23:19:23 +0330 +0330
NA

برگرفته از کتاب خرها پرواز میکنن و گاوها باور میکنن

1 ❤️

747241
2019-02-11 00:59:10 +0330 +0330

کاری به حرف بقیه ندارم، حالا سوای از اینکه دختری یا پسر، داستانت ساده بود و ساده بودنش برام جذاب بود البته قسمت های نچندان خوب هم داشت که فاکتور میگیریمش البته اشتباه بدی هم که داشتی اشاره به سکس بدون کاندوم بود که شدیدا خطرناکه
عزیزای دلی که نظر میدین، نویسنده یا صاحب نظر بودن صرفا فقط با تخریب و نقد های کوبنده و فحش به دست نمیاد،اگه یجاهایی حتی یذره هم حس کردین که طرف پتانسیلش و داره، بهش امید بدین، باور کنید صرفا با فحش دادن و تخریب کردن بلا استثنای همه نوشته ها فقط بقیرو نسبت به خودتون کینه دار میکنید

1 ❤️

747261
2019-02-11 04:37:32 +0330 +0330

تجربه همچین چیزی رو داشتم عالیه

1 ❤️

747269
2019-02-11 06:42:31 +0330 +0330

بچه جقی…از کون کرددت ارضا هم شدی؟؟؟ اپیلاسیون دردش بیشتره یا کون کردن ؟؟؟؟؟؟کسشعر ننویسید باوووووووووو

0 ❤️

747279
2019-02-11 07:43:11 +0330 +0330

خدایی دیگ شورشو تو کسشر گفتن دراوردین.خیلی وقته یه داستان درست ندیدم

0 ❤️

747281
2019-02-11 07:51:01 +0330 +0330

داستانت زیبا بود
من دوستش داشتم
اصلا مهم نیست پسر هستی یا دختر
به دل من بدجوری نشست
لایک هفتم تقدیمت میکنم

1 ❤️

747289
2019-02-11 10:09:11 +0330 +0330
NA

نظر شما چیه؟داستانت عالی بود
از طرز بیانش خوشم اومد.هم احساس توشه هم حرس و هم شهوت
هرچی ک پیش اومده رو ول کن و برو سراغش نزار دیر بشه
امیدوارم همیشه تو زندگیت موفق باشی عزیزم

1 ❤️

747300
2019-02-11 11:29:39 +0330 +0330

کاری به راست و دروغش ندارم اما داستان بدی نبود میشه گفت برای یه بار خوندن جالب بود. اما از نگاه نویسنده و طرز بیانش بیشتر میخوره مرد باشه تا یه دختر یا زن به هرحال موفق باشی دوست من

1 ❤️

747326
2019-02-11 15:19:42 +0330 +0330

جمله اخر که نوشتی :

«این بود داستان اولین و اخرین رابطه ی من از پشت»

داغونم کررد

فانوسا ادبیات رو قاطی این کثافت کاری ها نکنید

مرسی اه

1 ❤️

747331
2019-02-11 15:51:13 +0330 +0330

اگه واقعی نوشته باشی چن نکته هست. اولا وقتی کسی بهت میرینه ومیره ومیکاته. ذهن آدم میره دنبال چیزهای مختلف وگذشته وخوبی وبدیش بدیها کمرنگتر وخوبیها پررنگ تر ممکنه بشه. توهم توذهنت بیش ازحد طرفو جنتلمنی چیزی جلوه دادی درصورتیکه یه کونی بچه بی مسولیت بیشتر نیومد.مرد به اینا نمیگن

0 ❤️

747338
2019-02-11 16:31:30 +0330 +0330
NA

یعنی دورغ تا این حد!!!

0 ❤️

747467
2019-02-12 00:37:25 +0330 +0330

قشنگ بود ?

0 ❤️

747477
2019-02-12 01:38:53 +0330 +0330

عشق پاکو سکسی

0 ❤️

747499
2019-02-12 05:37:29 +0330 +0330

اگه دوست داشت به هر قیمتی نمیزاشت بری و حتی غر زدنت هم شیرین بود براش پس خودتو گول نزن

0 ❤️

747603
2019-02-12 20:59:01 +0330 +0330

اگه من بجات بودم اگه جونمو میدادم دوباره ب دستش میووردم

0 ❤️

747766
2019-02-13 16:44:40 +0330 +0330

داستانت منو یاد دوست دختر سابقم انداخت
با این تفاوت که این ویژگیای گرم بودنتو من داشتم و اون دختر سردی بود…
قشنگ بود:)

0 ❤️

750146
2019-02-23 19:35:35 +0330 +0330

به خدا کرم خشک تر میکنه
یا شق

0 ❤️

757356
2019-03-30 17:28:52 +0430 +0430
NA

از کتاب جامع المزخرفات شیخ کونی جلد دوم صفحه 83پاراگراف سوم کپی کرده بودی کونی؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها