دهن مهتاب رو به معنی واقعی کلمه گاییدم

1401/10/24

اون روز خیلی حشری بودم. چند روز بود که سکس نکرده بودم. زنم مسافرت بود. دوست دخترم فرناز هم باهام قهر کرده بود و جواب تلفنهام رو نمی داد. ساعت 12 از یک جلسه دادگاه برگشتم دفترم. مهتاب، منشیم، هنوز نیومده بود. چون ملاقاتهام با موکهام رو بعد از ظهرها ساعت 4 ببعد قرار میذاشتم، ساعت کار منشیم رو از 3 تا 8 شب تعیین کرده بودم. البته برنامه کاریم رو نگاه کردم و دیدم هیچ ملاقات از پیش تعیین شده ای برای اون روز نداشتم. یک دفعه به ذهنم رسید از این فرصت استفاده کنم و وقتم رو با مهتاب بگذرونم. مهتاب یه دانشجوی 21 ساله رشته حقوق بود که از 1 سال پیش اومده بود برام کار کنه. سه روز در هفته بعد از ظهرها میومد دفتر من. علاوه بر حقوقی که می‌گرفت، کار توی دفتر من براش تجربه کاری خوبی محسوب می‌شد. از همون روزهای اول فهمیدم که دختر هاتیه. اوایل کار چند بار باهاش شوخی کردم و جوک های سکسی گفتم تا بفهمم اهل دل هست یا نه. با چند بار انگولک کردن و لمس کردن های اتفاقی معلوم شد که میشه روش حساب کرد. البته چون باکره بود از همون اول خیلی صریح بهم گفت انتظار سکس کامل نداشته باشم. برای من هم همینکه باهاش لاس بزنم و چت سکسی بکنیم، گاهی ممه هاش رو بخورم و گاهی هم اون با دست آبم رو بیاره کافی بود. در عوض حقوق خوبی هم بهش میدادم.
حالا امروز که حسابی آمپرم بالا زده بود، و کار مهمی هم نداشتم هوس کردم وقتم رو با کمی لاس زدن و شیطونی با مهتاب بگذرونم. بهش زنگ زدم و گفت که کلاس دانشگاهش تموم شده و طبق معمول میخواد بره خونه ناهار بخوره و لباس عوض کنه و برای ساعت سه بیاد دفتر. بهش گفتم لازم نیست خونه بره و خواستم بیاد پیشم با هم بریم ناهار بخوریم. خوشحال شد و 20 دقیقه بعد خودش رو رسوند دفتر. با ماشین من رفتیم یه رستوران شیک. البته مهتاب از سر و وضع خودش خجالت میکشید. اونجا همه خانوما شیک و پیک بودن، ولی مهتاب با مانتو و مقنعه دانشگاه اومده بود. سر ناهار کلی گپ زدیم. خیلی دوست داشت بدونه رابطه ام با فرناز به کجا رسیده و هنوز باهام قهره یا نه (قبلا از جزئیات روابطم با فرناز خبر داشت).
ناهار رو که خوردیم، با هم رفتیم یه مرکز خرید نزدیک رستوران. براش چند تیکه لباس، مثل تاپ و شلوار جین و اینجور چیزا خریدم. حسابی ذوق مرگ شده بود. ساعت 3 شده بود و مهتاب گفت که دیر شده دیگه باید بریم دفتر. بهش گفتم امروز که ظاهراً ملاقات نداریم من هم حوصله ندارم بریم دفتر. پرسیدم دلش میخواد بریم خونه من کمی گپ بزنیم. منظورم رو از گپ زدن فهمید و ولی پرسید “خونه تون مشکلی نداره؟ همسایه ها متوجه نشن؟”
گفتم که منظورم یک آپارتمان مجردیه که هیچکس بجز فرناز ازش خبر نداره. سری تکون داد و با لحن شیطنت آمیزی گفت “حالا بریم اونجا چکار کنیم؟ نکنه خبریه؟” گفتم: “نه خبر خاصّی نیست. میریم یخورده گپ میزنیم تا غم و غصه ها رو فراموش کنیم.” گفت: “باشه بریم. من هم خبرهایی هست که باید بهت بگم.”
کنجکاو شدم بدونم منظورش چیه امّا عجله ای برای پرسیدن نداشتم. یک ربع طول کشید تا به آپارتمان برسیم. تا مهتاب مانتو و مقنعه اش رو دربیاره من هم رفتم لباسم رو عوض کردم و رفتم آشپزخونه تا بساط قهوه رو آماده کنم. کارم که تموم شد رفتم روی کاناپه کنار مهتاب نشستم طوری که بدنمون به هم چسبیده بود. شلوارک و تی شرت تنم بود. گرمای بدنش رو حس می کردم و تحریک شده بودم. مهتاب هم یک تی شرت تنگ با شلوار پارچه سرمه ای تنش بود.
ازش پرسیدم خبری که میخواست بگه چی بوده.
-برام خوستگار اومده.
+خوب اینکه خبر جدیدی نیست. قبلا هم گفته بودی که خواستگار داشتی.
-آخه این فرق میکنه. یکی از استادام ازم خواستگاری کرده.
+جدی؟ کی هست؟ چند سالشه.
اسمش رو گفت ولی من نمی شناختم. ظاهراً تازه مدرک دکترا گرفته و حق التدریسی مشغول درس دادن شده. اینجور که مهتاب میگفت 8-9 سال ازش بزرگتره.
+حالا نظر خودت چیه؟ قبلا که میگفتی برای ازدواج عجله نداری.
-آره. هنوزم همینطوره. ولی این خیلی خوش تیپ و خوشگله. همه دخترای دانشگاه عاشقشن. میترسم دیگه همچین کیسی گیرم نیاد.
+پس معلومه جوابت بهش مثبته دیگه!!
وقتی این حرف رو می زدم تو دلم گفتم بخشکی شانس. این دختر الان ازاین خواستگار خوشش اومده دیگه محاله به من حال بده. جوابی نداد ولی چشماش از شوق برق میزد. ادامه دادم.
+خوب عروس خانم حالا با این آقا دوماد قرار مدار ازدواج هم گذاشتید یا نه؟
-هنوز که رسما نیومده خواستگاری. نمیدونم پدر و مادرم نظرشون چیه.
+خوب معلومه که اگر تو موافق باشی اونها هم حرفی ندارن. بعد هم بالاخره یک نفر که مدرک دکترا داره و دانشگاه درس می ده مسلما از نظر پدر و مادرت آینده درخشانی خواهد داشت و دلیلی نداره مخالفت کنن.
-آخه مادرم هنوز دوست داره من با پسرخاله ام ازدواج کنم.
+به زور که نمی تونن مجبورت کنن. در هر صورت امیدوارم هر چی دوست داری برات اتفاق بیوفته.
تو یخچال شیرینی داشتم. قهوه که آماده شد با شیرینی آوردم. اینبار روی مبل روبرویی نشستم. مهتاب متوجه حرکتم شد و پرسید چرا دور از من نشستی؟
+راستش این خبری که دادی برام جالب بود ولی در عین حال فکر کردم ممکنه لازم باشه نوع روابطمون رو تغییر بدیم. اگر قرار باشه ازدواج کنی شاید دیگه درست نباشه مثل قبل با هم ارتباط داشته باشیم.
از جاش بلند شد و اومد طرف من و روی پاهام نشست طوری که سینه اش درست جلوی دهنم قرار گرفت. دستش رو انداخت دور گردنم و سرم رو به پستونای درشتش هل داد و گفت: “رابطه مون وقتی تغییر می کنه که من بخوام. اگر کارم با اون طرف واقعا به ازدواج برسه شاید اون موقع رابطه مون تغییر کنه. البته ممکنه تغییر بنفعت باشه.”
+چطور یعنی؟
دستش رو از روی شلوار روی کسش گذاشت و گفت: “اینجا الان راهش بسته است. اگر باز بشه ممکن تو هم بتونی از اینجا فیض ببری.”
+جووون. یعنی میشه؟
