دختر آویزون یا عاشق !؟ (۱)

1399/11/26

بعد بیمارستان به طرف خونه م رفتم که گوشیم زنگ خورد نگاهی به شماره انداختم با دیدن شماره شیدا دختر خاله م ابرویی بالا انداختم و جواب دادم
‌_بله؟
_خندید و گفت :اقای دکتر چه مشکلی برات پیش اومده؟ دیگه خبری از ما نمیگیری؟
_خیلی درگیر بودم
_اووه چی چی رو خیلی درگیر بودم خوبه تازه مطب گذاشتی.
_خب همین دیگه سرم شلوغه!
_حالا یه شبتو واسه ما خالی بذار پارتی داریم
‌_کجا؟؟
_ تو ویلا میخواییم بترکونیم میای؟
بدم نیومد استراحت کنم برای همین اوکی رو بهش دادم اونم با گفتن منتظرتم گوشی رو قطع کرد.
از ماشین پیاده شدم و رفتم خونه.تنها زندگی میکردم ومادر و پدرم خارج از کشور بودن! همین که پام رسید به اتاقم خودمو پرت کردم رو مبل و به شماره سه خوابم برد…


نگاهی به شیدا انداختم لباس فوق العاده بازی تنه ش بود جوری که دلمو اب کرد خیلی خواستنی بود
گونه مو بوسید و تو گوشم گفت : خوشحالم که اومدی!
_خب یه پارتیه چرا نیام؟
_نوچ فقط یه پارتی نیست
ابرویی بالا انداختم: پس چیه؟ نکنه میخوای منو به کشتن بدی؟؟
قهقه ایی سرداد و مشتی به سینه م کوبید : نه دیوانه بیا بهت میگم.
و بعد دستمو کشید و به طرف پذیرایی برد با دیدن سالن تزئین شده و تولدت مبارکه رو دیوار ابرویی بالا انداختم
_تولد کیه‌؟!
_یعنی نمیدونی؟
_نه والا
دستاشو تو هم حلقه کرد و لوس گفت : حدس بزن
_تولد تو؟
_نوچی کرد
_پس تولد کیه؟
داد زد : تـــوووو
همین که این حرفو زد یهو ده نفر از تو اتاقا ریختن بیرون و شعر تولدت مبارک خوندن چشمام گرد شد و با تعجب نگاهشون کردم.
رو به شیدا با خنده گفتم :انتظار اینو نداشتم بخدا عالی بود مرسی!
سعید یکی از دوستام جلو اومد و کوبید رو شونه م: از وقتی که دکی شدی ما رو تحویل نمیگیریا
_سرم شلوغه پسر تو که رو سرما جا داری.
کیک رو اوردن و بعد اینکه شمع ها رو فوت کردیم همه شروع کردن به رقصیدن.


