ساختمانی پر از بیغیرتی (۱)

1403/03/18

من پدرام هستم. تو یه خونه نسبتا بزرگ دو طبقه زندگی میکنیم با همسایه طبقه بالاییمون شریک هستیم خونه رو. دوتا سوئیت کوچک هم توی حیاط داریم که اجاره می دهیم الان البته فقط سوئیت ما اجاره است.سویت همسایه مون رو به مسافرا ی استانهای دیگه اجاره میده برای چند شب. سوییت ما هم دوتا دانشجوی پسر هستند. به اسمهای حسین و امید. ظهری بود نسبتا گرم خونه ساکت بود مثه همیشه به امید پیام دادم یکم حال کنیم ولی جوابمو نداد تو کف بودم یه حسی منو کشوند پشت در سوئیت صدای اه های ریز و خفه می اومد.انگار یه زن داشت کس میداد و از درد یا شهوت ناله های ریز میکرد.سوئیت در و پنجره چفتی نداشت کلا دو تا اتاق بهم پیوسته بود با یه حموم دستشویی کوچک یه طرف اتاق هم شده بود آشپزخونه.از همون طرف آشپزخانه پنجره همیشه نیمه باز بود با خودم گفتم لعنتی امید داره کس میکنه منو ادم حساب نمیکنه.کنجکاو رفتم اروم پشت پنجره صدا واضح تر و آشناتر شد واسم .گوشم تیز شد داخل نگاه کردم باورم نمیشد مهتاب خواهرم رو فرش حالت سگی شده بود و حسین داشت از پشت با ریتم یکنواختی میکردش نمیدیدم ولی شک نداشتم کصشو میکرد.هنگ بودم خون به مغزم نمی رسید سر خواهرم پایین بود ولی هر برادری خواهرشو میشناسه خیلی راحت.دهنم خشک شده بود جرات هیچ کاری نداشتم آدم غیرتی ای نبودم ولی دیدن گاییده شدن ناموس ادم تجربه ی عجیبیه.مهتاب از من 4 سال بزرگتر بود من 22 بودم اون 26.سرشو اورد بالاتر چشاش نیم بند بود و معلوم بود داره لذت میبره از دادن .آه های اروم میکشید کاملا لخت بود خواهرم و حسین داشت با لذت کصشو میکرد دوطرف کونشو گرفته بود و مرتب کصشو سیخ میزد.کرخت شده بودم نه میتونستم حرکت کنم نه چشم بردارم میدونستم دوست پسر داره ابجیم ولی اینجوری راحت کس بده توی خونه ی خودمون غیرقابل باور بود کمی.تو حال خودم بودم اروم کیرمو در اوردم و دیدم شق شده و اب ازش اویزونه.یهو دست یکی منو پروند حرکت تندی کردم بی هیچ سر و صدای خاصی .دیدم امیده با نیش باز داره منو نگاه میکنه داخلو نگاه انداخت و اروم گفت
-کونی خوشت میاد خواهرتو داره حسین جر میده نوبت منم میشه اول تو رو کردم بعدم نوبت ابجیته .
هیچی نگفتم سرم پایین بود حسم رفته بود حرفاش آزارنده بود پرسیدم
-امید باره چندمه؟
-دومه داره میکنه خواهرتو
دستشو کشید روی کونم و گفت
-فکر میکردم تا الان تموم کردن بعد نوبت منو تو بود ولی. . .
دیگه حرفی نزد کمربندمو باز کرد و منو خم کرد روی دیوار دستشو برد لای پاهام منم دوباره ابجیمو نگاه میکردم در حالی که امید داشت کونمو میمالید یه دیوار اونورتر ناموسم داشت گاییده میشد.صدای شالاپ شلوپ اروم کس خواهرم به گوشم میرسید سرعتشو بیشتر کرده بود حسین و همین ناله ی خواهرمو دراورده بود
-اههه اههههه هاا ااااا ارروم اررروم حسین جون جوون
حس خوبی نداشتم یه نره خر اونور داشت خواهرمو میگایید و من بعنوان یک برادر هیچ غلطی نمیتونستم بکنم یعنی نمیدونستم چیکار کنم تازه جلوی امید هم لو رفتم به عنوان یک بیغیرت قبلا منو کونی میدید فقط .حالا بی غیرت هم اضافه شده بود. انگار امید متوجه شده بود
-پدرام جون چی بدت بیاد یا نه خواهرت جنده هست همچین دختر داف و خوشگلی معلومه کس میده تو که داداششی باید بکنی دخترارو. کون میدی زیر خواب منی و من میکنمت اون که توی ذاتشه دادن. شماها خونوادگی دادن توی ذاتتونه
حرفاش هم اذیتم میکرد هم کیرمو دوباره شق.البته درباره خوشگلی و داف بودن خواهرم حرفش حق بود
حسین گاییدنشو ادامه می داد و یهو کوبید ته کس خواهرم و نگه داشت یه ناله ی بلندی کشید و کل ابشو خالی کرد نمیدونم توی کصش یا کاندوم.خواهرم اه بلندی از سر اسودگی کشید و خمتر و پهن زمین شد کیر حسن در اومد و دیدم اب کیر از سر کیر لختش اویزونه. خبری از کاندوم نبود
امید هم حشری شده بود مثه من.منو نشوند جلوی خودش و کیرشو کرد دهنم اصلا امون نداد مخالفت کنم. با شدت کیرشو عقب جلو میکرد توی دهنم مدام اوق میزدم اما اون وحشی شده بود از دیدن گاییده شدن ناموسم جلوی خودم و اینکه من هیچ غلطی نتونستم بکنم دستامو گذاشتم دو طرف رونای امید و و دهنمو تا جایی که میشد باز کردم اونم تا میتونست کیر بزرگشو میکرد دهنم و در می آورد. بعد کص خواهرم نوبت گاییده شدن دهن من بود انگار.کاری نمیتونستم بکنم کنترل سکسامون کاملا دست امید بود و اونم به عنوان فاعل و مسلط رابطه مدام خشنتر میشد توی رابطه .منم بیشتر وا میدادم و دیگه کامل توی مشتش بودم.یهو آبشو کامل توی دهنم خالی کرد و نگه داشت ابکیر از دو طرف لبام میریخت بیرون سرمو محکم نگه داشته بود فهمیدم میخواد خوردم بده ولی بدم می اومد با سختی سرمو خلاص کردم و اب کیرا رو تف کردم شاکی گفتم
-وحشی چه خبره خفه شدم
-کونی زبون در اوردی وقتی کیرم دهنت بود حرف نمیزدی
-داشتی خفم میکردی امید
-چرا ریختی بیرون می خوردی دیگه
-بدم میاد
-دفعه بعد خوردت میدم بشین سرجات کیرمو تمیز کن خوب
خیلی جدی گفت منم اطاعت کردم هم گوش به حرفش بودم هم به هوای اینکه منم ارضا کنه.کیرشو کامل لیسیدم و ابرا رو تمیز کردم و تف میکردم بیرون بعدم اون سرمو نگه داشت محکم و کیرشو با سر و صورتم خشک کرد بدم می اومد ولی تحمل میکردم.شلوارشو کشید بالا
-من چی امید؟؟
-چه میدونم آبم اومد میبینی که خونه رو خواهر جندت اشغال کرده جایی نیست باشه فردا
ولم کرد و رفت و صدای خنده های شهوتناک خواهرم اعصابمو بیشتر بهم میریخت و همزمان کیرمو بلندتر کرد.

