زن عمو نفیسه

1402/04/17

سلام اسم من ماهان هست 27 سالمه قدم 184 است و چون ورزش میکنم بدن خوبی دارم ( تعریف نباشه ) سایزم هم 19 سانته و کلفتیش هم بد نیست . یه خاطره جالبی دارم برای یک سال نیم پیش که دوست دارم با شما به اشتراک بزارم امیدوارم لذت ببرید ، خب بریم سر اصل مطلب راستش من نوه اول خانواده هستم چه خانواده پدریم چه از طرف مادری یه عمو دارم اسمش حسن هست 45 سالشه و دوتا بچه هم داره زن عموم اسمش نفیسه هست ، نفیسه اینطوری که من فهمیدم هفت هشت سالی میگن از عمو حسن کوچیکتره حالا واقعا چند سالشه بازم درست نمیدونم (هههههه) حالا هر چقدر سنش باشه مهم نیست مهم کاری بود که با هم انجام دادیم و من اصلا باورم نمیشد . قضیه از این قراره که عمو حسن اسباب کشی داشت و چون من نوه اول بودم و خب قد و هیکل و زور بازوی خوبی هم داشتم ازم خواست تا توی اسباب کشی کمکش کنم راستش تا اون موقع من اصلا و ابدا هیچ چشم چرونی به نفیسه نداشتم و میگم اصلا تو مخیله ام هم چنین چیزی وجود نداشت ، بله زنه عمو نفیسه یه زن نسبتا راحتی هست و لباسهای نسبتا راحت و بازی هم میپوشه ولی من تا اون روز که اون اتفاق افتاد بهش نگاه سکسی نداشتم . خب از موضوع دور نشیم من رفتم کمک عمو حسن و نفیسه تا اسباب اثاثیه رو جمع کنیم تا کامیون بیاد بار بزنند ، توی جمع کردن وسایل یک ساعتی بود که داشتیم کار میکردیم و چون من قدم از عمو بلندتر بود نفیسه ازم خواست تا با هم وسایل اشپزخونه و کابینتها را جمع کنیم و عمو به چیزهای دیگه برسه منم نه نگفتم و با نفیسه رفتیم آشپزخونه ، اشپزخونه ای که داشتن مثل آشپزخونه های اوپن نبود خونه چون قدیمی بود آشپزخونه مثل یه اتاق بود دید خیلی کمی از توی پذیرائی داشت عمو توی اتاقها مشغول جمع کردن وسایل خودش و چیزهای دیگه بود منو نفیسه هم توی آشپزخونه بودیم و نفیسه هی بهم میگفت چیو بیارم و چکار کنم منم اطاعت امر میکردم هر چی زمان میگذشت هی نفیسه میگفت وای چقدر گرممه هی یقه پیرهنشو میکشید پائین و مثل باد بزن یقه پیرهنشو تکون تکون میداد منم که بالای یه چهار پایه وایساده بودم قشنگ میتونستم از بالا لای سینه های سفیدشو راحت ببینم راستش تنها زمانی بود که انگار حسه شهوتی نسبت به زن عموم پیدا کرده بودم ولی خب هی به خودم میگفتم نگاه نکن خره یه موقع میفهمه کار دست خودت میدی برای همین هی خودمو مشغول میکردم تا سینه های نفیسه را نبینم ولی این نفیسه بود هی بیشتر و بیشتر کرم میریخت الکی هی منو صدام میکرد تا باهاش روبرو بشم و بازم هی شروع میکرد یقشو باد میداد . پیرهنی که تنش کرده بود یه چیزی شبیه پیرهن مردونه ولی بلند تا زیر باسنش بود و یه شلوار هم پاش کرده بود چسب تنش بود از زیر باسنش به پائین که پیدا بود قشنگ رونهاشو میشد حس کرد انگار یه جورائی لخت بود از بس شلوار به تنش چسبیده بود . دیگه شاید یک ساعتی منو نفیسه توی آشپزخونه مشغول بودیم و بعضی وقتا هم عمو میومد و ازمون میپرسید کاری دارید ؟