شکار خانم مهندس (3 و پایانی)

1403/03/22

...قسمت قبل

چون داروخانه سر خیابان خونه ام بود و اگه برای خرید ترامادول رفته بود باید زودی برمیگشت.نزدیک سه ربع بعد به موبایلم زنگ زد .دیگه پیش خودم مطمئن شدم که نمیاد و زنگ زده تا بهونه بیاره.از اینکه خودم رو به این راحتی بهش پیشنهاد داده بودم و منو داشت رد میکرد حرصم گرفته بود .به خودم گفتم برمیدارم و بهش میگم که همش سر کاری بود و میخواستم تو رو امتحان کنم.موبایلم رو باز کردم و قبل از این که چیزی بگم گفت زهرا جان چیزی نمیخوای از سوپر مارکت بگیرم و برات بیارم؟ گفتم نه ممنون .دو سه دقیقه بعد در خونه رو زد و باز کردم و اومد تو. یه لب همونجا ازم گرفت و نشستیم روی مبل.گفت ببخشید چون دفعه ی قبل حمام نکرده بودم احساس کردم که نمیتونی خوب حال بدی و منو بخوری.بعد با خنده گفت ترامادول خواستم بگیرم داروخانه بسته بود و رفتم از دفتر بردارم و همونجا یه دونه خوردم .البته چون ترسیدم ماشین رو هم امشب بیرون بذارم که روش بمب و ترقه نزنند بردم و تو حیاط دفتر گذاشتم.راست می‌گفت چون شب چهارشنبه‌سوری بود و بیشتر مغازه ها بسته بودند.بهش گفتم ترسیدم دیگه نیایی که گفت مگه من از تو میتونم بگذرم و از زیر پیراهنم دستش رو برد سمت شرتم.چون پیراهنم تنگ بود دستش تو نمی رفت بلندم کرد و از بغل زیپ پیراهنم رو باز کرد و از تنم درآورد.گفتم سوتینم رو باز کن که جواب داد دوست دارم همینجوری نگاهت کنم.منم دکمه های پیراهنش رو باز کردم و از تنش درآوردم . کمربند،دکمه و زیپ شلوارش رو هم باز کردم و شلوارش رو پایین کشیدم . هلش دادم روی مبل و شروع به خوردن سینه هاشو کردم و دستم رو از زیر شرتش تو بردم و کیرش رو تو دستم گرفتم و باهاش بازی کردم.بعد شکمش رو لیسیدم و پایین اومدم به کمک خودش شرتش رو پایین کشیدم و تخماش رو مکیدن تا صدای آهش شروع شد.لیس زدن کیرش رو که شروع کردم دیگه نتونست تحمل کنه و منو بلندم کرد و روی مبل درازکش خوابوند.شروع کرد از پایین پاهام لیس زنان تا دم کسم( که هنوز شرت داشتم) می‌رفت و میومدنزدیک ۱۰ دقیقه همونجور پاهامو لیس زد و قربون صدقه ی هم رفتیم.مستی از یک طرف و میل به سکس از طرف دیگه شهوتم رو خیلی زیاد کرده بود و صدای آهم خونه رو برداشته بود. منو برگردوند و به حالت داگی روی مبل قرار داد و از زیر شرتم شروع به لیس زدن کونم کرد.دو سه دقیقه ادامه داد تا اینکه شرتم رو کشید پایین و سوتینم رو باز کرد.بازم از پشت کس و کونم رو لیس میزد و من از شدت شهوت داشتم التماس میکردم که تمومش کنه.کمی بعد اون روی مبل دراز کشید و حالت 69شدیم من شروع به خوردن کیر محسن کردم و اونم داشت چوچوله ام رو میخورد و کونم رو لیس میزد.انقدر این کارو تکرار کرد که من به ارگاسم رسیدم .کیر محسن مثل دسته تبر شده بود .منم همش داشتم قربون صدقه ی کیرش و خودش میرفتم اونم داشت لذت میبرد و می‌گفت تو زهرای خودمی .بهش گفتم آزاد باش و هرچه میخواهی بگو.اولش خجالت می‌کشید و فقط می گفت تو عشق منی ولی دیگه شروع کرد که تو جنده ی منی و یجور جرت میدم که خودت کیرم رو بخوایی و … . حرفهایی که اون شب هم بهم می گفت ولی من بدم میومد ولی امشب داشتم باهاش حال میکردم.گفتم محسن من کیر می‌خوام.میخوام جرم بدی.اومد پاهامو بالا داد و کیرش رو روی کسم حرکت میداد.من میگفتم بکن تو کسم ولی اون فقط می کشید روی کسم.داشتم دیوونه میشدم و می گفتم تو رو خدا بکن تو.اونم می‌گفت بگو کیرت رو بده من.بگو این کیر مال منه . بگو التماس میکنم منو بکن، منو جر بده و من هم همین ها رو می گفتم که یهو سر کیرش رو هل داد تو کسم و من به نهایت لذت رسیدم. کیرش رو تو کسم حرکت میداد و همه اش رو کرده بود تو کسم و تلمبه میزد.من میگفتم بکن منو،منو جر بده و اون با نهایت شدت داشت میکرد.