رفیق پایه در خوابگاه (۴)

1401/02/08

...قسمت قبل

بعد از سکس چت اون شب با ایمان ، اصلا حواسم به این نبود که شاید مجتبی بیدار بوده باشه و جق زدن منو دیده باشه ، به هر حال اون شب گذشت و فردا صبحش ، رفتار مجتبی عجیب نبود. یعنی اینکه انگار دیشب بیدار نبوده و من و ندیده .
مثل هر روز بعد از صبحونه ، برگشتیم تو اتاق و مشغول درس بودیم ، دیدم مجتبی کلافه ست و الکی داره کتابش رو ورق میزنه ، زیر چشمی بهش نگاه میکردم اما نمیدونستم ازش بپرسم چشه یا نه ؟!! ، یه ساعتی مشغول درس خودم بودم که مجتبی صدام کرد و گفت :« پارسا ! تو با کسی رل نزدی ؟!» گفتم :« نه بابا ، کی به من پا داده آخه؟! » گفت :« ای کیر تو این دانشگاه ، همشون یا جنده ان یا تنگ و نده !!» یه خنده ای کردم و گفتم :« نه عامو ، دخترای روانشناسی خیلی خوبن ، یه تیک بزنی یه چیزی کاسب میشی😜» گفت :« پس خبرایی هست واسه تو 😈» لبخندم و جمع کردم و گفتم :« نه عامو کص نگو ، من سمت روانشناسیا نمیرم ، به کف دستم خیانت نمیکنم😝» دیدم یه پوزخندی زد و گفت :« آره میدونم ، یه نمونه وفاداریتو دیشب دیدم …😈»،،، یهو برق از کلم پرید ، احساس کردم پشت سرم یخ کرد ، سرمو انداختم پایین و هیچی نگفتم … دیدم بعد از یکم مکث مجتبی گفت :« حاجی منم خیلی تو کفم ،،، ولی از وقتی اومدم اینجا ، از بس کافور میدن به خوردمون ، نمیتونم خودمو خالی کنم » منم با سر حرفشو تایید می کردم و سعی می کردم بحث ادامه پیدا نکنه… بعد از نیم ساعتی دوباره مجتبی گفت :« پارسا یه سوالی ازت بپرسم ؟!» ، دوباره دلم شور افتاد ، نمیدونم چرا ولی میترسیدم مجتبی بویی ببره و رفاقتمون ریده بشه توش . گفتم :« چیه؟! بگو!» ، گفت :« تا حالا با پسر حال کردی ؟!» یهو اخم کردم و گفتم :« نه عامو مگه من کونی ام ؟!» دیدم فوری جواب داد :« عامو بلانسبت ، منظورم دادن نیست ، کردنه !» گفتم :« نه داداش نداشتم، حالا میذاری چهار خط مغناطیس کیری بخونیم یا نه ؟؟» دیدم یه لبخندی زد و دیگه چیزی نگفت، ولی فکر من و حسابی مشغول خودش کرد ، مدام با خودم مرور می کردم که ممکنه من یا ایمان چه سوتی ای داده باشیم تا مجتبی بو برده باشه ؟! اما هیچی به نظرم نمیومد چون ما خیلی عادی رفتار کرده بودیم ،،، صرف اینکه من دیشب تو تختم جق زده باشم هم چیزی رو ثابت نمیکرد قطعا ،،، طاقت نیاوردم و رو کردم بهش و گفتم :« مجتبی ! چی شد راجع به پسر ازم پرسیدی؟!» گفت :« هیچی ، همینجوری !» بعدش گفت :« آخه من خودم تجربه داشتم !» ، یهو یجوری شدم ، دلم میخواست قضیه شو برام تعریف کنه ، گفتم :« خووب ! چیکارا کردی ؟!😜» گفت :« قبل دانشگاه ، یه پسر خیلی خوشگل تو واحد بغلیمون بود که خودش بد پا میداد، یکی دوباری کشوندمش خونمون به بهونه درس و رفع اشکال درسهاش ، تو خونه ترتیبشو دادم .» با تعریف کردنش یواش یواش کیرم شق شد و داغ کرده بودم ، دیدم مجتبی هم یجوریه و مدام زیر چشمی نگاش به من و شلوارمه ! ، بهش گفتم :« خوب حالا از پسر بیشتر خوشت میاد یا دختر ؟!» گفت :« تو کف دختر که خیلی ام ، ولی چون تجربه با پسر هم داشتم ، خیلی وقتا دلم میخواد با پسر هم باشم .» گفتم :« کسی از پسرا هم تا حالا حشریت کرده ؟!» دیدم لبخندی زد و سرش و انداخت پایین و آروم گفت :« آره دیگه ، یکیش تو…🙈»،،، چشمام گشاد شد و با تعجب پرسیدم :« من ؟!!!، به چیه من نظر پیدا کردی تو ؟!!» گفت :« راجع به رفاقتمون فکر بد نکنیا ، ولی از وقتی دیدمت رفتی تو دلم ، جذابی آخه !» با خنده گفتم :« کص نگو مومن ، 😳😳😳» اونم دوباره یه پوزخندی زد و سرش انداخت پایین…بعد چند دقیقه من هنوز تو فکر حرفاش بودم ولی میدونستم اگه شل کنم، هم کونمو به باد دادم هم به ایمان که الآن یجورایی فابم شده بود خیانت کردم…دیدم مجتبی رو کرد به من و گفت :« پارسا من خیلی حالم بده ، فیلم خوب نداری حالم جا بیاد؟!» فهمیدم منظورش سوپره ، گفتم :« بد جور زدی بالا ها😜» گفت :« آره ، بد جور…» بعد دیدم دستش رفت سمت شلوارش و کیرش و مالید، شق کرده بود و کیرش به نظر بزرگ میومد… گفتم :« من فیلم ندارم ، ولی اگه میخوای با نت گوشیم برو پورن هاب هر چی دوست داری ببین » گفت :« اشکال نداره همین جا باشم ؟!» گفتم :« نه بابا راحت باش !» دیدم اومد گوشیمو گرفت و براش رمز زدم ، بازش کرد نشست رو تخت پایین و خیره بود به گوشی … من سعی می کردم توجه نکنم و درسمو ادامه بدم ولی راستش خودمم بد داغ کرده بودم و کیرم شق شق بود… زیر چشمی مجتبی رو نگاه می کردم که دستشو برده بود تو شلوارش و کیرشو میمالید ، دل و زدم به دریا و گفتم نهایتا یه جق دو نفره میزنیم، بلند شدم رفتم کنارش نشستم و گفتم :« دهنت سرویس مجی ، حال منم خراب کردی ، بیار گوشیو منم ببینم…» دیدم پوز خند زد و گوشیو آورد جلوم، با کمال تعجب دیدم فیلم گی پلی کرده و اتفاقا فضای فیلم راجع به دوتا هم اتاقی بود که دارن همدیگه رو میمالن و ساک میزنن…من تو فاز فیلم رفته بودم و دستمو برده بودم تو شرتم و داشتم کیرمو میمالیدم ، که یهو مجتبی شلوار و شرتشو کشید پایین و با کون لخت نشست کنارم و شروع کرد آروم کیرشو مالیدن، منم که دیدم اینجوری با هام احساس راحتی میکنه ، شلوار و شرتمو کشیدم پایین و لخت کنارش نشستم و با کیرم بازی بازی می کردم،،، دیدم مجتبی نگاش افتاد به کیرم و با خنده گفت:« اوففف، چه کیر غولی داری!!!» منم خندیدم و گفتم :« تو هم انگار خیار چمبره کیرت » دیدم مجتبی گفت:« پارسا ! میشه بهش دست بزنم ؟!» منم که دیگه شل کرده بودم ، اشاره کردم که میتونه ، مجتبی دستشو آورد نزدیک و دور کمر کیرم حلقه کرد، دستاش خیلی گرم بود و وقتی دستشو به کیرم گرفت ، خیلی لذتبخش بود ، منم بعد از اینکه مجتبی کیرمو گرفت ، دستمو بردم سمت کیرش و دیدم اونم اعتراضی نکرد و منم کیرشو گرفتم و شروع کردم آروم بالا پایین کردن ،،، دیدم مجتبی تو چشام زل زده و میگه :« چطوره ؟! حال میکنی ؟!