دوتا کیس تو مترو

1402/03/27

سلام…

این ماجرا مال چند سال پیشه که همون موقع چند روز بعدش شروع کردم نوشتنش…

از سرکار برمیگشتم ساعت ۱۰ و نیم شب بود تو قطار بین شهری مترو معمولاً چون خسته بودم همیشه می خوابیدم تا ایستگاه کرج اون شب بیرون بارون میومد گوشیمم کلا ۷ درصد شارژ داشت که نگه داشته بودم اسنپ بگیرم برم خونه ایستگاه وردآورد بود و هنوز چندتا ایستگاه تا کرج داشتم خونه ام تو حسین آباد کرج بود من تنها زندگی می کنم اما از خانواده ام زیاد دور نیستم پدرم فردیس خونه داره 29 سالمه دانشجوی رشته ی کامپیوتر نرم افزار از نظر قیافه ای بد نیستم یه ظاهر معمولی رو به خوب دارم پوست سبزه موها و چشمای مشکی مایل به خرمایی ولی قدم بلنده نسبت به هم سنام میانگین قدی بلندی دارم وزنم حدود ۷۰ و لاغر اندام هستم کارم تهرانه تو یه مجتمع تجاری تو شهرک اکباتان
هر روز صبح ساعت ۱۰ میرم تا ساعت ۷ و نیم شب تو یه مغازه به عنوان فروشنده فرش با یکی از دوستام به اسم مهدی کار میکردم صاحب کارام سه تا برادرن که آدمای خوبی ان اون شب با مهدی رفته بودیم فرش رو تو خونه مشتری پرو کنیم معمولا وقتی که مشتری چند تا فرش رو می‌خرید ماها مسئول بودیم که اون فرش رو تا تو خونه اش ببریم موقع برگشت ترافیک شد و خیلی دیر وقت من به مترو رسیدم مهدی با ماشینش رفت و منم سوار آخرین قطار به سمت کرج شدم معمولا چون عادت دارم تنها و راحت بشینم و بخوابم تو قطار میرم طبقه پایین اون شب تو واگنی که من نشسته بودم کسی نبود طبقه پایینش خالی خالی فقط من بودم که ردیف فکر کنم چهارم نشسته بودم
همینطوری تو خودم بودم که صدای دوتا بچه اومد که باهم شوخی میکردن صدا نزدیک تر شد
تا اینکه دوتا پسر رو دیدم که دنبال همدیگه میامدن 17 -18 سال حدودا ولی تو مترو فروشندگی می کردن یکیشون یه بسته آدامس دستش بود منو که دیدن اومدن سمتم منم به ناچار مجبور بودم وایسم خیلی پررو نشستن کنارم و یکیشون که قیافه ی نازی ام داشت دستاشو گذاشت رو رون پام و با التماس اصرار می کردن که ازشون آدامس بخرم منم اصرار که نمی خوام…
من شدید به پسر علاقه داشتم جفتشونم خوشگل بودن خدایی نسبت به بقیه فروشنده های تو مترو
هم سر و صورت سفید داشتن هم خوش اندام و تمیز بودن انقدر دست مالیدن به پاهام و بدنم که حس شهوت تو بدنم گر گرفت اونی که سرپا وایستاده بود همش تو حرف این یکی می‌پرید که یهو برگشت بهش گفت… کونی کس ننت بسه بزار ببینه چی دارم میگم یه لحظه وقتی حرفهای رکیک و فحش که بهم دیگه میزدنو شنیدم بدم نیومد بهشون یه پیشنهادی بدم آروم گفتم… بچه ها همه آدامساتون رو میخرم خوشحال شدنو یکیشون جلدی نشست رو زانوم منم دست انداختم دور شکمش و یکم کشیدمش جلو تر و پاهاشو لای پاهام گرفتم یکم گوشه ی کاپشنشو دادم بالا پوست سفید بدنش که معلوم شد دستمو چسبوندم بهش و گفتم… بچه ها یه تومنم میدم یه شب باهم باشیم …!
قلبم می‌لرزید که این چی بود من به اینا گفتم سرم عرق کرد یه لحظه…
پسره که تو بغلم بود پاهاش خیلی نرم و کوچیک بود و حشرمو بیشتر میکرد اونم یهو ترسید وقتی اینو ازم شنید و خواست خودشو از بغلم دربیاره که دستمو دورش حلقه کردم و بیشتر کشیدمش جلو که رونش خورد به کیرم گفت… چیکار کنیم؟ لباشو بوسیدم گفتم… یه حالی امشب یکیتون بهم بده دیگه خیلی خوشگلین بچه ها عاشقتون شدم اون یکی که کنارم بود زد رو پامو و دست دوستشو کشید و از رو پام بلندش کرد و یه لگد زد به زانوم چند تا فحش بهم دادن و سریع رفتن یه نصفه حالی کردم کیرمو درست کردم تو شلوارم از سر و صدایی که شده بود حس کردم آبروم رفته و سریع ایستگاه گرمدره پیاده شدم رفتم واگن بغلی بازم وقتی رفتم پایین کسی نبود همون اولین ردیف نشستم تو فکر پاهای نرم و کوچیکی بودم که چند لحظه پیش لای رونم داشت فشار می خورد پسره وزن سبکی ام داشت
بدنش نرم و باریک بود ولی کون تپلی داشت درد لگد رو یادم رفت دوست داشتم فقط خودشو بهم بده دردش اشکال نداره همین طوری داشتم بیرونو نگاه می کردم که یهو حس کردم یه کسی نشست کنارم
انقدر نزدیک بهم که چسبید بهم برگشتم جفت اون پسر شیطونا بودن چشام برق زد یه لحظه
یکیشون سریع گفت… دو می گیریم جفتمون میایم یه لحظه کیرم درجا راست شد و تو ذهنم دل تو دلم نبود این دوتا هلو رو بریزم رو هم و یه دل سیر یه دفعه حال کنم
گفتم… باشه قبول
گفت… جات کجاست؟
یکم فکر کردم ببینم میشه این دوتا تخس رو ببرم خونه ام ؟
ترسیدم ببرم خونه و گفتم… گاراژ دوستم
اون یکی گفت… چقدر فاصله داره تا ایستگاه کرج؟
گفتم… ده دقیقه
گفت… گوشی داری ؟
گفتم… آره
گفت… میتونی کارت به کارت کنی؟
گفتم… آره
گفت… بزن پولو همین الان بریم
منم چشمام گرد شد دستام می‌لرزید از خوشحالی گفتم… نه نصف اول نصف بعد کار
انقدر چک و چونه زدم تا قبول کردن اون یکی که وایستاده بود و نگران نگاه می کرد آروم ازم پرسید… اذیتمون نمیکنی؟ دستشو کشیدم تو بغلم و بدن کوچیکشو بغلم گرفتم و گفتم… عاشقتونم بچه‌ها چرا باید اذیتتون کنم… کاری میکنم خوشتون بیاد راستی کسی نگرانتون‌ نشه؟! اون یکی گفت… تو به اینا کاری نداشته باش… یکم پررو بود این یکی ولی انقدر دوستشون داشتم که دلم نمیومد بد رفتاری کنم باهاشون… میدونستم این پسرهای فروشنده تو مترو اکثرا کونی ان چند بار تعریفشونو شنیده بودم
زنگ زدم رفیقم … گاراژ ضایعاتی داشتن تو کلاک (نزدیک پل که از روی رودخونه پارک چمران رد میشه -که منو دوستم چند بار دختر جنده بردیم اونجا) اوکی کردم بهش گفتم دوست دخترمه و گفت… من بابامو میفرستم خونه خودمم میرم رسیدی خبر بده بهم… وایستادیم تا رسیدیم کرج
سرپا وایستادن واسم سخت بود کیرم سیخ سیخ بود از دم ایستگاه تا گاراژ اسنپ گرفتم
ساعت ۱۲ رسیدیم با بچه ها تا رسیدیم کلی با همدیگه آشنا شدیم یکی اسمش ایلیا بود و 18 سالش بود اون یکی که خوشگل تر و خوردنی تر بود متین بود و تازه 18 سالش شده بود جفتشون سنی نداشتن ولی حسابی وارد بودن تو کار و من اون لحظه باورم نمی شد دوتا به چشم من جوون این کارا ازشون بر بیاد! رفتیم دم در … همسایه های گاراژ کلا دو تا خونه ویلایی پر از درخت بودن … دیگه سگ پر نمی زد هوا زیاد سرد نبود.‌. زمین خاکی جلو در خیس و گلی بود پیام دادم رفیقم… گفت… اوکیه من رفتم نیستم برو تو تا صبح ساعت شیش که بابام میاد بهت خبر میدم… در قفل نبود از زیر میله پشتی در رو آروم آروم بردم بالا در که آزاد شد یکم کشیدم جلو میله که افتاد هل دادم و باز شد در محوطه رو بستم… یه اتاق مانند داشتن که فرش داشت و تخت و میز توش بود واسه کسی که شب میموند اونجا و داخلش بخاری روشن بود و گرم بود به محض بسته شدن در قفلش کردمو دست ایلیا رو گرفتم و بردم وسط اتاق کاپشنشو درآوردم با کفش اومدیم داخل که اگه یه درصد کسی اومد داخل فرصت بیرون رفتن از پنجره پشت اتاقو داشته باشیم…