-بستگی داره. اولا که تا الان تو هنوز تنها عشق منی و اولین کسی هستی که من تو تمام عمرم باهاش رابطه خصوصی داشتم. امّا از این استادم تا الان فقط خوشم اومده. هنوز حس عشق بهش ندارم. بعد هم باید ببینم رابطه جنسیم باهاش چطور پیش میره. میدونی که من خیلی هاتم تا الان هم خیلی خودم رو سعی کردم کنترل کنم. اگر اون به عنوان شوهر نتونه من رو راضی نگه داره، تو گزینه دوم من خواهی بود، همونطور که خودت علاوه بر زنت گزینه های دیگه ای برا خودت پیدا کردی.
+از الان فکر همه چیز رو کردی.
-آره. بالاخره استادی مثل تو داشتم عشقم.
دستش رو گرفتم و بردم دو نفری روی کاناپه نشستیم. بهش شیرینی دادم و گفتم: “این هم شیرینی ازدواج احتمالی شما عروس خانم. تا زمانی که آقا داماد بخواد دستش بهت برسه، من سعی می کنم حسابی از خجالت این تن و بدن خوشگلت در بیام.”
شیرینی و قهوه رو خوردیم و بعد لب تو لب شدیم. همزمان کمی از روی لباست ممه هاش رو مالوندم، بعد دستم رو بردم زیر تی شرتش و رسوندم به سوتینش. مهتاب ممه هاش خیلی حساس بودن و با کمی مالوندنشون متوجه شدم که نفسهاش تند شد. زیر گوشش گفتم: “بریم اتاق خواب؟”
-“آره. بریم. دلم میخواد روی تخت با هم حال کنیم.”
این حرف رو به این خاطر زد که تا اون زمان فقط تو دفتر کار با هم حال می کردیم و هیچوقت پیش نیومده بود که بریم جایی و روی تخت عشقبازی کنیم.
تو اتاق لختش کردم. خودم فقط تی شرت و شلوارک رو درآوردم اما هنوز شورت پام بود. خوابیدم روش و مشغول خوردن پستوناش شدم. پستوناش سایز 75 بود و نوک برجسته و خوش فرمی داشت. در حالی که ممه هاش رو می خوردم، مهتاب دستش رو کرد تو موهام و سرم رو به سینه اش فشار میداد. بعد از چند دقیقه که سینه هاش رو خوردم، رفتم پایین تر، پاهاش رو از هم باز کردم و مشغول لیسیدن کسش شدم. مهتاب از فرط شهوت فقط آه میکشید. اونقدر کسش رو لیس زدم و مکیدم که ارگاسم شد. همه کسش و صورت من با مخلوطی از آب دهان من و آب کسش خیس شده بود. اولین باری بود که اینجوری با من ارگاسم میشد. تا این زمان چند دفعه ای با دستم آبش رو آورده بودم اما انصافا لیسیدن کس یه حس معرکه ای داره.
کنارش دراز کشیدم. هنوز نفس نفس میزد و من آروم نوازشش میکردم. بعد از اینکه نفسش سر جا اومد، دوباره اومد بغلم و گفت:
-عالی بود عشقم. تا حالا اینجوری ارضا نشده بودم. کاش زن نداشتی و خودم زنت میشدم.
+نه عزیزم. تو که میدونی من نمی تونم به یه نفر وفادار بمونم. واسه همین اگر زنم میشدی همیشه حرص و جوش میخوردی که چرا بهت خیانت میکنم.
-عیبی نداشت عشقم. تو اگر من رو همیشه به این خوبی سر حال بیاری، برام اصلا اهمیت نداره که با چند نفر دیگه هم بخوابی.
بعد دستش رو کرد تو شورتم وکیرم رو گرفت و گفت:
-الان با این کیرت که مثل سنگ شده چکار کنم؟ با دست آبش رو بیارم؟
+نه. میتونی برام بخوریش؟
تا اون روز مهتاب بیشتر با دست آبم رو می آورد. گاهی سر کیرم رو میبوسید اما هنوز مهارت ساک زدن نداشت .
-باشه. چون بهم خیلی حال دادی، برات میخورم. اما اگر اینجا آبجو داری اول بیار بخوریم بعد برم سراغ کیرت.
آبجو آوردم. کمی ازش خوردیم، اولین بار من به مهتاب آبجو دادم بخوره. دفعه اول دوست نداشت، اما بعدش دیگه خوشش اومد.
بعد شورتم رو خودم درآوردم و دراز کشیدم رو تخت. مهتاب لبه تخت نشست اول شروع کرد با دست با کیرم بازی کردن. همینطور که میمالید کف دستش تف میزد تا دستش لیز بشه. مواقع دیگه بهش ژل لوبریکانت میدادم تا حساب کیرم لیز بشه اما الان چون میخواست برام بخوره نمی تونستم ژل بزنم. چند دقیقه ای اینکار رو کرد، بعد رفت وسط پاهای من نشست، سرش رو خم کرد طرف کیرم و سرش رو بوسید. همینطور میبوسید و میمالیدش. یواش یواش شروع کرد کم کم بکنه تو دهنش. اولین بار بود که اینجوری میخواست ساک بزنه و زیاد بلد نبود. کمی که اینکار رو ادامه داد، دیدم خیلی حال نمی کنم. ازش خواستم از روی من بلند شده و وسط تخت بخوابه. ازش خواستم کاملا خودش رو در اختیار من بگذاره.
-اشکالی نداره عزیزم. فقط پرده ام رو نزن، هر کار دیگه ای بخوای میتونی باهام بکنی.
بعد رفتم چند تا ملافه آوردم و مثل طناب لوله کردم و باهاش دستها و پاهاش رو به چهارطرف تخت بستم. دوباره کمی با پستوناش و کسش بازی کردم تا تحریک بشه. بعد نشستم روی سینه اش طوری که کیرم روی چانه و لبهاش قرار بگیره. دهنش رو باز کرد تا کیرم رو لیس بزنه. رفتم در گوشش گفتم:
+دوست داری کیرم رو بخوری؟
سرش رو به علامت تایید تکون داد.
+شنیدی تا حالا یکی به یکی دیگه میگه “دهنت رو گاییدم؟”
باز هم تایید کرد.
+من هم الان میخوام همین کار رو باهات بکنم.
قبل از اینکه حرفی بزنه، خم شدم روش، طوری که کیرم درست از بالا جلوی دهنش قرار گرفت. با لحن محکمی گفتم:
+دهنت رو باز کن.
با تردید دهنش رو باز کرد. کیرم رو آروم فرو کردم. بعد به آهستگی شروع به عقب جلو کردن کردم. هر دو سه دقیقه یک بار کیرم رو در میاوردم تا کمی نفس بکشه. دوباره فرو میکردم. هر بار کیرم رو بیشتر فرو می کردم. طوری که بعد از چند بار دیگه کیرم تا آخر میرفت تو حلقش و فقط خایه هام بیرون میموند. اینجوری که بتدریج فرو کرده بودم دهن و حلقش جا باز کرده بود. هر بار هم که فرو میکردم بهش می گفتم:
+دوست داری که دارم دهنت رو میگام؟
هر بار چون کیرم تو دهنش بود نمیتونست حرف بزنه و فقط سرش رو تکون میداد.
کم کم حس میکردم آبم میخواد بیاد. دلم میخواست آبم رو تو محیط گرم دهن و حلقش خالی کنم. میدونستم احتمالا از اینکار بدش میاد و حتی ممکنه دیگه باهام بهم بزنه. ولی اون لحظه شهوت چنان بهم غلبه کرده بود که چیزی حالیم نبود. دفعه آخر که کیرم رو فرو کردم در حالی که عقب جلو میکردم گفتم:
+راستش دهن گاییدن واقعی اینطوری نیست.
قبل از اینکه بخواد عکس العملی نشون بده، تمام وزنم رو انداختم روی صورتش و کیرم رو تا حدی که جا داشت تو دهنش فرو کردم در همون حال بهش گفتم “وقتی دهن یکی رو میگان منظور اینه”… بعد فوران آبم تو حلقش شروع شد مدتها بود که اینقدر ازم آب نیومده بود. مهتاب زیر هیکلم دست و پا میزد اما هیچ کاری نمیتونست بکنه. آب کیرم که وارد حلقش شد حتی نفس هم نمی تونست بکشه. اما من تو اوج لذت بودم. من سادیسم ندارم اما تو اون لحظه اونقدر شهوتم بالا بود که به چیز دیگه ای غیر از اینکار نمی تونستم فکر کنم.
آبم که خالی شد. از روش بلند شدم. مهتاب شدیدا سرفه میکرد. آب کیرم همراه با سرفه هاش از دهن و دماغش میزد بیرون صحنه عجیبی شده بود. الان که ارضا شده بودم از کارم پشیمون بودم. من قبلا با زنها و دخترای دیگه (البته بجز زن خودم) زیاد از اینکارها کرده بودم اما همه شون تجربه قبلی داشتن و میدونستن من چکار میخوام بکنم. حالا از اینکه این کار رو با مهتاب کرده بودم ناراحت بودم. دست و پاهاش رو باز کردم و دستمال آوردم براش. هنوز سرفه می کرد و نمیتونست حرف بزنه. همونجوری رفت سمت دستشویی. صدای سرفه اش قطع نمی شد. بعد هم صدای هق هق گریه اش میومد. رفتم در دستشویی رو زدم که ببینم حالش چطوره اما داد زد و گفت: “گم شو”. وقتی هم اومد بیرون، خیلی عصبانی بود. هر چی عذرخواهی می کردم اصلا جوابم رو نمی داد. نشست روی تخت و همچنان گریه میکرد. وسط هق هق هاش گفت:
-این چه کاری بود کردی وحشی؟ داشتم خفه میشدم.
+عزیزم ببخش منو. اصلا دست خودم نبود.
با وجود عصبانیش، اونقدر نازشو کشیدم تا من رو بخشید. اما گفت معلوم نیست که دیگه باهام رابطه داشته باشه. اون روز بردمش بیرون براش یه گردنبند خریدم تا من رو ببخشه. خواستم شام ببرمش بیرون اما نخواست واسه همین رسوندمش خونه اش.
بعد اون روز، دوباره مثل همیشه میومد سر کار اما تا یکی دو هفته باهام سرد برخورد میکرد طوری که جرآت نمیکردم دوباره ازش سکس بخوام. با این حال بعد از دو هفته، باز رابطه مون برگشت به حالت قبل. بعدا برام گفت که بیشتر از اینکه بدون هماهنگی باهاش اینکار رو کردم از دستم عصبانی بوده و اینکه آب کیرم پریده بود تو حلقش، وگرنه خودش دوست داشته یه روزی ساک زدن ته حلق رو امتحان کنه. وقتی این حرف رو زد دیگه اینجور ساک زدن شد جزو برنامه روتین سکسمون و هر هفته یکبار میبردمش خونه مجردیم و بعد از کلی عشقبازی، دهنش رو به معنای واقعی کلمه میگائیدم.
این قضیه تا یک سال بعد که مهتاب با همون خواستگارش ازدواج کرد ادامه داشت. در این مدت من رو در جریان خواستگاری و نامزدیشون قرار میداد و هر بار موقع سکس کلی راجع به اینکه چطوری میخواد با شوهر آینده اش سکس کنه حرف میزدیم و حتی شوخی میکردیم. بعد از ازدواجش تا 3-4 ماه رابطه ای با مهتاب نداشتم. البته میومد سر کار، اما سعی می کردم یک حریمی بین خودمون رعایت کنم. تا اینکه خودش به زبون اومد و گفت که با وجودی که شوهرش مرد خوبیه، اما رابطه جنسی خوبی با هم ندارن. بهمین خاطر همون طور که قبلا پیش بینی کرده بود، دوباره اومد سراغ من. اولین بار که از جلو باهاش سکس کردم یکی از تجربه های سکسی فراموش نشدنی من بود که شاید یک روز داستانش رو بنویسم. اما هنوز هم بهترین تجربه ام مربوط به روزی میشه که برای اولین بار دهنش رو گاییدم.

