با سلام ، حتما بخونین داستان طولانیه از وسطاش باحال میشه ، عالیه داستان ، آرشم ۲۷ ساله ،قد ۱۸۰ ، با مزه ،یه پراید ۱۱۱ سفید ،فروشنده مبل ، آخرای نمایشگاه بین المللی بود ، یه مادر کم سن با یه دختر فوق العاده داف ، «کمر باریک ، باسن برجسته ، برنزه، موها فر ریز، چشم ها آبی ، سینه ها خوش فرم » اومدن تو غرفه ما ،( میز غذاخوری میخواستن)
مادرش پرسید میز هاتون خط میوفته ؟ در جواب گفتم روی بنز s500 هم کلید بکشین خط میوفته … هر دو همو نگاه کردن خندیدن ، بهناز دخترش پرسید s500 داری فروشنده ای؟ گفتم نیرو گیر نیاوردیم خودم اومدم ، بعد از یکم صحبت خرید کردن(بیشتر مادرش از وضع مالی من میپرسید) ، مادرش سریع گفت از دخترم شمارشو بگیرین ، برای هماهنگی تحویل ، اینجا کیرم داشت شلوارمو پاره میکرد … منم شمارمو نوشتم روی فاکتور ، گفتم امری داشتین من در خدمتتونم . دو روز بعد تماس گرفت ،(تو این دو روز یک لحظه چهرش ، اندام سکسیش از یادم نمیرفت )، شمارشو که دیدم سریع جواب دادم بدون اینکه چیزی بگه گفتم بریم بیرون ؟ خندید گفت جهت پیگیری میزمون تماس گرفتم ، گفتم ببخشین اینقدر خوبی که این دو روز همش به تو فکر میکردم ، یکم ناز کرد گفت بریم ، حالا از یه ور خوشحال ، از یه ور من s500 از کجا جور کنم ،زنگ زدم رنت ماشین حدودا اندازه دو ماه حقوق من میشد ، روز قرار شد ، با پراید ۱۱۱ بری دنبال همچین دافی ؟ هی میگفتم کاش حداقل نمیگفتم s500 , که یهو ذهنم معجزه کرد . رفتم یه ساختمان نیمه کاره پیدا کردم ، گچ گرفتم ریختم توی ماشین صندلی های عقب ، یکمم ریختم روی ماشین ، گونیشم انداختم روی صندلیه عقب ، یه شاخه گل خریدم ، رفتم سر قرار … رسیدم نیاوران خونشون ، زنگ زدم اومد پایین ، پیاده شده بودم ، شاخه گلو دادم بهش ، گفتم بفرمایین ، دزدگیر ماشینو زدم باید قیافشو میدیدین وقتی پراید و دید ، وااای من خودم سریع گفتم این بابای دیوس من بنزو برده بیرون ، ماشین ساختمونو آوردم ، نیگا کن پر گچه، سریع در عقبو باز کردم گچایی که ریخته بودمو دید ، گفت هانی مگه ساختمون میسازید ، گفتم آره یه ۵۴ واحدی تو فرمانیه ، یه نفس عمیق کشید ،با یه لبخند معنی دار خواست منو آروم کنه ، گفت عزیزم ماشین ماشینه فرقی نداره که ، (بنز و پراید )اومد سوار شد ، باورم نمیشد ، ذهنم داشت برای یه کس معجزه میکرد دوستی داشتم که املاکی بود ،به بهونه خرید سیگار پیاده شدم ، زنگ زدم بهش گفتم مکان داری ؟ گفت یه واحده خالیه هیچی نداره تو کامرانیست ، اگه میخوای بیا کلیدشو بدم ، گفتم نه میام پیشت میگم از واحدمون میخوام واسه مشتری عکس بگیرم ، تو هم مارو ببر ،درو وا کن ، کلیدو بده بعدشم برو ، رفتیم توی واحد ، الکی چندتا عکس گرفتم از خونه ، دوستمم خداحافظی کرد رفت ، من موندم بهناز با یه عالمه فانتزی ، داشتم دیونه میشدم هی تو ذهنم بود الان چطوری سره بحثو باز کنم ، که یهو بهناز گفت آرش جان ، گفتم جان ، من سولار رفتم میشه یکم آبرسان اسپری کنی پشتم ، اونجارو دستم نمیرسه ، داشتم از خوشحالی دیونه میشدم ، خودمو کنترل کردم گفتم حتما ، وای تو سه ثانیه مانتوشو تاپشو درآورد ، چی میدیدم ، سوتین که نداشت ، سینه های فوقالعاده گرد رو بالا ، کمر باریک ، اینقدر صحنه کیری سکسی بود ناخواسته سرمو انداختم پایین (اینا همش به خاطر s500 جعلی بود ) اومد جلو گفت ناراحت شدی ؟ سریع گفتم نه چند وقته سکس نداشتم ، گفت دیگه من هستم ، یه کاری میکنم از سکس فراری بشی ، بلافاصله شروع کرد لب بازی کردن ، دستام رو سینه هاش بود ، سریع شروع کردم خوردن سینه هاش ، شروع کرد کمربندمو باز کردن ، دست کرد تو شورتم با کیرم ور رفتن ، منم هم سینشو میخوردم ،هم کسشو میمالیدم ،شلوارمو در آوردم ، یه ساپورت مشکی داشت ، سریع درش آوردم ، گفتم سگی بشین ، گفت رو زمین نمیشه ، زانوم زخم میشه ، برگشت خم شد ، دستاشو گزاشت زمین ، کس خاره انعطاف بدنی ، گفتم از پشت بزنم ؟ گفت من حلقویم خدا دوستت داره، با کسم عشق بازی کن ، اینقدر حشری بودم ندادم بخوره ، سریع کردم تو ،سه تا تلمبه زدم آبم اومد بس که این دختر کس بود ، دیدم آبروم میره همونو ادامه دادم ، وای کیرم اینقدر که کسش تنگ بود تحت فشار بود ، کل فضا رو صدای شالاپ شالاپ تلمبه های من ، صدای شهوتی آه و ناله های بهناز گرفته بود خوابیدم زمین گفتم بشین روش ، کف پاشو گزاشت زمین نشت روی کیرم چنان میکوبید خودشو روی کیرم که دلم درد گرفته بود . گفتم دارم میام اونم داشت میومد نفس نفس میزد ، موهاشو ریخته بود تو صورتش ، خارکسه عین فنر داشت رو کیرم بالا پایین میپرید ، یه جوری کس میداد که داشت به رویاهاش با یه پسر پولدار جامه عمل میپوشوند ، بدنش لرزید منم پاچیدم تو کسش ، افتاد روم ، یکم لب بازی کردیم پاشدیم لباس پوشیدیم از خونه زدیم بیرون …
هربار که من میگفتم کیرم راست شده اون میومد میداد میرفت ، آخرم گفتم ما نمیتونیم ازدواج کنیم خانوادم نمیزارن ، کات کردیم امیدوارم خوشتون اومده باشه .
نوشته: آرش
کاری به کستان نویسیت ندارم ، بچه ها از خجالتت درمیان
فقط اونجا که گفتی پاچیدم تو کسش 😁
بچه پایینی و اینقدر لاف میای؟
همیشه سعی کن خودت باشی ، خوب یا بد! زمان لازمه تا اینو درک کنی
اصل ماجرا:
اکبر آقا سیبیل سیاه و سه پسرش به نمایشگاه میان اونجا میز رو میبینن میگن خودت میاری تحویل میدی؟ اینم میگه آره! آدرس میدن میاره میپرسن از کجا معلوم که این میز محکم باشه؟ امتحانش میکنیم اگر سالم بود پولشو میدیم اگر شکست مال خودت!! بعد می اندازنش رو میز هفتاد دست میکننش تا میز میشکنه اونام میگن دیدی جنسش خوب نبود؟ پایه هارو میکنن تو کونش و پرتش میکنن بیرون!! 😁
بی دین تو که گفتی از وسطاش باحال میشه این که ته کسشر بود
خداوکیلی دقت کردین
زمان ما گلنار بود خب ما هم شدیم خواننده الان با پیشرفت تکنولوژی کیفیت و خروجی جلق ها هم خیلی پیشرفت کرده
این کرم ابرسان حکم شربتو داشت
هر الاغی بیاد خونه خالی میدونه باید بده
کم کس بگو همیشه کس بگو
دوستان اونچه خوندین یکی از تعاریف بی شرفی هست. اینکه یه جقی عقده ای حتی تو تخیلاتش هم نامرده و با دروغ از آدما سواستفاده میکنه.
نویسنده محترم آدم وقتی داستان مینویسه میتونه از تخیلاتش نهایت بهره رو ببره. کاش لااقل تو تصوراتت آدم باشی. قشنگ بنویسی.
حیوون هم بکن در رو نیست.
گفت عزیزم ماشین ماشینه فرقی نداره که ، (بنز و پراید )
تا همینجا خوندم.
احیانا دختر میرسلیم نبوده؟
چون فرقی نداره، گیربکس تمام پرایدها و بنزها حوالهت بادا ابله متوهّم داغون الدنگ خالیبند!!
راست و دروغ رو کاری ندارم ولی خیلی نامردی بود کارت
شمارشو دیدی گفتی کی بریم؟؟؟؟
تو شماره دادی بهش
شماره طرف و از کجا آوردی اونوقت؟
کس حلقوی = نویسنده جقی
این کس و شعرا و اسمای تخمی تخیلی رو از کجاتون در میارید
منم کیرم فنری هست، وقتی جا میکنم پرده رو نمیزنه
کلا چهار تا خط بیشتر نبود بعد میگی داستان یه کم طولانیه از وسطاش جالب میشه؟! مشتی تورو مواد فروش های طالبان هم گردن نمیگیره
هربار که کیرم راست میشد میگفتم اون میومد بهم میداد میرفت! تو همون خونه خالی های کامرانیه؟ با همون ۱۱۱ گچ و سیمانی میرفتی دنبالش یا اون میومد!؟ بعد فقط تریپ سکس بود و هیچ قرار خارج از خونه ای رستورانی کافی شاپی چیزی نبود؟ نمیدونم چی از بالا شهر و مناطقش به عرضه رسوندن که برداشتی برای خودت خیال پردازی کردی یه داستانی سرهم کردی فرستادی اینجا ، فقط میتونم بگم اشتباه به عرضت رسوندن
کلام آخر: داستان (خیال پردازی ) پراز سوتی هست ولی بیشتر از این وقت برات نمیزارم 😕
آرش جان کیر رنت تو مغزت وفکر مغزت که یه جنده رو هم کردی داف
دمت گرم من ابم میاد کیرم میخوابه تو لوله کردی تو کس دختره که ابت امد باز ادامه دادی شلپ شلوپ
تخیلات یک جقی بدبخت