هم درد داشتم و هم لذت می‌بردم.نزدیک ۱۰ دقیقه منو همون‌جوری کرد.بعد بلندم کرد و منو داگی کرد. از پشت کیرش رو تو کسم گذاشت و بازم عقب جلو میکرد.بهم گفت زهرا جون می‌خوام کونت رو بکنم که گفتم درد داره و نکن.گفت ولی خودت گفتی یه حالی به من میدید که تا آخر عمر فراموش نکنم.من تو حسرت کونت دو ساله که دارم می‌سوزم . گفتم آخه میترسم.بالاخره منو راضی کرد گفت بیا بریم روی تخت اتاق. رفتیم اتاق و ازم کرم خواست ،من از کشو کرم رو بهش دادم و اون ازم لب می‌گرفت و کرم رو با انگشتش به سوراخ کونم می‌مالید.چند دقیقه با دو انگشت این کارو کرد و بازم منو داگی کرد.آروم سر کیرش رو تو کونم کرد من گفتم در بیار،داره میسوزه.گفت عزیزم تحمل کن الان بهش عادت میکنی.یکم که دردش کمتر شده بود یکم دیگه کرد تو کونم و من دیگه گریه ام گرفته بود آخه به جز دو سه بار در دوران نامزدی اصلا کون نداده بودم.یه لحظه یه درد شدید کل بدنم رو گرفت که فهمیدم همه ی کیرش رو تو کونم کرده ولی قبل از اینکه داد بزنم دستش رو جلوی دهنم گرفت.بهش التماس میکردم که در بیاره ولی اون آروم آروم شروع به جلو و عقب کردن کرد ولی همچنان کونم داشت درد میکرد .دیگه تحمل نداشتم و با نهایت ناامیدی بازم ازش خواستم که بیخیال کونم بشه.کیرش رو از کونم بیرون کشید و یه نفس راحت کشیدم. همون‌جوری از پشت کیرش رو تو کسم کرد و تلمبه میزد.واقعا داشتم جر میخورم ولی حال میداد.در حالی که همون‌جوری تلمبه میزد و میگفت تو جنده ی کی هستی؟ منم میگفتم جنده ی محسن.وقتی سرعتش رو بیشتر کرد درحالیکه نفس نفس میزد فهمیدم داره آبش میاد.همونجوری تلمبه میزد و کل آبش رو تو کسم خالی کرد.یه دستمال بهم داد و من خودم رو پاک کردم . اومد از پشت بغلم کرد و گفت زهرا جون اگه اذیت شدی ببخش.من برگشتم و بوسش کردم،اون هم یه لب ازم گرفت و بغلم کرد.بلند شدیم و به نوبت، اول محسن و بعد من رفتیم و خودمون رو شستیم.تا از دستشویی در اومدم دیدم محسن با دستش داره کیرش رو میماله و کیرش بازم بلند شد.با اشاره ی سرش کیرش رو داشت نشون میداد که یه بیلاخ نشونش دادم و رفتم تا لباس بپوشم.اومد بازم از پشت بغلم کرد و کیرش رو به کونم میکشید.گفتم محسن مثل دفعه ی قبل نکن تو کونم.بوسم کرد و گفت عزیزم من تو رو اذیت نمیکنم.من شرتم رو پوشیدم محسن ازم خواست که فقط شورت و سوتین تنم کنم و همون‌طوری بگردم.خودش هم شرت پوشید و نشستیم یه فیلم با هم ببینیم .ولی فقط اسمش فیلم دیدن بود چون همش محسن منو انگولک میکرد منم شرتش رو کشیدم پایین و شروع به خوردن کیر و خایه هاش کردم.اونقدر مکیدم و لیس زدم که آبش اومد .تا خواستم کیرش رو از دهنش در بیارم با دستش سرم رو نگه داشت و همه ی آبش رفت تو دهنم.داشتم اوق میزدم.رفتم دستشویی و دهنم رو شستم.برگشتم بهش چیزی بگم که خودش اومد بوسم کرد و ازم معذرت خواهی کرد.نمی دونم چرا اون شب اینجوری شده بودم و اعتراض خاصی به حرکاتی که در حالت عادی منو عصبانی میکرد نداشتم.تا ساعت یک شب فیلم دیدیم و رفتیم روی تخت تا بخوابیم.قبل از خواب شروع به خوردن گردن و سینه هام کرد.منو داشتم سینه های اون رو میمکیدم که دیدم کیرش بازم سفت شد.یکم تو حالت 69 برای همدیگه رو خوردیم . محسن پاهامو باز کرد و کیر دسته تبرش رو با تمام فشار تو کسم کرد. نفسم در نمیومد و اون همون‌جوری داشت تلمبه میزد و دستش رو هم تو سوراخ کونم میکرد.یه لحظه احساس کردم که دارم میام و خالی شدم. محسن کیرش رو درآورد و منو داگی کرد.نصف کیرش رو با یه فشار تو کونم کرد و با دستش جلوی دهنم رو گرفت.از شدت درد دستش رو گاز گرفتم ولی اون دستش رو نکشید و گفت زهرا جون ببخش که بدون آمادگی تو کونت گذاشتم.میدونستم اگه بهت بگم قبول نمی‌کردی و مجبور شدم یه دفعه کیرم رو بذارم.گفت میخواستم اول سرش رو بذارم ولی چون آب کس تو چربش کرده بود تا نصف رفت . هنوز حرفش تموم نشده بود که بقیه کیرش رو هم تو کونم کرد.داشتم از درد منفجر میشدم که ادامه داد من دو سال تو کف این کون بودم و حالا نمیتونم وقتی اینجوری جلومه بیخیال بشم . آروم آروم کیرش رو تو کونم حرکت میداد. همین دردش رو بیشتر میکرد ولی چند دقیقه بعد که کونم بازار شد دردش کمتر شد و سرعت حرکت محسن هم بالاتر رفت.نمیگم خوشم اومد و حال میکردم ولی تجربه ی متفاوتی بود.نزدیک به ۱۰ دقیقه تو کونم تلمبه زد و درآورد.بلندم کرد و بهم گفت دستام رو روی میز آرایش بذارم و خم بشم.اینکار رو کردم و کیرش رو از عقب تو کسم کرد و بازم شروع به کار کرد .من دیگه از کس و کون جر خورده بودم و محسن هم هی قربون صدقه ام می‌رفت و بعضی مواقع هم جنده ی خودش می گفت و ازم می‌پرسید کیرم رو میخوای؟بعدهم کیرش رو در میاورد و با فشار میکرد تو کس من.یه بار دیگه ارگاسم شدم .پاهام سست شده بودند ولی از کمرم منو گرفته بود و به همون ترتیب داشت می‌کرد.نزدیک یک ساعت بود که داشت منو میکرد و هر دوتامون خسته بودیم.یکبار دیگه کیرش رو درآورد.با یه دست منو محکم نگه داشته بود همزمان اون یکی دستش رو سمت دهنم آورد.فهمیدم که میخواد بازم کونم رو بکنه ولی قبل از اینکه بتونم کاری بکنم همه ی کیرش رو تو کونم کرد و محکم تلمبه زدنش رو ادامه داد.داشتم میمردم.دو سه دقیقه تلمبه زد و همه ی آبش رو تو کونم خالی کرد همون‌جوری منو برگردوند و روی تخت خوابوند و کیرش رو درآورد. بعد دستمال برداشت وکونم رو پاک کرد . کل بدنم داشت درد میکرد و از اینکه بهش گفته بودم که حالی بهش میدم که تا آخر عمر فراموش نکنه پشیمان بودم.به جای اون ،محسن چنان منو کرده بود که من تا آخر عمر فراموش نکنم.نای حرکت کردن نداشتم.اومد منو بوسم کرد ولی دیگه حال بوس کردن هم نداشتم.همونجور روی تخت خوابم برد درحالیکه هیچ چی تو تنم نبود.صبح با صدای آلارم گوشی ام بیدار شدم و دیدم محسن هم لخت پیشم خوابیده.اونم با صدای موبایلم بیدار شد.یه بوس و یه لب ازم گرفت.بهش گفتم من میرم دوش بگیرم.سماور رو روشن کردم و حموم رفتم.در حموم رو بسته بودم که دیدم محسن داره در حموم رو میزنه.در رو باز کردم میخواست بیاد داخل که گفتم بذار من دربیام و بعد تو بیا. بهم گفت می‌خوام اینجا هم یه سکس باهات بکنم که گفتم گمشو بیرون ، همه جام داره درد می‌کنه.در ضمن بهت گفته بودم که شب بهت حال میدم و بعدش دیگه شتر دیدی ندیدی.خودش هم توان کردن نداشت وگرنه به همین راحتی راضی نمیشد.نمیدونم شاید هم منو داشت امتحان می کرد تا ببینه که می‌تونه برای دفعات بعد روی سکس با من حساب باز کنه یا نه.از حموم که در اومدم محسن رفت تا دوش بگیره.من صبحانه رو آماده کردم.نون رو هم از فریزر درآوردم و بعد دوش محسن هر دوتا صبحانه خوردیم و آماده ی رفتن به دفتر شدیم.بهش گفتم یه جوری از ساختمان بیرون بره که کسی از اهالی ساختمان متوجه اون نشوند و سر خیابان خودم سوارش میکنم.بعد از اینکه رفت منم ماشین رو از پارکینگ در آوردم و محسن رو سوار کردم و نرسیده به دفتر پیاده اش کردم.تو راه ازم تشکر میکرد . بهش گفتم که خودت میدونی که این دفعه رو به خواست خودم باهات بودم ولی از الان همون‌جوری که بهت گفتم انگار که هیچ چیزی نشده و به روال قبل از دیشب با هم رفتار خواهیم کرد.اول محسن رفت دفتر رو باز کرد ۵ دقیقه بعد من وارد دفتر شدم .مریم و شوهرش هم اومدند.محسن همون‌جوری که قول داده بود رفتار کرد.منم انگار بهتر شده بودم و دیگه بخاطر بچه دار شدن شوهر سابقم عصبی نبودم.تعطیلات عید که تموم شد محسن با یه جعبه شیرینی به دفتر اومد و خبر ازدواجش اعلام کرد.همگی بهش تبریک گفتیم و از اون روز به بعد من و اون کاملاً به روال سابق رفتار کردیم.