😈» منم با سر اشاره می کردم که خوبه ،،، داشتیم برای هم آروم جق میزدیم و بازی می کردیم با کیر هم ، که مجتبی گوشیمو گذاشت زمین و دستاش رو گذاشت رو تخم هام و داشت آروم ماساژشون میداد و یواش یواش انگشتش رو برد سمت زیر تخمم و سوراخ کونم، منم داشت خوشم میومد و کاری نمیکردم و فقط با دستم همچنان کیرشو نوازش می کردم ، یهو دیدم مجتبی سرشو آورد جلو و زبونشو رسوند به تخمام و شروع کرد خوردن و لیسیدنشون، منم داشتم دیوونه میشدم از این حرکت ، زبونشو رو پوست تخمام حرکت میداد و تا انتهای کیرم میرفت و بر می گشت، انگشتشو دم سوراخم بازی میداد و هر از گاهی انگشتشو می کرد تو دهنش تا خیس بشه و بعد میرسوند به سوراخ کونم، بعد اومد از تخت پایین و پاهامو داد بالا تا تو شکمم جمع بشه ، شروع کرد زیر تخمام تا دور سوراخمو آروم لیس میزد و تف مینداخت ، بعد اومد بالا سمت کیرم و کیرم کرد تو دهنش و آروم میخورد و میمکید و انگشتش رو تو سوراخم فرو می کرد،،، من احساس کردم که داره آبم میاد ، بهش گفتم که اون از کارش دست کشید و بلند شد کیرش رو گرفت جلو صورتم و با اشاره گفت که براش بخورم ، منم صورتمو بردم جلو و سر کیرش و بین لبام گذاشتم و سرشو زبون میزدم،،، دیدم که چشمای مجتبی بسته شد و یه :« جوووون …» طولانی گفت،،، دستمو بردم زیر تخمش و در حالی که کیرش رو تو دهنم میبردم ، با تخماش بازی می کردم و هر از گاهی ، انگشتمو به سوراخ کونش میرسوندم،،، یکی دو دقیقه ای من براش خوردم و انگشتش کردم که کیرش رو از دهنم کشید بیرون و منو هل داد رو تخت و پاهامو داد بالا و کیرش رو به سوراخم نزدیک کرد،،، اول فکر کردم میخواد بکنه تو ولی دیدم کیرش و رو سوراخم و لای کونم گذاشت و آروم بالا و پایینش میکرد، منم خیلی داشتم حال میکردم، یجورایی بدون درد ولی حس کون دادن بود، سوراخم داشت وود وود میکرد و دل میزد از این حرکت مجتبی، بعدش همینطور که داشت لای کونم کیرش رو میمالید، کیرمو گرفت و شروع کرد آروم واسم جق زدن،،، این دوتا حالت با هم داشت منو میترکوند که همینطورم شد و بیست ثانیه طول نکشید که آبم با فشار زیاد پاشید رو سینه م و از کله م رد شد،،،با صدای بلند موقع اومدن آبم ناله کردن و یه آههههه بلند کشیدم… انگار این صحنه و صدای ناله من ، مجتبی رو حالی به حالی کرد و اونم یه آهههه بلند کشید و دیدم ، زیر تخمام و دم کونم داغ داغ شد،،، مجتبی با حالت بی حالی ولو شد کنار من و منم نا نداشتم بلند شم،،، یکی دو دقیقه که گذشت ، دیدم مجتبی دست انداخت گردنم و صورتمو یه بوس محکم کرد و گفت :« واای پارسا ! دمت گرم ،،، اصن تکمو شکوندی پسر… خیلی وقت بود اینجوری حال نکرده بودم …» منم یه لبخندی زدم و گفتم :« آره خیلی حال داد… اوففف اصلا فکر نمی کردم اینجوری آبم بیاد…» مجتبی هم یه چشمک زد و با سرش تایید کرد و همونجوری خوابید، منم بلند شدم شلوارمو اینا رو پوشیدم و دیدم اصلا حس درس ندارم ، رفتم تو تختم که بخوابم.

ادامه...

نوشته: پارسا


👍 32
👎 2
22101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

871063
2022-04-28 02:17:04 +0430 +0430

وود وود میکرد بیا درستش میکنم

1 ❤️

871066
2022-04-28 02:29:23 +0430 +0430

خاک تو سرت به ایمان خیانت کردی

5 ❤️

871074
2022-04-28 03:14:30 +0430 +0430

دیس به خیانت.

2 ❤️

871085
2022-04-28 04:33:35 +0430 +0430

خیانت ندوست

2 ❤️

871135
2022-04-28 14:36:50 +0430 +0430

دانشگاهی که دانشگاه نباشد ، دانشگاه نیست
امام خمینی ره

2 ❤️

871138
2022-04-28 14:52:44 +0430 +0430

Khodavakili age shirazi bio mno bokon 😐😐

1 ❤️