دیپ واتر

1402/02/12

از وقتی که با دنیز مهاجرت کردیم کانادا همه چیز بر وفق مراد بود. درآمد عالی، خونه و ماشین خوب کلی لباس کوتاه که تو فصلای گرم سال می پوشید و من هم موردی نداشتم و کاملا اپن مایند بودم اما اون فانتزی عجیب همیشه با من بود. سکس زنم با یه مرد غریبه! نمی دونستم چجوری باهاش این فانتزی رو در میون بزارم تا اینکه تو هیستوری لپ تاپش سایت شهوانی رو دیدم و فهمیدم داستاناه کاکولدی و بیغیرتی رو دنبال میکنه! همه چیز الان آماده بود ولی داشتیم برمیگشتیم ایران برا 1 ماه. پس باید تو ایران این ایده رو پیاده می کردم یا صیر میکردم تا دوباره برگردیم کانادا.
بعد از یک هفته چمدون بستن سوارهواپیما شدیم و تو راه فیلم دیپ واتر رو با هم دیدیم که صحنه های خیانت و کاکولدی دارم. دیدم دنیز خوشش اومده و سر صحبت و باز کردم. اولش یکم شوکه شد ولی در مورد سایت شهوانی که گفتم اونم اعتراف کرد که بدش نمیاد با مردای غریبه باشه. تصمیم گرفتیم تو مدت سفریه سر بریم شمال با تور و ببینیم چی میشه.
در مورد دنیز بگم 25 سال داره با قد 167 و وزن 50. همیشه ورزش کرده و اندامش باربیه. هفته سوم تو ایران یه تور خوب رزرو کردیمو رفتیم سمت شمال. به پیشنهاد من دنیز شلوار کوتاه قد 80 پوشید کل طول سفر. فکر نمیکردم که پسرا چقدر سر به زیر شده بودن در طول سفر و همش ساق پاهای دنیز و دید میزدن. تو جمعمون یه پسری بود به نام عیسی . قد بلند و هیکل ورزشکاری و یکم پر رو. در طول شب اول که تو اتوبوس بودیم صندلی کناری ما بود و چشاش به پاهای دنیز بود که وقتی نشسته بود شلوار کوتاش، کوتاهتر شده بود. دنیز با اشاره به عیسی بهم گفت که ازش خوشش اومده. قلبم داشت از شدت ضربان منفجر می شد. تصور اینکه عیسی بخواد دنیز و لخت کنه هم ناراحتم می کرد هم هیجان زده. خلاصه که حس عجیبی بود.
شب رسیدیم اقامتگاه و اتاق ما کنار اتاق عیسی و یه همسفر دیگه که یه مرد 45 ساله بود. دنیز تو اتاق یه شلوارک پوشید که یکم بالای زانوش بود و یه تی شرت گشاد. یهو با همون لباسا از اتاق زد بیرون و 30 ثانیه بعد با عیسی و کامران(بعدا فهمیدم اسم اون آقا کامران هست) اومد تو!
-علی این آقا عیسی ادعای حکم داره منم با آ قا کامران دعوتشون کردم که بیان رقیب ما بشن!
-خوش اومدین، برا باخت آماده هستین؟
کامران نذاشت حرفم تموم شه گفت:

  • علی جان من شرطی بازی می کنم و عیسی رو بار اولمه دیدم ولی بازم رو شام فردا شرط؟
    منم قبول کردم. دنیز نشست روبروی من به عنوان یار من و عیسی و کامران کنار ما، روبروی هم. بازی 4 -4 بود که ما دستمون خوب اومده بود و داشتیم کتشون می کردیم.
    یهو عیسی خم شد کارتای دنیز رو ببینه که دنیز که چهار زانو نشسته بود با پاش زد رو زانوی عیسی:
    -یه بار دیگه تقلب کنی این پا میاد سمت صورتت (دنیز با خنده)
    -اگه یه بار دیگه بیاد می گیرم پاتو نگه میدارم زیر پام تا خلع صلاح شی (عیشی با خنده بیشتر)
    رسیدیم به نتیجه 6-6 که کامران قبل ورق دادن گفت آقا شام فردا باید رستوران خوب باشه و برنده میگه بازنده چی بپوشه.
    -آقا کامران اومدیمو ما باختیم. بعد تو گفتی من دامن کوتاه بپوشم. تو ساکم هست ولی نمیشه بیرون پوشید. اون موقع تکلیف چیه؟
    -پس معلومه که میدونی قراره ببازی. نترس دنیز خانوم. چیزی میگم که بتونین بپوشین.
    دست آخر دنیز عمدا بد بازی کرد و ما باختیم.
    فرداش ساعت 7:30 عیسی و کامران اومدن تو اتاق ما
    -علی و دنیز لباس چی آوردین؟
    -آقا بیخیال. برا 3 روز چی مگه تو این ساک جا میشه؟(من با خنده)
    عیسی یه تی شرت از لباسای خودشو داد به من روش نوشته بود “عجیب غریب”
    -اینو با هرچی می خوایی بپوش.
    لباس تو تنم زار میزد
    -خوب دنیز خانوم این تیشرتم برا شما.
    تا تیشرت و دیدم فهمیدم که اینام هدفشون دنیزه! روش به انگلیسی نوشته بود تااتی یعنی شیطون.
    -با همون شلوار دیروزی.
    دنیز رفت تو هموم و شلوار کوتاه دیروزی رو پوشید با تیشرت. پاچه های شلوار گشاد بود و چشم عیسی به ساق پاهای دنیز بود.
    -این که دیروز کوتاه تر بود. تقلب کردی؟
    -نه بابا همون دیروزیست. حالا باید حتما کوتاه باشه؟
    -آره، اصلا میدونی چیه؟ 2 تا دیگه تا بخوره خوب میشه.
    دنیز از خدا خواسته شروع کرد به تا زدن که کامران گفت:
    -تا زدنای تو قبول نیست
    خم شد و جلو من 2 تا تای گنده زد به شلوار کوتاه دنیز. برق چشای عیسی و کامرانو می شد به وضوح دید.
    -راضی شدین حالا؟
    آره دنیز خانوم. شرط و باختیو باید عواقبشم قبول کنی.
    با اسنپ از اقامتگاهمون رفتیم یه رستوران با موسیقی زنده.
    دنیز کنار من نشسته بود و اون دو نفرن روبرومون. دنیز آروم بهم گفت تو برو دستشویی و وقتب برگشتی زیاد شوکه نشو. خدا میدونه تو اوم 3 دقیقه قلبم داشت منفجر می شد. وقتی برگشتم دیدم عیسی کنار دنیز نشسته و تو گوش دنیز یه چیزایی میگه!
    -علی بازی گل یا پوج ه، منو عیسی، تو و کامران هم تیمی هستین.
    تو مدت بازی دنیز دستای دنیز و عیسی میرفت پشت و بعد میومد جلو. کلی تو تماس با هم بودن و منم دیگه کیرم داشت شلوارمو پاره می کرد. با خودم فکر می کردم اگه اینا دست به بدن لخت دنیز بزنن شاید از هیجان سکته کنم.
    غذا رو آوردن و یهو دیدم یه دست عیسی زیر میزه. میزامون رومیزیای بلند داشت و نمیشد دید زیرش چه خبره. به زهنم زد پنهونی گوشیمو ببرم زیر رومیز و فیلم بگیرم و ببینم دست عیسی کجاست.
    تا فیلمو یواشکی پلی کردم دیدم دنیز یه پاش انداخته رو رون عیسی و عیسی داره ساق پاهاشو می مالونه. کلی حس ضد و نقیض زهنمو پر کرد اما حس خوبش قوی تر بود.
    تو مسیر برگشت کامران جلو نشست و دنیز بین من و عیسی. پاشو چسبونده بود به پای عیسی و تو گوشیش داشت عکسای عروسیمونو نشونش میداد. یهو وسط عکسا که گوشیش دست عیسی بود یه عکس دنیز اومد با یه دامن کوتاه.
    -وای دختر تو باربی هستس
    -منم ببینم
    عیسی گوشی رو داد جلو
  • از باربی هم بهتری، اندامت و مخصوصا فرم پاهات بی نظیره!
    رسیدیم اقامتگاه. ما رفتیم تو اتاق و سکوت عجیبی بین ما بود تا اینکه در و زدن.
    -درسته با شکم پر خوردن خوب نیس ولی شب بلند است و …
    من عیسی و کامران و دعوت کردم تو. چند تا پیک زدیم و عیسی بی مقدمه گفت:
