زنونه پوشی نیما (۱)

1402/09/14

سلام به همه این دفعه داستان وقتی بابا اون هفته خونه بود میخوام بگم
دیگه عملا شده بودم دختر مامان دیگه هر کاری که مامان دوست داشت یا من دوست داشتم تو خونه میکردم مثلا تو خونه همش شرت زنونه اون هم از نوع سکس که لا کون میره یا لامبادا یا توری تمام اسم‌های اینارو یاد گرفته بودم دیگه آنقدر عاشق ارایش شده بودم که خیلی چیزها یاد گرفته بودم از ناخونهام بگیر که بلند کرده بودم لاک میزدم حتی میخواستم برم بیرون دیگه پاک نمیکردم دستکش نخی گرفته بودم میپوشیدم که مجبور نباشم پاک کنم ست های مختلف با هم میرفتیم میخریدیم یا آنلاین سفارش میدادم تو خونه همش با لگ یا شورتک اون هم مدلهای مختلف که قشنگ میرفت لا کونم راستی ورزش هم میکردم بیشتر رو کون رو پاهام کار می‌کردم که بیشتر نشون بدن خودشون رو، موهامو رنگ میکردم ابرو هام که دیگه قشنگ ور می‌داشتم مامان برام بند میزد کلی لوازم ارایش واسه خودم خرده بودم اسم همشو بلد شده بودم یه ست جدید خریده بودم که مشکی بود شورتک و تاب، زیرش جوراب شلواری توری میپوشیدم روش شرتک رو سوتین اسفنجی توش جوراب رو مچاله میکردم که سینه هام بزگتر نشون بده ولی خب یخورده سینه هم داشتم نه زیاد ولی داشتم روش کار می‌کردم یه کفش‌های برام خریده بودم که خودم میپوشیدم باورم نمیشد یه کفش نک تیز که جنسش تور بود با نگین ،می‌کشیدم تا بالا زانو میشد ،بگزریم بابا اومده بود خونه لاک دست پامو پاک کردم ولی از این مدل برق ناخون زدم از بیرون اومدیم خونه منو مامان با هم مامان با یه تیپ جلف سکسی که کیر خودم از دیدنش راست بود، مو های استخوانی ارایش تو حد شره کردن لباس هم که همش ساپورت بود مشکی که قشنگ پاهاش معلوم بود مخصوص کص تپلش تاب یقه باز روی تاب هم یه کت کوتا که فقط دوتا دگمه داشت پوشیده بود من یه شلوار جین که مال مامان بود بابا هم اتفاقا براش خریده بود پوشیده بودم جذب جذب بود از این مدل که پاره هم هست بابا تا مارو دید گفت عجب دافی شدی من هم میخندیدم مامان فقط کت و پوتین که پوشیده بود در آورد یه صندل پوشید بعداز احوال پرسی شروع کرد به غذا درست کردن من هم رفتم تو اتاق خودم که لباس عوض کنم که مامانو صدا کردم که بیاد پیش من اومد گفتم حالا چی بپوشم تابلو نباشه گفت اشکال نداره فقط زیاد تابلو نکن جلوی بابا واسه لباس میگفت دیگه شلوارو عوض نکردم یه حلقه ای توری ولی زنانه بود مطمئن بودم بابا میفهمه ولی خواستم گه بفهمه ،یه لنز رنگی سبز تند با یخورده مداد ابرو زدم اومدم پیش بابا نشستم رو بروش رو به من گفت این شلوار مال مامانت نیست گفتم چرا اتفاقا هست گفت حلقه ای هم که فک کنم باشه ،شما خودت لباس نداری مگه گفتم چرا ولی خب دیگه امروزه زنونه مردانه نداره خندید گفت ولی بهت هم میاد چقدر گفتم مسخره میکنی گفت نه چرا مسخره واقعا بهت میاد یخورده صورت منو نگاه کرد رو به مامان کرد گفت تو این جوری اینو درست میکنی درسته مامان هم گفت آره چش هست مگه حرفی نزد با تلفنش ور رفت مامان رو به من یه چشمک زد یه نیم ساعت بعدشام حاضر شد دیگه امشب میدونستم که باید زود برم اتاقم آخه بابا حوس کص مامانو کرده بود شامو که خوردیم مامان رفت تو اتاق خواب فهمیدم که قرار لباس عوض کنه واسه بابا بابا هم پشت سرش رفت بعداز چند دقیقه اومد پایین واسم چند تیکه لباس خریده بود آخه گه گداری واسه ما لباس یا ساعت یا چیزهای دیگه می‌گرفت تشکر کردم پله اتاق خواب روبروم بود دیدم مامان داره میاد وای خدا داشتم از شهوت میمردم همون لحظه اول که دیدمش یه لباس خواب قرمز که بلندیش تا رو کونش بود تور کش ساده جلوش با گلهای خوشکل تا رو سینه ،دوتا بند که پشت گردنش بسته بود شورت ست همون لباس خواب که جلو مثل هفتی از پشت چندتا نوار نازک به هم وصل شده بود یه جوراب شلواری توری که تورش خیلی درشت بود با یه دستکش ساتن قرمز که تا بازوش بود با یه پوتین بلند چرم که فک کنم لژ با پاشنه ۱۵ سانت بود داشت میومد پایین آومد بابا یه نگاهی بهش انداخت گفت چقدر عجله داری گفت که میدونی من عاشق لباس نو هستم بعد فهمیدم که بله بابا براش گرفته شروع کرد به پهن کردن بساط مشروب دیگه فهمیدم که باید برم اما یه چند دقیقه کش دادم تا بتونم قشنگ برندازش کنم اما در همین حال گوشی بابا زنگ خورد گوشی رو ورداشت دوست بابا بود گفت میشه یه چند دقیقه بیای دمه در، رفت من هم بلند شدم رفتم طرف مامان از پشت بقلش کردم گفتم که چیکار کردی با خودت. خودشو داد عقب کونشو می‌مالید بهم من محکم تر بلقش کردم گفت که خوشکل کردم واسه بابات امشب دیگه گفتم همیشه خوشکل بودی و هم سکسی یه یک دقیقه طول کشید دیگه ول کردم رفتم بالا تو اتاق خودم دیگه نمیدونستم باید چیکار کنم گفتم اگه لباس زنونه بپوشم ترسیدم یه لباس خواب مشکی که به همراه جوراب بود پوشیدم یه قرص خوردم که آبم نیاد به زودی درو باز کردم دیدم بله بقل هم نشستن بابا با ولع تمام داره ازش لب میگیره لباس هاشو به جز شرت همه رو در آورده بود گاهی هم یه پیک مشروب میخوردن یا سیگار روشن میکردن دوتای با هم مامان هی خودشو می‌مالید به بابا پاشو گذاشته بود رو پای بابا کیرشو با دست گرفته بود داشت می‌مالید بابا مست مست بود یهو مامان بلند شد نشست رو پاهای بابا دستاشو حلقه کرد دور گردن بابا سینشو چسبونده بود به صورت بابا یه چند دقیقه بعد بلند شدن ولی بابا دیگه نمیتونست راه بره با زور اومدن بالا افتادن رو تخت سریع رفتم از پشت در نگاه کردم خودمو می‌مالید مامان داشت ساک میزد اون هم چه ساکی انگار داشت کیر بابا رو از جاش در میاورد آنقدر کیرشو فرو می‌کرد تو حلقش که اون میزد ،بعد می‌آورد بیرون یه ۵ دقیقه ساک زد بعد با کص نشست رو صورت بابا شروع کرد بالا پایین پریدن دیگه بلند شد نشست رو کیر بابا خودش داشت تلمبه میزد ولی دیگه بابا دیگه هوشیار بود مامانو انداخت رو تخت مامان دااگی شد از پشت جورابشو پاره کرد روان کننده زد به سوراخ کون مامان کیرشو گذاشت دم سوراخش گفتم الان مامان جر میخوره خیلی محکم فرو کرد مامان هم صداش اتاق که هیچ خونه رو ورداشته بود انگار نه انگار که من هم تو خونه هستم مطمئن بودم که چیزی مصرف کرده بودن دوتایی محکم تو کونش تلمبه میزد مامان بیشتر داد میزد جرم بده بعد مامانو بر گردوند شروع کرد به جق زدن معلوم بود داره آبش میاد مامان هم شروع کرد به ساک زدن براش که آب بابا اومد همشو خالی کرد تو دهان مامان بعد اون هم با زبانش بیرون می‌آورد بعد قورت میداد دوتایی هم افتادن رو تخت دیگه من هم رفتم روتختم دراز کشیدم داشتم تو ذهنم مرور میکردم هم خودمو میمالیدم که فک کنم یه ۵دقیقه شد که مامان با همون وضع اومد پیشم گفتم خوش گذشت گفت دیگه از این بهتر چی میخوام بغلم دارای کشید منو بغل کرد گفتم بابا چی شد گفت خواب خوابه گفتم مامان چیزی خوردید گفت چطور گفت آخه حالت عادی نداشتید گفت نگاه میکردی گفتم آره همه رو دیدن خیلی مزه داد گفت قرص گفتم چه قرصی گفت ترامادول که شروع کرد برام ساک زدن گفتم آخه اون کیری که من دیدم آخه این هم ساک زدن داره بلند شد با کون نشست رو کیرم انگشتشو کرد تو دهانم من هم براش میک میزدم بعد بلند شد منو انگشت کرد باز تو همون حالت آنقدر برام ساک زد که یه سه دقیقه نشد که آبم اومد که همشو خالی کردم تو دهان مامان من هم سریع رفتم جلو لب گرفتم که بیشتر آب ریخت تو دهان من دوتایی قورت دادم باز لب بازی کردیم هر چی آب هم بیرو لبش بود لیس میزدم دیگه بلند شد رفت حموم من هم دیگه خوابیدم ،
دیگه ببخشید اگر کم زیادی داشت

نوشته: نیما


👍 16
👎 5
8101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

960896
2023-12-06 00:34:41 +0330 +0330

چقدر هم زر زدی

1 ❤️

960909
2023-12-06 01:35:26 +0330 +0330

میگم‌اپیدمی کوسخلی افتاده تو جوونای الان مگید نه.چه چیزی عشق و فانتزیشونه کردن هم کردنای قدیم یه بوس و لیس وبزن تا خایه ها توش الله اکبر

2 ❤️

960986
2023-12-06 16:02:36 +0330 +0330

داستان عالی بود ولی عزیزم یادت رفت نواربهداشتی بزاری که کامل خانم بشی میتونی از نوارهای مامان استفاده کنی

0 ❤️

960998
2023-12-06 19:29:52 +0330 +0330

کص مشنگ خودت کی کون میدی اوبنه ای؟

1 ❤️

961331
2023-12-09 00:21:28 +0330 +0330

عشق و حال و حس زنپوشی و اینارو میشه قبول کرد ولی با مادر و پدر و … واقعا حرمت داره یچیزایی… نمیفهمم اصلا…
کیس پیدا کنید خب خانواده که کیس نیستن…

0 ❤️

969636
2024-02-05 00:46:16 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها