طعم گس گناه (۲)

1402/07/25

...قسمت قبل

با تردید بهش چسبیدم. بوی عطر ملایمش مثل عطر گل که زنبور را جذب میکنه منو مجذوب خودش کرده بود. هوا تاریک بود اما ‏انگار هر دوتایی از اینکه تواین وضعیت چشم تو چشم بشیم شرم داشتیم. دستم را از پشت روی شانه اش گذاشتم. اونم دستش را از ‏پشت به پهلوم رسوند. رفتم سراغ گردنش. اول بو کشیدم. یک نفس عمیق کشید و معلوم بود که چشم هاش را بسته. آروم لبام رو روی ‏گردنش گذاشتم و یک بوس ریزی کردم. همان نفس را با آه بیرون داد. اینبار بوسه محکمی کردم و رفتم به سمت گوشش و با دندون ‏های بالا و زبونم، آروم لاله گوشش را گاز گرفتم. ناله خفیفی کرد و افتاد تو بغلم و اون دستش را گذاشت روی گردنم که بهتر بتونه لبم ‏را ببوسه. منم با دست دیگرم پهلوش را گرفتم و به خودم چسبوندم. گویی بدجور تو کف بود چون با ولع لبهام را کشید تو دهنش و زبانش ‏را تا می توانست وارد دهن من کرد. همینطور که لبای همدیگر را می خوردیم، زبونمون را به هم می مالیدیم. حس قشنگی داشت. تو ‏چندثانیه کیرم شد عین چوبدستی. همینطور که دستم روی شونش بود به عقب هولش دادم و به خوردن لباش مشغول شدم. هنوز کنارش ‏نشسته بودم و اون هم در حالی که پاهاش از تخت آویزون بود روی تخت افتاده بود. دوتا دستش را آورده بود بالا و دو طرف صورت ‏من را گرفته بود که مبادا لب از لبش بردارم. صحنه رمانتیکی بود. تو این وضعیت لب خوری بدجوری می چسبه. حساب زمان از ‏دستم در رفته بود. نمی دونم چقدر ادامه داشت اما خیلی لذتبخش بود. من از فرآیند سکس بیشتر از به اوج رسیدنش خوشم میاد. به نظر ‏من عشقبازیش از خود عملیات جذابتره. ‏
بلند شدم و او را هم بلندش کردم. دست انداختم پیراهنش را درآوردم. زیرش یک تاپ سفید پوشیده بود. اون را هم در آوردم. سوتین ‏مشکی خوشگلی بسته بود. همانطور که نشسته بود باز لب تو لب شدیم. انگار که الان به تمام آرزوهای زندگیم رسیده ام. همینطور که ‏جلوش دولا شده بودم و لبهای همو می خوردیم بندهای سوتینش را از روی شانه هاش انداختم. دوست داشتم لحظه به لحظه جلو برم. ‏پائین آوردن سوتینش قاعده فتح مکه زمان برد. طولانی اما بدون مقاومت. خوابوندمش و باز افتادم به جون لبهاش. لامصب مزه ای ‏نداشت اما از هر خوردنی خوردنی تر بود. زبانش تو دهانم مثل یک ماهی لیز می خورد و دور زبونم می چرخید. اینبار سینه هاش را ‏هم می مالیدم. سینه هاش بزرگ نبودند اما بطور غیر عادی سفت و رو به بالا بودند. حتی اگر بچه هاش را هم شیر نمی داد نمی شد تو ‏این سن اینطور سفت باشند. در حالی که لب تو لب بودیم بهش گفتم حالا که سینه هاتو پروتز کردی حداقل یکم حجیم ترش میکردی، ‏لبخند فاتحانه ای زد و گفت طبیعی طبیعیه. گفتم دروغ میگی. واقعاً باورکردنی نبود. بعد از سال ها که سینه دوست دخترم را مالیده بودم ‏این اولین بار بود چنین سینه های خوردنی و سفتی تو مشتم بود. فرقش با سینه های دوست دخترم این بود که اون نوکش در نیامده بود ‏اما این یکی نوک برجسته و سکسی داشت. بهش گفتم بعد از سال ها هوس شیر کرده ام. گفت شرمنده شیر نداره اما نوش جونت هرچی ‏خواستی بخور مال خودت. واقعا انتخاب برام سخت شده بود بین لب هاش و سینه اش. بلند شدم و اینبار دست انداختم شلوارش را ‏درآوردم. شورتی همرنگ سوتینش پوشیده بود. انگار منتظر عملیات بود. خوبی زن جا افتاده اینه که میدونه چی می خواهی و مستقیم ‏میره سر اصل مطلب. دیگه اعصاب خوردی و نازکشی و التماس ندارند. عین فیلم های پورن جلو میری. ‏
لباسای خودمم درآوردم و انداختم رو صندلی کنار تخت. سوتینش که افتاده بود روی شکمش را باز کرد و رفت بالای تخت و سرش را ‏روی بالش گذاشت. آمدم روش و باز لب تو لب شدیم. پاهام را دو طرف پاهاش گذاشته بودم و روی زانو خودم را نگه داشته بودم. ‏دست هامم کنار دستهاش روی آرنج اهرم کرده بودم که زیاد روش فشار نیارم. دوست نداشتم اذیت بشه. از لذتش بردنش خوشم اومده ‏بود. خیلی حرفه ای همراهی می کرد. انگار خوب می دانست چطور باید هم لذت ببره و هم حال بده. بالاخره دلم راضی شد و دست از ‏لباش برداشتم و آمدم سر وقت زیر گلوش. با بوسه های محکم و عمیق هم می لیسیدم و هم می بوسیدم. ناله های قشنگش از سر خوشی ‏گوشم را ارضا می کرد. داشتم با همه 5 حسم لذت می بردم. از دیدن اندام توپر اما روی فرمش تو اون فضای نیمه تاریک، از صدای ‏نفساش، از لمس کردن سینه هاش، از خوردن همه بدنش… همه جا را لذت و شهوت فرا گرفته بود. ‏
آمدم پائینتر، سینه هاش را قشنگ برانداز کردم. خدا آدم را تو هیچ دوراهی قرار نده. نمی دونستم از کدام شروع کنم. رفتم سراغ ‏راستیه. نوکش را بوسیدم و کردم تو دهنم. به آرومی و به حالت میک سرم را آوردم بالا تا از دهنم جدا شد. هاله کوچیک قهوه ایش را ‏با زبون لیس می زدم و بعد دوباره می مکیدم. ناله هاش دیوونم کرده بود. او سینه اش را هم تو مشت گرفته بودم و آرام می مالیدم. مثل ‏گرگی که به گله گوسفند رسیده و هی از این گوسفند میره سراغ اون یکی با ولع و حرص از این سینه به اون سینه سوئیچ می کردم. ‏دیگه گردنم خسته شده بود. دست انداختم و شورتش را درآوردم. خودش هم همراهی کرد و اول باسنش و بعد پاهاش را داد بالا تا از ‏پاش در بیارم. بهش گفتم بیا روم بخواب. در حالی که داشتیم تغییر پوزیشن می دادیم منم شورتم را درآوردم. وقتی اومد روم، کیرم برای ‏اولین بار به کصش مالید. نرمی کصش در کنار خیسیش لذتی دو چندان بهم داد. باز رفتیم تو کار لب گرفتن و زبون خوردن. دیگه کمتر ‏ناله می کرد اما نفساش صدا دار بود. هر وقت لب از لبم بر می داشت، می گفتم عزیزم، جونم…‏
دیگه خیلی تحریک شده بودم. محکم بغلش کرده بودم و کمرش را تا باسنش میمالیدم و بعد دستهام را می آوردم جلو و دو تا سینه اش ‏را فشار می دادم. چه بدن سفتی داشت. باورکردنی نبود. از منکه مرد هستم بدن سفت تری داشت. دستهاش را دو طرف بدنم اهرم ‏کرده بود که بمن فشار نیاد. بهش گفتم قشنگ رو سینه ام بخواب. من دوست دارم که بغلت کنم. با ولع گفت عشقم و قشنگ روم خوابید. ‏تلاش می کرد طوری روی من قرار بگیرده که کیرم بره تو کصش. بهش گفتم من دوست دارم طولانی تر با هم باشیم … من مسیر را ‏بیشتر از مقصد دوست دارم چون تو مسیر تو همراهمی اما وقتی برسی ازم جدا میشی. اگر سواد داشت می گفت چه شاعرانه… اما ‏سرش را آورد بالا و یک لبخند ملیح و آروم تحویلم داد. باز لب تو لب شدیم. خودش را کشید بالاتر و سینه اش را گذاشت دهنم. گفت ‏مگر شیر نمی خواستی. بخور عزیزم. هر دو سینه اش را خوردم و مالیدم. تحریک شده بود و کصش را به شکمم می مالید. خیسی ‏کصش را روی شکمم احساس می کردم. با اینکه از کیرم فاصله گرفته بود اما دیگه داشتم منفجر می شدم. باز رفت پائینتر و روی سینه ‏ام خوابید. سرش را آورد بالا و لاله گوشم را کرد تو دهنش. ترکیبی از گاز و مکیدن بدجوری تحریکم کرد و بهم لذت داد. چندباری ‏اینکار را کرد. جوری محکم بغلش کرده بودم که اصلا نمی توانست نفس بکشه. دستهامو از ساعد تو هم قفل کرده بودم. انگار که فلج ‏شده بودم و فقط داشتم از همان ناحیه گوش ارضا می شدم. تو لحظه اگر کیر داشت با کمال میل خودم را در اختیارش می گذاشتم. آمد ‏پایین تر و زیر گلو را بوسید و مکید. اندازه گوش تحریک کننده نبود اما لذت می بردم. تا اینکه کاری کرد که هیچوقت تجربه نکرده ‏بودم…‏
ادامه دارد…‏

نوشته: سینا

ادامه...


👍 18
👎 4
29001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

953191
2023-10-18 00:18:40 +0330 +0330

آفرین خوب بود ولی کوتاه

0 ❤️

953194
2023-10-18 00:25:04 +0330 +0330

یه کس میخوای بکنی دهنمون سرویس کردی😂😂😂

1 ❤️

953213
2023-10-18 01:57:01 +0330 +0330

از کله سحر شروع کردی تا بوق سگ تازه رسیدی به خوردن سینه تو ،
احتمالا قسمت سوم کاندوم می‌زنی ، چهارم می‌کنی ، قسمت آخرم آبت میاد ، آخه بشر مگه تیغ گذاشتن رو گردنت که حتماً باید پنج قسمتی کنی وقتی داستان کوتاه ، از نوع تفکرت و ربط دادن … به بی سوادی هم خوشم نیومد ، می‌دونی پسر خوب سواد دو نوع ، یکی همون مدرسه و دو دو تا چهار تا هست که یاد میگیری یکی هم اجتماعی هست که چقدر دیدی و یاد گرفتی و بلد شدی از زمانه که متأسفانه یکی دوم بی سوادی هستی خودت ، تو قسمت قبلم می‌زدی تو سرش از بی سوادی ، می‌تونستی جای زدن تو سر طرف از بی سوادی اون ، شعر که نگفتی بگه شاعرانه میشد رمانتیک و عاشقانه ، بهتر بود سواد حذف کنی بگی ، دوست داشتم تو جوابم بگه چه رویایی یا رمانتیک اما اون سرش آورد بالا و با سادگی خاص خودش نگاهم کرد و لبخند ملیحی تحویلم داد که نگفته جای هزاران…
من نویسنده نیستم ، داستان دل‌نشین بود این یک‌جا تو مخم بود و یه جورایی نژاد پرستانه و فاشیستی بود گلم .

2 ❤️

953228
2023-10-18 03:38:21 +0330 +0330

شوهردار کسی هست؟

0 ❤️

953239
2023-10-18 06:48:13 +0330 +0330

عالی همون طور که گفتی باید از مسیر لذت برد

0 ❤️

953276
2023-10-18 14:11:08 +0330 +0330

آفرین علی بود ادامه بده👍

0 ❤️