زنم کردی بیشعور

1392/12/10

خراب کردن آسون و درست کردن محال یا سخته
ماجرا برمیگرده به نوروز امسال که دختری رو خیلی دوست داشتم که بهش برسم 16 فروردین روز تولدش بود کتاب آیا تو آن گمشده ام هستی رو که پیشنهاد میکنم بچه هایی که میخوان ملاک هاشونا بهتر بشناسن بخرن رو خریدم و کادو کردم و روز تولدش دقیقا روی سی و سه پل بهش دادم و کمی باهم در مورد ازدواج صحبت کردیم و قرار شد بهم خبر بده
از همدیگه خداحافظی کردیم و من تو راه برگشت رفتم سراغ یکی از موسسات زبان .
ثبت نام کردم و اومدم خونه
با مادرم در میون گذاشتم و کلا خیلی خوشحال بودم که قراره ازدواج کنم
چند روزی گذشت و کلاس زبانم شروع شده بود از اون دختر که اسمشو نمیارم پیام نیومد و منم مجبور شدم خودم دست به کار بشم و بهش پیام دادم و ایشون هم جواب داد که من با خانوادم صحبت کردم و اگر مایل هستین تشریف بیارین
گذشت و همه چیز روال عادی رو داشت طی میکرد و ما برای بیشتر آشنا شدن قرار شد زیر نظر خونواده هامون ارتباط داشته باشیم و به همین منوال طی میشد
داخل کلاس زبان خب نمره های تست هام از همه تقریبا بالاتر بود و بچه زرنگ میدونستن همه منو تا اینکه یکی از پسرای کلاس که تنها زندگی میکرد منو دعوت کرد برای تمرین زبان بعد از کلاس برم پیشش
لازم بذکر که من از شهرستان میومدم اصفهان و بخاطر راحتیه خودم شب هایی رو که کلاس داشتم خونه عمم میموندم
اسم دوستم مجید بود زن و بچه داشت ولی تنها زندگی میکرد (بنا به دلایلی) . پیشنهادشو بخاطر اینکه تنها بود قبول کردم روز های زوج که کلاس داشتیم بجای خونه عمم شب میرفتم پیش مجید و باهم زبان کار میکردیم
کم کم حرف بچه های کلاس پیش اومد و حرف شیلا شد . مجید بهم گفت شیلا خیلی ازت خوشش میاد و اینا که من گفتم من نامزد کردم و رابطم با بچه ها فقط در حد کلاس زبانه پس فردای اون روز شیلا داخل کلاس زبان بهم گفت بخاطر اینکه سرکار میره عقب افتاده و ازم خواست باهاش کار کنم
من زیاد راغب نبودم که سر و کله مجید پیدا شدو گفت بیاین خونه من تا راحت درس بخونیم سه تایی
این طوری برای سعید که وقتشم کمه بهتره
منو داخل عمل انجام شده قرار داد نامرد. شب ها به محض تموم شدن کلاس ساعت 8 و نیم تا 9 و نیم سه تایی خونه رضا درس میخوندیم
شیلا خیلی دختر راحتی بود برای من تازگی نداشت ولی راحت نبودم
چهارشنبه اون هفته شیلا نیومد و مجید هم گفت مهمون دارم و نمیتونم تو را ببرم خونه و عذر خواهی کرد و گفت بجاش فردا صبح بیاین من خونه میمونم
به شیلا زنگ زد و اونم قبول کرد
قرار شد ساعت 9 صبح پنج شنبه خونه رضا باشیم
من اون شب خونه عمم موندم و صبح رفتم خونه مجید. دیدم شیلا قبل از من اونجا بود و رضا هم داره لباس هاشو میپوشه و عذر خواهی کرد و گفت باید برم بیرون و برگردم
من و شیلا هم درس رو شروع کردیم
خیلی بهم نزدیک شده بود احساس عجیبی داشتم میترسیدم کار دست خودم بدم و نامزدمو از دست بدم …
ولی انگار واقعا دلش میخواست یهو دستمو گرفت و آروم فشار داد حال خودمو نفهمیدم منم یکم فشار دادم صورتشو آورد نزدیک و از هم لب گرفتیم شهوت کورم کرده بود چند لب از هم گرفتیم و دستم رفت سمت سینه هاش و شروع کردم ناشیانه مالیدنش چون تا حالا سکس نداشتم با هیچ دختری
تی شرتشو در آورد من مات و مبهوت بودم . وقتی دید من عکس العملی انجام نمیدم دکمه پیراهنمو باز کرد و پیراهنمو در آورد و بغل کردیم همدیگرو . شروع کردم به خوردن سینه هاش سینه های خیلی سفیدی داشت یه بافت نرمی زیر دستم احساس میکردم زمانی که با دست میمالیدمشون
ای باعث شد شهوتم زیاد تر بشه شلوارشو در آوردمو روی شکم خوابوندمشو کیرم رو گذاشتم وسط باسنشو آروم بالا پایین میکردم که با دستش کیرمو کرد گذاشت دم سوراخ کونشو منم فشار دادم همینطور که عقب و جلو میکرد کیرم در اومد و لیز خورد رفت پایین بین پاهاش
فکرشو نمیکردم داخل کسش بره تا اینکه ارضا شدم و آبم رو هم ریختم همونجا بین پاهاش . بلند شدم از روش ولی دیدم بلند نشد و گریه میکنه
گفت چیکار کردی سعید؟؟؟؟
زنم کردی بیشعور یه مشت بد و بیراه بهم گفت و لباس هاشو پوشید ولی من خونی ندیدم وقتی لباس هاشو می پوشید
بدون وقفه گریه میکرد من فقط مات و مبهوتنگاه میکردم!!!
دم رفتن بهم گفت باید کارتو درست کنی و از سرت دست بر نمیدارم
دنیا روی سرم خراب شد مدام تو فکر نامزدم بودم که اگه متوجه بشن دیگه همه چیز خراب میشهو آبروم میره پیش همه
شیلا دیگه کلاس نیومد و چند روزی گذشت تا اینکه یه روزاومد و بعد از تموم شدن کلاس گفت بیامیخوام باهات حرف بزنم
منم قبول کردم ازش عذر خواهی کردم اونم معطل نکرد گذاشت زیر گوشم. بهم گفت دست از سرت برنمی دارم آشغال! و … زد زیر گریه
گفتم من از جلو نکردم ولی جبران میکنم فقط بگو چیکار کنم گفت باید خرج عملمو بدی
گفتم رو چشمم نگران نباش
خداحافظی کردمو اومدم به طرف ترمینال و اومدم خونه که نامرد دنبالم کرده بود وخونمونا یاد گرفت
رسیدم خونه لباس هامو داشتم عوض میکردم که دیدم زنگ خونه رو زدن
پدرم رفت درا باز کرد و وقتی از اتاقم اومدم بیرون دیدم خانواده نامزدم هستن
یه ده دقیقه ای گذشت و دوباره صدای زنگ خونه اومد رفتم در رو باز کنم که دیدم شیلاست سریع در رو تقریبا بستم گفتم اینجا چکار میکنی؟
ما که باهم حرف زده بودیم!
دیدم هول گذاشت و رفت تو خونه و شروع کرد به گریه کردن همه هراسون از پذیرایی اومدن بیرون
من تکیه دادم به دیوار و چشمامو بستم و آروم آروم اشک میریختم دنیا واسم تموم شده بود…
نامزدم رو از دست دادم آبروم پیش خانوادم و همسایه ها رفت فقط و فقط بخاطر دوست بد و جنونی که نتونستم بخاطرش جلوی خودمو نگه دارم