نوشته: حمید


👍 48
👎 10
107401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

910576
2023-01-14 02:04:36 +0330 +0330

شرمنده جناب اینجا دنبال پرونده میگردی؟؟والله نمیدونم دکترها و وکلایی که من میشناسم و کارم بهشون افتاده زیادی سرشون شلوغه یا کلاس میزارن واسه ملت؟؟؟
تا اونجا که من این قشر رو میشناسم اکثرشون بجز پول به هیچی فکر نمیکنن و محاله وقت کنن بیان واسه شهوانیون داستان بنویسن حالا دور و برت پر از داف و کوس باشه که دیگه بدتر.


910602
2023-01-14 04:10:58 +0330 +0330

میدونی جالبیش کجاست ؟؟ من با اینکه متاهلم اما اونقدر زنم خواست ازم پول بکنه و محبتهای مصنوعی کرد بهم رفتم با یه دختر ۲۰ ساله دوست شدم اسم اونم مهتابه دقیقا ۲۹ آبان امسال پرده اشو زدم و سکسهای فوق العاده ای داریم ، لعنت به آدمهایی که ذات واقعیشونو نشون نمیدن و زندگی بقیه رو بگای سگ میدن

1 ❤️

910621
2023-01-14 07:32:15 +0330 +0330

نهایتش پیک موتوری باشی، بیشتر به شخصیتت نمیخوره…

7 ❤️

910624
2023-01-14 07:51:50 +0330 +0330

خوبه سایت شهوانی برقراره برای خالی کردن عقده های فرو خورده. امثال تو هنوز زن را بشکل وسیله ای برای امیال جنسی سرکوب شده می بینند.

3 ❤️

910629
2023-01-14 08:53:03 +0330 +0330

کون رو هم امتحان کن عزیزم

1 ❤️

910639
2023-01-14 10:32:58 +0330 +0330

آقای وکیل! لطفاً راهنمایی کنید و راه‌های اثبات تجاوز جنسی و نحوه شکایت از مجرم متجاوز رو بفرمایید.

1 ❤️

910645
2023-01-14 13:05:20 +0330 +0330

میتونه واقعی باشه. منم دیدم مردایی ک چندتا رابطه دارن

1 ❤️

910659
2023-01-14 14:40:46 +0330 +0330
  • خوب نوشتی…کاری به کس شعرهات ندارم…داستانو خوب درآوردی
1 ❤️

910670
2023-01-14 16:41:47 +0330 +0330

کیر رئیس دادگاه کیفری یک استان تهران تو کونت که نیای اینجا کسشعر تفت بدی

2 ❤️

910785
2023-01-15 09:58:37 +0330 +0330

وکیل نداشتیم تو شهوانی که خدارو شکر کلکسیون کامل شد

1 ❤️

910868
2023-01-15 23:59:35 +0330 +0330

فانتزی های یه سادیسمی روان‌پریش.جنسمون هم که به حول قوه الهی جور شد .دکتر که داشتیم مهندسم که بود مدیرعامل و مدیرکل هم که بود فقط وکیل نداشتیم که اونم به لطف دلار ۴۴ تومنی و زمستان سخت اروپا گیرمون اومد

1 ❤️

910878
2023-01-16 01:35:13 +0330 +0330

زیاد دهنش گاییدی توقعش زیاد شد🤣🤣🤣

0 ❤️

911406
2023-01-19 18:16:38 +0330 +0330

نمیدونم چرا ولی دقیقا تو رو ساول گودمن تصور کردم😅🤣🤣

0 ❤️

912330
2023-01-26 20:30:40 +0330 +0330

بنظر من اینایی ک کارگر کارفرمایی رابطه برقرار میکنن خیلی کار شاقی نکردن
دیگه معلومه همه منشیا میدن دیگه
کسی م ک کارش به دادگا پاسگا میفته همه میخوان مخش کنن حتی مامور دون پایه کلانتری
مخ زن اونیه ک با پای پیاده ، با پراید داغون مدل پایین ،شاهکص بزنه

0 ❤️