کفشاشونو درآوردم پاهای بچگونه ولی سیاه و کثیف داشتن ته اتاق سرویس بهداشتی داشت
گفتم… بچه ها برید دستشویی بشورید خودتونو رفتن دو نفری داخل و صدای ورجه وورجه و خندیدناشون دلمو میبرد رفتم در دستشویی رو باز کردم دست و پاهاشونو شسته بودن
جفتشونو از کمر بغل کردم و بردم و انداختم رو تخت انگار نه انگار میخواستم بکنمشون هرهر شوخی و خنده شلوار ایلیا رو کشیدم پایین تا زانوهاش شورت پاش نبود وااااااییییی باور کردنش سخت بود دوتا هلوی سفید و بچگونه که آدم میخواست گازشون بگیره! افتادم روش و شروع کردم خوردن . لیسیدن کونش اونم هی وول می خورد چه پاهایی داشت! باورنکردنی رونای نرم و سفیددد درحدی که میخوردیش قرمز میشد زبونمو لای رونش می کشیدم و زیر خایه هاشو میلیسیدم پیرهنشو دادم بالا و عین تیشرت از سرش درآوردم لباساش یکم بو میداد ولی بدنش تمیز بود و انقدر سفید و خوشگل بود که میشد پرستیدش افتادم روش و شروع به لذت بردن و لیسیدن بدن سفیدش شلوارشو کامل درآوردم و پرت کردم پایین تخت ایلیا لخت لخت مادرزاد جلوم خوابیده بود مگه میشد دست کشید از کونش! تشنه ی لیسیدن رونش شدم رفتم سراغ خوشگل تره متین این بار ایلیا هم کمکم می کرد با هم شلوار و لباس های متینو کندیم دو تا نوجوون سفید جلوم لخت بودن تیشرتمو درآوردم
خوابیدم روشون پوست بدنم با پوستشون تماس داشت خیلی لطیف و صاف و نرم کیرمو رو کون لخت برآمده شون میمالیدم کمر باریک کون گنده دیگه نمیشد تحمل کرد سریع بلند شدم کمربند و دکمه های شلوارمو باز کردم کشیدم پایین و دوتا پسرا رو نشوندم جلو پام یکم دادم کیرمو بوس و لیس مالی کردن تا حسابی حشری شدم و کیرم گنده شد متینو دمر کردم رو تخت یه بالش انداختم زیرش که کونش بالا بیاد وای وای وای چی می‌دیدم خواب بودم یا بیدار! پسر سفید هولو با کون لخت و سفیدش جلوم دمر بود و قرار بود من بکنمشون رفتم روش و کیرمو لای کونش میزون کردم
یه تف انداختم رو سوراخ صورتیش یکم فشار دادم تنگ بود ولی راحت می‌رفت توش
عجیب بود صداش در نمی اومد پسره تا حدودا نصف کیرم تو کون تنگش بود ولی جیکش در نمی اومد … البته ماهیچه های بدنش هی منقبض می شد و سفت میکرد خودشو که متوجه می‌شدم واسش شدیداً درد ناکه ولی اینکه جیغ نمی زد به نظرم میومد قبلاً دوسه بار ترتیب این ها قبل از من داده شده که اینقدر راحت خوابیده زیرم و بهم داره کون میده منم دیدم صداش در نمیاد دیگه کیرمو تا ته کردم توش و خوابیدم رو پشتش کیرم گرمای بدنشو که داخل کون داغش حس میکرد حشری تر میشد
اولش آروم آروم میکردم یکم که آب انداخت و کونش نرم و گشاد تر شد تند تند میزدم و واقعا کردن کونش لذت باورنکردنی داشت کمرشو بغل کردم انقدر حال میداد که ۲۰ تا نمیشد تو کونش تلمبه زد و سریع به مرز ارضا شدن می‌رسیدم و می‌کشیدم بیرون چندین بار تند تند کردم و دیگه نمیشد ازش دست بکشم بلند شدم از روش و به پهلوش کردم خم شدم کونشو خوردم و لاش تف ریختم
یه پاشو دادم بالا رو پای زیریش زانوشو خم کردم خیلی حال میکنم پسر ها رو اینطوری بکنم
کیرم دادم لای کونش و فشار دادم تا دم مثانه ام تو کونش لیز خورد واااای یه دستم رو رونش بود یه دستم رو پهلوش تلمبه هام فضایی حال میداد بهم رونشو چنگ می زدم اونم ناله های شهوت انگیز می کرد موهاشو نوازش می کردم خم شدم لپشو بوسیدم و تشکر کردم بابت حالی که داشت بهم می داد چند بار به سرم زد نکشم بیرون تا آبم بیاد از بس حال میداد ولی دلم میخواست با ایلیا هم حال کنم چون به نظرم کوچیک تر بود … خیلی بیشتر می‌توانست بهم حال بده کشیدم بیرون … عطر کون پسر اتاقو پر کرده بود خم شدم کونشو گاز گرفتم ناله کرد یه سیلی زدم لای پاش به شوخی رونشو نیشگون گرفتم خوابیدم رو تخت و جفتشون رو کشوندم سمت کیرم یکم با دستای خوشگلشون به کیرم حال دادن عین تیر برق که شد ایلیا رو بردم روش و قرار شد بشینه روش و بالا و پایین کنه خودشو اونم هرچی بدبخت میخواست بشینه کونش خیلی کوچیک بود از زیرش سر می خورد آخرش دیگه دیوونه ام کرد خودم لگنشو گرفتم محکم کله کیرمو کردم توش که جیغ زد و داشت از هم باز میشد به زور از چنگم در رفت دوییدم دنبالش رو تخت رفتم روش و بغلش کردم افتاده بودم به التماس کونش یه تیکه الماس بود یه گوشت سفید و خوشگل و بچه گونه تنگ چندین بار بهش گفتم… عزیزم تو این کون قشنگتو بهم بده هرچی خواستی بهت میدم اصلا ۱۰ میلیون میدم بهت متین اومد و با تندی بهم گفت… ولش کن لاشی… منم دیدم داره گریه اش در میاد یکم باهاش شوخی کردم تا آروم شد. خیلی ام ناز بودن آخه دلم نمیومد اذیتشون کنم لپشو بوس کردم و عذرخواهی کردم ترسیدم طوریش بشه دیگه از خیر کون رویایش گذشتم و خوابوندمش لای پام که حداقل یکم کیرمو بخوره که حال بده بهم دهن سرویس خوب چیزی بود اگه میزاشت اون شب ترتیب کونشو بدم یکم کیرمو خورد و لیسید که حسابی حشریم کرد بلند شدم دمرش کردم و خوابیدم روش و کیرمو لای رونش کردم آخ … آروم آروم میزدمو حال میکردم دیگه داشت آبم میومد متینو کشیدم و کونشو قمبل کردم و با زانو رفتم پشتش کیرمو با زور کردم تو کونش و همین که جلو رونم چسبید به پوست کونش آبم اومد
چقدرم لذت بخش لذت بخش ترین حالتی که تا به حال ارضا شده بودم خم شدم روش و با دستام شکمشو بغل کردم و باهم خوابیدیم رو بالش و منم روش بودم کامل آبمو ریختم تو کونش تا قطره آخر
لش بودم روش پنج دقیقه فقط داشت آبم میومد کیرم که شل شد کشیدم بیرون و گذاشتم روی کمرش از لذت دیدن بدن لخت پسرا که واقعا هم شهوت انگیز و زیبا بودن دوباره حشری شدم و کیرم شروع به سفت شدن کرد متین داشت می‌سوخت کونش بدبخت و رو تخت به خودش میپیچید
دلم سوخت واسش خیلی حال داده بود بهم خم شدم کونشو گاز گرفتم گردنشو خوردم و لیس زدم لپشو بوسیدم و کمکش کردم از جاش بلند شه تا اینکه رفت دستشویی ایلیا شلوار و پیرهنشو پوشید منم خودمو جمع و جور کردم و تختو مرتب کردم متین از دستشویی برگشت دستش به کمرش بود باز باز راه می رفت انقدر حال داده بود بدبختو پاره کرده بودم … دستشو گرفتم گفتم… اوکی ای پسر؟ لوس می کرد خودشو کثافت میدونستم حال داده بهش… همین این کون خوشگله … هم اون ایلیای توله سگ…

بعد حدودا یه ساعت حال واسشون اسنپ گرفتم یه کوچه اونورتر و فرستادمشون رفتن
پولی که دادم به نظرم خیلی کم بود در برابر حالی که کردم حتی از چند باری که دختر و کس کرده بودمم بهتر بود…
دیگه ام تو این چند سال ندیدمشون

دوست دارم نظر بنویسین…

نوشته: Ali


👍 8
👎 22
48001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

933565
2023-06-18 00:04:43 +0330 +0330

مترویه یا جنده خونه؟

1 ❤️

933569
2023-06-18 00:27:14 +0330 +0330

باحال بود . دمت گرم . کیرم راست شد

1 ❤️

933570
2023-06-18 00:39:56 +0330 +0330

همون خط اولشو که خوندم فهمیدم کوصشعره
داستان مال چند سال قبله
چند روز بعدشم شروع کردی به نوشتنش
فکر کنم با ویراستاری و چاپ و بازاریابی و فروش جلد اول و دوم و غیره حساب کردی که الان داستانت اومده بالا کونکش

3 ❤️

933571
2023-06-18 00:44:55 +0330 +0330

من چندتا تجربه خیلی خوب با بچه های مترو داشتم اما توی این یکی دو ساله چندتا داستان خیلی بد شنیدیم ازشون، اگه باز بهت خورد بیشتر مراقب باش

1 ❤️

933589
2023-06-18 01:41:17 +0330 +0330

کاملا مشخص دورغ میگی و اون دوتا بچه ۱۲،۱۳ ساله بودن نه ۱۷ ۱۸ ساله،،و تو در واقع سواستفاده کردی ازشون

4 ❤️

933599
2023-06-18 02:02:30 +0330 +0330

بر پدر دروغگو لعنت

2 ❤️

933617
2023-06-18 05:03:37 +0330 +0330

خودت 19 سالته به 17 18ساله میگی بچه😂😂😂😂😂😂

3 ❤️

933620
2023-06-18 06:27:53 +0330 +0330

فرش رو میبرین پرو میکنین؟؟؟!!!
که ببینین تن خورش خوبه حتما.

2 ❤️

933621
2023-06-18 06:53:18 +0330 +0330

داستان پروفیل بود فقط سن رو بردی بالا که مجوز نشر بگیری.
از امروز ملت حشری دست فروش های مترو رو به چشم کونی میبینن.
نکتید این کار رو

1 ❤️

933648
2023-06-18 10:59:25 +0330 +0330

داستا تقریبا واقعی بود ولی خودت همسنشون بودی بهشون میگی بچه؟ اینا ۱۲_۱۳ ساله بودن سنشون رو بردی بالا ک منتشر بشه

0 ❤️

933653
2023-06-18 11:22:37 +0330 +0330

این کوستان مترو چرا زیاد شده یه سرباز جقی از سر کافور زیاد توهم زده بود و اونم کوستان مترو . رو نوشته بود

1 ❤️

933656
2023-06-18 11:54:41 +0330 +0330

تو خودت کوووونی
کون بچه

0 ❤️

933762
2023-06-19 03:26:29 +0330 +0330

من معتقدم تو یه خوک شهوتپرستی که دو تا بچه ۱۰یا ۱۱ ساله رو کردی و برا فش نخوردن نوشتی ۱۸ ساله

1 ❤️

933853
2023-06-19 15:45:47 +0330 +0330

فقط میخوام بگم خیلی کفتار بودی با دو بچه معصوم کار این کارها رو کردی.
فقر سرچشمه همه بدبختیهاست و تو از موقعیت اونا سواستفاده کردی.
تو باعث شدی تونا وقتی بزرگتربشن دچار اختلال شخصیتی باشن

0 ❤️

933908
2023-06-20 00:07:10 +0330 +0330

احتمالا با اون ۲میلیون بارشونو بستن دیگه افتادن به پلوخوری 😂

0 ❤️

934021
2023-06-20 15:26:25 +0330 +0330

j

0 ❤️

934941
2023-06-26 19:17:43 +0330 +0330

خوشم اومد چون واقعا واقعی بود

0 ❤️

935969
2023-07-03 19:24:23 +0330 +0330

درسته کار این درست نبوده ولی
الان باتوجه به طبقات پولدار و ضعیف جامعه
تنها راه پول در آوردن یهویی برای نوجوانان سنین ۱۰ تا ۱۷ سوراخ کون دادن به بزرگ تر ها و آدم های پول دار است
اما من این کار را توصیه نمی کنم باز به خود نوجوانان ربط دارد این فکر و مسائل
ولی استفاده نکردن توی حروم زاده از کاندوم در روابط سکس و کون کردن آن نوجوانان نشان دهنده حماقت و مادر ج.نده بودنت است
می دانی که ایدز با استفاده نکردن از کاندوم به انسان منتقل می شود

1 ❤️

937841
2023-07-15 23:19:21 +0330 +0330

هر شب مترو میرم خوشگلن بعضیاش دوس دارم جرشون بدم

0 ❤️