عاشقی با لیلا زن شوهردار

1401/01/30

نیمه شب بود که بعد حدود ۲۰ روز از دانشگاه اومدم خونه هفت ماهی از آشناییمون و حدود چهار ماهی از ابراز علاقه بینمون میگذشت
وارد رخت خوابم شدم و بهش پیام دادم
-بیداری جانم
+آره رسیدی عشقم؟
-آره شامم خوردم الان تو جامم
+باشه عزیزم منم منتظر تو بودم که صحیح و سالم برسی
+میدونم خسته ی راهی بخواب جانم
-فدات بشم من شبت بخیر
+شب بخیر عزیزم
صبح ساعت ۷ بود بیدار شدم رفتم واسه خونه نون گرفتم و بهش پیام دادم - پاشو خوابالو
+بیدارم منتظر بودم برن تازه رفتن
+پاشو بیا اینجا

  • یعنی چی؟ مطمئنی؟
    +آره مریم [دخترش] رفته مدرسه اونم [شوهرش]رفت سرکار
    احساس کردم خون به مغزم نمیرسه بلند شدم و از خونه زدم بیرون
    خونشون یک مجتمع کنار خیابون بود که از کوچه پشتی هم راه داشت و نکته خطرناک ماجرا این بود که برادر شوهرش هم تو اون ساختمون زندگی میکرد و یکی از مغازه های پایین مجتمع سوپرمارکت برادرشوهرش بود.
    بهش زنگ زدم با اینکه اگر خطری برای رفتن به خونش بود چندین برابرش متوجه اون بود و من مطمئن بودم بدون در نظر گرفتن همه جوانب بهم نمیگه بیا اینجا ولی خواستم دلم قرص شه
    -سلام
    +سلام میای؟
    -آره الان تو راهم
    +باشه پس در کوچه پشتی رو باز میزارم تا ۲۰ دقیقه دیگه خودتو برسون
    -چی چی ۲۰ دقیقه من تا ۵ دقیقه دیگه اونجام
    +نه باید به خودم برسم من
    -نمیخواد به خودت برسی استرس داره میکشه منو
    +پس از در که اومدی تو یه راست بیا بالا کسی نبیندت
    -باشه تو کوچتون زنگ میزنم بهت
    +باشه منتظرم
    در یک خیابان زندگی میکردیم و فاصله ی خونه هامون ۱۰ دقیقه پیاده راه بود . در یک آن خودم رو جلوی در خونشون دیدم کسی در کوچه نبود ولی ترس وارد شدن به مجتمع دستو پامو میلرزوند زنگ زدم بهش و گفتم میام بالا تلفن رو قت نکردم و وارد حیاط مجتمع و بعد پارکینگ شدم خونشون طبقه اول بود و تا پاگرد اول پله اومده بود و آهسته صدام کرد و گفت زودباش و جلوتر از من دوید تو خونه
    وارد خونه شدم و درو بستم و با تکیه دادن به پشت در نفس عمیقی کشیدم
    اومد جلو بغلم کرد و لبمو بوسید دستای من سرد بود نمیخواستم به تنش بخوره
    کفشامو درآوردم و به سمت بخاری رفتم تا خودمو گرم کنم
    استرس کل وجودمو گرفته بود و جز سلام چیز دیگه ای از دهنم بیرون نیومده بود با نگاه به من خندش گرفته بود
    یک بافت زرد رنگ آستین کوتاه تا بالای زانو پوشیده بود پاهای لختش برق میزد

از یک گروه تلگرام به پیوی لیلا رفته بودم و با سلام خوبی گفتن شروع کرده بودم و در جوابم گفته بود مگه دکتری؟ ومنم گفتم نه حالا چند ترم بعد میشم و حاضر جوابیم باعث شده بود بلاکم نکنه و بعد از چند ماه پیام دادن های گاه و بی گاه با زبون بی زبونی به هم ابراز علاقه کردیم درحالیکه اون ۱۷ سال از من بزرگتر بود و شوهر و یک دختر داشت
پس از ۴ ماه دیدار های دزدکی در پارک و غیره این اولین بار بود تو یک خونه تنها میشدیم
باز اومد بغلم کرد و باز هم لبمو بوسید و وقتی همراهی منو ندید پرسید چته تو ؟ گفتم دستام سرده سردت میشه بغلت کنم گفت بیخیال بابا کاپشنمو در آورد و انگار بار سنگینی از دوشم برداشت و این دفعه من بغلش کردم و لبمو گذاشتم رو لباش و شروع بخوردن کردم پس از چند ثانیه لبامونو از هم جدا کردیم و زل زدیم به چشمای هم و با یه لبخند دوباره شروع کردیم به لب بازی دستم رو از پشتش به کونش رسوندم و لمبر هاشو چنگ میزدم لبمو آوردم پایین و گردنش رو با لبام گاز گرفتم و نفس گرممو به گردنش و سپس به گوشش میدادم همونطوری خوابوندمش زمین سنگینی وزنمو انداخته بودم روش و لبشو میخوردم و هم زمان سینه هاشو با دستم میمالوندم بافتشو از تنش در آوردم زیرش جز شرت چیز دیگه ای نپوشیده بود سینه هاشو تو دستم گرفتم و خم شدم روش و سینه هاشو دهنم گرفتم و میک میزدم و اونم سرمو به خودش فشار میداد و با ناله های ریز بهم نگاه میکرد بلند شدم تیشرتمو درآوردم و ایستاده بهش نگاه کردم هیچوقت فکرشو نمیکردم کار به اینجا بکشه برای اولین بار یک زن لخت فقط با یک شرت جلوم دراز کشیده بود و منتظر سکس با من بود
اعتماد به نفس و غرور خاصی منو فرا گرفته بود
شلوارمم درآوردم و افتادم روش از لب به گردنش رفتم و از سینه به پایین دور نافشو لیسیدم و شورت مشکیشو با بالابردن کونش درآوردم دستشو گذاشت رو صورتش و گفت بهت گفتم که بعد ۲۰ دیقه بیا کاردارم گفتم خیلیم خوبه اولین بار بود که کس رو از نزدیک میدیدم و پر مو بودنش به چشم نمیومد صورتمو گذاشتم روش و آروم زبونمو فرو کردم وسطش طعمی که تا قبل از اون با تصورش جق میزدم رو حالا رو زبونم حس میکردم
کش دار بهم گفت آخخخخخ اینطوریشو نخووووور
بی اعتنا به کارم ادامه دادم و با اشتیاق کس خیسشو میک میزدم و میخوردم و با دستم بدنشو لمس میکردم دستشو میخواست به شورتم که هنوز درنیاورده بودم برسونه که خودمو جا به جا کردم و نتونست ترس اینو داشتم که با ور رفتن با کیرم ارضا بشم و نتونم کاری بکنم واسه همین کسشو میخوردم تا قبل ازینکه من ارضا بشم اون ارضا بشه با بلند کردن سر و بدنش و آه ناله تقلی میکرد که خودشو از زیرم بکشه بیرون ولی نمیتونست به حرف اومد و گفت: بکن دیگه طاقت ندارم شرتتو دربیار زود باش
چاره ای جز گوش کردن به حرفش نداشتم میدونستم اگه بکنم توش آبم زود میاد نشستم بین پاهاش و شرتمو کشیدم پایین با دستش کیرمو گرفت و سرشو رو کسش کشید و با دست به داخل کسش هدایت کرد و گفت جووووون بکن منووو آخخخخخ
با نگرانی دوبار تلمبه زدم و طبق انتظار اومدن آبمو حس کردم و کشیدم بیرون و با کشیدن کیرم رو کسش تظاهر کردم که اینم جزوی از برنامس
دوباره فرو کردم تو کسش و دوباره پس از دو تلمبه کشیدم بیرون این دفعه نتونستم ارضا شدن خودمو نگه دارم یه قطره از آبم اومد و رو فرش ریخت ولی با گرفتن رگ کیرم مانع اومدن بقیه ی آبم شدم و از ترس اینکه بفهمه ارضا شدم کیرمو گذاشتم رو کسش و فشار دادم داخل و تلمبه زدم تموم ترسم همین بود که بعد از ارضا شدنم نتونم بکنمش ولی حالا بلافاصله بعد ارضام کیرم داخل کسش بود و داشتم تلمبه میزدم
غرق در لذت بود و آه و نالشو میریخت بیرون و اسممو صدا میکرد و من با گفتن جانم فدات شم قربون صدقش میرفتم و همزمان با خوردن لب و گردنش کیرمو تا ته تو کسش میکردم
دیگه بدون استرس کارمو میکردم نزدیک ده دقیقه تو همین حالت کردمش و با نزدیک شدن ارضام بهش گفتم آبم داره میاد گفت بریز توم و من با این فکر که این تو لذته و عقلش کار نمیکنه کیرمو از کسش در آوردم با صدای آه بلندی آبمو ریختم رو شکمش
بلند شدم گفتم دستمال کاغذی کجاست
با دستش آبمو رو شکمش مالید و گفت نمیخواد بیا دراز بکش
رفتم کنارش و پشتشو بهم کرد و به پهلو خوابید حالا میتونستم بدن و مخصوصا کون نازشو نگاه کنم بدن بی نظیری داشت و جز چند خط یادگاری از حاملگی رو شکمش بدنش صاف و صیقلی بود
از پشت بغلش کردم و ازش تشکر کردم و پرسیدم: ارضا شدی گفت: نه
گفتم: حالا راند بعدی مونده هنوز
بلند شد و به اتاق رفت و منم پشت سرش رفتم جلوی آینه وایساده بود و به خودش نگاه میکرد پشت سرش ایستادم منم با دیدن خودم در آینه حس خوبی بهم دست داد از پشت بغل گرفتمش یه دستم سینشو گرفت و با دست دیگم چوچولشو میمالیدم و با خوردن گوشش قربون صدقش میرفتم چشماشو بست و آه وناله میکرد دستم که رو سینش بود رو بردم پایین و باهاش کیرمو از پشت تنظیم کسش کردم و آروم فرو کردم تو کسش و دوباره سینشو گرفتم همزمان که سینه و کسشو میمالیدم آروم آروم تلمبه زدم و صدای نالش بلندتر شد چند لحظه بعد دستمو رو کسش گرفت و بریده بریده گفت: بسسه دیگه مردممم گفتم: بذار بکنمت آبت بیاد گفت: ارضا شدم آب من بیرون نمیاد
کیرمو در آوردم بغلش کردم و بازم از همدیگه لب گرفتیم گفت: بزار دراز بکشم بکن ارضا شو ولی ایندفعه بریز توم
تو همون اتاق دراز کشید پاهاشو داد بالا و من دوباره شروع به کردنش کردم اینبار لذت بیشتری از کردنش داشتم و با هربار ضربم سینه هاش موج برمیداشت صدای تلمبه هام اتاقو برداشته بود و لذت وجودمو فراگرفته بودو خیس عرق شده بودم .
خودم رو پیروز رقابت با شوهرش میدونستم انگار از اومدن آبم خبری نبود و سرعت تلمبه هامو بیشتر کرده بودم خستگیمو حس کرد و سرمو گرفت و به خودش فشار داد اینبار او بود که کنار گوشم قربون صدقم میرفت
+بکن منو جرم بده آبتو بیار عزیزم خستت کردم عشقم
با صدای آه و اوهم فهمید آبم داره میاد و با پاهاش پاهامو قفل کرد و اصلا اجازه ی خارج کردن کیرمو از کسش نداد و تموم آبمو تو کسش خالی کردم و بیحال افتادم روش
ازم لب میگرفت و قربون صدقم میرفت و کیرم هنوز داخل کسش بود
از روش پاشدم تازه به خودم اومدم که کجا هستم و چیکار کردیم رفتم دنبال لباسام و اون رفت از آشپزخونه واسم یه موز آورد خوردم لباسامو تنم میکردم بهش گفتم: زودباش لباستو بپوش راه پله رو نگاه کن من در برم با قاشق کرم کاکائویی که مال دخترش بودو میذاشت دهنم و گفت: باشه حالا
بلاخره لباسشو پوشید و رفت بیرون اومد گفت: امنه برو
لباشو بوسیدم و به سرعت از خونه و مجتمع زدم بیرون و بازدن به کوچه فرعی و اینا بدون نگاه کردن به پشت سرم فقط میخواستم دور شم
بلاخره به یه جای امنی رسیدم و زنگ زدم بهش:
-میمون خواب بودیم یا بیدار
+خخخ عین من منم منگ شدم میگم داشتم خواب میدیدم آیا
-لاقل یه پتویی پهن میکردی رو فرش فک کنم زانوم زخم شده