    -دنیز دامن کوتاهی که گفتی تو ساکته کو؟ هنوز شرطو بختیو باید تاوان بدی
    -آره بلند شو دامن و بپوش و بیا
    دنیز که مست هم شده بود عین چی پرید هوا و رفت پشت پسرا شلوار کوتاهو در آورد و دامن کوتا پوشید و اومد نشست وسط عیسی و کامران و یه من چشمک زد
    عیسیو کامران از خدا خواسته شروع کردن به لمس ساق پاهای دنیز و دنیزم داشت لباشو گاز می گرفت از شدت حشر. عیسی که دستش حالا رسیده بود به داخل رون دنیز رو به من کرد و گفت:
    -علی سلیقت عالیه!
    و شروع کرد به لب گرفتن از دنیز. کامرانم دستشو برد زیر دامن دنیز و از رو شرت داشت کصشو می مالوند. صدای ناله ی دنیز دیوونم می کرد. من تکیه دادم به دیوار شاهد این بودم که کامران دنیز و بلند کرد رو تخت تو بغلش نشوند و دستشو کرد زیر تی شرت دنیر و نوک سینه هاشو لخت کرد. عیسی هم جلو تخت رو زمین پشت به من نشست و از انگشتای پای دنیز شروع کرد به میک و لیس زدن و اومد یه سمت ساق پاها و رفت بالا. من تا به خودم بیام رونای دنیز رو شونه عیسی بود و داشت کص دنیز و حسابی لیس میزد. ماهیچه ساق پاهای دنیز پشت کمرعیسی قلمیه شده بود و کامرانم سینه هاشو کامل لخت کرده بود و می مالوند.
    ناله شهوتناک زنم داشت دیوونم می کرد. از شدت سکسی بودن صحنه دستم از رو شلوار رفت رو کیرم. بعد از چند دقیقه لذت بردن از بدن سفید زنم، دو تایی بلند شدن و لباسارو کندنو دنیزم کامل لخت کردن و خوابوندنش رو تخت. عیسی دستای دنیز و بالا سرش با یه دستش نگه داشت و کیرشو کرد تو دهن دنیز. کامرانم پاهای دنیز و بلند کرد و گذاشت رو بازو هاشو کیرشو می مالوند به کص دنیز. عیسی که هم حسابی مست بود و هم حشری گفت:
    -جنده خانوم داره حال میکنه دو تا مرد غریبه جلو شوهر بیغبرتت دارن میگانت؟
    آآآآآره ه ه ه .
    کامران کیرشو کرد تو کص دنیز و آروم آروم جلو عقب می کرد. صدای دنیز بلند و بلندتر می شد و سرعت تلمبه زدنای کامرانم بیشتر. بعدش عیسی یکم دنیز و از کص کرد و دنیز و برگردوند و داگی کرو. کامرانم به زانو کیرش دهن دنیز بود. وسط داگی عیسی شروع کرد به انگشت کردن کون دنیز. دنیز نالش سنگین تر شد. با درد کشیدن دنیز انگشت عیسی بیشتر تو می رفت.
    عیسی دنیزو رو تخت به شکم خوابوند طوری که سر دنیز به سمت من بود و دستاشو از پشت گرفته بود. تو این وضعیت کیرشو گذاشت لای سوراخ کون دنیز و با شدت هلش داد تو. دنیز داد زد آروم وحشی و شروع کرد به ناله آمیخته با درد. عیسی همینطور سرعت کردنشو بیشتر کرد و در حالی که هنوزم دستای دنیز و از پشت با یه دست گرفته بود با اونیکی دستش موهای دنیز و از پشت کشید و صورت دنیز به سمت من بلند شد. از شدت درد داشت گریه می کرد و منو نگاه می کرد. کامران تو همون لحظه اومد سمت سر دنیز و کیرشو کرد تو دهن دنیز.
    -وقت دابل کردن این جنده خانوم سکسی ه
    -کامران تو از کون من از کص بعد عوض میکنیم
    عیسی رو تخت دراز کشید و کامران دنیز مست و ولو شد رو بلند کرد و دو تایی نشوندنش رو کیر عیسی. دنیز شروع کرد به تقلا و یکم مقاومت. خواست بلند شه که عیسی با دستاش ساق پاهای دنیز و گرفت:
    -کجا میری سکسی؟ کارت داریم حالا حالاها
    کامران نشست پشت دنیز و دستاشو از پشت محکم گرفت با اونیکی دستش کیرشو برد سمت سوراخ کون دنیز. بعد از 2-3 دقیقه تقلای دنیز و فشار دو نفری کیر کامران رفت تو باهم شروع کردن به تلمبه کیر و کون دنیز. کمر دنیز خم بود و سینه هاش تو هوا می رقصیدن و خودشم هم گریه می کرد هم لذت می برد.
    عیسی و کامران جاشونو عوض کردن و بار دوم خیلی راحت تر کیرا تو کص و کون رفت. دنیز این بار از شدت اوج میلرزید و کامران داشت نوک سینه هاشو می کشید که عیسی با داد بلند ارضا شد و کیرشو از کون دنیز کشید بیرون. کامرانم خوابیده رو تخت رونای دنیز و جلو عقب کرد چند بار و بعد دنیز و پرت کرد رو تخت و بلند شد و کیرشو کرد دهن دنیز و هر چی داشت ریخت تو دهن دنیز.

روز بعد وقت برگشت بود و تجربه عجیبی برا من و دنیز بود. داشتیم وسایلامونو جمع می کردیم که دنیز گفت: عیسی گیر داده تو ماشین بازم شلوار کوتاه بپوشم. شمارمم گرفته ول کن نیست. فکر کنم تهران بازم برم زیرش. شلوار کوتاه و پوشید و من و بوسید و رفت از اتاق بیرون.

نوشته: علی


👍 32
👎 14
49101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

926041
2023-05-02 06:16:47 +0330 +0330

تصورات ذهنیت رو گاییدم بشر

1 ❤️

926048
2023-05-02 07:46:46 +0330 +0330

من تا کانادا رفتنت خوندم دوس داری مهاجرت کنی ولی کون گشادت نمیزاره؟؟؟

2 ❤️

926057
2023-05-02 09:57:59 +0330 +0330

عجب داستان‌هایی رو به بچه جلقی توهم داره.!
رفتی کانادا اونجا ندادی آمدی ایران فقط بابت دادن تور گرفتی و دادی زن جنده خودت ! راستی تو توهم نگفتی آب خودتم آمد و چکار کردی ، یا وسط کار از خواب پریدی.؟
آخه مجلوغ جوری داستان بنویس که با عقل جور درآد .
البته این داستانها با عقل که جور در نمی‌آید همون توهم بچه هست .

0 ❤️

926079
2023-05-02 13:28:16 +0330 +0330

قشنگ نوشتی یکم زود رفتی تو سکس و جزئیات رو کم کردی غلط املایی هم خیلی داشتی یبار خودت بخون ویرایش کن ولی قلمت خوبه بشرطی که جزئیات رو کوتاه نکنی که به سکس برسی جزئیات بدن زنت طرفین کفتگو ها و غیره رو خیلی کوتاه کردی

2 ❤️

926100
2023-05-02 17:53:42 +0330 +0330

قشنگ بود دوس داشتم

3 ❤️

926114
2023-05-02 20:28:19 +0330 +0330

ریدم بهت با این داستانت

0 ❤️

926128
2023-05-02 23:37:30 +0330 +0330

داستان خوبی بود. هیجان خاصی داشت. زنتم که عالیه، عاشق زیر خوابی مردای غریبه. تا می تونی بده جلو چشت بگانش و توام لذت ببر. زن جنده رو باید همه بگاااان.

1 ❤️

926168
2023-05-03 02:21:05 +0330 +0330

حرف نداشت

2 ❤️

926230
2023-05-03 12:35:50 +0330 +0330

بابا خارجی ، بابا اُپن مایند
یعنی حیف فحش که آدم به تو بِده و حیف بد و بیراه که آدم به تو بگه . آخه اورنی تورنگ پلاتیپوس رفتی کانادا و دو تا کلمه انگلیسی هم ( البته به غلط ) قاطی داستانت کردی که بگی مثلاً انگلیسی بلدی ؟! آخه تو هنوز فارسی نوشتنو بلد نیستی . یه بار داستانتو بخون ببین چند تا غلط داشتی . در ضمن اون کلمه ای که معنیش شیطونه ناوتی ( Naughty ) و نه تااتی گوسفند ! این هم بقیه اش :
خلع صلاح = خلع سلاح
هموم = حموم
زهنم = ذهنم
در خاتمه کجای این چرندیاتی که نوشتی به دیپ واتر ربط داشت ؟
امیدوارم دوستان حسابی از خجالتت در بیان .

1 ❤️

926239
2023-05-03 14:51:46 +0330 +0330

نظر شخصی من ربطی به نویسنده یا چنین رابطه هایی نداره، هر شخصی هر جوری دوست داره به خودش مربوط میشه، و در مورد افرادی که این تم را دوست دارنند نظری ندارم.
اما من میگم،
ک یی رم تو سر در از اولین عشق و حال تا آخرین شهوت رانی و شهوانی بودن الی اخر… که اجازه میده زنی جلوی شوهر خودش اینجور بقول نویسنده گا ییده بشه که با اشک ادامه بده و آخرش میگن لذت داشته.
و دوباره ک ی رررررم تو این لذتها.
امضاء:اينجانب

2 ❤️

926435
2023-05-04 23:17:24 +0330 +0330

تینتوبراس ایران هستی

1 ❤️

926519
2023-05-05 12:41:21 +0330 +0330

اصلا نمیگم موافق یا مخالف این سبک سکس هستم. اما این چه حرفیه تا وارد این رابطه میشین به اون زن میگین جنده و به مرد میگین بیغیرت؟ که چی بشه؟ میخواین تحقیر کنین؟ داری سکس میکنی دیگه چرا احترام نمیزاری؟ شاید این حرفت بعدها تو ذهن اونا اثر کنه و باعث بهم خوردن زندگیشون بشه.

0 ❤️

927543
2023-05-11 20:22:35 +0330 +0330

من عاشق داستانهای بی غیرتی هستم ، حتی اگه مثل این داستان متوسط رو به پایین باشه ، لایک زدم

بجز از کلمات غلط اینگلیسی ، که معلومه نویسنده مدت بسیار کمی یا شاید هم اصلا خارج رفته ، سوار اسنپ شدیمش کلی خندیدم ، خوب شد نگفت تاکسی خطی 😂😂

اسنپ ماله ایرانه عزیز ، کانادا اوبر و لیفت هست

1 ❤️

928746
2023-05-19 03:42:35 +0330 +0330

توجه به جزییات واقعا خوبنوشته شده. البتهبعنثان یه کاکولد موقعیت ها با واقعیت تجربه شده من نزدیک نیست و تا حدی اکستریمه.
خسته نباشی و ممنون

0 ❤️

928954
2023-05-20 18:28:35 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها