سلام دوستان حدودا یک ماهی میشه این سایت رو هر از گاهی میبینم و فقط میخندم وبعضی وقتهام با خوندن بعضی داستانها مثلا سکس با خاله و عمه و خواهر…چندشم میشه!23 سالمه دوسال پیش یا یه پسره خیلی خوشگل دوس شدم (هرچندخودم بهش سر بودم)دوسالی ازم بزرگتر بود و واقعا دوسم داشت روابطمون خوب و گرم بود اما من فقط به عنوان دوست دوسش داشتم نه عشق و … اما اون نه.خلاصش کنم که با زیاد شدن رفت و آمدمون علی هی خودشو به در و دیوار میزد که دوسدارم بغلت کنم حست کنم،ارامش بگیرم چرا من باید جق بزنم وقتی عشق دارم اما من زیر بار نمیرفتم چون همش چهره ی مامانم و اعتمادش میومد جلو چشمم… و در کل تمایلی به سکس نداشتم. یه روز که تولدش بود ازم خواست برم خونشونو کمکش کنم منم رفتم…از لحظه ی ورودم به خونشون بهم چسبید تا نیم ساعت مونده به اومدنه مهمونا.اولین بارم بود خیلی گریه کردم هم دلم واسه اون میسوخت هم واسه خودم…اما شهوتش وحشیش کرده بود ول کن نبود به زور لختم کرد ولبم و خورد و شروع کرد به خورد بدنم… اما من فقط زجر میکشیدم چون به اعتمادم داشت خیانت میکرد سرتونو درد نیارم وقتی خوردنش تموم شد کیرشو گذاشت پشتم و وااااااااااااااااااااااااااااااااای واقعا فک کردم مردم با اون همه کرم و نرم کننده اما واقعا تو نمیرفت من داشتم جیغ میزدم خداییش خیلی قربون صدقم میرفت اما کاره خودشم پیش میبرد…ووقتی هم ارضا شد ابشو تو سوراخ باسنم خالی کرد…باورتون نمیشه نه تنها از اون حتی از بدن خودمم چندشم میشد… اون روز بدترین و گند ترین روز زندگیم بود .بلافاصله رفت حموم و منم تو دستشوییی با گریه و حالت تهوع عصبی خودم مرتب کردم و جلو مهمونا تظاهر کردم همه جی خوبه اما بعد از اون روز ازش متنفر شدم و باهاش تموم کردم اما از بس التماس کرد بخشیدمش اما کارشو بازم تکرار کرد و … الان یکساله کاملا باهاش تموم کردم و از جنس مخالف بیزار شدم. از دوستام شنیدم که از رفتن من داغون شده و افسردگی گرفته ولی دیگه نمیتونم باهاش باشم…هنوزم مدعیه دوسم داره شما بگین چیکار کنم؟
نوشته: shahrzad
اینقدر متحجر نباش! هیچ چیز مقدس تر از یک زندگی سرشار از لذت نیست!
