عشق قد بلند خوش تراشم (۲)

1401/08/19

...قسمت قبل

آدم تنهایی بودم دوستی نداشتم به خاطر محل زندگی کوچیک و افکار خانوادم بیرون نباید میرفتم همش تو خونه به غیر یه روز مشخص تو هفته که همه با هم میرفتیم خونه مادربزرگ پسری بود تو فامیل دور که پدر و مادرش از هم جداشده بودن فکر میکردم ادم تنهایی و نیاز به محبت داره و در مقابل محبت میتونه به من بده محبتی که خانوادم بهم هیچ رقمه نداده بودن باهاش ارتباط گرفتم برعکس فکرهایی که میکردم اصلا تودار و کم حرف نبود یاغی و بی چاک دهن بود از گفتن هیچ چیز ابایی نداشت تو هفته اول ۲ بار قرار گذاشتیم یه روز در میون همو دیدیم روز دوم با اطلاع من به خونش رفتیم قبلش گفته بود که رابطه میخواد منم گفتم نه و اینا بیشتر که گفت قبول کردم از پشت باشه تا پامون گذاشتیم تو خونه بغلم کرد و چند بار تو هوا چرخوندتم برعکس من که قدم به زور فکر کنم ۱۵۲ بود قدش ۱۸۵ بود اما به شدت لاغر منم ۴۷ اینا بیشتر نبودم البته خلاصه
نشستیم رو زمین بلافاصله بوسید لبمو و همزمان پیرهن و تاپ زیرمو کشید بیرون شلوارمم دراورد شورت هیچ وقت نمیپوشم لباس زیرمم نفهمیدم کی ولی از تنم دراورد به قدری خجالت میکشیدم که سرمو نمیتونستم بالا بگیرم تو چشاش نگاه کنم لبامو گاز میگرف سینه هامو کمی خورد اما کبود شده بودن با وجوود اینکه پوستم زرد رنگه تقریبا از وسط سینه تا شکمم و دور نافمم رو هم کمی خورد و بوسید اما من هیچ حسی نداشتم سفت سفت بودم مث یه چوب نمیدونم چطور میشه توصیفش کرد بهش گفته بودم رو پردم چقدر حساسم به گفته خودش زبونشم حتی تو پردم جا نمیشد بسکه تنگ بوده بماند که دو سه سال بعد ۲ انگشتم توش جامیشد به راحتی گاهی هم به ندرت ۳ انگشتم بدون اینکه بگه کیرش بخورم کیرش میخواس کونم بزاره دردش وحشتناک بود زیر ۳ ثانیه گفتم نمیتونم و درش اورد البته خودشم شهوت خاصی نداش که منو شهوتی کنه برعکس فرهاد جون که میبینمش … گف کیرمو بخور که اونم یکم بردم دهنم دیدم نمیتونم عجیب تو نظرم اومد این کار و بعدم گریه سردادم و لخت تو بغلش اشک میریختم اونم به خاطر اینکه روز قبلش گفته بود میخواد بره خارج یکی بگه احمق از بی کفنی زندس چطور بره خارج اخه لباسامو پوشیدمو دیدم لبام به شدت ورم کرده بس گاز گرفته و گردن و سینمم جای کبودی داره کلی دعوا کردم و برگشتیم خونه یه هفته بعد با پدرش به مشکل خورد کلا ۲ ،۳ سال بود که با پدرش زندگی میکرد و مجبورشد بره شهر مادرش و هر چقدر التماس کردم حاظر نشد بیاد اینجا اما تو حرفاش بارهای مختلف میگف فلان تعطیلی میام رابطه میخوام از جلو هر بارم میگفتم نه میگف برا خودم متاسفم که برام هیچ کاری نمیکنی کم حرف بودم و از راه دور نمیتونستم بخندوننش سر حوصله بیارمش کمکش باشم اخه خیلی مشکل داشت بلدم نبودم البته ناگفته نمونه حرفی نمیزدیم که کلا باعث دعواشه ولی میپیچوند منو باعث جدایی میشد بعدها خودش اعتراف کرد و انقدر وقیح بود که از خیانتاش واسم میگفت و دلیلشم چون ازش دورم و ۰ تا صدش اینطوریه فکر کنم به هیچ دختری نه نگه جلو من میگف فلانی چه کوسیه هربار که تنها میشد بهم پیام میداد و هر بار گولم میزد و باز تنهام میزاشتم تا یه بار خیلی دلم شکست خیانت کرده بود گفتم عیب نداره اونم باشه گف شاید اون دلش نخواد تو باشی همینقدر وقیح همینقدر اشغال
خیلی دوس داشتم بهش خیانت کنم با یه ادم بهتر که متوجه بشه و بفمه که منم حق زندگی دارم و بالاخره عاشق فرهاد شدم و فرهاد دیدم از رابطم با فرهاد که تو بخش اول گفتم چند شب پیش پیام داد و منم بهش در مورد فرهاد گفتم از خودم بدم میاد که باز یه جورایی تونسته بود گولم بزنه ولی از فرهاد و رابطم بهش گفتم البته از سکسمون نگفتم کاش میتونستم بگم منی که برا تو هیچ احساسی نداشتم حالا بیا ببین واسه فرهاد چه میکنم خیانت اگه بده بازگوییش خیلی به مراتب بد تره من البته بعد چند ماه که خبری ازش نبود تموم کرده بودیم رفتم با فرهاد و اون تقریبا همیشه با چند نفر بود تو عین رابطمون که من دلتنگش بودم من فرهاد دوبار فقد دیدم تو فاصله ۶،۷ ماه و اون فقد برای سکس که با منه و مطمعنا پارتنر یا پارتنرهایی داره ولی هیچ وقت به من نمیگه حتی ی بار به شوخی بهش گفتم تو که اینکاره ای و با ۱۰۰ تا مث من بودی کلی ناراحت و عصبی شد اینه که فرهاد برام شگفت انگیز کرده و الا ادما عین همن هر دوشون قد بلند و خوش تیپن و پول و سرمایشونم برا خودشونه برا من نیس که مهم باشه و ملاک دیر ولی همه فکر میکنم یه روز میفهمن کنار زیبایی نسبی مهمترین چیز اخلاق و ذات خوبه احساس میکنم امثال اون که دلم نمیاد اسمشو ببرم حتی سیر مونی ندارن حتی اگه با بهترین ها باشن میترسم فرهاد ازم بگیره تو حرفاش از ازدواج میگف و اینکه میخواس با فرهاد حرف بزنه که دست از سر من برداره فرهاد با دنیا عوض نمیکنم فرهاد میدونه قبلا باهاش بودم اما اگه دروغ پشت سرم بگه و فرهاد ازم دور کنه قطعا میمیرم .

ادامه...

نوشته: عاشق فرهادش


👍 0
👎 2
15501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

902302
2022-11-10 06:27:52 +0330 +0330

کسی فهمید کی کیو کرد کرد چی شد اصلا 😕

0 ❤️

902484
2022-11-12 00:32:44 +0330 +0330

خیلی سعی کردم بفهمم چی میگی ولی نشد

0 ❤️

904423
2022-11-27 15:21:49 +0330 +0330

سری قبل قرار بود به داداشت بگم الان تصمیم گرفتم باباتو در جریان بزارم

0 ❤️

909127
2023-01-02 05:22:42 +0330 +0330

کسخل شدم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها