سلام
داستان عین واقعیته
من اباالفضل ۳۶ ساله اهل اردبیل
زنم فاطمه ۳۰ ساله مذهبی چادری
سفید ۶۵ کیلو وزن ۱۶۳ قد بدنی معمولی سفید و کونی بزرگ تر از بقیه اعضای بدن
من قیافه معمولی دارم ولی بدن سفید و کم مو
از بچگی با کونم ور میرفتم لذت میبردم که چیزی تو کونم بره انواع و اقسام میوه و اجسام مثل خودکار مداد خیار بادمجان و … تو کونم میکردم حدود ۱۰ تا ۱۵ بار هم کون دادم به غریبه ها بیشتر سن بالا و اول هم حس مفعول بودن داشتم عاشق کون دادن بودم ولی جلو خودمو میگرفتم چون روم یه حساب دیگه ای میکردن تو محل بین دوستام
تا اینکه زن گرفتم بعد ۶ ماه زندگی کم کم حس بی غیرتی بهم وارد شد با اینکه فاطمه خیلی مذهبی و چادری بود تو مسافرتها بهش میگفتم از زیر ساپورت نازک بپوش و جلوی ساپورتو پاره میکردم که تو ماشین با کس نازش بازی کنم تا مقصد و کلی شهوتی میشدیم
فاطمه کونه خوبی داره جوری که از رو چادر هم معلومه همیشه میبرمش جاهای شلوغ تو باز و ازش فاصله میگیرم و از اینکه مردم به کون بزرگش نگاه میکنن لذت میبرم و کیرم راست میشه وقتی تو بازار کسی میماله به کون بزرگش دیگه از شهوت آب کیرم سرازیر میشه
کم کم تو سکس از نفر سوم حرف میزدم اولش ممانعت میکرد بعد کم کم خوشش آمد و همراهی میکرد
مثلا اسم همسایه ، فامیل یا دم پنجره می ایستادیم یکی و پسند میکرد و تو سکس جوری وانمود میکردیم که انگار اون فاطمه رو میکنه
از اول ازدواج همیشه فاطمه دست به کون من میزد یا انگشتم میکرد تو سکس فهمیده بود که خیلی خوشم میاد امکان نداشت سکس کنیم و انگشتشو تو کون من نکنه میدیدم که همیشه حس ارباب بودن یا آلفا بودنو دوست داشت
بعد یکسال زندگی خیلی راحت شده بودیم میدیدم که لذت میبره از سکس گروهی یا اینکه کسه دیگه جلوی من بکنتش و فاطمه هم فهمیده بود حس مفعول بودن منو و اینکه فهمیده بود سوراخ کونم گشادتر از سوراخ کون خودشه و کیرم که سخت بلند میشه و کوچیکه
بعد یکسال کیر مصنوعی گرفتم آوردم خونه بزرگ بود بزرگتر از کیره کوچیکم خندید گفت برای من گرفتی یا خودت گفتم برای کس نازت

دیگه از کس و کون میکردمش دوتایی منو هادی ،هادی اسم کیر مصنوعی بود اون این اسمو گذاشت روش حالا نمیدونم رو کی کراش داشت
یه روز گفت میخوام امشب من بکنمت با کیر مصنوعی اولش قبول نکردم الکی مثلا من خوشم نمیاد بعد از کلی اصرار قبول کردم و با کیر مصنوعی کونم گذاشت بهترین سکسم بود تا اون موقع و عادی شد تو سکسهامون دیگه همو میکردیم با کیر مصنوعی
تو سکس من از کیرهای دوستام و کسایی که فاطمه می شناخت میگفتم اون هم تحقیرم میکرد از بی غیرتی وکس کشی من حرف میزد
تو محل و بین و دوست و آشنا خیلی مذهبی هستیم ولی وقتی از شهر دور میشیم و میریم مسافرت فاطمه یه ساپورت نازک که کصش تا کونش پاره شده میپوشه بدون شرت و یه لباس نازک بدون سوتین و روش چادر
عاشق مکانهای مذهبی و شلوغه زنم همیشه تعریف میکنه دوست داره زیره کیر کلفت آخوندها و عربها جر بخوره وقتی عرب میبینه آب کصش راه میوفته
تحویل سال نو ۱۴۰۰ مشهد بودیم حیاط حرم اونقدر شلوغ میشه جای سوزن انداختن نیست بهترین لذت فاطمه همون روز بود میگه اونقدر کونمو مالوندن ارضا شدم داشتم از شهوت میمردم دوست داشتم همونجا چند نفری کس و کونمو جررررر بدن
خیلی سکس چت میکنیم تو گروهای بیغیرتی با زنم ولی تا حالا طعم نفر سوم و نچشیدیم فاطمه میگه میترسم زندگیمون نابود بشه همچنان با گفتن فانتزی و دستمالی تو بیرون لذت میبریم
به امید لذتهای بیشتر برای همتون 👋

نوشته: Bigbigfrsh

بیغیرتی
زن چادری
همسر