زهرا

نوشته: زهرا


👍 30
👎 2
30601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

987333
2024-06-11 23:30:47 +0330 +0330

وای منم از این صاحاب کارا میخوام.بیاد بهم بده خخخخخ

0 ❤️

987336
2024-06-12 00:04:35 +0330 +0330

زهرا جون اجازه میدی صیغه ات کنم؟ممنون،بیا پی وی باهم صحبت کنیم

0 ❤️

987339
2024-06-12 00:13:48 +0330 +0330

زهرا جون اجازه میدی صیغه ات کنم؟ممنون،بیا پی وی باهم صحبت کنیم

0 ❤️

987353
2024-06-12 01:32:50 +0330 +0330

زهرا جون اجازه میدی صیغه ات کنم؟ممنون،بیا پی وی صحبت کنیم 😂

1 ❤️

987355
2024-06-12 01:46:55 +0330 +0330

عللی هستی دختر یه خانم مهندس مثل خودم

0 ❤️

987358
2024-06-12 01:57:30 +0330 +0330

ممنونم زهرا جون مرسی

0 ❤️

987364
2024-06-12 02:28:52 +0330 +0330

به ملت خانم مهندس پا میده به ما هم هرچی پیر زنه پا میده به این میگن شانس کیری

0 ❤️

987366
2024-06-12 02:39:16 +0330 +0330

عالی بود براوور
یه چیزی رو در خواندن داستان ها متوجه شدم زمانیکه یک خانم داره داستان و خاطره ای رو نقل می‌کنه 90% واقعی هست مطالب اما زمانیکه آقایون نقل میکنند شاید تنها 40% واقعیت داره اون 60% تمام زاییده تفکرات ذهنی پوچ هست واصلا واقعیت ندارد درهرصورت بسیار عالی و جذاب بود لذت بردم 🌹👍

0 ❤️

987376
2024-06-12 03:22:05 +0330 +0330

زهرا جون جنده شدنت رو تبریک میگم

0 ❤️

987387
2024-06-12 06:27:02 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده

0 ❤️

987392
2024-06-12 08:08:11 +0330 +0330

به نظرم خوب بود داستان جالبی بود
دوست داشتم با زهرا خانم اگه شخصیت واقعی باشه آشنا بشم همون در این سایت خود واقعی مون هستیم ولی در بیرون مجبوریم تظاهر کنیم.

0 ❤️

987401
2024-06-12 11:44:39 +0330 +0330

زهرا جونم ، اگه محسن از اونجا رفته من بیکارم ، میشه بیام توی دفترتون آبدارچی و پادوی کاراتون بشم ؟

0 ❤️

987479
2024-06-13 01:26:55 +0330 +0330

خدا شانس بده والا ماکه هیچی ندیدیم هرچی گشتیم

0 ❤️

987487
2024-06-13 02:12:49 +0330 +0330

ممنونم ازت🌹♥️

0 ❤️

987557
2024-06-13 17:49:19 +0330 +0330

محسن ۳۸ ساله ماسور روانشناس
قد۱۹۰ وزن۹۰ اندازه۲۰ سانت انجام ماساژ در منزل برای زوجین
@Tehrantehran1401

0 ❤️