پس فردای اون روز امید بهم زنگ زد
-سلام خواهرجنده
-سلام
-ظهری ساعت دو اینجا باش
-باشه
-راستی داری میایی قبلش شورت خواهرتو هم بپوش
-چی میگی بیخیال امید نمیشه میفهمه
-همینکه گفتم زر نزن کونی
-اخه
-اخه نداره فهمیدی؟
چاره ای نداشتم سریع رفتم سر کمد لباسای خواهرم و یه شرت معمولی قرمز رو برداشتم و تنم کردم واسم تنگ بود اذیتم میکرد .نزدیکای دو بود و رفتم پایین پیش امید با تعجب دیدم حسین هم هست یکم دمغ شدم گفتم با خودم لابد هنوز نرفته این اقا حسین.امید با خنده منو نشوند روی کاناپه و خودش هم نشست کنارم و چسبید بهم.خوشم نمی اومد حس بدی داشتم بلند شدم و گفتم
-امید جون کاری پیش اومده باید برم میام پیشت دوباره
-نه خوشگل کجا بشین
بعدم محکم دستمو گرفت و منو بزور نشوند ناچار نشستم. حسین هم نشست سمت دیگه من رو کاناپه .امید منو بغل کرد و یه دستشو برد زیر کونم و گفت
-آقا حسین همه چی رو میدونه نگران نباش یه حال کوچیک میکنیم میری
بدم میومد جنده نبودم من. بهم میگفت کونی ولی من واقعا حس کونی بودن نداشتم حتی دوس دختر داشتم اما از مفعول بودن هم لذت میبردم گاهی. پاشدم برم امید با عصبانیت گلومو گرفت و یدونه زد توی گوشم
-میگم بتمرگ کونی ناز میکنه اهههه
با بغض نشستم حسین ازم بزرگتر بود حدود سی ساله و برخلاف امید دانشجو نبود یجا کار میکرد امید هم از من بزرگتر بود دوسال .حسین خیلی عادی انگار نه انگار من ناراضی ام و اخم دارم یا اصلا یک پسرم.دستشو انداخت زیر کونم و با خشونت سرمو میچرخوند و ازم لب گرفت بدم می اومد سرمو چرخوندم ولی اون دوباره با خشونت سرمو میچرخوند و لبامو خورد انگار اصلا منو یک مرد نمی دید یک مرد عادی مثل خودش اصلا .بدم میومد ولی چاره ای نبود همزمان امید هم گردنمو میخورد و کونمو میمالید بهم گفت شلوارمو در بیارم خجالت می کشیدم کشیدم پایین جوونن مردو بلند شد حسین گفت
-مال خواهرته کونی
شورت رو میگفت جوابی ندادم
-دوباره پرسید کونی مگه با تو نیستم الان مثلا غیرتی شدی کونی شورت خواهر جندته
-اره
-جووونننن
کامل لختم کردن فقط شورت خواهرم پام بود .نشوندن منو جلوی کاناپه روی زانوهام کیراشونو درآوردن حسین سرمو کشید سمت کیرش کیرش از امید سفیدتر بود و کلفتی خوبی داشت نه اندازه امید. یکم زبون زدم. همش دلم میخواست ولم کنه ولی میدونستم راه درو ندارم.حسین سرمو فشار داد
-بخور بخور کونی خواهرکصده خواهرتو کردم تو رو هم میکنم
کیرش کردم دهنم مشغول خوردن شدم اروم اه میکشید
-دهنت مثل ابجیت داغه کونی.بخورش امادش کن واسه خواهرت
نمیفهمیدم چی میگه فکر میکردم حشری شده و کسشر میگه همینجوری . امید سر منو کشید سمت خودش و حالا واسه اون ساک میزدم خیلی طول نکشید خوردنم چندتا تقه به در خورد من مثل برق گرفته ها پریدم اون دوتا اروم بودن با خنده حسین گفت
-هیسسس صداتون در نیاد برین اونور پرده رو بندازین ردش میکنم الان
همیجوری در حالی که فقط شورت خواهرم پام بود رفتیم اتاق بغلی سمت آشپزخونه پرده رو کشید.منو نشوند جلوی پاهاش و خودش امید سرپا داشت اتاق کناری رو نگاه میکرد . میخواستم کیرشو بکنم دهنم صدای سلام یه دختر خشکوند منوصدای خواهرم بود
.حیرت زده نگاه کردم از گوشه پرده مهتاب با با خنده اومد داخل حسین شورتشو فقط پاش کرده بود.مهتاب یه آرایش ملایم کرده بود یه دامن کرم رنگ تا زانو با یه تاپ حلقه ای تنش بود.خیلی خوشگل بود مثل همیشه.مهتاب خواهرم خیلی به خودش میرسید خیلی خوشگل و سفید بود پوستش خیلی سفید بود و نسبتا تو پر. بدن خیلی رو فرمی داشت و مرتب ورزش می کرد.خانواده ما اینجوری لباس پوشیدن طبیعی بود توی خونه تو حیاط جلوی اشنا غریبه عادی بود واسمون حجاب رو زنامون نمیدونستن چیه. ولی برای حسین بعید میدونم
خواهرمو بغل کرد و یکم لباشو خورد خیلی سریع نشست روی همون کاناپه و مهتاب رو نشوند جلوی خودش شورتشو کشید پایین .ابجیم بی هیچ حرفی مشغول خوردن شد. اروم کیر حسین رو میخورد.کیری که همین دو دقیقه پیش من خیسش کرده بودم
-حسین چقدر کیرت خیسه
-هیچی نیست بخورش بخور خوشگل
اب دهن من هنوز روی کیر حسین بود و حالا داشت خواهرم واسش ساک میزد هم هنگ بودم هم کیرم سیخ شده بود.امید سرمو کشوند سمت کیرش منم کردم دهنم و مشغول خوردن شدم.همزمان با ابجیم داشتم ساک میزدم یه چشمم از گوشه پرده به ابجیم بود که داشت کیر حسین رو میخورد و حسین هم مدام سر خواهرمو فشار میده پایینتر تا بیشتر کیرش فرو بره گاهی هم با سینه های گرد و درشت ابجیم بازی میکرد خیلی طول نداد حسین خواهرمو بلند کرد دامن و شورتشو در اورد و روی زمین حالت داگی داد بهش.با چنتا تف کیرشو محکم کرد توی کس خواهرم که اخ مهتاب بلند شد شروع کرد تلمبیدن توی کس خواهرم.دستاشو گذاشته بود روی شونه های خواهرم و با لذت و شدت کصشو میکرد مدام ابجیم ناله های ریز میکرد
-اههه ههه ااه اهه هههه
امید هم حشری شد و منو دراز کرد روی زمین شورتمو داد پایین کیرشو با چنتا تف و فشار فرو کرد توی کونم.درد کون دادن دوباره وجودم رو پر کرد دردی لذت بخش سرم سمت ابجیم بود تا اون رو هم ببینم سعی میکردم هیچ ناله ی نکنم سخت بود و مدام دستامو گاز میگرفتم امید هم بی توجه با لذت داشت کون منو میکرد.من در حالی که شورت خواهرم تنم بود زیر یک مرد کیرکلفت داشتم جر میخوردم همزمان با خواهرم که یه نره خر هم داشت کس اونو جر میداد.این حسها حالمو بیشتر خراب میکرد با هر ضربه ی کیر امید توی کونم مردونگی رو از سر کیرم بیرون میریخت وقتایی مثل این حالت که زیر بکنم دراز بودم اصلا حس نمی کردم یک پسرم بیشتر حس زن بودن داشتم. با هر ضربه گیر حسین هم توی کس خواهرم انگار غیرتم رو بیشتر فرو میکرد تو کونم. حسین بدجور داشت لذت میبرد معلوم بود حق هم داشت همچین پسر کر و کثیفی و بی شخصیتی همچین دختر داف و خوشگلی رو داشت مثل خر می گایید. عمرا باورش میشد. واسم سوال بود چجوری مخ همچین دختر داف و خوشگلی رو زده این موجود بی شخصیت باز امید بهتر بود از هر جهت. امید گاهی از گاییده شدن مهتاب فیلم میگرفت منم حرفی نمیزدم .یعنی چی میتونستم بگم وقتی کیر خودش توی کونم بود و کیر هم خانه ایش توی کس خواهرم.حسین کشید از خواهرم بیرون اونو بلند کرد رو زمین به حالت داگی قرارش داد تاپشو هم از تنش کشید بیرون و سینه های بلوری خواهرم حسابی داشت سوتینشو فشار می آورد. پشت به ما خواهرمو قرار داد و دوبار کیرشو با شدت کرد توی کصش. امید دوباره با گوشیش یکم فیلم گرفت از خواهرم .حسین شدت تلمبه هاشو بیشتر بیشتر کرد همین جیغ های ریز ابجیمو درآورد مدام میگفت
-اههه اههه اروم اروووم حسین جون اههه هههه
اون بی توجه داشت کس خواهرمو جر میداد یهو با یک نعره کل اب کیرشو خالی کرد توی کصش . بیحرکت موند هردوتا نفس نفس میزدن. امید یهو از من کشید بیرون و رفت اون یکی اتاق سراغ خواهرم.حسین اونو دید اومد عقب انگار با هم توافق کرده بودن بعدش امیده خواهرمو بکنه. مهتاب که امید رو دید ترسید یه جیغ آرومی کشید و خواست بلند بشه که امید روش دراز کشید و نزاشت
-کجا جنده خانوم منم هستم بعد میری پی کارت
-نه نه نه نمیخوام ولم کن ولم کن میخوام برم حسین خیلی نامردی این چیکار میکنه
حسین حرفی نزد . اومد این طرف پرده.
-ولم کن امید جیغ میزنما بخدا
-خوب بزن منم میگم نیم ساعت داشتی به حسین کص میدادی با اختیار خودت. همه میفهمن خونوادت همه
-توروخدا نه بزار برم زشته بخدا زشته گناه دارم
امید با عصبانیت چند تا سیلی زد توی گلو و صورت خواهرم. مهتاب ترسید و ساکت شد و بغض کرد اینبار شروع کرد خواهش
-توروخدا بزار برم تورو خدا آقا امید نکن
امید ولی بی توجه خواهرمو با زور چرخوند روی شیکم . ابجیم مدام التماس میکرد تا بیخیال بشه ولی میدونست راهی نداره. حس من هم حشری بود هم بد.از دیدن کتک خوردن ابجیم حس بدی داشتم ولی دیدن زوری گاییده شدن ابجی خوشگلم حشریم میکرد. حسین اومد سمت من سرمو کشید بالا کیرشو کرد دهنم.کیری که منی که توی کس خواهرم ریخته بود هنوز اویزون بود قاطی شده بود با اب کس ابجیم . همه رو با لذت خوردم لیسیدم. عطر و طعم کس گاییده شده ی خواهرم از روی کیر بکنش عالی بود واسم با لذت مشغول خوردنش شدم کامل تمیز کردم
-اووه کس اینو داش حسین پر آب کردی که بدم میاد
راستم میگفت کصش پر ابکیر حسین بود.شرت خواهرمو برداشت باهاش کصشو خوب تمیز کرد حتی یکم کرد توی کصش تا خوب تمییز شه بعدم شرت رو پرت کرد طرف من
حسین شرت رو برداشت و کرد توی دهنم.شورت خواهرم خیس از ابکیری که از کصش امید تمییز کرده بود رو حسابی خوردم و لیسیدم از لذت کیرم شقه شق شده بود
امید همیجوری خودشو روی خواهرم دراز کرد و کیرشو فرو کرد توی کصش.بغض خواهرم تبدیل به قطره های تک و توک اشک شد دیگه دست از التماس برداشته بود و منتظر بود اونم بکنتش و ولش کنه .امید کیرشو که تا چند دقیقه پیش توی کون من بود حالا کرده بود توی کس خواهرم و با شدت کصشو میکرد .حالا منو و خواهرم بکن مشترک داشتیم .ناله های و جیغ های ریز ابجیم دوباره بلند شد.
-اااهه اخخخ ارومتر اییی اییی بسه بسه تورخدا کافیه
آب منم با فشار از دیدن جر خوردن دوباره خواهرم خالی شد خیلی طول نکشید امید هم ابشو خالی کرد عمق کس داغ خواهرم. از روش اومد کنار. خواهرم همینجوری روی شیکم با پاهای نیمه باز آروم داشت ناله میکرد اخ اخ میگفت. امید اومد سمت من شرت خواهرم رو از دهنم درآورد و کیرشو کرد دهنم طعم کس خواهرم رو حالا از روی کیر بکن مشترکمون میخوردم بی نظیر بود مثه عسل با لذت خوردم و تمیز کرد حسین هم شرت رو برداشت و رفت سمت ابجیم با شورت آبکیر ای امید رو از روی کصش و لبه هاش تمیز کرد .بهش گفت
-جنده یکم بچرخ کصت خالی بشه
مهتاب با نفرت به حسین نگاهی کرد و یکم خودشو به پهلو تاب داد حسین گوشه ی شورت رو کرد توی کس خواهرم و تا تونست اب کیرا رو تمیز کرد و برگشت سمت من و شرت رو دوباره کرد دهنم و با لذت دوباره مشغول لیسیدنش شدم صدای در نشون میداد ابجیم سریع رفته .منم بی حال دراز کشیدم کف اتاق

نوشته: پدرام تنها


👍 43
👎 27
83801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

986830
2024-06-08 00:30:59 +0330 +0330

عجب ادرس بده بیام منم

0 ❤️

986842
2024-06-08 01:42:14 +0330 +0330

عالی بود داستانت درصد شهوتش بالا بود فقط تو قسمت بعدی خشونتشو کمتر کن

0 ❤️

986844
2024-06-08 01:55:03 +0330 +0330

کیرم تو کون خودتو خواهرت و بکنهای مشترکتون و داستانت

3 ❤️

986846
2024-06-08 01:59:24 +0330 +0330

دوتا پسر دانشجو!حسین 30ساله و امید دانشجوی 24ساله!راحت می نوشتی به دوتا پسر مجرد اجاره دادیم،اینجوری داستانت بهتر میشد

0 ❤️

986849
2024-06-08 02:20:27 +0330 +0330

رو مامانت هم بخوابن تلمبه بزنن خوب میشه

0 ❤️

986856
2024-06-08 03:08:56 +0330 +0330

داستان تکراری،
دوستان یه موضوع کلی بگم خدمتتون
جان ناموستون جان عزیزاتون به دختر مردم به زن مردم نارو نزنین، نمیدونم یکی دونفرو بکشونین رو سرش یا فیلم و آتو بگیرین ازش خیلی ضربات سنگین روحی میزنه به اون خانم،

5 ❤️

986889
2024-06-08 10:53:37 +0330 +0330

خوب بود افرین 👍

0 ❤️

986903
2024-06-08 15:19:12 +0330 +0330

تا وسطاش خوندم حالم به هم خورد. ریدم تو خودتو داستانت و مغز کوس و شعر پردازت

5 ❤️

986911
2024-06-08 17:37:37 +0330 +0330

اوووووووف

1 ❤️

986915
2024-06-08 18:20:36 +0330 +0330

اتفاق افتاده‌من تجربعکردم

0 ❤️

986919
2024-06-08 18:31:37 +0330 +0330

تو قسمت بعدی بنویس که حسین و امید چطوری مادرتم گاییدن پدرام کونی!

1 ❤️

987003
2024-06-09 08:49:11 +0330 +0330

چرا نرفتی کنارش بدی دو شو کی مینویسی عالی بود

0 ❤️

987006
2024-06-09 09:57:24 +0330 +0330

شبیه داستانهای مهرانا نبود؟

0 ❤️

987008
2024-06-09 10:19:16 +0330 +0330

خیلی کصشر بود دروغ بود کامل نخندم
ولی کیر بجه های شهوانی تو ناموست

1 ❤️

987072
2024-06-09 23:48:12 +0330 +0330

یعنی ریدم تو داستان نویسیت
کسکشا حالم بهم خورد یک مشت جقی کونی بیشرف ریختید توسایت و فقط کستان مینویسید

0 ❤️

987440
2024-06-12 19:44:51 +0330 +0330

داستان خوبی بود. فقط غلط تایپی زیاد داشت

0 ❤️

987523
2024-06-13 08:28:57 +0330 +0330

اگرایش های هرکسی به خودش مربوطه.ولی من اصلا این فاز رو نمیفهمم که یکی با خشونت دهن طرف مقابل رو بگاد و طرف هم هیچ حالی نکنه.سکس یه امر دو طرفه است.این که چنین با وقاحت یکی به دیگری تجاوز کنه واقعا تهوع آوره. …واقعا داستانت جدا از اینکه خیلی خیلی غیر قابل باور بود و بسیار مزخرف هم بود در عین حال هیچ حس تحریک آمیزی هم نداشت.خسته نمیشین از اینکه چنین چرندیاتی رو مینویسین ؟

0 ❤️

987612
2024-06-14 03:03:57 +0330 +0330

کیرم تو تخیلاتت جقی

0 ❤️

987636
2024-06-14 10:16:22 +0330 +0330

از پسرایی بی غیرت دست پا چلفتی بدم میاد
یکی خواهرتو بگاد چیزی نگی خودتم برگردی کون بدی
شت … کجا داریم میرم ما مقصد کجاس اقا

0 ❤️

987647
2024-06-14 11:21:31 +0330 +0330

تو قسمت بعدی جلوی هم دیگه کون بدین

0 ❤️