  • اِ وا اونقدر عجله کردی یادم رفت گفتما یه چیزیش میشه این
    -تلافی میکنم حالا بعدا
    -حامله نشی یه وقت؟
    +نه بابا به این سادگی هم نیست حامله شدن ،آخر ماهمه
    +باور نمیکردم اولین بارت باشه ولی حالا باور کردم خیلی ناشی بودی باید بسازمت خودم خخخ
    -ببینیم و تعریف کنیم
    -بذار برسم خونه زنگ میزنم فعلا مواظب خودت باش گلم
    +مرسی عشقم توام همچنین ممنون بابت همه چیز فعلا

بعد از سکس اولمون ۸ بار دیگر فرصت شد باهم سکس کردیم و پس از مدتی از هم بدلایلی از هم جدا شدیم و الان ۴ ساله هیچ ارتباطی با هم نداریم ولی به عنوان اولین و تنها زنی که عاشقش شدم هنوز هم دوستش دارم.
پایان

نوشته: مهندس


👍 25
👎 9
60101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

869552
2022-04-19 01:48:00 +0430 +0430

مهندس چرا لاستیک پنچر شد بابا تلف نشی جوجو دانشجوی کس ندیده جقی

4 ❤️

869573
2022-04-19 02:15:12 +0430 +0430

مهندس رگ کیرتو گرفتی ابت بیرون نریزه بعد کردی تو کسش خب حمال توهوم میزنی درست توهوم بزن وقتی کیری که ابش میخواد بیادو بکنی تو کس ابه میریزه داخل بعد دور دوم نخواستی بریزی داخل که حامله نشه 😂😂😂😂مادر فلان فلان شده چرا اینقد جق میزنی که مغزت بپوکه

2 ❤️

869602
2022-04-19 06:09:25 +0430 +0430

خاطرات زنده شد. مرسی

2 ❤️

869604
2022-04-19 06:31:47 +0430 +0430

بافتش رو درآوردی از تنش. زیر بافت، شرت پوشیده بود؟! 😂 کسمغز

1 ❤️

869609
2022-04-19 07:35:46 +0430 +0430

حرومزاده ای که دنبال زن شوهر دار میری

2 ❤️

869624
2022-04-19 09:30:25 +0430 +0430

حالا داستان اولم بود اگه ایرادات فنی و نگارشی داشت شما به بزرگی خودتون ببخشید
از داستان های بعد سعی میکنم بهتر شه

2 ❤️

869630
2022-04-19 10:36:00 +0430 +0430

نزن در کسی رو که میزن درتو …جدا بشین خیانت نکنید

2 ❤️

869659
2022-04-19 14:51:16 +0430 +0430

رگ کیرتو گرفتی که آبت نریزه؟آبرویی که بریزه دیگه جمعش نمیشه کرد😁

1 ❤️

869663
2022-04-19 15:03:01 +0430 +0430

قشنگ بود به نظر من که با تجربه ام جزئیات سکس واقعی بود کاری با کلیت داستان ندارم که میتونست خیالی باشه یا واقعی منم یه همچین تجربه ای دارم دو راند بدون اینکه بفهمیم پشت سر هم کردمش انقدر که خوب بود

1 ❤️

869692
2022-04-19 21:12:15 +0430 +0430

جزییات که واقعیه ولی خب تو صورت کلی داستان یکم دستبرد زدم که مخاطب پسندتر شه
داستان برای وقتیه که ۱۸ یا ۱۹ ساله بودم و قبل اون اتفاق فک میکردم خیلی از داستانایی که اینجا مینویسن غیر واقعیه ولی خب گاها اتفاقایی میافته که خارج از چارچوب فکری ماست.
واسه تجربه ی اولم خوب بود.

0 ❤️

869706
2022-04-19 23:06:48 +0430 +0430

مهندس !مهندس ! اینم به اونت بندس ، شاغلوم خان در پشتی مجتمع مسکونی کلیدش در اختیارهمه نیست که برای تو کس مغز باز بذارند که 20 دقیقه بعد بیایی بروی داخل و کس بنمایید و بعد بیایی توی شهوانی قمپز در کنی

0 ❤️

869812
2022-04-20 09:27:16 +0430 +0430

خیلی عالی بود. مرسی

0 ❤️

869898
2022-04-21 00:48:54 +0430 +0430

درود و خسته نباشی مهندس 97
روال داستان و توصیف دلهره ها و اضطراب ها و لحظه های دیدار ، خوب و جالب بود اما … اما …
اما ایکاش جناب مهندس ، موضوع زن شوهردار نبود . این موضوع از خطوط قرمز بنده در داستان خوانی هست و مشکل جدیدی هم که واقعا باید نگران کننده تلقی بشه ، ورود تعداد بسیار زیادی از افراد زیر ۱۸ و حتی زیر ۱۶ سال به این سایت هست که با توجه به خصوصیات احساسی و عدم تشخیص موقعیتها و جوگیر شدن زودهنگام این افرادِ زیر سنهای قانونی ، متاسفانه عواقب بسیار ناگواری رو باعث خواهد شد و چه بسا با این دید که هر گردی گردو خواهد بود با کوچکترین علائم مشابه با داستان ( از سرِ محبت هم خونی ) باعث اتفاقات تلخ و ناگواری در خانواده و فامیل خواهد شد

0 ❤️

870009
2022-04-21 12:52:32 +0430 +0430

فقط تا جایی خوندم که رفتی خونه اش و کاپشن و درآورد و لب گرفتین . خواستم بگم کیر تو ناموس تو و هر زنی که شوهر داره و هر مردی که زن داره وارد رابطه پنهانی می‌شوند خب بی ناموسها جدا بشین شریک زندگی شما چه گناهی کرده که شما بی ناموس هستید . من یک زن جنده رو گرفتم که هشت سال زندگی کردم دقیقان هشت سال خیانت می‌کرد برای ‌ پول زن من شده بود که از پدرم هرچه میرسه بمن‌این جنده بخواد پ ضعش خوب بشه یک عوضی بود که از تربت حیدریه شهر زاوه بود بیناموس . لعنت به هرچی زن و مرد خیانت کار هست هرکسی هم زر میزنه میگه نه گوه خورده

1 ❤️

870029
2022-04-21 18:43:06 +0430 +0430

کسکش چه ذوقی هم می کنه زن شوهردار کرده، البته بعید دروغ نباشه و راستش اینه که تو به زن مردم نظر داشتی دام برات گذاشته برادر شوهره ترتیبت رو داده

0 ❤️