سکس با دختر درون

1393/06/28

این داستان با همه داستانایی که خوندی فرق داره رفیق هم خرابت میکنه هم میسازتت انتخاب خوندن و نخوندنش با خودت .
همه ما پسر ها یه دختر درون داریم که یه وقتایی به یادش جلق میزنیم یه وقتایی باهاش حرف میزنیم یه وقتایی تو خواب باهاش سکس میکنیم یه وقتایی هم دلمون براش تنگ میشه وقتایی که یه نفر دیگه تو زندگیمونه و شباهتی به دختر درونمون نداره مال یکی موهای طلایی و سینه های بزرگ داره ماله یکی هم موهای مشکی هیکل تپل و درشت یکی بیست سالست و اون یکی سی و پنج و … اما برای تعداد کمی از ما پیش میاد که یه روز با اون ادم تو دنیای واقعی رو به رو بشیم و به هم نزدیک شیم و باهم بخوابیم این داستان سکس من با دختر درونمه

فیس بوک جای عجیب غریبیه حد اقل بره به من که تو عکسام با 80% مردم فرق ظاهری چندانی ندارم نه عکس با بنز و بی ام دبلیو نه هیکل آن چنانی نه قیافه دختر کش عکس پروفایل یه دختر تو دوست های پیشنهادی نظرم رو جلب کرد در عین حال که برام جدید بود انگار صد سال هم بود میشناختمش چندتا از عکساشو دیدم , لباس پوشیدنشو ,نگاهاش ,حس شهوتی که پشت صورتش پنهان شده بود اون دختر که انگار از دله سینمای اروپا بیرون اومده با تصویر ذهنی من از دختر درونم شباهت زیادی داشت یه بازیگر بود یه بازیگر که نقش های اصلیشو فقط برای چند نفر تو زندگی بازی میکنه یه بازیگر که یه روز با لباس مشکی بلند و رژ لب قرمز تیره میبینمش و یه روز با یه تاپ خاکستری و ساپورت کوتاه بنفش یه روز پرن استارت میشه و یه روز یه باکره که تو اتاقم ,تو خیابون ,تو پشت بوم ,تو حموم , اصلا تو همه جا کنار منه و فقط میخواد تحریکم کنه که ساعت ها بیفتم به جونشو کیرمو با عشق و قدرت تو تمام سوراخ های بدنش فرو کنم اخرشم با چشمی که یه قطره اب رو پلکشه بهم نگاه کنه و با دهنی که پر از اب شده ازم تشکر کنه و خودش بره دستمال کاغذی برداره . زن هایی که با علم سینما اشنان جذاب ترین زن های زمینن …

ساعت دو شب بود و اتاق نور بسیار کمی داشت کم مونده بود به خاطر زیبایی این نور و سکسی کردن فضای اتاق از لامپ تشکر کنم مشغول دیدن و ساختن همین قبیل رویا های تصویری ازش تو ذهنم بودم که درخواست دوستیمو تو فیس بوک قبول کرد بلافاصله پیجش رو باز کردم تا عکس هایی رو که بر اساس تنظیمات فقط دوستان میتونن ببینن رو ببینم و بعد از درست کردنه یه پوشه به اسمش تو کامپیوتر و ذخیره کردن عکس هایی که هم دیوونم میکرد هم عصبی هم احساساتی هم شهوتی استاتوس هاشو باز کردم خواسته بود که همه یه مطلب رو شیر کنن منم کردم و چند ثانیه بعد برای تشکر پیام داد و صحبت اغاز شد از سینما و کتاب تا دانشگاه تا شباهت های اخلاقی همه چیزمون شبیه هم بود هر وقت تو قرار اولتون با یه نفر بیشتر از یک ساعت هم کلام شدین و حوصلتون سر نرفت بدونین پاش به زندگیتون باز شده تو اینده باهم کار دارین چند روزی گذشت و من حرفی از دوستی و این چیزا نمیزدم و اون که تو یه شهر دیگه دانشجو بود گفت داره میاد تهران منم تنورو داغ دیدمو از اونجا که میدونستم مثل خودم تو زندگی ازاده و چارچوبای تخمی تخیلی بره خودش نمیسازه و فهمیده زندگی ارزششو نداره و اهل تفریحه گفتم یه پک گل نااااااااب ناااب دارم دوست داشته باشی با هم میزنیم اونم اکی داد پرسیدم کجا بریم ؟ کوه خوبه ؟ گفت مگه جا نداری ؟ و از همینجا بود که چراغ سبز شد و من حرکت کردم . خونه رو اکی کردم اومد تهران ولی مهلت نشد همدیگرو ببینیم جمعه شب قرار بود برگرده به شهری که اونجا دانشجو بود صبح مشغول صحبت بودیم و من دلگیر و عصبی از ندیدنش که گفت یه خبر خوب تا یکشنبه شب میمونه فرداه هم وقت داره همدیگرو ببینیم قرار رو برای شنبه یازده صبح اکی کردیم و من شب راحتی رو به سختی گذروندم !! بعد از ظهر همون جمعه ارایشگاه رفته بود و موهای کوتاه یعنی خیلی کوتاهشو بنفش کرده بود و پشت کمرشم تاتو . فردا صبح با یک ساعت تاخیر راه افتاد منم خوشحال ازینکه از موتور نمیترسه و اهل چس افاده نیست که موتور سوار نمیشم هندامو روشن کردمو راه افتادم جلوی مترو مفتح منتظر دیدنش بودم که از اون طرف خیابون برام دست تکون داد و به سمتم اومد دو دقیقه اول کاملا هواسم به راه رفتن و حرکت دستها و حقیقت یا دروغ بودن لبخند دائمیش بود یه دختر لش لش با موهای بنفش و یه لباس لش تر و پوستی برنزه و یه عینک شیشه گرد دودی و من و موتورم و توهم اینکه دارم تو کلمبیا زندگی میکنم یا ایران ؟؟ راه افتادیم و ظاهر اون نظر اکثریت مردم الاغ مارو تو خیابون به خودش جلب کرده بود و در گوشم گفت حاال میکنیا یه دختر خشگل سوار کردی همه بهت حسودی میکنن نوبت به خرید رسید فرستادمش تو مغازه گفتم هرجی میخوای بردار تا هم بیشتر رفتارو بدن سکسیشو انالیز کنم و هم بفهمم میره سراغ رد بول و هایپ یا جیب منم براش مهمه و چشمش از دنیا سیر و با دلستر بیشتر حال میکنه دیدم با یه بسته پاستیل و یه چیپس و دلستر و پفک اومد بیرون در همین حین که پولو حساب میکردم کم کم داشت باورم میشد که دختر درونم امروز وقتشو تو دنیای کثیف واقعی با من میگزرونه اما هیجان زیاد فکرمو بیشتر درگیر کنترل خودمو نگاهم میکرد