به نظر من باهاش دوباره دوست شو،بعد يه بار كه موقعيت فراهم بود در حين سكس با قمه بزن سرشو از گردنش جدا كن بعدم فرار كن :Devil:
khob mage mishe kasi niyaze jensi nadashte bashe,emkan nadare ke hich hesi nadashte bashi behesh,un ke be in roz oftade khob gonah dare kokesh kon baham bashid
واینگونه بودکه انگیزه آمدن به دنیای سکس درتوایجادشدکون گلابی <):)
اگه خودت واقعا ازسکس بدت میاد بیخیالش شو ولی اعتمادمامانو داداشو این حرفا دلیل نمیشه لذت نبری
بد نبود
ولی اگر بخوای باهاش دوباره رفاقت کنی
یعنی اینکه اون از رنجی که الان داره میکشه
خیلی بدترش رو چند وقت دیگه باید بکشه
البته این فقط پیشنهاد منه ، که بی خیالش شی
وقتی که دوستش نداری ،چه کرمی ه
با سلام شهرزاد جان
ببین عزیزم شما به این دلیل بین شیش و هشت گیر کردی که تکلیفت با خودت ودلت واعتقاداتت مشخص نیست
بعضی از خانومها براشون این مسائل سکس و بوالهوسی مهم نیست وامروز با این هستن و بهش میدن و فردا با یکی دیگه و الی آخر…
ولی شما که میگی تو ی اون لحظه ای که داشت لختت میکرد چهره مامانت جلو چشمات میومد به نظر من خیلی با ارزش تر بود که همون لحظه پسره رو پس میزدی و از خونه شون میزدی بیرون
چون خیلی از دختر ها توی اون لحظه به همه چی فکر میکنن جز اعتماد مادر وخانواده و این جور مسائل ولی به نظر من حیف شد که شما که همچین طرز فکری توی وجودت جرقه زد چرا از اون جرقه با ارزش به نحو احسن استفاده نکردی ؟؟؟؟
شما راه خو دتو باید روشن میکردی عزیزم یا راه درست و حفظ پاکدامنی یا راه سکس و سوء استفاده و …
که البته به نظر شخص خود بنده هیچی برای یه دختر با ارزش تر از حفظ پاکدامنی ونجابت نیست چون خودم مرد هستم ومیدونم که مردها
چقدر به فکر سوء استفاده های خودشون هستن ومتاسفانه دختر ها با قلب و احساساتشون حتی با یه سکس عاشق طرف میشن در صورتی که باید بدونی که تا زمانی یه دختر واسه یه پسر ارزشمنده که خودشو و همه بدنشو در اختیار پسره قرار نده ودقیقا همون اولین باری که آب پسره بیاد و کارش با دختره تموم بشه اون لحظه سقوط اون دختر به اعماق قلب اون پسره در حالی که اون لحظه اون دختری که ازش سو ء استفاده شده تازه دل میبنده به پسره و این تعارض باعث ایجاد سرخوردگیهای اجتماعی برای دختران ماست البته این مسئله ای که گفتم در مورد دخترهای خوبی مثل شماست که علاقه مند به حفظ پاکدامنی شون هستن ودر مورد دخترهای هفت خط قضیه کاملا فرق میکنه
پس به نظر من شهرزاد جان اشتباه بزرگی کردی که با پسره رابطه برقرار کردی اما نا امید نشو انسان جایزالخطاست
جلوی ضرر رو از هرجا بگیری منفته ولی بدون ماهی رو هر وقت از آب بگیری میتونه دیگه تازه نباشه پس عزمتو جزم کن و تا روزی که موعدش رسید که بدنتو در اختیار مرد زندگیت و شوهرت قرار بدی هیچوقت خام خواسته های شوم پسرهای منفعت طلب نشو
برای اینکه علاقه اون پسر رو هم به خودت بفهمی به نظر من اگه دیدی دوباره بهت اس ام اس داد بهش بگو که دیگه حاضر به ادامه این رابطه نیستی مگر که فقط با هم ازدواج کنین اینجوری میفهمی که طرف چقدر قربون صدقه رفتن های موقع کردنش راست بوده
البته اگه خودت اونو دوست داری و به عنوان مرد زندگیت قبولش داری این پیشنهاد رو بهش بده وگرنه برای بازی دادن طرف هیچوقت همچین حرفی رو بهش نزن
شاد و سربلند باشی عزیزم
این Bi riaکه اصلا شهرزاد جان معلوم نیست قصد شوم داره ؟؟؟؟!!!
ازاینکه تمایلی به جنس مخالف نداری میتونم تشخیص اینو بدم که به همجنس خودت تمایل داری.شهرزاد جون احتمالا شما لزتشریف داری عزیزم.
باید ولش میکردی حالا ک نکردی معلومه خوشت میاد درضمن اونم ی جقی خرابه ک کسی محلش نمیذاره نه ی پسره خوشتیپ
حالا که کوناتو دادی و حسابی هم جرواجر شدی اول بیا کسمو بخور و بعدش که ابم اومد خوب خودتو باهاش بشور و توبه کن پتیاره کسشعر نویس دگوری!
عزىزم به نظرمن اصلأ ادامه نده اون قصد سوءاستفاده ازت داره.چون پسری که واقعأکسیو بخواد بنظرش احترام میذاره توسکس نه اینکه به زور بکنتت.پس قابل اعتماد نیست
آورده اند که خواجة (ة تانیث هست) را چون سنه عمر به 23 اندرآمدی خواجه ای وی را به دافگی انتخاب بنمودی مر زیبا روی هرچند خواجة از اوووووی زیباروووووویتر.باری چون یوم الکاشت خواجه برسیدی خواجة اندر رول مدعوی مر منزل وی همی برفتی مر کمک وی .
ورود خواجة مر منزل وی همانا کو هو خواجو عینوهوووووو چسبکی دوقلو مر شاید پنج قولوی مر باسن خواجة بچسبیدی مر چسبندگی بسان الرجل العنکبوتی.
باری خواجة چون روی به یمین آوردی “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” مر یسار بچرخیدی “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” مر بالا برفتی مگر “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” مر پائین برفتی “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” و …
چون روی به ووووووووژدان خویش آوردی “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” کانهو وجدان مر خواجة را الهام بشدی که"من وجدانت بیدَم" و “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” تا که والده مرخواجة آشکار بگشتی و"خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی" و والده هم کاری از پیش نبردی .
در این میانه گیر و واگیردار چسبناکی مر سریشم بازی خواجه تا اینکه خواجه را مر این همه چسبندگی کار دست وی بدادی و هر آنچه مر مایعات بودی مر باسن خواجة خالی بنمودی مر اینکه “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی”.
باری خواجة را زین عمل بسیار چندش برآمدی مر اینکه “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” و لاعلاج سر بر بیایان همی بنهادی و خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی و به منزل همی بازگشتی و "خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی"و بلیط طیاره ای فراهم بکردی و به پایتخت (طهران) درآمدی و "خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی"و به انغلیس درآمدی و "خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی"و به بلاد کفر سفر بکردی و “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” و به سودان بشدی و “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” و به قبر بشدی و “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” و به برزخ بشدی و “خواجه را مر باسن خویش چسبیده بدیدی” و هکذا وهکذا و…
خب حالا چی میخوانی بگی جنده نیستی بلند شدی رفتی خونه یه پسر خب میخوای اون کونتو پاره نکنه اگه میگفتی سالم برگشتم خونه میگفتم دروغ میگی؟منم بودم به جز کونت کستم جر میدادم
اى سى سى -ان زد آر
دست مريزاد پا گذاشتى جاى پاى آميرزا. خيلى قشنگ بود.
به هیچچچچچ عنوان باهاش ادامه نده وگرنه ضرر میکنی اساسییییییی دی: واالله به غرعان !!
سکس یه رابطه دونفرس که باید هردو ازش لذت ببرن به نظر من این آقا خودخواه تشریف دارن بهش اعتماد نکن!
دیگه وقتی میام اینجا کیرم میخوابه از این همه کس و شعر
عزیزم تو که اینهمه اعتماد مامانت برات مهمه پس باید قید این کارا رو بزنی.هم خرما رو میخوای هم بغداد رو؟؟؟
نه جانم اینجوری نمیشه.
اوسگلی معلومه که تورو دوست نداره دیگه.دوست داشتنت فقط به خاطر سکس هست.
‘بى كس73’ جان يعنى راه حل ما خطر انقراض داره اما راه حل شما نداره؟ :D
اون تخم چپ چقد گنجايش داره مگه؟ :D
سکس چه ربطی به اعتماد داره تو بشه 28 سالت لذت سکس و نکشی و از نیرو جوونیت تو 20 سالگی استفاده نکنی مامان تو ضرر میکنه یا تو ! باهاش حال کن اگر شد ازدواج کنید نکردی هم حالشو بردی