کش و قوسی به بدنم دادم نگاهی به ساعت انداختم ساعت ۱۱ صبح بود خواستم از تخت برم پایین که تقه ایی به در خورد و بعد شیدا با یه سینی چایی اومد بیرون ابرویی بالا انداختم و با خنده گفتم:کد بانو شدی؟؟
_بودم
_ارواح عمت!
رو به روم رو تخت نشست و تو چشمام زل زد و با لبخند گفت : چندساله شدی؟
_۳۲
_اووف داری پیر میشی نمیخوای زن بگیری؟؟
با شوخی گفتم :کو؟؟ مگه زن خوب پیدا میشه؟
موهای بلندشو پشت گوشش زد و با خنده گفت : من هستم دیگه از من بهتر میخوای؟
چشمکی زدم و در حالی که یه انگور از تو سینی برداشتم و تو دهنم گذاشتم جواب دادم
_الان داری به من پیشنهاد میدی؟
_خودت چی فکر میکنی؟
_والا من فکری نمیکنم!
کمی خودشو نزدیک تر اورد و تو چشمام نگاه کرد نگاهش یه جوری بود… اب دهنشو پرصدا قورت دادو گفت
_من دوست دارم نوید
تعجب کردم.پس چرا من نفهمیدم؟؟ فقط نگاهش کردم و جوابی ندادم که با اخم گفت
_نمیخوای چیزی بگی؟
_حرفی ندارم بزنم
_ میگم دوست دارم بعد اون وقت میگی حرفی ندارم بزنم؟
انقدر سرشو نزدیک اورده بود که هرم نفسای گرمش به صورتم میخورد اب دهنمو قورت دادم و گفتم
‌_برو کنار
_نمیرم!
فقط بهم نگاه میکردیم یهو نمیدونم چی شد که لبامو رو لباش قرار دادم تکونی خورد اماا کم کم انگار منتظر همین لحظه بود چون شروع کرد به همراهی کردنم
و بعد اروم اروم دستشو برد بین پاهام که تکونی خوردم.
و سرمو تندی عقب بردم که نفس نفس زنان نگاهم کرد
_چی شد؟؟
_تو مطمئنی؟؟
_واسه چی؟؟
_واسه همین رابطه؟ نمیخوام بعدا مشکلی برات پیش بیاد.
لبخندی زد :مگه از تو بهترم هست برام نیما؟؟
__ یعنی میخوای؟؟
_اره چرا نخوام!
و اینبار خودش اومد و لباشو گذاشت رو لبام و شروع کرد به خوردن لبام اینبار بوسه مون طولانی تر بود
دستمو بردم زیر لباسش و بدن داغشولمس کردم
لباشو برداشت و با عشوه زبونشو دور لبش کشید
_نوید
_جونم؟
لباسشو دراورد و گفت: میخوام با تو باشم
کمی نیم خیز شدم : چطوری بکنمت؟؟
_هر جور که دوست داری!
قهقه ایی سردادم و بهش نزدیک شدم و تو چشماش نگاه کردم
_در بیار دیگه
_میخوای بدنمو بییینی؟؟
_اره میخوام بییینم اون زیر چی پنهون کردی میخوام بخورم و لیست بزنم
_جووون بخور و لیسم بزن اون زیر یه چیزای صورتی پنهون کردم!
چشمام برقی زد : یاالله درش بیار بییینم
با ناز و کرشمه شروع کرد به در اوردن لباسش با دیدن بدن سفیدش لبخندی رو لبم نشست
سوتی کشیدم و گفتم : اوووف جووونم چه بدنی!
انگشت اشارشو تکون داد تند و گفت : بیا دکتر عشقبازی کنیم!
به طرفش رفتم و اروم دستشو گرفتم و به طرف خودم کشوندمش حالا لخت مادرزاد تو بغلم بود جوونی گفتم
‌_میخوای چطوری باهات باشم؟؟
‌دستشو دور گردنم حلقه کرد و یه دستشو تو موهام فرو برد
_اممم خب دلم میخواد اول تموم بدنمو لیس بزنی و بعد مثله دکترا امپولم بزنی!
_نه بابا؟؟
_بخدا
_انقدر دوست داری باهات باشم؟؟ دوست داری کجات بذارم؟؟
چشماشو خمار کرد : از جلو که نمیشه از پشت
لیسی لای گوشش زدم که اه کوتاهی کشید
_تا حالا از پشت دادی؟
_اره
_چندبار؟؟
_2-3بار
چنگی به پشتش زدم و کونشو تو دستم گرفتم هیکل خوبی داشت و پایین تنه توپری داشت
همزمان شروع کردم به خوردن و لیس زدن گردنش اه و ناله ش بلند شده بود و حسابی حال میکرد
خوابوندمش رو تخت و خیمه زدم روش از نوک پا تا پیشونیشو بوسیدم و لیس زدم
که بلند گفت :وااای بسههه بکن تومممم
_داگی شو
_ویی چربش کن فقط
باشه ایی گفتم و وازلین اوردم و براش چرب کردم! اووف که سوراخ خوشگلی داشت
تنگ هم بود. بعد اینکه چربش کردم خودمو با سوراخش تنظیم کردم و با یه حرکت کردم توش
اخ بلندی گفت : ویی درد دارم چقدر کلـفتی!
_چیزیه که خودت خواستی پس باید تحملش کنی…!
و بعد تا ته کردم توش جیغ بلندی کشید کم مونده بود گریه ش بگیره.
_ایی نوید توروخدا درش بیار.
_خودت خواستی به من چه؟
و بعد سرعتمو بیشتر کردم کم کم حالش عوض شد و لذت میبرد
دروغ چرا منم حال میکردم بدن توپی داشت
بعد از نیم ساعت بالاخره خودمو توش خالی کردم و به اوج رسیدم و کنارش افتادم که خسته گفت
_خیلی خوب بود.
_جدی؟
_اره
جوون کشداری گفتم که خودشو انداخت تو بغلم و سرشو رو سینه م گذاشت

ادامه دارد…

نوشته: (NoBoDy)


👍 0
👎 8
5301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

791804
2021-02-14 01:16:04 +0330 +0330

یعنی شما نمیدونستی تولد خودته؟ دختر خالت برات تولد گرفت فامیل رو دعوت نکرد؟ یا فامیل اومدن بعدش شما رو تنها گذاشتن چون نوبتی هر سال یکی دخترشو بهت کادو تولد میداد؟ کاش درسمو ادامه میدادم!! 😁

3 ❤️

791813
2021-02-14 01:27:47 +0330 +0330

کمتر کص بگو دکتر…

1 ❤️

791835
2021-02-14 02:45:26 +0330 +0330

جدی کی تولدشو یادش میره؟

بعد یهو کیک خوردن رقصیدن؟؟ چ ملت پایه ای.

بعد یهویی اومد تو بهت داد؟ پشمام
سرعت عملش مافوق درک انسانه.

و اینکه متوجه شدم اگه تجربی بخونی و دکتر شی و محل ندی به بقیه ، دخترا میان بت میدن.

4 ❤️

791873
2021-02-14 09:39:47 +0330 +0330

ایشون نه آویزون بوده نه عاشق بوده،اون شب تو فشار بوده وگرنه اگه عاشقت بود دو سه بار کونش افتتاح نشده بود😂

پ.ن:کص نگو دکی

3 ❤️

791878
2021-02-14 10:37:18 +0330 +0330

پیش میاد که ادم روز تولدشو یادش نباشه ولی دیگه نه در این حد که برات جشن تولد گرفتن و سورپرایزت کردن بازم یادت نیاد.
کاشکی یکم بیشتر به جزئیاتِ اوله داستان میپرداختی.

0 ❤️

791924
2021-02-14 16:50:11 +0330 +0330

🤮🤢اون زیر یه چیزای صورتی پنهون کردم! 🤢🤮
ندید میگم نهایتاً یه آمپول زنِ درپیتی که تو خوشبینانه ترین حالت ممکن ماهی ۶ بار موفق به رگ گیری میشه آقای دکتر 😕

1 ❤️

791925
2021-02-14 17:13:05 +0330 +0330

بالاخره نوید یا نمیا ؟؟؟

1 ❤️

792037
2021-02-15 12:30:08 +0330 +0330

منم ابرویی بالا میندازم و فحش کشت میکنم😅

0 ❤️

792472
2021-02-17 22:09:15 +0330 +0330

بالاخره اسمت نیما بود یا نوید دکتر؟

0 ❤️

861655
2022-03-01 22:31:37 +0330 +0330

عالی بود بقیه اش

0 ❤️