دختر خاله مهتاب (۲)

1401/11/15

ببخشید من ادامه رو بلد نبودم برا همین این داستان ادامه داستان من و دختر خاله مهتابه(در واقع ادامه نیست ۲ تا داستان بنظرم جذاب از سکس با مهتابه)

نزدیک عبد بود که مهتاب دانشکده اش تعطیل شد و منو مامانم و مهتاب رفتیم شهرستان خونه خالم(مامان مهتاب) بیشتر از دوماه بود که با مهتاب رابطه داشتیم شاید تو دوماه هفته ای ۴ بار رابطه داشتیم و زن و شوهر بودیم
خلاصه سرتونو درد نیارم
پدر مهتاب تو یه روستا نگهبان مرغداری بود و کلا هفته ای یک شب میومد خونش و تو خونشون مامانش و آبجی کوچکش سارینا که ۴ سالشه زندگی میکردن
ما رفتیم خونشون هم بخاطر عید هم عروسی دختر خاله دیگه مون(دختر خاله مشترک من و مهتاب)
خونه مهتاب اینا دوتا اتاق داشت که یکی مال مهتاب بود من رفتم اونجا و با کامپیوتر مهتاب مشغول بازی شدم مامانم و خالم واسه خرید عروسی و اینا با خاله دیگه ام رفتن بازار و من و مهتاب و سارینا تو خونه موندیم
من تو اتاق بودم و مهتاب و سارینا تو حال مشغول کارتون دیدن بودن
۱۰ دقیقه ای تنها بودم که یهو آروم در باز شد و مهتاب بایه بشقاب میوه اومد داخل و آروم درو بست تا سارینا متوجه نشه
سه چهار روزی بود که سکس نداشتیم و داغ بود
میوه رو گذاشت رو میز و آروم گفت برای آقایی عزیزم
و به اومد نشست بغلم تو این مدت به مهتاب خیلی علاقه پیدا کرده بودم و با هیشکی جز اون رابطه ای نداشتم کاملا بدون در نظر داشتن اختلاف سنی و اینا عاشق هم شده بودیم
مهتاب جوری نشست بغلم که سمت چپش رو جلوی من بود یعنی به حالت+ شروع کردیم به لب بازی و کامپوتر رو خاموش کردم
مهتاب یه سارافون آبی و یه ساپورت مشکی تنش بود
از وقتی باهم رابطمون شروع شده بود خیلی خوشگلتر شده بود شایدم واس من اونطوری بود
خلاصه با یه دست با کسش بازی میکردم یه دستمم زیر گردنش مشغول لب گرفتن بودم
یکم که گذشت طبق معمول بلند شدو چارزانو جلوم نشست و شلوارمو کشیدم پاین شروع به خوردن کیرم کرد
انقد تو دوماه وارد شده بود و انقد خوب میخورد که دلم نمیخواست از دهنش در بیاره
از پایین به بالا شروع به لیس زدن میکرد خایه هامو میکرد دهنش کیرمو فشار که میدادم دهنش تا ته گلوش میرفت و بعد اوق میزد
یکم که خورد بلندش کردمو گذاشتم رو میز و سارافونش رو در آوردم زیرش چیزی نبود شروع کردم خوردن ممه های قشنگش
آروم آ روم خودمم کامل لخت شدم و شلوار و شورت مهتاب رو در آوردم
میخواستم رو میز بکنم تو کسش که نزاشت بلند شد رفت سمت در و آروم درو یه کوچولو باز کرد سارینا مشغول کارتون بود باز آروم درو بست و پشتش به من بود یه دستش رو گذاشت رو در یه دستشم رو دیوار و کونشو داد سمت من خیلی صحنه جذاب و خوشگلی بود به حدی زده بود بالا که میخواستم از وسط جرواجرش کنم
بغلش کردم و یکم کیرم خیس کردم و از پشت فشار دادم داخل کسش تا ته کردم تو کس خوشکل مهتاب خانومم
یه آه ریز زدو دستشو گاز گرفت یه دستمو کردم تو موهاش با یکی هم زیر شکمشو محکم گرفتم و شروع کردم به تلمبه زدن
خدا شاهده خیلی میچسبید خود مهتاب هم که رو ابرا بود
دستمو از موهاش در آوردمو شروع کردم مالید ممه هاش چند دقیقه ای تلمبه زدم آخ وای مهتاب شروع شده بود اما جلو خودشو میگرفت که آرومتر باشه
کیرمو در آوردم و مهتاب رو برگردوندمو شروع به خوردن ممه و لباش کردم تو گوشم میگفت آقایی من میچسبه بهت خانومتو تو خونش میکنی بهت حال میده
دوباره هولش دادم پایین و گفتم خانومی بستنی تو بخور لیسش بزن
کیرمو تا ته کرده بودم تو دهنش و با دستم سرشو عقب جلو میکردم تند تند اوق میزد ولی خودشم دوست داشت
چشاش پر اشک شده بود
از دهنش در آوردم با یه حالت ظعفی گفت دهنمو جردادی
بلندش کردمو قنبلش کردم رو تختش و بازم از پشت کردم تو کسش و شروع کردم به تلمبه های سرعتی زدن
تندتند میکردم توشو مهتاب از خوشی و لذت و درد داشت آخ آخ میکرد و لحافشو گاز میگرفت
یکم که تلمبه زدم پاهاش کم کم سست شد و از هم واشد داشت می افتاد رو تخت که بالشو برداشتمو گذاشتم زیر شکمش کوس و کونش قشنگ اومد بالا دوباره کردم تو و تند تند شروع به تلمبه زدم کردم یعنی دیگه تو اوج لذت بودیم تند تند تلمبه میزدم و مهتابم لحاف تو دهنش داشت به حالت جر خوردن آخ و وای میکرد صداش تقریبا بلند شده بود که یهو صدای سارینا اومد که مهتابو صدا کرد دوسه بار زود کشیدم بیرون گفتم نیاد تو ببینه
مهتاب زود بلند شد و گوشه در و باز کرد و با یه حالت عصبی بهش گفت چی میخوای سارینا
گفت چرا داد میزنی
مهتاب گفت بهت ربطی نداره بشین کارتونتو ببین داریم با کامپیوتر بازی میکنیم
سارینا گفت میخوام بیام اونجا ماهم که لخت بودیم زود خواستم برم لباس بپوشم که مهتاب دستشو انداخت و گفت نه نه وایستا
بعد از گوشه در به سارینا گفت فضولی کنی به مامان میگم دوباره شب میندازتت بیرون ها
سارینا گفت باشه نمیام فقط کارتون تموم شد گوشیتو میدی بازی کنم مهتاب گفت شارژه بغل تلوزیون بیار باز کنم
سارینا آورد و مهتاب از گوشه در گرفت و باز کردو داد بهش
و گفت آفرین آبجی قشنگم برو جلو تلوزیون بشین و بازی کن بعد میام برات کارتون دانلود میکنم
سارینا رفت و مهتاب در و بست رو روبه من واقعا صحنه جذابی بود هر دو لخت و یکم ترسیده
دوباره همو بغل کردیم و شروع به خوردن لبش کردم و دوباره انداختمش رو تخت که برم سراغش گفت میشه بیایی دراز بکشی روش بشینم
به پشت خوابیدم و مهتاب کسشو باکیرم تنظیم کردم نشست روش و با یه آخخخخ افتاد روم شروع کرد به لیس زدن گردن و سینه ام و بالا پایین کردن کسش دیگه تواوج بود تند تند بالا پایین میشد تند تند میگفت کیرت مال کیه آقایی مال من مال خود خودمه
تندتر و تند تر بالا پایین میشد یهو یکم لرزید و وایستاد انگار ارضا شده بود چشاش سفید شده بود
یکم که لرزید چشماشو باز کرد لبشو چسبوند به لبم و یکم که خوردم دستمو دور کمرش انداختمو چرخیدم مهتاب اومد زیر و من خوابیدم روش شروع کردم لب گرفتن و تلمبه زدن
اینکه تو خونه خودشون دارم میکنمش و اون حالت عصبی حرف زدنش با سارینا حسابی حشریم کرده بود
انقد تند تند تلمبه میزدم که خدایی داشت جر میخورد پاهاش تو دستم بود و خودم خوابیده بودم روش و گردنش هم تو دهنم میخوردم
داشت با دهن بسته داد میزد و آه و وای میکرد پاهاشو ول کردم و با دستام گردن و دهنشو گرفتم و به تلمبه هام ادامه دادم دسمو گاز میگرفت اما من حالیم نبود داشتم میترکیدم تند تند فقط تلمبه
یهو دیدم آبم میاد با تمام وجود تلمبه زدمو همه ی آبمو خالی کردم تو کس قرمزش
چند وقتی بود که قول داده بودم توش نریزم و بریزم رو صورت و ممه اش اما دیگه طاقت نیاوردم و هر چی بود خالی کردم توش دهنشو گرفته بودم اما وقتی ریختم توش چشماش بزرگ شد
در گوشش گفتم خانومم نمیتونستم امروز باید میریختم تو کس ات غر نزن جبران میکنم
دهنشو ول کردم فقط گفت خیلی خری
افتادم روش و دستاشو انداخت دور کمرم همو بغل کرده بودیم هنوز کیرم داخلش بود
درگوشم میگفت زدی جرم دادی آقایی صورتمو میبوسید منم یجور خالی شده بودم که نمیتونستم حرفی بزن انگار کامیون بهم خورده بود تقریبا یه کیلو از دوبرابر مهتاب بودن کم داشتم اما کامل خوابیده بودم روش
یکم گذشت به خودم اومدم کیرم تو کس مهتاب خوابیده بود
آروم کشیدم بیرون مهتاب یه آخی کردو دوباره شروع به لب گرفتن کردیم
لباس پوشیدم رفتم دستشویی
همون شب وقتی مامانم اینا تو حال بودن تو اتاقش یه چند دقیقه ای کیرمو خورد و خیلی چسبید
فرداش شب که خواستیم بریم خونه خاله ام که دور هم جمع بشیم من گفتم جمع زنونه است نمیام و همه رفتن اما نیم ساعت نشده بود که دیدم در باز شدو مهتاب خانومم اومد تو
به بهانه اینکه آیدا رفیقش که خونشون نزدیک بود زنگ زده بره کتاباشو بگیره اومد خونه از اومدنش انقد ذوق کردم که نگو شروع به لب بازی و سکس و اینا کردیم بعد سکس زنگ زد به مامانش و گفت من میرم خونه سرم درد میکنه میخوابم
مامانم اینا ۱۲ اومد و ما تا ۱۲ دوباره سکس کردیم
این ۳ تا سکس منو دیوانه وار عاشق مهتاب و اونو عاشق من کرده بود قبل خواب از تو اتاقش هی پیامای قربون صدقه برا هم میفرساتادیم
تو این چند روز عید جذاب ترین و بهترین سکس هامون اتفاق افتاد که جذابترینشو که از پشت و تو استخر vip بود رو
دو سه روز دیگه براتون مینویسم
فعلا

ادامه دارد…

نوشته: محمد


👍 11
👎 7
27701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

913552
2023-02-04 02:33:44 +0330 +0330

میگم اینا کمرشون از آهنه یا مال بقیه چسکیه🤣🤣🤣

5 ❤️

913652
2023-02-04 21:15:02 +0330 +0330

مملی اما پسر تو نه قرص میخوری نه چوس پری میزنی حتما کمرت با آب منی پر شده نه جوجو

0 ❤️

913662
2023-02-04 23:56:27 +0330 +0330

به جا کس و شر گفتن برو جقت بزن

0 ❤️

913676
2023-02-05 02:00:47 +0330 +0330

آقا چرت یا واقعیت مهم اینه که باحال بود. نه اینکه همه هر روز رو کارن. اگه کسی در حال کردن بود که نمیومد اینجا داستان بخونه. پس غر نزنید حالشو ببرین

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها