شغل جدید (۱)

1401/06/30

هشدار: این داستان فانتزیه و واقعیت نداره
سلام من آرمین 18 سال دارم. این داستان برای زمانی هست که تابستون بعد از کنکور دنبال کار می گشتم. یه روز که تو اینترنت داشتم می گشتم چشمم به یه آگهی خورد که برای یه شرکت دارویی معتبر بود. حقوقش عجیب خوب بود. ولی شرایط اش عجیب تر بود. متقاضی فقط باید پسر زیر 20 سال باشه، باکره باشه و خوشگل. اولش ترسیدم ولی چون شرکت معتبری بود تماس گرفتم. یه خانمه جواب داد و آدرس شرکت رو داد برای ملاقات حضوری برای فردا صبح.
صبح که در دفتر شرکت حاضر شدم. مصاحبه کننده ها دوتا خانم جوان بودن. یکی شون تیپ کاملا سفید داشت. مانتو سفید با شلوار سفید جذب. حتی موهاش هم یخی بود. مانتوش خیلی کوتاه بود تا نزدیک باسن اش مشخص بود اینجوری که وقتی نشست خط شورتش از رو شلوار مشخص شد. ولی اون یکی تیپش کاملا مشکلی بود با یه ساپورت مشکی نازک که رنگ پوستش مشخص بود. مانتوش بلند ولی جلو باز بود. زیر مانتو یه تیشرت کوتاه تنش بود و ناف و خط سوتینش کاملا مشخص بود. خودشون رو معرفی کردن سیاهه اسمش ستاره بود و سفیده صبا .
ستاره در مورد پوزیشن شغلی توضیح داد: ببین ما یه شرکت دارویی هستیم که برای آزمایش های اولیه تاثیر محصولات مون یه داوطلب می خواستیم. در حال حاضر محصولاتی که می خوایم آزمایش کنیم تو حوزه داروها و مکمل های جنسی هستند. پس لازمه سوال های شخصی بپرسم و تو هم باید صادقانه جواب بدی.
بعد از معرفی و صحب های اولیه نوبت به سوال های اصلی رسید. سوال هارو ستاره می پرسید.
اولین سوال: هرچندوقت یک بار خود ارضایی می کنید؟ و رکورد خود ارضایی شما چند بار در روز است؟
کاملا شوکه شده بودم نمی دونسم چی باید بگم. صبا با لبخند توضیح داد: عزیزم لازم نیست نگران چیزی باشی بهت اطمینان میدم که همه چی محرمانه باشه.
پیش خودم گفتم حتما لازمه و دلمو زدم به دریا و راستشو گفتم. گفتم روزی یه بار و بیشترین تعداد خودارضایی هم 5 بار در روز بوده.
بعد از شنیدن حرفم ستاره با یه حالت ولع بار لب پایینش رو گاز گرفت ولی سریع به حالت عادی برگشت. یه چیزی یادداشت کرد و بعد رفت سراغ سوال بعدی.
دومین سوال: کتگوری مورد علاقه پورن ات چیه؟
گفتم Femdom از خجالت سرخ شده بودم.
سوال سوم: سایز الت تناسلی ات چند است؟
این سوال دیگه خیلی رک بود یه لحظه سکوت کردم. صبا گفت: آخی!! عزیزم. خجالت نکش پسر خوب. این اطلاعات برای استخدام ات لازمه.
گفتم 17 سانت.
بازم حالت صورت ستاره مصاحبه کننده حشری شد و یه چیزی یادداشت کرد.
ستاره پوش ادامه داد: ببین تو شرایط اش رو برای این جایگاه شغلی داری. فقط می مونه امتحان آخری. ما باید بدنت بازرسی کنیم ولی اینجا نمیشه برو تو اتاق پشتی لباسات رو دربیار.
اطاعت کردم. رفتم و همه لباس هام رو غیر از شورت در آوردم. در باز شد دوتا خانم اومدن تو ولی با ظاهری کاملا متفاومت. وقتی دیدمشون ضربان قلبم رسید به 120. دستام کاملا بی حس شده بود.
صبا دستشو کشید به بازوم گفت: چه پسر خوبی. من فقط دستم گرفته بودم جلوی کیرم که شق بودنش دیده نشه. ستاره گفت: احمق چرا شورتت درنیاوردی. مهم ترین قسمت همون جاست.
صبا اومد نزدیک و در گوشم آروم گفت: پسر خوب. میشه اون شومبولتو نشونمون بدی. صداش دیوانه ام کرد. بدون مقاومت شورتم رو کشیدم پایین.
جلوی دوتا دختر لخت وایساده بودم. ستاره گفت: آفرین بچه خوب. حالا مارو ببین و خود ارضایی کن. این یه تست قدرت اسپرمه. پس تمام تلاشت بکن.
بی اختیار شروع کردم به جق زدن. تا حالا تو همچین موقعیتی نبودم. بعد چند ثانیه آبم با فشار پمپاژ شد بیرون. فکر کنم حدود دومتر پرتاب شد. غیر از اون حجم آبی که ازم اومد خیلی زیاد بود. تا حالا اینقدر تخلیه نشده بودم. چند قطره از آبم ریخت رو پای صبا. از رو پاش برداشتش و گذاشت دهنش. گفت: اوممم. فکر کنم مامان از این یکی خیلی خوشش بیاد.
ستاره گفت آفرین. کارت عالی بود. تو قبول شدی. من از این به بعد صاحب تو هستم. صبا با اعتراض گفت: هی چرا من صاحبش نباشم؟!! ستاره گفت: چون من بزرگ ترم من انتخاب می کنم. بعدی رو تو بردار. صبا گفت: نمی خوام. من اینو می خوام. اصلا بزار خودش انتخاب کنه.
جفتشون رو به من کردن. من انگار اصلا در این دنیا نبودم. ستاره گفت: خب توله سگ خوش شانس انتخاب کن اربابتو.
صبا گفت: اصلا بیا یه مسابقه بزاریم. هر نفر 5 ثانیه وقت داره با پاش با خیار آروین بازی کنه با پای هرکی آبش اومد برای اونه. ستاره گفت: قبول اول من. چون بزرگ تر ام.
ستاره اومد نزدیک و گفت: توله سگ نر بخواب رو زمین. بی اختیار شده بودم. اطاعت کردم. پاشو گذاشت رو کیرم و با پاش ماساژ میداد. چون کفش پاشنه بلند پوشیده بود دردش بیشتر از لذتش بود. نوبت صبا شد. صبا کفشش رو درآورد . یک ثانیه بعد اینکه کف پاش خورد به کیرم آبم اومد.
صبا با خنده گفت: من بردم و من بردم. آب میوه اش رو من خوردم. می دونستم منو بیشتر دوست داری شومبول طلا.
ستاره گفت: هی قبول نیست. تو تقلب کردی. من با کفش رفتم رو کیرش.
صبا گفت: هیچ وقت نگفتیم حتما باید با کفش انجامش بدیم.
ستاره گفت: قبول می کنم به شرطی که اجازه بدی بعضی مواقع منم ازش استفاده کنم.
صبا گفت: باشه اجازه می دم بعضی مواقع موزشو بخوری. خخخخ 😊
روی زمین در حالت کثافتی افتاده بودم. مغزم نمی تونست اتفاقی که افتاده رو هضم کنه. جلوی دوتا دو بار آبم اومده بود.
ستاره با حالت عصبی رفت بیرون. صبا رو به من کرد و گفت: هی سگ نر. سریع لباساتو بپوش. سه روز دیگه برای امضای قرارداد بیا خونه ما. آدرس رو می فرستم. قراره کلی بهمون خوش بگذره. راستی جق هم نزن.
ادامه دارد…

نوشته: داوینچی


👍 13
👎 3
14701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

896403
2022-09-21 02:22:01 +0430 +0430

بدبخت لئوناردو…سه دور تو قبرش غلط زد

4 ❤️

896434
2022-09-21 03:54:53 +0430 +0430

جناب داوینچی فانتزیه خیلی کیری و تخمی ای داری
میخوام اون که این گوشیو داد دستت برات بسته خرید از تو قبر بکشم بیرون همین لپ تاپو بکنم تو کونت

3 ❤️

896468
2022-09-21 08:14:19 +0430 +0430

عالی، ادامه بده. فقط بیشتر بنویس و زود به زود ادامه رو بنویس. عالییییییه

0 ❤️

896476
2022-09-21 09:38:00 +0430 +0430

دوست داشتم . عالی

0 ❤️

896480
2022-09-21 09:46:34 +0430 +0430

کس‌مادرت اوبی زاده ابرو هرچی پسرو گاییدی ننه قهوه

0 ❤️

896546
2022-09-22 00:40:11 +0330 +0330

قربون کف پای چرک و عرقی دخترای جنده که لخت تو کفش بوده بشم من 😍 😍 🤤 🤤 🤤 ❤️ ❤️

0 ❤️

896734
2022-09-24 02:28:48 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

901298
2022-11-03 07:55:25 +0330 +0330

چرا ادامه نمیدی؟ خیلی خوب بود. فقط طولانی تر بنویس

0 ❤️