رسیدیم خونه اجازه گرفت که بشینه پای پی سی و فیسبوکش رو چک کنه و من طبق اخلاق شخصییتیم گفتم راحت باش اومدیم لذت ببریم من محدودت نمیکنم ازاده ازادی هرکاری میخوای بکن شایدم به خاطر همون اخلاقم اونروز تو اون خونه بود , خودمم اهنگ گذاشتم و مشغول چاقیدن گل شدم و باهاش حرف میزدم و من فقط به این فکر میکردم که این توهمه یا واقعییت ؟لحظه به لحظه بیشتر ازش خوشم میومد نه اینکه خبر خاصی باشه فقط به خاطر شباهتش به دختر درون من فندکو که زدم اومد نشست پیشم و و شروع به کشیدن کردیم کم کم چتی شروع شد و من بره خودم حرف میزدم و قصه میگفتم و اون قهقه زنان میخندید من وقتی چت میکنم انقدر باحال میشم که بره دیدنم باید بلیط بفروشن مخصوصا بره دخترا که به نظرشون جذاب میاد و نمیدونم چرا اتاقو تاریک کردیم و ما دیگه یه دختر و پسر نبودیم دوتا ادم بی هویت و بی جنسیت وسط یه اتاق سرد و یه جایی بین زمین و اسمون خارج از هر قانونی از وجود هم و زندگیمون لذت میبردیم و فقط میخندیدیم ما بودیم و صدای بلند موزیک روی تخت من به صورت افقی دراز کشیده بودیم سرمون رو بالشت بوده و اهنگی که میگه شنبه پارتی یکشنبه پارتی رو گوش میدادیم البته اهنگ فارسی نیست اون شروع کرد با اهنگ خوندن و من همه جا رو صحنه اهسته میدیدم باهاش میخوندم دستاشو با ریتم اهنگ تکون میداد هر انگشتش برام مثله یه صورت بود که میگفت بیــــا بیا منو بگـــا بیا جرم بده دستش خورد به دستمو و دستش و گرفتم و به دیوونه بازی های کودکانه ادامه دادیم بدجور کره کرده بود و تو فاصله ای که اهنگ تموم شد و اهنگ بعدی پخش بشه پرسید غذا چی داریم گفتم هرچی که تو دوست داشته باشی گفت من هرچی شما دارین دوست دارم ومنم گفتم هرچی تو دوست داشته باشی ما داریم که با صدای غم انگیز گفت کو ؟؟ همزمان با هم صورتمونو به سمت هم چرخوندیم و از این همزمانی لبخندی زد وچشماشو بست و دستشو گذاشت رو شونم با چشمای باز رفتم جلو تر و لباشو بوسیدم و ادامه دادم یه جوری لبامو میخورد و انگشتشو فرو میکرد تو شونم که یادم رفته بود من کییم و اینجا کجاست چشمام باز بود و تماشای یه دختر که با چشمای بسته داره با عشق لباتو میخوره اونم صحنه اهسته خیلی لذت بخشه چه برسه به اینکه دختر درونت باشه مدت زیادی مشغول خوردن لباشو زبونش بودم کم کم دستمو از کمرش کشیدمو بردم پایین که جیغ کوتاهی زد و فهمیدم دستم خورده به تاتویی که روز قبل کرده کم کم دستم به کونش رسید نرم درست مثله پنبه نرم و کوچیک , به سمت عمودیه تخت چرخیدیم و کونش هنوز تو دست من بود و گاهی وقتا قدرت لامسه خودش عالم عجیبی داره , یه دفعه از لبام جدا شد چشماشو باز کرد و با صدای اروم گفت اشکالی نداره کبودش کنم ؟ خیره شدم تو چشماشو گفتم اشکالی نداره جرش بدم ؟ با صدای بلند میخندید و مثله یه زامبی لبامو میبلعید وپتو رو میکشید روی سرمون و مهربونیش که دلش نمیومد زیاد گاز بزنه دیگه کاملا بهم ثابت کرد که واقعا دختر درونمه که کنارم خوابیده دستمو اوردم بالا و سینه هاشو از زیر سوتیینش لمس کردم با یه بغض ریزی تو صداش گفت سینه هام کوچیکن گفتم من کوچیک دوست دارم گفت دروغ نگو همه مردا سینه گنده دوست دارن منم گفتم پس با این حساب من مرد نیستم خندید و در حالی که کمربندمو باز میکرد گفت تو چه قدر خوبی چه قدر مهربونی همیشه همیجوری ؟ یا فقط تو تخت ؟ منم سکوت کردم و کیرم دیگه تو دستاش بود دستمو بردم سمت کسش که همون نزدیکا مچمو گرفت منم دیگه دستمو تکون ندادم و پیش خودم گفتم شاید اپن نیست عیبی نداره مهم اینه که داره خوش میگذره ایندفعه من پرسیدم عیبی نداره کبودت کنم ؟ و شروع به خوردن وحشیانه ی لباش کردم یکی دو دقیقه نگذشته بود که گفت یه خبر بد منکه حدس میزدم چه خبره و این یه امتحانه سکوت کردم و اون لحظه به لحظه حشری تر میشد و مچم و فشار میداد یه دفعه دستمو ول کرد و خودش مشغول بازی با کسش شد دستشو کشیدمو گفتم خودم میارمش لباسش یکسره بود بندشو باز کردو کشید پایین پشت به من برگشت و دوباره پتو رو کشید رو سرمون من گفتم وایسا کاندوم بیارم و از کشوی کنار تخت یه کاندوم برداشتم و مشغول گذاشتن رو کیرم شدم انقدر چت بودم که یه بار داشتم به زور بر عکس میذاشتم و در اوردم و دوباره گذاشتم تو همین فاصله که منو نگاه میکرد و میخندید گفت تو خیلی خوش شانسی خیلی هم زرنگی اون موقع معنی حرفشو نفهمیدم پشتش خوابیدم کیرم و با دستش روی سوراخ تنگ کسش تنظیم کرد و منم اروم اروم جوری که انگار دارم از عقب میکنم با مکث زیاد کردم تو و شروع به ضربه زدن کردم اولش عکس العملی نداشت و یه دفعه سرعتمو تا حد مرگ زیاد کردم رنگ پوستش عوض شد قرمز قرمز شده بود جوری ضربه میزدم که تخت به اون بی ادبی که همشیه جیغ میزد اولین بارش بود با دو نفر ادمی که روش بودن سر جاش تکون میخورد اما جیر جیر نمیکرد حرارت و خیسی کسش از کیرم حس میشد و به تمام بدنم میرسید جوری که انگار من یه موجود ریز بودم که تو کس اون زندگی میکنم جیغ هاش شروع شده بود و من خیلی چت بودم هیچی یادم نیست نمیدونم با اینکه به خودم قول داده بودم چرا این کارو کردم و کاندوم رو در اوردم و یه دفعه بدون کاندوم فرو کردم تو کس تنگش کس مقاومی که داشت پاره میشد اما باز نمیشد با دستش تو موهام دست میکشد و چنگ میزد و صدای ای ای ش برام شده بود مثله ریتم یه اهنگ که حس غرور بهم میداد حس برتری گفتم داره میاد و گفت بریز رو شکمم سرعتمو بیشتر کردم و در حالی که اب و توی تموم رگ های بدنم به جای خون حس میکردم کیرم و در اوردم و گرفتم رو شکمش اولیش پاشید رو صورتش و اون درست مثله یه نفر که تو دستشویی که دنباله شیلنگ ابیه که با فشار زیاد رو زمین افتاده و اینورو اونور میره دنباله کیر من میکرد تا دستشو بگیره جلوش دومیش درست پاشید رو گونش دیگه بیخیال گرفتنش شد بقییش ریخت روی شکمش چند ثانیه گذشت و من چشامو بسته بودم و فقط داشتم دااد میزدم داد های بلند که شنیدم گفت اه اه یه نگاه به شیکمش کردم و دیدم پر از ابه به دستش که خیس شده بود یه نگاهی اندخت و با تعجب و کمی عصبانییت گفت چه قدر زیاد و غلیظه هنوز تو ژست داد زدن بودم و تو راهه اوردنه دستمال کاغذی که سرم گیج میرفت و تلو تلو میخردم و هر هر میخندیدم شکمشو پاک کردیم اهنگ بهرام جی شروع به پخش شد کنارش خوابیدم سیگارمونو روشن کردیمو خیره شدیم به هم که گفت اگه تو تو اون شهر بودی باهات دوست میشدم ومیزدیم تو یه کاری ولی نمیزاشتم سوار موتور بشی چون خیلی خطرناکه اخه من یه پیک موتوریم پیک یه رستوران شاید هم یه روز برای شما غذا اورده باشم اون رو تخت خوابید و منم نشستم پای پی سی و دوباره شروع کردم به کشیدن و نگاه کردن و لذت بردن از خمیدگی ها و زیبایی های بدن اون دختر بدوون اینکه به ساعت توجهی کنم