دوستان این واقعیت زندگیم رو براتون نوشتم که گول این دخترا رو بخاطر یه هوس چند دقیقه های نخورین
یا حداقل مراقب باشین و طرفتونا خوب بشناسین
زندگی من فقط بخاطر ده دقیقه شهوت و حرفای دوست نابابم مجید از بین رفت که بعدا متوجه شدم شیلا اون شب تا صبح پنج شنبه پیش رضا بوده…
نویسنده : سعید


👍 0
👎 0
153922 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413705
2014-03-01 05:39:30 +0330 +0330
NA

عزیزم اگه داستانت واقعی هست باید بهت بگم که شما خیلی ساده تشریف دارین چون مشخصه که این نقشه بوده از قبل و الانم باید اون دختر احمق رو ببری دکتر تا دکتر روز ساعت و زمانی که ایشون زن شده رو بهت بگه تا ببینی کار تو بوده یا دروغه و بعد میتونی ازش شکایت کنی تا بفهمه در رو یک پاشنه نمیچرخه چون بدون زندگیت رفته هوا از کجا معلوم کار اون دوستت نبوده شاید اون این کارو کرده و میخوان تو رو تیغ بزنن حتما ببرش دکتر اوکی هر چند باید همون روز دستشو میگرفتی و میبردیش

0 ❤️

413706
2014-03-01 10:47:20 +0330 +0330
NA

وا مگه این دختره مرض داشته بیاد همچین کاری بکنه؟ بیاد به تو بده بعد دروغ بهت بگه پردمو زدی و زندگی تورو به هم بزنه؟ اخه مگه خصومت شخصی داشته با تو که این کارو بکنه؟ چرا تقصیرو میندازی گردن اون؟ تو خودت انقد سست عنصری که با یه دست گرفتن وادادی نامزدو عشقو همه چیو تو یه لحظه ریختی دور. دنده ت نرم. خودتو کنترل میکردی نامزدتم از دست نمیدادی. چطور اگه به جا شخصیت پسر داستان یه دختر بود همه میگفتن تقصیر خودته و تو نباید باش سکس میکردیو خودت خاستی ؟ ولی حالا که پسره میگین تقصیر دختره بوده؟ خب اینم نباید سکس میکرده

0 ❤️

413707
2014-03-01 10:49:49 +0330 +0330
NA

همه فرض کنین به جا این پسر یه دختر بوده و به جا شیلا یه پسرو روال داستان همین جوری طی میشد. بازم همین قضاوتو میکردین؟؟؟

0 ❤️

413708
2014-03-01 11:49:04 +0330 +0330
NA

صاب داستان عزیز غم آخرت باشه و ایشالا تو شادیا جبران کنیم :|
این کتابیم که گفته از "دکتر باربارا دی آنجلس هست و کتاب باحالیه مجردا بخونن … البت ما که خوندیمش و افاقه نکرد و هنوز چشم به افق علافیم :دی

0 ❤️

413709
2014-03-01 13:51:37 +0330 +0330
NA

این داستانی بود که تو تعریف کردی اما به نظر من داستان واقعی این بوده :

نامزد دا‌شتی، تو کلاس زبان دختری رو دیدی که نخ میداد، وسوسه شدی، با هم دوست ‌شدین، یه روز از رفیقت خواستی که ببریش خونه ‌ش، اونم تو عالم رفاقت قبول کرد (شاید بار اولی نبود که میبردیش خونه) ، باهاش سکس کردی، ناشی بودی پرده شو زدی، هر چی خواست که برای حفظ آبروشم که شده باهاش ازدواج کنی یا لااقل یه دوا درمونیش بکنی، زیر بار نرفتی و حاشا کردی که اصولاً کار تو بوده، تا جایی که از سر استیصال و درموندگی مجبور شد از آبروش بگذره و به خونواده ت پناه ببره…
حالا هم امیدواری که نامزدت اینجا بیاد و داستانت رو بخونه. این قصه رو سر هم کردی، شاید تو رو ببخشه…
البته داستان جالبی بود، اما علاوه بر ايرادات دیگه، انگیزه اون دو نفر رو هم نتونستی درست دربیاری، به قول فرناز خانم میبایست با تو پدر کشتگی داشته باشن، در غیر اینصورت اگر دنبال پول بودن، هرگز به در خونه تون نمیومدن…

البته یه سناریوی تجاوز هم به ذهنم رسيد که بخاطر نامزدت مطرحش نکردم… ;-)

0 ❤️

413710
2014-03-01 13:53:19 +0330 +0330
NA

ضمناً در رد !! فرمایشات جناب استیفلر عزیز، عرض کنم که خوندن کتاب فوق الذکر! رو ( با توجه به عواقب ناگوارش) به هیچکس توصیه نمیکنم…!!! :D :D

0 ❤️

413711
2014-03-01 14:17:02 +0330 +0330
NA

د حالا ببینا … !!!
من به عنوان یه آدم ضد فرهنگی و کلا بد و بیرا گو و لغز پرون در شهوانی ،یه بار اومدم یه کار درس بکنم و جو فرهنگی کتا بخونی به بر و بچ بدم و اونم تو نذاشتی ‏d.r shameless‏ خخخ

0 ❤️

413712
2014-03-01 14:44:44 +0330 +0330
NA

ای خاک بر سر دروغگوت کنم آشغال. یا تو تا حالا کس ندیدی یا دیدی بی پردشو دیدی یا ریدی. در هر صورت همش جفنگ بود. دختر راه نمیده تو مفتی پردشو بزنی آشغال. پرده مگه ژله است که انگشت بزنی سوراخ شه کونی پدر. اونم وایسه وقتی آبت اومد بگه زنم کردی. ریدی اسکول. عن آقا
دوست داشتی همینارم بشنوی دیگه.
گه
ba nazare shameless ham kamelan movafeqam

0 ❤️

413713
2014-03-01 16:48:07 +0330 +0330
NA

باعرض معذرت از دوستان.
اگه تو داستان به آقا مجید میگفتی گوز ناغافل بهتر بود چون اونجا که گفتی مجید اومد وسط و گفت بیاد خونه ما درس بخوانید به نظر من خیلی قشنگ نقش گوز ناغافل رو بازی کرده.

0 ❤️

413714
2014-03-02 07:02:55 +0330 +0330

اگر همه فرضیات و حرفهات رو راست فرض کنیم، از جمله اینکه اولین سکست بوده؛ بقول انشای بچه دبستانیها بر همه کس واضح و مبرهن است که خریت و ناشیگری از خودت بوده… بی تجربگیت اینکه اولا کون کردن این شکلی نیست و نمیشه و باید درست و درمون و همچین میکردیش که کیرت از تو بصل النخاعش بزنه بیرون؛ ثانیا پرده به این مفتی ها هم نیست که پاره بشه و اون دختره هفت خط میخواسته خودشو بندازه بهت یا تو رو سرکیسه کنه (که البته با توجه به حماقت تو اونم خیلی ناشیانه بوده نقشه اش) باز تو گول خوردی و نهایتا هم ذلیل و ترسو بودنت کار دستت داده که همون روز باید دختره شارلاتان رو همچین میخوابوندی تو گوشش که یکی از تو میخورد یکی از دیوار و… در نهایت حالمو بهم زدی از اینهمه پخمه و ببو بودن…
ولی سوال اصلی از توی بیشعور که نه ولی از جناب shameless هست که این کتاب گرچه از این دست کتابهای جیبی مسخره در ردهمرحوم “جوانان چرا” ست که تو پایانه های اتوبوس و ترمینالها به سربازها و دهاتیهایی که تازه اومدن شهر میفروشن؛ ولی علتی که میگین نخون چیه؟ با تشکر :)

0 ❤️

413715
2014-03-04 18:18:32 +0330 +0330
NA

blakhare reza ya majiiid!!

0 ❤️