سلام پویا هستم این داستان حدودا واسه ۴ سال پیشه اون موقع یه دوست دختر داشتم اسمش باران بود. باران خیلی خوشگل و خوش اندام بود که از این نظر واقعا همیشه منو حشری میکرد ولی چند تا مشکل داشت ک واقعا رو مخ بود.
یکی این بود فوق العاده کلید بودی، یه بار رفته بودم فوتبال ۳۰ ۴۰ بار پشت هم زنگ زد به گوشیم تا وقتی جواب بدم دیگه خودتون ببینی این بشر چقدر رو مخ میتونه باشه.
بعدیش اینه خیلی ترسو بود ک اوایل واقعا عصبیم میکرد.
بعدیش اینه ک خیلی ساده بود راحت باور میکرد همچیو.
یه سری اخلاقهای دیگم داشت الان یادم نمیاد راستش، خلاصه که اگه اندام و قیافه نداشت یه روزم نمیشد تحملش کرد.
باران قدش حدود ۱۷۰ بود وزنشو نمیدونم، باشگاه میرفت بدنش خوش استایل بود ممه هاش ۷۰ و کونشم خوش فرم بود، جوری ک من از اول تو کف کونش بودم.
این داستانی ک میخوام بگم اولین سکسیه که داشتیم.
یه روز قرار گذاشتیم باهم ک بریم یکم دور بزنیم یه کافه‌ای جایی بریم، رفتم دنبالش سوارش کردم. معمولا باهاش میرفتم کافه‌های جاده ماسوله. هوا اون روز خیلی خوب بود روز قبلش بارون اومده بود خنک بود. تو راه بودیم یجا واستادیم چنتا عکس بگیریم. کنار رودخونه بود درخت و اینا داشت ویو قشنگی بود، عکس گرفتیم بعدش یکم زیر سایه درخت لب بازی کردیم نشونده بودمش رو پام لباشو میخورد. ممه‌هاشو مالیدم گردنشو خوردم یکم شل شد. یجا بودیم زیاد دید نداشت ولی چون به جاده نزدیک بود باران خانم میترسید همش هل بود یکی مارو نبینه. رفتیم سوار ماشین شدیم رفتم جلوتر بهش گفتم باران یکم بریم تو این جنگلا کسی نیست دوست دارم لباتو بخورم. قبول کرد رفتیم. یکم از جاده دور شدیم پشت یه درخت یه کنده افتاده بود نشستم اونم نشستم رو پام شروع کردیم به لب بازی. من یجورایی تو ذهنم نقشه کشیدم حشریش کنم شاید بده بهم. چون قبلا یبار منو رفیقم و باران و رفیقش رفته بودیم خونه خالی هرکاری کردم نداده بود، هی میگفت میان مارو میبینن خیلی ترسو بود دهنمو گایید اون روز منم یجورایی خواستم جبران کنم‌.
در حال لب بازی دستمو کردم زیر لباسش ممه های خوش فرمشو مالیدم، با نوکش بازی کردم، ممه هاش سفت شده بود نوکش یکم زده بود بیرون، کم کم لباسشو دادم بالا ممه هاشو اوردم بیرون دقیقا جلو صورتم بود شروع کردم به خوردن ممه هاش، نوکشو میک میزدم باران سرمو گرفته بود با موهام بازی میکرد. ممه‌های سفیدشو کبود کرده بودم، نوکشو خوردم یکم ناله میکرد آروم، کلی قربون صدق رفتم‌ دستمو کردم تو شورتش کونشو مالیدم و فشار دادم، اروم دستمو بردم سمت سولاخ کونش باهاش ور رفتم انگشتم میکردم توش خوشش میومد. گفتم باران کیرمو بیار بیرون، آوردش بیرون داشت میمالید گفتم بخورش، اول یکم مقاومت کرد ولی دیگه دید راه فراری نداره یکم خورد، گرمای دهنش نفسو میبرد ولی خوب نمیخورد مشخص بود بدش میاد از ساک زدن، گفتم هرچی تف داری بریز روش، تف کرد رو کیرم، گفتم بشین روش، اول گفت نه دردم میاد این حرفا ولی راضیش کردم بشینه رو کیرم.
وقتی نشست سر کیرم با فشار رفت تو‌کونش کیرم از شدت گرما میخواست بسوزه دوست داشتم کمرشو بگیرم بکشم سمت کیرم تا ته بره توش ولی جلو خودمو گرفتم خودش انجام بده، اروم اروم نشست حدود ۵سانت رفت تو کونش مشخص بود که قبلا داد وگرنه عمرا انقدر راحت میرفت توش، من اروم کیرمو بالا پایین میکردم دردش میومد ناله میزد، گفتم خودت بالا پایین کن. اروم اروم کونشو رو‌کیرم بالا پایین میکرد خیلی حس خوبی بود، دوست داشتم تا ابد فقط همینکارو کنه. یکم ک گذشت یهو بلند شد گفت یکی پشت بوته ها داره نگامون میکنه. گفتم مسخره بازی چیه باران باز شروع کردی بیا بزار حالمونو کنیم. گفت به جون مادرم یکی داره نگامون میکنه، منم یکم ترسیدم شلوارمو کشیدم بالا گفتم بیا بریم ببینم چی میگی، دو سه قدم برداشتیم سمت بوته یهو یکی پاشد از پشت بوته‌ها، منو میگی جا خوردم یه لحظه یهو باران برگشت گفتم کجا میری بمون ببینم. تو چیبم چاقو داشتم دستمو کردم توش اماده باشم واسه هر چیزی. رفتیم سمت ماشین اون یاروام کم کم دور شد رفت. یه معتاد بود کاپشن رو دوش سیگار رو‌لب خدایی یجورایی خندمم گرفته بود. رفتیم سلوار ماشین شدیم من انقدر خندیدم ولی باران بیچاره ترسیده بود. یکم فحش دادم بهش ک نذاشت سکس کنیم بارانم خندش گرفت. کلا تا چند روز سوژمون شده بود.
آیا کسی تاحالا همچین اتفاق مشابه ای افتاده بود براش کامنت بزارین بگین. بعضی خاطرات هستن تو سکس که از خود سکس بیشتر یادمون میمونه. یه تجربه جالب بود واقعا استرس خاصی داره تو طبیعت سکس کردن مخصوصا وقتی یکی ببینه شمارو.
ببخشید که داستان نویسیم ضعیفه خودم میدونم فقط خواستم این خاطره با بقیه اشتراک بزارم.
فدای همتون شهوانی‌ها

نوشته: پویا