که نفیسه با یه لبخندی بهش میگفت نه ماشالله ماهان جون مثل یه مردی داره کمک میکنه عمو هم ازم تشکر میکرد و میرفت بیرون ولی نفیسه دست از شیطنتش بر نمیداشت وقتی عمو نبود بازم شروع میکرد نشون دادن سینه های بلوریش دیگه راستش منم کم کم شهوتم داشت میزد بالا و سعی میکردم تا چاک سینه هاشو دید بزنم لامصب عجب چیزی زیر لباسش پنهان کرده بود و من تا اون موقع خبر نداشتم ، کیرم داشت سیخ میشد و انگار شق شدن شدن کیرم از چشمای تیز بین نفیسه مخفی نبود و از وقتی که کیرم یکمی سیخ شده بود نفیسه یه خنده شیطونی بهم کرد و بهم گفت من خیلی گرمم شده و رفت بیرون از آشپزخونه و سه چهار دقیقه بعدش برگشت وای باور نمیکردم بره و با تاپ حلقه ای برگرده من بیشتر خجالت میکشیدم چون هرگز نشده بود که زن عموم را با تاپ ببینمش ولی برام سوال شده بود که چرا عمو حسن بهش اجازه داده زنش با تاپ حلقه ای بیاد جلوی من وقتی دیدمش کیرم که تازه داشت شل میشد دوباره بیدار شد و داشت سریعتر از قبل سیخ میشد اخه اینبار دیگه قشنگ چاک سینه که چه عرض کنم قشنگ نصف سینه هاش بیرون بود دستاش لخت و سفید و حشری کننده توی دیدم بود من سریع یکمی خودمو چرخوندم و خیلی سریع کیرمو جابجا کردم همین موقع عموم حسن اومد توی آشپزخونه و گفت چی شد هنوز تمومش نکردین؟ نفیسه هم گفت مگه نمیبینی کلی خورده ریز و ظرف داریم که باید کارتن کنیم و کارتن هم نداریم بعد به عمو گفت برو از یه جائی کارتن بگیر تا اینارو جمعش کنم عمو حسن هم اصلا انگار نه انگار زنش نیمه لخت پیشم وایساده گفت باشه و بعد از اشپزخونه رفت بیرون و دو سه دقیقه بعدش برگشت دیدم لباس بیرون پوشیده که بره بیرون به نفیسه گفت من برم ببینم میتونم کارتن پیدا کنم ؟ نفیسه هم گفت کارتن بزرگ بیار کوچیک فایده نداره عمو هم گفت باشه و رفت بیرون دیگه منو نفیسه تنها شده بودیم با اون تاپی که تنش کرده بود دیگه شهوتمو برده بود روی هزار لعنتی هی پشتشو بهم میکرد و دولا میشد اینطوری کون قلمبه اش توی شلوار تنگش مثل دوتا قاچ هنودنه گرده قلمبه میزد بیرون و تاپش هم میرفت وسط کمرش و کمرشم لخت نشون میداد نفیسه رفت گوشیشو اورد و زنگ زد به عمو بهش گفت هفت هشتا کارتن بزرگ جور کنه بعدشم گفت موقع برگشتن از سر راه برای نهار کباب بخره و قطع کرد بعد رو به من کرد و گفت ماهان جون بیا اینجا تا با هم وسایل رو بزاریم توی کارتن منم رفتم نزدیکش و یه کارتن گذاشت وسط و من اینطرف کارتن نفیسه هم با اون تیپ جدید و حشری کننده اش اون طرف کارتن نشسته بودیم و دیگه اون سینه های بلورین تو فاصله چهل سانتی متری من بود هر تکونی که نفیسه میخورد سینه هاش به چپ و راست مثل مشک تکون میخورد خب اون موقع از سایز سینه هیچی نمیدونستم ولی بعدا فهمیدم سینه هاش سایزش هشتاد هست فکر کنید دوتا پستون سفید سایز هشتاد که نصفش لخته جلوی چشماتون تکون تکون میخوره دستاشم که لخت بودن هی به هر بهانه ای دستاشو میبرد بالا تا زیر بغلشو هم نشون بده لامصب داشت منو بیچاره ام میکرد دیگه مغزم کار نمیکرد فقط کیرم بود که بهم فرمان میداد حسابی داشتم دیدش میزدم نفیسه هم قشنگ متوجه شده بود که چقدر موفق شده تا دیونه ام کنه و انگار دیگه تصمیم خودشو گرفته بود تا تیر خلاص را بهم بزنه . نمیدونم چرا ولی همینطوری که داشت اروم اروم وسایل را میزاشت توی جعبه یه نگاهی بهم کرد برای چند ثانیه با هم چشم تو چشم شدیم انگار زمان از حرکت ایستاده باشه اون چند ثانیه انگار یه زمان طولانی شد برام بعد دیدم یهوئی نفیسه کونشو کرد بهم و به حالت قمبل نشسته بود منم که محو تماشای اون کون شده بودم همینطوری به کونش خیره شده بودم و نگاهش میکردم دهنم باز مونده بود از گردی و زیبائی کون نفیسه . همینطوری که مات مبهوت داشتم به کون نفیسه نگاه میکردم اصلا متوجه نگاه نفیسه نبودم که یهوئی دیدم وای نفیسه دو طرف شلوارشو گرفت و کشید پائین ، منو میگی قلبم داشت محکم میکوبید مگه میشد شوکه نشده باشم؟! یهوئی دو تا لپ کون سفید و گرد و قلمبه جلوی چشام ظاهر شد بود واقعا داشتم سکته میکردم هنگ کرده بودم خشکم زده بود اینقدر هنگ بودم که نمیتونستم از جام جنب بخورم میخکوب نشسته بودم سرجام و فقط زول زده بودم به اون کون خوشگل لامصبش . نفیسه که دید من خشکم زده تازه منو صدام زد و با صدای نفیسه به خودم اومدم و دیدم نفیسه صورتشو اورده بغل و داره منو میبینه بهم گفت هوی ماهان کجائی چرا خشکت زده پسر؟ زود باش دارم میمیرم برات ولی من هنوز باور نمیکردم چی دارم میبینم و چی میشنوم ، نفیسه یه خنده ای کرد و دستشو از زیر و لای پاهاش رد کرد و اورد روی کسش وای تازه متوجه کسش شده بودم لعنتی کسشم مثل کونش تپل و خوشگل و سفید و صاف و حشری کننده بود . منم نه اینکه اصلا بدن لخت زن را ندیده باشم ولی خب هیچوقت انتظار چنین چیزی را با زن عموم نداشتم هرچی دیده بودم توی فیلمهای پورن بود که براشون جلق میزدم و لذت میبردم و باور کنید تا اون روز هیچ وقت موقعیتی نداشتم که با دختر یا زنی رابطه داشته باشم شاید برای همین بود که اینقدر شوکه شده بودم و هیچ کاری ازم بر نمیومد ولی با صدا و حرکت دست نفیسه که داشت کسشو جلوم میمالید به خودم اومدم به صورت نفیسه نگاه کردم نمیدونم اون موقع حس دقیقم چی بود یه حسه خجالت توام با شهوت بی حد و اندازه که هم منو تشویق میکرد تا کاری کنم هم مانعم میشد خلاصه که اون صحنه سکسی کار خودشو کرده بود و دیگه خیلی مسخره بود که مثلا بخوام ادای بچه مثبتها رو دربیارم نفیسه هم که از قبل انگار نقشه شو خوب و دقیق چیده بود دیگه بازم نفیسه بود که منو به ضیافت اندام نازش دعوتم کرد با همون دستش که داشت کسشو میمالید با انگشت اشاره اش بهم اشاره کرد برم جلو منم دیگه هیچی نگفتم و جعبه رو زدم کنار و رفتم جلوتر نشستم . نفیسه کونشو جلوی صورتم تکون تکون میداد میگفت جلوتر جلوتر اینارو با یه صدای ناز و پر از شهوت بهم میگفت منم هی رفتم جلوتر دیگه فاصله صورتم با لپ کونش شاید یکی دو سانتی بیشتر نبود که نفیسه یه اهی کشید و کونشو چسبوند به صورتم وای وای چی بگم اولین باری بود بدن یه زن را لمس میکردم اونم کجاش و در چه حالتی ، راستش همه حس هام قاطی پاتی شده بود از یک طرف میل شدید جنسی که کیرمو در حد تیر چراغ برق سیخ کرده بود از یه طرف هم یه حسه مشمئز کنند که لای کون نفیسه بهم منتقل میکرد ولی نفیسه کار خودشو میکرد هی بهم دستور میداد تا براش بلیسم و بخورم منم دیگه میگم اصلا عقلم کار نمیکرد برای همین فقط هرچی میگفت را انجام میدادم دیگه دهن و صورتم قشنگ لای کون نفیسه قرار داشت که انگار یکی در درونم بهم دستور میداد که باید بلیسم و منم شروع کردم لیسیدن اولین زبونی که زدم رو سوراخ کون نفیسه و صدای آه و ناله ای که شنیدم همه چیز را تغیر داد و خوشم اومد و هی بیشتر و بیشتر سوراخ کونشو میلیسیدم انگار دیگه اون حس بد و مشمئز کنند وجود نداشت و یه حس جالب و شگفت انگیزی جاشو گرفته بود هر چی بیشتر و محکمتر لای کونشو سوراخ کونشو میلیسیدم نفیسه بیشترو بلندتر آه و ناله میکرد و میگفت آآآآآآخخخخخ آآآآآهههه واااایی جججووننن جوووننن منم وقتی صدای ناله های نفیسه را میشنیدم بیشتر تحریک میشدم و بیشتر زبونمو به سوراخ کونش فشار میدادم که نفیسه با همون آه کشیدناش گفت برو کسمو بخور کسمو بخور منم تازه داشتم از لیسیدن سوراخ کونش لذت میبردم که یاد فیلمهای پورن افتادم و میدونستم زنها از لیسیده شدن کسشو چقدر لذت میبرن برای همین زبونمو کردم لای کس نفیسه وای که مزه اش چقدر با سوراخ کونش فرق داشت یه مزه شور قاطی با یکمی تلخی که برام تازه گی داشت ولی اینقدر که داشتم از این موقعیت جدید لذت میبردم که این مزه برام خوشمزه ترین مزه دنیا شده بود و بدون هیچ حس بدی شروع کردم خوردن و لیسیدن کس تپل نفیسه که متوجه شدم صدای ناله های نفیسه با وقتی که کونشو میلیسیدم کلی فرق داره و ناله هاش کشدارتره و بلندتره هی کس و کونشو بیشتر تکون میده هی کونشو بیشتر میداد عقب و انگار دوست داشت من زبونمو بیشتر بدم تو کسش و هرچی که از فیلمها یاد گرفته بودم را سعی میکردم برای نفیسه انجام بدم و مثل یه پورن استار هی زبونمو میکردم تو کسش و بالای کسشو لیس میزدم و مک میزدم که نفیسه یهوئی چندتا لرزش کرد و چند تا ناله جیغ مانندی زد خوابید کف آشپزخونه و کس و کونشو محکم جمع کرده بود و می لرزید فهمیدم که به ارگاسم رسیده و منم فقط داشتم کونشو و نصف رونهاشو که لخت بود میدیدم و دست نمیزدم بعد از یکی دو دقیقه که نفیسه حالش بهتر شد کونشو که محکم سفت جمع کرده بود شل کرد و راحت دمر خوابیده بود منم نمیدونستم چی بگم و چکار باید بکنم فقط نشسته بودم و منتظر تا ببینم بعدش چی میشه . یکمی بعد دیدم نفیسه برگشت طاق باز خوابید و اونجا بود که از روبرو تونستم کسشو راحت ببینم ، جون چی میدیدم یه کس خوشگل و تپل مپل که دیدنش هم آب آدمو میاورد ولی انگار بازم همون حس خجالت اومده بود سراغم که نفیسه زودی بهم گفت خوب بود ماهان جون خوشت اومد عزیزم؟ منم که با این سوال نفیسه یکمی ترسم ریخت و جراتم بیشتر شد بهش گفتم آره عالی بود کیف کردم نفیسه گفت خب پس بدو تا بقیشو انجام بدیم این تازه شروعش بود که خوب بهم حال دادی حالا زود باش کیرتو در بیار ببینم چی قایم کردی ؟ منم زودی کمربند و دکمه و زیپ شلوارمو بازش کردم و کشیدم پائین کیرم که بیچاره تحت فشار بود مثل فنری که در بره پرید بیرون و داشت تکون تکون میخورد و انگار داشت به نفیسه سلام میکرد نفیسه هم که کیرمو دید گفت ووواااایییی جججوووونننن همینو میخواستم و بلند شد کیرمو گرفت توی دستش و هی مثل جلق زد میمالیدش هی جون جون میگفت کیر منم مثل چوب سفت شده بود از شقی . دیگه من بودم که احساس غرور می کردم انگار من بودم که بدن نفیسه را تصاحب کرده بودم یادم رفته بود تا نیم ساعت پیش مثل جوجه بودم و دست و پا چلفتی و هیچ گوهی نمی تونستم بخورم ولی حالا که کیر شقم توی دستای نفیسه داشت نوازش میشد احساس بزرگی میکردم . من توی تخیلات خودم بودم و نفیسه هم هی قربون صدقه منو کیرم میرفت و گاهی هم سر کیرمو میبوسید و یه لیسی بهش میزد بعد بهم گفت ببینم بلدی بکنی یا نه ؟ منم گفتم چرا بلد نباشم زن عم… میخواستم بگم زن عمو جون که نفیسه گفت دیگه زن عمو چیه بگو نفیسه فقط مواظب باش جلوی عموت منو به اسم کوچیک صدام نزنی گفتم باشه نفیسه جونم بعد نفیسه شلوار و شورتشو که تا پائین پاش بود دراورد و تاپشم دراورد کالا جلوم لخت شده بود و بهم گفت یالا زود باش تمومش کنیم هر لحظه شاید حسن برگرده منم پیرهنمو دراوردم جفتمون کاملا لخت شده بودیم وای که چقدر کیف میداد دیدنش . نفیسه همونطوری کف آشپزخونه دراز کشید یکمی پاهاشو بازتر کرد و داشت با دستش کسشو میمالید بهم اشاره کرد برم تا بکنمش منم نشستم بین پاهاش دلم میخواست بازم کسشو بخورم یکمی زبون زدم لای کسش که نفیسه گفت ماهان جون یالا بکن معطل نکن منم با چیزهائیکه از فیلمها یاد گرفته بودم کیرمو بردم لای کسش و یکمی با کیرم لای کسش مالیدم دیدم با اه کشیدن میگه وای ماهان بکن بکن بکن توششش منم کیرمو هول دادم تو کسش وای وای وای داشتم از لذت حس کسش جونم درمیومد باورم نمیشد کس کردن اینقدر لذت بخش باشه حسی که کیرم بهم منتقل میکرد دیوانه کننده بود گرمی و لیزی و نرمی و تنگی کسش داشت دیونه ام میکرد از یه طرف حس کس کردن از یه طرف صدای آه کشیدنش دیگه واقعا انگار رو ابرا بودم هی تو کسش یواش یواش تلمبه میزدم اونم زیرم ناله میکرد منو چنگ میزد هی میگفت وای جووووووننننننن جووووووننننن بکن بکن بکن منم با این حرفهاش حرکتمو تندتر میکردم دیگه رسما وارد مرحله جدیدی از زندگیم شده بودم حس میکردم یه مرد کاملی شدم و دارم با یه زن سکس میکنم و این حسه خیلی خوبی بود سوای اینکه کردن اون کس چه لذت فوق العاده ای بهم میداد اینکه حس میکردم بلاخره منم دارم کس میکنم اینم خیلی حال میداد . دیگه راستش خیلی نتونستم خودمو کنترل کنم چون اولین بارم بود کس میکردم خیلی سریع به حد ارضا رسیده بودم از بس کسش عالی بود تنگ و داغ و شگفت انگیز و فوق العاده برای همین داشت آبم میومد که میخواستم بکشم بیرون که نفیسه تازه انگار داشت بیشتر لذت میبرد و پاهاشو دور کمرم قفل کرده بود هی میگفت تندتر تندتر محکمتر محکمتر بزن منم که دیگه تحملم داشت تموم میشد و نمیتونستم جلوی ارضا شدنم را بگیرم که یهوئی تو کسش ارضا شدم و انگار همه سکس یک طرف و احرین لحظه ارضا شدن تو کس یک طرف حتما دیگه خودتون میتونید اون لحظه را تصور کنید منکه نمیتونم بیانش کنم از بس خارق العاده بود برام دیگه وقتی تو کسش ارضا شدم انگار بدنم خالی شده باشه سست و بی جون افتادم رو بدن نفیسه و نفس نفس میزدم اصلا جون نداشتم نفیسه هم دم گوشم نفس نفس میزد و ناله میکرد هردومون انگار ارگاسم خیلی عالی را تجربه کرده بودیم یکمی روی بدن نفیسه ولو شده بودم و نفیسه نوازشم میکرد تا جون به بدنم برگشت و رو دستام تکیه دادم صورت زیبا و خیس عرق نفیسه رو میدیدم لبهاشو دیدم و دلم خواست که لبهاشو ببوسم و لبمو بردم رو لبش و یه بوسی ازش گرفتم که نفیسه هم لبشو اورد جلو لبمو گرفت توی لبهاش و اولین لب گرفت زندگیمو بعد از کس کردن تجربه کردم واقعا نفیسه خیلی خوب همه چیز را یادم میداد دیگه یکمی با هم لب بازی کردیم و نفیسه گفت میدونی ماهان جون این بهترین سکس عمرم بود بعد گفت این بین خودمون میومنه باشه ؟ گفتم باشه بعد گفت خب دیگه یالا بلندشو تا به گا نرفتیم منم خندیدم و کیرمو از کسش کشیدم بیرون نفیسه وقتی کیرمو کشیدم بیرون بازم یه آهی کشید و گفت وای لعنتی کیرت عالی ازش سیر نمیشم ، کیر عموت نصف اینم نمیشه دیگه باید حسابی بهم برسی منم بوسیدمش گفتم هر وقت بگی در اختیارتم نفیسه جونم بعد با هم بلند شدیم اول من رفتم دستشوئی خودمو تمیز کردم بعدشم نفیسه رفت دستشوئی و خودشو تمیز کرد و اومد بیرون میخواست لباسشو تنش کنه گفتم میشه یکمی صبر کنی ؟ نفیسه خندید و گفت چیه توام سیر نشدی ؟ گفتم نه بخدا ، بعد رفتم نشستم جلوش و کسشو بوسیدم گفتم نفیسه بخدا از این کس سیر نمیشم دارم میمیرم براش نفیسه هم سر منو گرفت چسبوند به کسش گفت این دیگه مال تو میشه ماهان جونم نگران نباش منم یکمی کسشو بوسیدم لیسیدم و نفیسه هم میخندید و آه میکشید بعد گفت بلندشو دیگه بسه الانه که سر و کله اش پیدا بشه نباید بفهمه ما چکار کردیم منم بلند شدم و دیگه یکمی خودمو کنترل کردم تا جلوی عمو سوتی ندم کمی بعد هم زنگ خونه زده شد و نفیسه از آیفون دید شوهرشه بهم گفت ماهان جون تورو خدا حواستو خوب جمع کن سوتی ندی عزیزم باشه؟ منم گفتم باشه زن عمو اونم خندید و گفت افرین بعد در باز کن را زد و عمو حسن با چندتا کارتن و یه پلاستیک که توش نون و کباب و ریحون بود اومد تو خونه و من شدم همون ماهان سابق . عمو گفت خسته نباشید چکار کردین هنوز که جمع و جور نکردین نفیسه هم گفت خب منتظر جعبه خالی بودیم چکار میکردیم ؟
و این شد که رابطه داغ سکسی منو نفیسه جونم کلید خورد و چه سکسهای داغتری که با هم انجامش ندادیم که هر کدومش یه داستان سکسی میشه . امیدوارم از خوندن خاطره ام شما هم لذت برده باشید .

نوشته: ماهان


👍 36
👎 14
106701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

936752
2023-07-08 23:44:05 +0330 +0330

داداش شربت نخوردین قبول نیست

2 ❤️

936761
2023-07-09 00:16:25 +0330 +0330

از ماهان که بکن در نمیاد
تو با این اسمت باید حواست باشه عروس محله نشی

5 ❤️

936763
2023-07-09 00:23:11 +0330 +0330

هههههه؟ فک کنم سروش هیچکس نوشته داستان

2 ❤️

936766
2023-07-09 00:32:40 +0330 +0330

ماهان پسر ۲۷ ساله با کتانی سفید کوس ندیده راستی برای اولین بار چطوری فهمیدی کدوم سوراخ بکنی و پسر عموهات رفته بودن ددر یا با هم ترتیبت را دادند

0 ❤️

936792
2023-07-09 01:56:57 +0330 +0330

دقت کردین جدیداً داخل داستانها مرده زنشو با طرف تنها می‌ذاره نقره بیرون تا برای بکن زنش کباب بخره تا یه موقع فشارش نیافته 😂 😂
تا همون کباب بیشتر نخوندم
زحمت هم کشیدی و زیاد نوشتی 😁

0 ❤️

936804
2023-07-09 03:13:26 +0330 +0330

چرا همیشه توی داستان های شهوانی خانومه به آقا میگه بهترین سکس عمرم رو کردم؟ جالبم اینه همه آقایون هم از دم کمر سفت و دوساعت طرفو میکنن

2 ❤️

936832
2023-07-09 08:49:44 +0330 +0330

به زن عموت کراش داری ولی تا حالا نتونستی بکنی ولی من بخاطر توهم کردن نفیسه زن عموت بهت لایک دادم چون قبلا منم این توهم رو داشتم حتی این مرحله اسباب کشی رو هم تجربه کردم و با زن عموم تنها موندم ولی تخم نکردم بهش بگم

4 ❤️

936848
2023-07-09 12:30:06 +0330 +0330

توی داستان نگید بله یا مثلا از موضوع دور نشیم و خیلی چیزای دیگه حسو میپرونه من کاری به راست دروغش ندارم ولی خدایی هیچ زنی اینجوری نیست حتی زن ادم خودش نمیکشه پایین بگه بکن توش من لااقل ندیدم ولی خدایی انتقاد کنید فحش ندید بنده خدا وقت گذاشته نوشته اگه بنویسید میفهمید چه سخته

0 ❤️

936856
2023-07-09 14:44:59 +0330 +0330

خوب بود من که راست کردم

0 ❤️

936880
2023-07-09 18:51:02 +0330 +0330

وای از موقعی که کص هوس کیر کنه.ماهان با کله میرفتی توش بهتر بود.البته زن دوم عموتم شدی.الان کون میدی یا تخمای عمو رو میخوری؟؟؟؟

0 ❤️

936881
2023-07-09 18:52:27 +0330 +0330

هرکیم داستان نوشته هم قدش بلنده هم کیرش.

1 ❤️

936893
2023-07-09 20:35:00 +0330 +0330

دلم برای عموت میسوزه

0 ❤️

936898
2023-07-09 21:59:02 +0330 +0330

خانم سن بالا بیاد جرش بدم

0 ❤️

936908
2023-07-09 23:47:10 +0330 +0330

بدون شربت
بدون چایی
بدون بی غیرتی عمو
اصلا با عقل جور درنمیاد
این داستانش باید داستان باشه

0 ❤️

937113
2023-07-11 07:22:15 +0330 +0330

باز دروغ تو یکم بهتر بود معلومه جقیه حرفه ای هستی😉😉

0 ❤️

939112
2023-07-23 23:47:27 +0330 +0330

ماشالله همه اعضای شهوانی کیرشون کلفته و کیر رستمه من نمیدونم پس اینایی که مارو میکنن چرا کیرشون هسته ی خرماس

1 ❤️