من 12یا13ساله بودم که برای شب نشینی باخانواده به منزل عمه جان رفتیم ومن درآن جاخوابم برد بعد از اتمام مهمانی مادرم من را باخودشان نبرده بودن وقتی به خود آمدم که دیدچیزی لای ران های من عقب جلو میشوداولش ترسیدم وخواستم که خودم را قدری باپسرعمه هجده ساله ام که داشت بامن حال میکردجداکنم که ناگهان دستانش رادورگردن وسینه ام حلقه کردوحس کردم ران های من خیس شدومایعی چسنده وبدبویی بوداین اولین باربود که آب منی راحس میکردم وازاین کاراوخیلی ناراحت شدم وحس تنهایی میکردم نمیدانم چقدر ازاین موضوع گذشته بود که من خوابم بردکه باز برای دومین باراین عمل را انجام داداما متاسفانه نمتوانستم موضوع را به کسی بازگو کنم تا اینکه یک ماه بعدخانواده من وابشان به مسافرت ده روزه رفتیم روزدوم من برای دوش گرفتن به حمام رفتم دراین منزلی که مادرآن بودیم حمام درزیرزمین بوددقایقی نگذشته بودکه دیدم پسرعمه امم سروکله اش پیداشدوبمن گفت که اوبه مادرش گفته میرود دوش بگیرد و من هم اعتراضی نکردم ولی سریع سرم را داشتم باشامپو میشوستم که ازدست اوخلاص شوم که دیدم که منوتوآغوشش گرفت وبردزیردوش ومن ازش خواهش میکردم که منورهاکنه اون هم باچرب زبونی گفت من کاری باتو ندارم اینکاری من باتو انجام میدم توهم چندسال دیگه میتونی با من یا با کس دیگه انجام بدی وهمون لحظه شروع کردلب ها وسینه هامو خوردن وباآلتم بازی کردن من هم که کیرم بلند شده بودو حالت لذت بخشی بهم دست داده بودوحاضرنبودم این لحظات راباچیزی عوض کنم علی از من خواست که کیرش را آرام آرام داخل سوراخم کندکه من امتناع کردم هرچه التماس کردسودی نداشت وبعد کیرشو لای پاهایم گذاشت وشروع به عقب جلوکردتا اینکه آب ش اومد و بعدها تا سن 18سالگی باعلی ارتباط جنسی داشتم فقط درهمان حد لب بازی وسینه خوردن وماساژ بدن ودرنهایت لاپای هم ختم می شد و بعداز ازدواج علی ورفتن ایشان به شهردیگری من کیس دیگری نداشتم وتقریبن داشتم یواش یواش بی خیال این موضوع میشدم که سروکله ی کیس دیگه ای پیداشد سرتونو درد نیارم الان که 44سالمه حدودن با ده یازده نفری درارتباط بودم همیشه ناراحت این هستم ای کاش سی سال پیش وقتی خونه ی عمه ام خوابم بردمادرم منو باخودش میبرد این همه بدبخت گناه نمیشدم من الان متاهلم ودارای دوفرزندهستم یکی 22ودیگری16ساله هرگزاجازه ندادم شب رادرمنزل کسی ویابادوستی تنهاباشندوسعی کردم باهاشون دوست باشم وباهم راحت صحبت کنیم .
نوشته: امید
داستانتو خوندم یاد یه خاطره افتادم یه روز تو کوچه راه میرفتم یه دفه یه زن از تو خونشون منو صدا زد رفتم تو کردمش یه دفه دخترش اومد اونم کردم بعد پسرش اومد اونم کردم یه دفه شوهرش رسید اونم کردم دیگه رفتم بیرون یه پیرزن داشت رد میشد اونم کردم یه رهگذر ساده رد میشد اونم کردم خلاصه سرتو درد نیارم داستانتو کردم dirol
داداش شما فک کنم توی همون دوران 13 سالگیت موندی
اخه ادبیاتت ک به همون پسرای 13 ساله میخوره biggrin
کلمه (من) رو خیلی بکار بردی درضمن
در کل 8 از 20
بچه کونی خود خودتی!الان بگو بیاد بکنت اون فامیل کسکشت .