نوشته: leo


👍 1
👎 0
37086 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

436934
2014-09-19 14:31:39 +0430 +0430
NA

بد نبود بهتر از اينه كه گي بخونيم
نميدونم چي بگم واقعا داستاناي گي خيلي زياد شده اين قطعا تصادفي نيس باعث تاسفه

0 ❤️

436935
2014-09-19 15:06:52 +0430 +0430
NA

خرابم کردی رفیق طوری که الان کودک درونم به یاد دختر درونت داره جق میزنه.

0 ❤️

436936
2014-09-19 15:38:18 +0430 +0430
NA

الاغ خوندن مردم حتما نشانه ادم بودن وبا فرهنگ بودنته چي بگم شايدم چون الاغم نميفهمم

0 ❤️

436937
2014-09-19 16:59:38 +0430 +0430

داستانت خوب بود
از صداقتت خوشم اومد اولش گفتیی داستان از نوع اجلاق گونه هستش
وبه یاد دختر خیالیت کف دستی رفتیی
درسته مجلوقانه بود ولی کسشر نبود
اگر واقعیت نداشت بازم خوب بود
اگه یکم جمله بندیشو بهتر مییکردی خیلی بهتر میشد

0 ❤️

436938
2014-09-19 17:03:48 +0430 +0430

دیوث هاپ 4.500 گرونه که اگه بر میداشت نشون میداد تیغ زنه؟!!!
مثل اینکه کلا پول خرج نمی کنی که با این چیزا فشار به کونت میاد.حقش بود 300-400 واسه همون یه راهی که رفتی پیادت میکرد قدرشناس باشی.
این فیسبوک هم هیچی نداره،دختراش خیلی ادعا دارن.4 سال میشه عوض فیسبوکم مورد گیرم اومده ولی اونایی که پا میدن ارزش گاییدن ندارن.الان فقط لاین(6 ماهه عضو شدم بالای 20 تا کس ناب گیرم اومده)همه اینارو گفتم که در نهایت به این برسم که خیلی خرشانسی که تو فیس اونی که میخواستی رو پیدا کردی …
داستانتم بد نبود ولی فکر میکنم واقعی نباشه.در کل فحش نمی خوری.موفق باشی :)

0 ❤️

436939
2014-09-19 17:28:39 +0430 +0430
NA

بر عکس خیلی از داستان ها قشنگ بود بازم بنویس

0 ❤️

436940
2014-09-19 18:07:13 +0430 +0430
NA

خویه حقیقت داره کسشر نیگس ولی یکم کسخل میزنی

0 ❤️

436941
2014-09-19 19:02:58 +0430 +0430
NA

کاری ندارم حقیقت داره یا نه. ولی حتی اگه همش دروغ هم بود. دروغ شیرینی بود
دمت گرم عالی بود

0 ❤️

436942
2014-09-19 19:57:31 +0430 +0430
NA

قشنگ بود ولی احساساتتو زیادی تخیلی ابراز کردی yes3

0 ❤️

436943
2014-09-19 20:50:35 +0430 +0430

آفرین جقی biggrin good

0 ❤️

436944
2014-09-19 22:17:02 +0430 +0430
NA

i-m_so_happy

خیلی قشنگ بود . مرسی. give_rose

0 ❤️

436946
2014-09-20 01:56:24 +0430 +0430

سلام ودرود
من که خیلی از خواندن داستانت لذت بردم بازم بنویس وسعی کن زیادمطالعه کنی.
موفق وپیروز وسربلندباشی.یاحق.

0 ❤️

436947
2014-09-20 02:21:12 +0430 +0430
NA

من نخوندم ولی با توجه به نظرات دوستان میتونم بگم دمت گرم

0 ❤️

436949
2014-09-20 05:16:36 +0430 +0430
NA

دختر درون ! سوژه خیلی جالبی بود .
احساس میکنم دخترا پسر درون ندارن . شایدم من ندارم . ولی باید لذت بخش باشه (:
داستان خوبی بود . لذت بردم . خسته نباشی (:

0 ❤️

436950
2014-09-20 06:37:56 +0430 +0430
NA

خوب بود ولی تا تهش نتونسم بخونم چون حوصلمو سر بردی…
کوتاهتر بنویس بخاطر اینکه احساس میکنم واقعی بود پس فحش نمیخوری

0 ❤️

436951
2014-09-20 07:29:56 +0430 +0430

راستش حال خوندن جلقیات رو ندارم
اما کامنتا رو خوندم دیدم اکثرا تعریف کردن
لابد خوب بوده دیگه :)
تِک کِر

0 ❤️

436952
2014-09-20 10:39:27 +0430 +0430

ببخشیدا ولی وختر درونت یکم جنده تشریف داره:|

0 ❤️

436953
2014-09-20 13:17:23 +0430 +0430
NA

آهای یارووووووو
خوب بود مرسی.دست خوش
biggrin

0 ❤️

436954
2014-09-21 07:13:57 +0430 +0430
NA

يه اسکل بنگي بي بند و بار که با هر سگي ميخوابه و اسم ارزش هاي انساني رو محدوديت هتي تخمي تخيلي ميزاره…کيرم تو عقايدت حداقل تحميلشون نکن

0 ❤️