افغانی هستی؟کیر احمدشاه تو کس عمت
من داستانک نخواندم ولی از اسمش خاطره بدی برام زنده شد…
پسر عمه عوضی من، پنج سالم بود میخواست بهم تجاوز کنه!!!کثافت…هنوز که هنوزه یادمه… cray2
کون لقت ینی هرکی گف بکنمت؟
با وجود تمام گفتی کونم دربس در اختیار شما
آخه تیریلی همراه بار سنگینش با اضافه بارش تو کونت این چی بود نوشتی؟
ننویس آقا ننویس برو کونتو بده حال کن وقت مارم نگیر
متنفرم از ملتی که ادعای همه چیشون میشه اما ذره ای شعور ندارند
داستان نوشت که نوشت راست یا دروغ با غلط و یا بی غلط
اینکه شماها میایید و تقریبا به ۹۸٪ داستان ها فحش میدید حکم بر بی شعوری شما میدهد و دیگر هیچ.
این سایت جنبه سرگرمی داره اما بعضی از کاربرها اینجا رو واسه تخلیه عقده های خود میبینند
نوشته یک انسان
حالا دوباره فحش بدید
دمت گرم … پند و اموزش خوبی برای زندگی در اجتماع داشت … بربپ شهوانی هم مثل همیشه نخونده کس دارن میگن خخخخخخخخخخخخخخ باوئ بسه
به گزارش سرویس دینی جام نیوز، در حدیث است كه روزى جناب رسول اللّه- صلّى اللّه علیه و آله- با اصحابش در مسجد نشسته بودند، ناگهان آوازى سخت شبیه صداى فرو ریختن دیوار و فرود آمدن سنگى مثلا شنیدند و هولناك شدند.
رسول اللّه فرمود: مدّت هفتاد سال است كه سنگى از بالاى جهنّم رها شده است و اینك به قعر آن رسیده است، و این صدا از سقوط آن سنگ به قعر جهنّم بوده است. هنوز رسول اللّه از كلامش فارغ نشده بود كه فریاد و شیون از خانه منافقى برخاست كه هفتاد سال عمر كرد و در آن وقت بمرد. رسول اللّه گفت: اللّه اكبر. پس صحابه دانستند كه آن سنگ این منافق بود كه از آن روز كه خلق شده است تاكنون در جهنّم سرازیر بود و فرود می آمد و در آن وقت به قعر آن رسید.
قال اللّه تعالی: إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ. مانند این صداى هولناك در هر شبانه روز بسیار است، و لكن گوش برزخى باز نیست تا بشنود. كاملى باید كه در چشمها و گوشها تصرف كند تا بتوانند وقایع و احوال برزخى نفوس را ببینند و بشنوند. تو كه جسر ممدود بین جنّت و نارى خود را باش تا نیفتى. عاقل را اشاره كافى است. پس بدان كه خزانه سعى اعمال خود انسان است، و جزا نفس عمل است، و هر كس مهمان سفره خود است، و علم و عمل انسان سازند، و ملكات نفسانى مواد صور برزخی اند.
سه درس آخر دروس اتحاد عاقل به معقول، و نیز شرح عیون شصت و یك تا شصت و پنج سرح العیون فی شرح العیون در تفسیر و بیان این مطلب بسیار بسیار مهم كه جزا نفس عمل است، اهمیت شایان توجّه بسزا دارند. وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ. سوره حشر/21
بچت 22 سالشه میای شهوانی یه جور کتابی مینویسه انگار معلم کونی ادبیات منه
كس كش كوني همش كس بود خب به فكر خودت نيستي به فكر ما باش خدايي خودت جاي من بودي عصباني نميشدي كه ٣ ساعت مثل كسخلا كس بخوني؟؟؟
من هم الان 45 سالمه
پسر عمم که 3سال بزرگتر از من بود در سن 10 -11 سالگیم منو کونی کرد
بعد اون به خیلیا دادم و الانم گاهی میدم
لذت داره لامصب
آموزنده بود. ولی چرا انقدر کتابی نوشتی.